شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گلستان موسیقی ایران


گلستان موسیقی ایران

موسیقی محلی و محمدرضا درویشی

در اوایل قرن بیستم با ورود گسترده مظاهر فرهنگ غرب و شیوع آن موسیقی نیز مانند دیگر جنبه های زندگی دستخوش تغییراتی شد. دولت و بسیاری از روشنفکران آن زمان به نوعی تقلید زندگی غربی را نوعی تجدد و پیشرفت می شمردند و حل کمبودها و عقب ماندگی های اجتماعی، علمی و فرهنگی را در تقلید از جوامع و فرهنگ غربی می دانستند. موسیقی غربی که پیش از آن با تاسیس بخش موسیقی نظام در مدرسه دارالفنون و دعوت از موسیقیدانان و معلمان اروپایی به ایران وارد شده بود از زمان «علینقی وزیری» با تلاش برای آکادمیک کردن موسیقی در ایران و تاسیس هنرستان موسیقی به جریانی تاثیر گذار در موسیقی ایرانی بدل شد.

در این دوران در کنار موسیقیدانان سنتی که کم و بیش در انزوا به فعالیت خود مشغول بودند، دو دیدگاه مهم و تاثیرگذار دیده می شود؛ گروه اول موسیقیدانانی عمدتاً برآمده از مدرسه دارالفنون بودند که اکثراً در کشورهای اروپایی به تکمیل دانسته های خود در زمینه موسیقی غربی پرداخته و اغلب چنان شیفته موسیقی و فرهنگ جدید غرب بودند که به موسیقی ایرانی اعم از کلاسیک (سنتی) یا فولکلور با دیده تحقیر می نگریستند و برای آن هیچ گونه ارزش آکادمیکی قائل نمی شدند و مخالف حضور موسیقی ایرانی در دانشگاه ها یا محافل آکادمیک بودند. دسته دوم را موسیقیدانانی تشکیل می دادند که ضمن آشنایی با فرهنگ و موسیقی غربی - هرچند در بعضی موارد نه چندان عمیق- از نظر ژانر کاری در حیطه موسیقی سنتی ایرانی قرار می گرفتند. این دسته راه نجات را آکادمیک کردن موسیقی ایرانی می دانست ولی این مساله را با الگوسازی از موسیقی غرب در پیش گرفتند. این دو دسته از آنجا اهمیت می یابند که دولت مدیران خود را معمولاً از افراد تحصیلکرده انتخاب می کرد که در آن زمان معمولاً تحصیلات خود را در غرب به اتمام رسانده بودند لذا در این دوره که به نوعی شروع حیات آکادمی در موسیقی ایرانی محسوب می شود دو گروه فوق الذکر نقشی اساسی یافتند. در هر صورت و پس از کشمکش های فراوان بین این دو دسته موسیقی ایرانی توانست در آکادمی ها جایی برای خود بیابد اما دیدگاه های صرف دسته دوم در کپی برداری از تئوری های موسیقی غربی و منطبق کردن موسیقی ایرانی بر آن - که در برخی موارد پاسخگوی این نوع از موسیقی نیست - مشکلاتی را برای موسیقی ایرانی به همراه داشت که هنوز هم کم وبیش وجود دارد. اما در این میان موسیقی مناطق مختلف ایران مهجورترین بخش بود که کمترین توجهی به آن نمی شد و از جانب هر دو گروه فوق با بی مهری مواجه شد و هرچند موسیقیدانانی چون خادم میثاق و صبا تلاش هایی برای ثبت و ضبط بخشی از موسیقی های محلی انجام دادند اما باز هم این کار بیشتر به شهری کردن نغمات محلی و وارد کردن آنها به ردیف موسیقی انجامید، همان گونه که برخی از موسیقیدانان گروه اول نیز بازنویسی ملودی های محلی برای سازها یا ارکسترهای غربی را مد نظر قرار دادند و کمتر کسی به خود این موسیقی ها و حفظ اصالت های آن توجهی نشان داد.

این روند تا اواخر دوران حکومت پهلوی کم و بیش ادامه یافت تا اینکه برخی از موسیقیدانان و حتی بخشی از بدنه دولت متوجه اهمیت موسیقی های اصیل ایرانی در شاخه های کلاسیک و فولکلور آن و خطری که آن را تهدید می کرد، شدند که البته آن را هم به ویژه در بخش دولتی می توان تا حدود زیادی متاثر از نگاه اتنوموزیکولوگ های غربی و توجه غرب (به ویژه فرانسویان) به موسیقی اقوام و ضرورت حفظ خرده فرهنگ ها دانست. این تغییر نگاه به دو جریان مهم و تاثیرگذار در موسیقی کشورمان منتهی شد؛ یکی تاسیس «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی» به مدیریت دکتر داریوش صفوت و دیگری تاسیس «گروه گردآوری و شناخت موسیقی بومی ایران» به سرپرستی خانم فوزیه مجد. در آن زمان تعداد اندکی به موضوع موسیقی محلی علاقه نشان می دادند و از معدود متخصصان و فعالان این حوزه می توان به دکتر محمدتقی مسعودیه اشاره داشت اما حرکتی که فوزیه مجد و همکارانش آغاز کردند سرآغاز فصلی نو بود در شناخت و معرفی موسیقی نواحی ایران که بعدها توسط برخی دیگر از موسیقیدانان علاقه مند به این حوزه پی گرفته شد. به جرات می توان محمدرضا درویشی را مهم ترین چهره یی دانست که پس از جریان ایجاد شده توسط مجد و با تاثیر از آن، این راه را ادامه داد.

مسعودیه، مجد و محمدرضا درویشی هرسه موسیقیدانانی چندوجهی اند که در کنار کارشان در زمینه موسیقی نواحی در آهنگسازی نیز به عنوان تخصص اصلی شان دست داشته و دارند. اینان با اینکه از هیاهو و جنجال های بعضاً کاذب معمول در جوامع هنری به دورند اما آهنگ هایشان همواره حرف هایی نو در خود داشته است. مجد و درویشی هر دو به صورت های مستقیم و غیرمستقیم بر آهنگساز بودن خود تاکید داشته و دارند اما جامعه موسیقی ما آنان را به واسطه تلاش هایشان در زمینه موسیقی نواحی ایران بیشتر به عنوان یک اتنوموزیکولوگ و پژوهشگر موسیقی نواحی می شناسد. چرایی این موضوع را هم شاید در مهجور بودن موسیقی محلی ایران باید جست وجو کرد چرا که در حوزه آهنگسازی هنرمندان و آثار زیادی را می توان در کنار مسعودیه، درویشی، مجد و آثارشان یافت ولی در حوزه موسیقی مناطق کافی نبودن افراد متخصص و فعالیت های اصولی، حضور و کمبود افرادی دلسوز را بیشتر نمایان می سازد. همان گونه که علی دشتی سبب معروفیت و مقبولیت بیشتر گلستان نسبت به بوستان در آثار سعدی را نبود قلل مرتفع و نمونه های مشابه گلستان در نثر ایران ذکر می کند.

کیوان فرزین



همچنین مشاهده کنید