پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

كلام جادویی


كلام جادویی

شاید كمتر مترجمی در دنیا همچون ادوارد فیتز جرالد برای ترجمان شعری از یك زبان شرقی به یك زبان غربی این سان رنج بر خویشتن هموار كرده و تا این اندازه قرین توفیق گشته باشد اگر وی در كشف مفهوم یك واژه یا یك بیت از خیام درمی ماند, ناگزیر بود نامه ای به دوست دیرینش پروفسور كاول, استاد فارسی و سنسكریت دانشگاه كلكته بنویسد و تا وی با پیك قرن نوزدهم پاسخ دهد, چشم براه بنشیند از این رو اشعار خیام دیرزمانی بین لندن و كلكته در سفر بود ور فته رفته طرح ترجمه رباعیات به انگلیسی ریخته می شد

چاپ نخست رباعیات در سال ،۱۸۵۹ نگاه هیچ رهگذری را از پشت ویترین كتابفروشی ها به خود جلب نكرد. كتاب فقط در دویست جلد آن هم به خرج خود مترجم چاپ شده بود. اگر «سوین برن» یك جلد از آن را نمی خرید، شاید تمامی آن دویست نسخه جزو كاغذهای باطله از دست می رفت. سوین برن كه خود از شاعران مشهور انگلیس بود، آن نسخه را كه یك پنی خریده بود، به «روزتی» دوست شاعرش سپرد. او ترجمه را خواند، ستود و همت گماشت تا در محافل دوستان آن را بشناساند و بدین سان دویست نسخه به فروش رفت. بلافاصله چاپ دوم با تعداد ۱۱۰ رباعی همچون غنائم جنگی به فروش رفت. به سال ۱۹۰۰ و بعد از شهرت خیام در انگلستان، در بوستون آمریكا نیز همچون لندن انجمن عمر خیام تأسیس شد و تنی چند از مشاهیر آمریكا عضویت آن را پذیرفتند. ارنست رنان فیلسوف فرانسوی در پاریس اعلام كرد خیام این رند هشیار برادر هانیه و گوته است. «باكلی» خیام شناس و استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه هاروارد می گوید: در ترجمه فیتز جرالد مكان یك باغ است و باید گفت كه جرالد یك باغ ایرانی كه در حاشیه كویر پنداری یك بهشت زمینی را گرفته و فراسوی آن باغ ، خانه هایی از خشت و مناره های قصر سلطان سربرافراشته اند و زمان هنگامی است كه سپیده سرمی زند و خیام آرام به درون باغ گام می نهد و گل هایی را كه از ژاله های بامدادی طراوت و تازگی گرفته اند، نظاره می كند و به آواز بلبل گوش می سپارد. آنگاه روز آرام آرام با شكوه تمام فرا می رسد و فیلسوف پیر، اندیشه های خویش را درباره هستی و نیستی عمر كوتاه و یك روزه گل، اغتنام فرصت در استفاده از لذات زندگی كه جلاد اجل به كمین آن نشسته، بر زبان می آورد و نغمه هایی را ترنم می كند كه لطیف ترین ترانه هایی است كه مانندشان را نخوانده و ندیده ایم.

There was a Doar to Which / Found nokey.

There was a Veil Past Which/ Could not see.

Some little Talk a Wihile of me and Thee

There Seemed- and Then no more of thee and me

دری بود كه برای گشودنش كلیدی نیافتم و پرده ای آویخته بود كه فراسویش را نتوانستم دید. من و تو اندكی در این باب سخن گفتیم، زان پس نشانی از من و تو برجای نماند.

