یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

طلاق عاطفی آسیب پنهان


طلاق عاطفی آسیب پنهان

آمار طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است

شاید سیر صعودی آن دسته از آسیب های اجتماعی که در اذهان عمومی مهم تر از آسیبهای دیگر قلمداد می شوند، توجه به آسیبهایی مانند طلاق عاطفی را به حاشیه برده است. با این وجود طلاق عاطفی که در رابطه تنگاتنگ با طلاق رسمی است سیر صعودی خطرناکی دارد و از هم اکنون آژیر خطر برای این آسیب اجتماعی که کمتر به آن توجه می شود، به صدا در آمده است.

طلاق از نظر لغوی به معنای گشودن گره و رها شدن است و در اصطلاح عبارت از خاتمه دادن به زندگی مشترک زن و شوهر و پایان بسیاری از نا به هنجاریهاست. در طلاق عاطفی، زن و شوهر بدون اینکه به طور رسمی از هم جدا شوند،عواطف خود را از هم دریغ کرده و از هم روی بر می تابند. در این فرم زندگی یا طلاق، نمایی از اعتماد و احساس ناب و بکر اولیه مشاهده نمی شود. زن و مرد با اینکه در یک خانه و زیر یک سقف زندگی می کنند،با هم غذا می خورند، با هم کار می کنند، با هم به مسافرت می روند و به اصطلاح همراه هم هستند اما در اصل دو انسان بیگانه، بی تفاوت و بی احساس نسبت به هم هستند و سر هر کدامشان به مسائل و امور زندگی خود گرم می شود و به عبارتی دیگر، این افراد صرفا هم خانه به شمار می روند.

کارشناسان معتقدند آمار طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است.

● میزان طلاق در ایران

سیر صعودی طلاق در ایران در سالهای اخیر باعث شده است که کارشناسان - چه کارشناسانی که به صورت مستقل روی مسائل اجتماعی کار می کنند و چه کسانی که مسوولیتی در سازمانهای متولی آسیبهای اجتماعی دارند - اظهارنظراتی در مورد این آسیب اجتماعی داشته باشند. این اظهارنظرات گاه گفتههایی نزدیک به واقعیت بوده است و گاهی اظهارنظراتی غیرکارشناسی شده بوده که دلیل و مبنای آن روشن نیست. برای مثال بهمن ماه سال گذشته معاون پشتیبانی و منابع انسانی سازمان بهزیستی کشور از کاهش ۱۱ درصدی آمار طلاق در یک سال اخیر خبر داد. این اظهارنظر عجیب مهدی علیپور که معلوم نیست بر چه مبنایی بوده نه تنها توسط کارشناسان مستقل که توسط کسانی که در سازمانهای دولتی متولی آسیبهای اجتماعی فعالیت دارند نیز رد شد و برای مثال هنوز یک ماه از این اظهارنظر نگذشته بود که مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از رشد ۱۵/۷ درصدی طلاق در ۹ ماه اول سال ۸۸ نسبت به مدت مشابه آن در سال ۸۷ خبر داد. گفته های نزدیک به واقعیت می توانند به ما در ارایه نرخ واقعی طلاق در ایران کمک کنند.

مطابق آمار و ارقام موجود، طلاق در ایران بین سالهای ۶۵ تا ۷۶ سیر نزولی داشته، از سال ۷۶ تا سال ۸۳ ثابت مانده و از سال ۸۳ تا کنون سیر صعودی به خود گرفته است. این سیر صعودی به ویژه از سال ۸۵ به این طرف فوق العاده نگران کننده بوده است. براساس سرشماری سال ۸۵ نرخ طلاق در ایران ۱۳/۳ درصد بوده و تهران با نرخ ۲۲/۳ درصد آسیب خیزترین استان کشور در این زمینه معرفی شده است. این در حالی است که پس از تهران، کردستان، مرکزی، فارس و اصفهان جزو پنج استان اول در زمینه طلاق بوده اند و گلستان، یزد، چهارمحال و بختیاری، سیستان و بلوچستان و ایلام پایین ترین نرخ طلاق را داشته اند.

براساس آمار منتشر شده در سایت سازمان ثبت احوال تا پایان بهمن ماه سال گذشته ۱۱۴ هزار و ۶۷۴ واقع طلاق ثبت شده است که این نشان دهنده افزایش تعداد و نرخ این آسیب اجتماعی نسبت به سال ۸۷ است. این سازمان همچنین اعلام کرده است تنها استانی که در سال ۸۸ میزان طلاق در آن به نسبت سال ۸۷ کاهش داشته خراسان جنوبی بوده است که با ۴ در صد کاهش واقعه طلاق مواجه بوده است. از طرف دیگر، استان یزد که همواره جزو استانهایی محسوب می شده که نرخ طلاق پایین تری نسبت به استانهای دیگر داشته است، در سال گذشته بیشترین میزان تغییرات راتجربه کرده است و افزایش۷/۳۶ درصدی طلاق برای این استان ثبت شده است. چهارمحال و بختیاری هم که جزو استانهای با نرخ پایین طلاق محسوب می شده در سال گذشته افزایش ۶/۳۲ درصدی در نرخ این آسیب اجتماعی داشته و بعد از یزد در این زمینه رکورد دار شده است.