***

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت وگوی من و تو

چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

* * *

خلقت كلفین نه سن آچارسان، نه ده من

بوتاپماجانی نه سن تا پارسان، نه ده من

بیز پرده نین آرخاسین دا صحبتله شیریك

پرده دوشه رك، نه سن قالارسان نه ده من

از ترجمه انگلیسی رباعیات خیام شروع كردیم و رسیدیم به ترجمه تركی رباعیات خیام اثر دكتر میرصالح حسینی كه سالهاست با رباعیات خیام مأنوس شده است و اكنون با تجدید نظری كلی در ترجمه رباعیات، قصد دارد دویست رباعی را به دست چاپ و نشر بسپارد. استاد میرصالح حسینی نیز مانند فیتز جرالد در بند ابیات نیست و به ترجمه آزاد و متصرفانه بیش از یك ترجمه تحت اللفظی و امینانه اهمیت می دهد. رباعیات را در هم می شكند و ترانه ای نو به خواننده تحویل می دهد كه در بعضی از رباعیات، از نظر مفهوم از اصل نیز قوی تر است و الحق زیباترین ترجمه ای است كه تاكنون در زبان تركی آذربایجانی صورت گرفته است. وی در ترجمه، از ضرب المثل ها و زبان محاوره ای، بسیار استفاده كرده كه همین، سبب سادگی، روانی، سیالی و آهنگین بودن هر رباعی شده است. استاد علی سلیمی موسیقیدان شهره آذربایجانی برای رباعیات خیام ترجمه حسینی، آثاری ساخت كه توسط اركستر آذربایجان (تبریز) اجرا و مورد استقبال قرار گرفت. استاد قربانعلی اجلی برای خیام حسینی، تابلوهایی خلق كرده است كه نقطه عطفی در كارهای هنری وی به شمار می رود. چرا كه مصاحبت و دوستی او با شاعر و تأثیر آن در جای جای خط نقاشی های خیام به چشم می خورد. نوشتن در مورد این آثار نفیس و بدیع، فرصت دیگری می طلبد. همزمان با انتشار نسخه جدید ترجمه تركی خیام، فرصتی پیش آمد تا با استاد میر صالح حسینی در مورد خیام و ترجمه رباعیات گفت وگویی داشته باشیم. گفت وگو با حذف سؤالات درج شده تا استفاده بیشتر و بی واسطه ای از كلام استاد ببریم.خیام شخصیت برجسته ادبی جهان است ، شاید حساب خیام را بتوان با حساب تمامی آن كسانی كه از ایران بزرگ، از بین ملل و اقوامی كه در این سرزمین بزرگ تاریخی زندگی كرده و به عرصه ظهور پیوسته اند، جدا كرد؛ چرا كه خیام یك تنه توانسته با تمامی آنچه كه ما جذابیت های ادبی می گوییم، به سراغ مردم جهان برود و خوان گسترده ای پیش چشمان آنها بگستراند كه مردم و ملل جهان بتوانند به یكسان لذتی متعالی، لذتی متكامل از معنویات و نفسانیت انسانی ببرند. خوان عظیمی كه خیام گسترده است، تا ابد باز خواهد ماند، بی خود نیست كه خیام در رباعیاتش به زبانهای متعدد، گویش ها و لهجه های گوناگونی در تمامی جهان ترجمه شده است. می گویند رباعیات خیام به بیش از صد زبان و گویش زنده جهان ترجمه شده است. اما نظر من این است كه حتی اگر یك قبیله هزار نفری در یك نقطه از این جهان زندگی كنند، رباعیات خیام این قابلیت را دارد كه به همان گویش ترجمه شود، چرا كه این ارزش این را دارد.