همانطور که اشاره شد در اسفند ماه سال گذشته مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از افزایش ۱۵/۷ درصدی نرخ طلاق در ۹ ماهه اول سال ۸۸ نسبت به مدت مشابه آن در سال ۸۷ خبر داد.

به گفته سید حسن موسوی چلک در سال ۸۷ مجموعا در ۹ ماه، ۸۱ هزار و ۳۳ مورد طلاق ثبت شده که این آمار در سال ۸۸ به عدد ۹۳ هزار و ۷۶۹ مورد رسیده است.

این مقام مسوول همچنین اعلام کرد:" مدت زمان زندگی مشترک تا طلاق توافقی طی سه سال گذشته از پنج به سه سال رسیده است."

براساس آمار و ارقام ارایه شده در سال گذشته نرخ طلاق در تهران بیشتر از ۲۵ درصد و در مناطقی از آن نزدیک به ۳۵ درصد بوده است.

رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در این مورد می گوید:" بر اساس آمار ثبت احوال طی ۹ ماه سال گذشته آمار طلاق در تهران ۲۶ درصد اعلام شده است که نسبت به مدت مشابه سال ۸۷،شش درصد بیشتر شده است."

به گفته مصطفی اقلیما در تهران از هر چهار ازدواج یک ازدواج به طلاق منجر می شود; این در حالی است که این نسبت در کل کشور نزدیک به یک به پنج است.

کارشناسان عوامل مختلفی را در افزایش طلاق در ایران دخیل می دانند و بیش از همه روی مسائل اقتصادی و اجتماعی تاکید دارند.

رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران بیشترین دلیل افزایش آمار طلاق در کشور را مشکلات اقتصادی می داند و می گوید:" تامین حداقل هزینههای زندگی اولین نکته ضروری برای زندگی مشترک است که متاسفانه در حال حاضر بسیاری از جوانان از داشتن این امکان محروم هستند."

وی بااشاره به اینکه مشکلات اقتصادی و تورم باعث می شود که مرد و زن هر دو شاغل باشند، تصریح می کند:" بسیاری از مردان مجبورند در دو شیفت کار کنند که چنین روندی باعث خستگی و فشار روحی می شود و مانع از ایجاد ارتباط خوب و موثر میان زوجها خواهد شد; به طوری که رفته رفته مشکلات آنها بیشتر شده تا حدی که زوجها دیگر حاضر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند."

این در حالی است که مسوولان دولتی سعی می کنند دلایل طلاق را چیزهای دیگری بدانند و تعمدا مشکلات اقتصادی را از دلایل اصلی طلاق قلمداد نمی کنند; چنانکه مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در نشست خبری خود در اسفندماه سال گذشته مهمترین علت طلاق را دخالت اطرافیان، مواد مخدر، عدم ارایه محبت از طرفین، عدم مهارت حل مساله، نارضایتی از روابط زناشویی و سو» ظن عنوان کرد.

به صورت کلی نرخ نگران کننده طلاق در ایران از طرفی به نا به سامانی وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه صحه می گذارد و از طرف دیگر، سیاستهای دولتی برای کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی را بی ثمر و ناموفق معرفی می کند. این سیاستهای دولتی که در مورد طلاق مشاوره و ارایه آموزشهای قبل و بعد از ازدواج است و توسط سازمان بهزیستی اعمال می شود نه تنها نتوانسته آسیب را کاهش دهد که صرف هزینههای هنگفت در این زمینه را درهاله ای از ابهام قرار داده است ، به گونه ای که در مهر ماه سال گذشته مدیر کل دفتر فرهنگی و اجتماعی سازمان ملی جوانان برنامههای طراحی شده برای ساماندهی ازدواج و تحکیم خانواده در دستگاههای اجرایی مرتبط را پیش پا افتاده و غیر هدفمند دانست.

به نسبتی که میزان طلاق رسمی در کشور زیاد شده است، طلاق عاطفی نیز سیر صعودی داشته است. بر مبنای این گفته کارشناسان که میزان طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است، نرخ طلاق عاطفی در تهران بیش از ۵۰ درصد است و در مناطقی از آن به مرز ۷۰ درصد هم می رسد.

● طلاق عاطفی یا زناشویی خاموش

کارشناسان طلاق عاطفی را ناشی از اختلافاتی در میزان هوش، خواسته ها، سلیقهها و علاقهها، دیدگاهها و ابعاد معنوی می دانند. علاوه بر این، ترس از طلاق و حرفهای اطرافیان و حواشی بعدی آن، محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی، مشکلات اقتصادی، ازدواجهای تحمیلی، ترس و فرار از تنها ماندن، چشم و هم چشمی با دوستان و فامیل، خشونت و عصبانیت، عوامل مادی، خود بزرگ بینی و تحقیر دیگری، دو رویی، پنهان کاری، لجاجت و... مواردی است که می تواند به طلاق عاطفی دامن بزند.

سه عامل عمده برای شیوع طلاق عاطفی در ایران وضعیت نا به سامان اقتصادی و اجتماعی، عوامل فرهنگی و کم کاری نهادهای دولتی عنوان می شود. در مورد وضعیت نا به سامان اقتصادی و اجتماعی باید گفت که آسیبهای اجتماعی به طور کلی تابعی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک جامعه است و هرچه این وضعیت بدتر باشد نرخ آسیبهای اجتماعی نیز بالاتر می رود.

مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در این مورد می گوید:" چنانچه سالانه ۱۰ درصد میزان حقوق افزایش پیدا کند تورم ۳۰ درصد رشد می کند و در این شرایط مردان نمی توانند از پس هزینههای زندگی بر آیند و مجبور هستند دو شیفت کار کنند و همین موضوع باعث می شود زن و مرد فرصت گفت وگو با یکدیگر را نداشته باشند."

بسیاری از زوجهای شاغل فرصتی برای حرف زدن با همدیگر، ابراز عشق و علاقه و اهمیت دادن به خواستههای همدیگر ندارند. طبیعی است که روابط چنین زوجهایی به مرور زمان سرد و خالی از عاطفه می شود.

در بررسی عوامل فرهنگی موثر بر طلاق عاطفی باید به ازدواج اجباری که هنوز هم که هنوز است به شکلهایی در جامعه ما وجود دارد اشاره کرد. این اجبار در خانوادههایی به صورت علنی وجود دارد و در بسیاری از خانوادههای دیگر غیر علنی است; یعنی هر چند پسران و دختران علنا مجبور به ازدواج نمی شوند اما این انتظار وجود دارد که آنها در سنی خاص ازدواج کنند و اگر چنین اتفاقی نیفتد آشنایان و خویشاوندان می گویند فرد نتوانسته یا نمی تواند ازدواج کند.

از طرف دیگر نگاههای جامعه به مردان و به ویژه زنانی که طلاق می گیرند عاملی است که آنها تن به طلاق رسمی ندهند.

اقلیما در این مورد با اشاره به اینکه در حال حاضر شرایط زندگی و برخورد جامعه با زنان مطلقه بسیار بد است، می گوید:" به همین دلیل آنها سعی می کنند به صورت غیر رسمی طلاق بگیرند و فرزندان در این خانوادهها آسیب پذیر می شوند و ممکن است گرفتار مشکلات زیادی شوند."

از طرف دیگر به نظر می رسد نهادهای دولتی برنامه مدونی برای کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی به ویژه آسیبهایی که کمتر نمود پیدا می کنند ندارند. در اکثر کشورهای جهان از سالها پیش نهادهای دولتی به آموزش مهارتهای زندگی به زوجها می پرداخته اند. در ایران چند سالی است که این آموزشها ارایه می شود اما،ظاهرا از کمیت و کیفیت مطلوبی برخوردار نیست که نه تنها به کاهش طلاق عاطفی منجر نشده است که روز به روز شاهد افزایش این نوع طلاق هستیم. این در حالی است که طلاق عاطفی ریشه بسیاری از نابهنجاریها و آسیبهای روانی، اجتماعی و شغلی و... برای زنان و مردان و فرزندان آنهاست.

در واقع طلاق عاطفی در بعد اجتماعی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کاهش یابد. میزان اعتماد که یکی از مولفههای اصلی سرمایه اجتماعی است در صورت بروز طلاق عاطفی به این صورت دستخوش تغییرات منفی می شود که مرد یا زن و فرزندان آنها در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند به نزدیکترین خویشاوندان یعنی افراد خانواده خود اعتماد کنند. طبیعی است که وقتی فرد نتواند به افراد خانواده خود اعتماد کند به افراد دیگر نیز اعتماد نمی کند یا در اعتماد به دیگران دچار اشتباه می شود و به طور کلی در مقوله اعتماد کردن به دیگران دچار افراط و تفریط است.

در بعد روانی نیز مسلم است که طلاق عاطفی فشار زیادی به افراد وارد می کند و آنها را دچار افسردگی، اضطراب، پریشانی و... خواهد کرد.ابعاد دیگر مانند ابعاد شغلی، تحصیلی و... نیز با توجه به اینکه تابعی از وضعیت اجتماعی و روانی افراد است، در صورت بروز طلاق عاطفی دستخوش تغییرات منفی خواهد شد.

نویسنده : محمد جواد صابری