رباعیات مفاهیم عالی- حكمی فلسفی دارد، با روح انسان سروكار دارد. به تمامی سؤال هایی كه بشر از آن ابتدا كه فهم و فكر را فرا گرفته، درك كرده، با مقوله فهم آشنا شده، با مقوله سؤال كردن آشنا شده، خیام به همان حد برای آنها جدی شده، یعنی خیام به سؤال هایی كه بشریت از همان ابتدا پیدا كرده، جواب داده است. حالا چه به جوابی قانع كننده رسیده باشد، چه نرسیده باشد و چه آن را به سؤالی بزرگتر تبدیل كرده باشد و یا سؤال را شكافته باشد، به هر حال خیام از دردی سخن گفته كه بشریت در طول تاریخ داشته است، دارد و خواهد داشت. خیام به سؤالات عمیق انسانی جواب داده است و یا حداقل درصدد جواب دادن به آنها برآمده است. همین مقوله، یعنی مسأله اهمیت تفكر خیام و اهمیتی كه این شخصیت در دنیا پیدا كرده است، مرا نیز مثل بقیه كسانی كه به مقوله فهم و درك اهمیت می دهند، بر آن داشت كه به سراغ این مرد بزرگ بروم و رباعیات او را به زبان مادری خودم كه یكی از شیرین ترین و در ضمن عمیق ترین زبانهای جهان هست، ترجمه كنم. در زبان تركی آذربایجانی، مفاهیم را بهتر می توان ادا كرد، چرا كه برای هر حالتی، هر حسی، هر پیامی، واژه ای وجود دارد و بیان حسیات در این زبان، بسیار سهل تر از پاره ای از زبانهای دیگر است كه ما با آنها سروكار داریم. من ترجمه تركی رباعیات خیام را از سی و دو سه سال قبل شروع كردم. یعنی از سالها ۱۳۵۵-۱۳۵۴ و این به آن معنی نیست كه من از سال ۵۴ به خیام اندیشیده ام، نه شاید بتوانم بگویم از سنین ۱۳ ، ۱۴ سالگی خیام را فهمیده ام، درك كرده ام و تلاش كرده ام كه خیام را بفهمم و مفاهیمی كه این فیلسوف بزرگ مشرق زمین مطرح كرده است، به سراغشان بروم تا این كه به امر جدی ترجمه تبدیل شده است و در سال ۱۳۵۴ شروع كردم به ترجمه رباعیات خیام و در سال ۱۳۵۸ صد رباعی با عنوان «عمر خیامین رباعیلری» به زبان تركی آذربایجانی چاپ شد. اما می دانید هر نویسنده ای، هر مؤلفی و هر مترجمی در عنفوان جوانی كه تازه واژه ها و لغات را دریافته و می تواند به وسیله لغات این ابزار سحرانگیز حرف خود را بگوید، سعی دارد كه با بعضی از الفاظ مهجور و واژ گانی كه كمتر به گوش مردم خورده اند ولی در لغت و در فرهنگ ها حضور دارند، به سراغ بیان مفاهیم برود. ولی بعدها متوجه می شود كه برای بیان مفاهیم، بایستی از واژگانی استفاده كند كه این واژگان به تمام مردم اختصاص دارد و مخصوص و ویژه یك طبقه و قشر خاص و طیف خاصی نیست، چرا كه وقتی ما ابزاری را كه در اختیار طبقه خاص و یا در معرض فهم طبقه خاص و یا قشر خاصی است، برای بیان مطلبی به عنوان ابزار كار، در دست خودمان می گیریم، در واقع خدمت به یك طبقه خاص را در نظر گرفته ایم. طیف شنونده ما و مخاطبین ما وسیع نیست اگر ابزار ما فاخر هست، كسانی كه فاخر فهمند، ابزار ما را دریافت خواهند كرد. می خواهم به این مطلب مهم اشاره بكنم كه ما در تمامی آثاری كه شهرت جهانی پیدا كرده اند، این مسأله را دریافتیم كه یك اثر ادبی زمانی به شاهكار تبدیل می شود كه بتواند از سهل ترین، ساده ترین و آسان ترین زبان ها برای بیان استفاده كند و دلیل موفقیت و پیروزی حیدربابای شاعر هم كه بال و پر گرفت و تمام اقصای عالم را گشت، در واقع از همان بال و پر سهولت و سادگی زبان استفاده كرد و موفقیت خودش را مدیون همین قضیه است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.