دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل و بررسی اندیشه ساعت ساز لاهوتی


تحلیل و بررسی اندیشه ساعت ساز لاهوتی

اندیشه ساعت ساز لاهوتی یا خدای ساعت ساز, تصویری نادرست از خداست که از دیرباز کم و بیش در ذهن بشر وجود داشته و در دو سده اخیر, به دنبال نظریات جدید علمی, رواج یافته است

اندیشه ساعت‏ساز لاهوتی یا خدای ساعت‏ساز، تصویری نادرست از خداست که از دیرباز کم و بیش در ذهن بشر وجود داشته و در دو سده اخیر، به دنبال نظریات جدید علمی، رواج یافته است. در این مقاله ابتدا ساعت‏ساز لاهوتی تصویر شده است و سپس با توضیح دقیق و تحلیل استدلالی که به چنین تصویری منجر شده و بررسی مقدمات آن، نشان داده شده است که این استدلال، که از نوع تمثیل است، منطقاً عقیم است و به اصطلاح قیاسی است مع‏الفارق و بنابراین، نتیجه‏ای که از آن گرفته شده است، عقلاً قابل قبول نیست.

● ساعت‏ساز لاهوتی‏

مقصود از ساعت‏ساز لاهوتی خدایی است که سازنده جهان طبیعت است، ولی در آن مداخله و فعالیتی ندارد. بسیاری از دانشمندان غرب و به تبع آنها بسیاری از مشتغلان به فلسفه و علم در دو سده اخیر در مغرب زمین، چنین تصویری از خداوند در ذهن دارند.

علت پدید آمدن این تصویر، «ماشین جهان» نیوتن است. ماشین جهان این تصویر را در ذهن دانشمندان قیاسی به همراه داشت که طبیعت همچون ماشینی خودکار یا ساعتی دقیق است. ماشین خودکار یا ساعت دقیق فقط برای ساخته شدن و به کار افتادن به صنعتگر یا ساعت‏ساز محتاج است و پس از آن مستقلاً باقی است و مستقلاً کار می‏کند و به فعالیت و دخالت مستمر سازنده‏اش نیازمند نیست. نتیجه این قیاس چنین بود: طبیعت هم فقط برای ساخته شدن و به کار افتادن به خداوند محتاج است و پس از آن مستقلاً باقی است و کار می‏کند و نیازمند به مداخله و فعالیت مستمر خداوند در آن نیست.

بنابراین، ساعت‏ساز لاهوتی استنباط فلسفی دانشمندان از ماشین جهان نیوتن است که خود ساخته اصول و قوانین مکانیک نیوتن است.

● استدلال بر ساعت‏ساز لاهوتی‏

استدلالی که منجر به اعتقاد به ساعت‏ساز لاهوتی شده است، در حقیقت، از نوع قیاس تشبیه است که در منطق کلاسیک به آن «تمثیل» می‏گویند.

قیاس تشبیه از دیدگاه منطقی معتبر نیست. چه بسا همه گزاره‏های به کار رفته در آن صادق باشند، ولی نتیجه‏اش صادق نباشد.

ازاین‏رو، قیاس خدای ساعت‏ساز نیز منطقاً معتبر نیست. آری، اگر بتوان ثابت کرد که امر مشترک میان ساعت و طبیعت و به عبارت دیگر، وجه مشابهت ساعت و طبیعت، سبب بی‏نیازی ساعت از ساعت‏ساز در استمرار وجود و ادامه کار است، در این صورت منطقاً می‏توان نتیجه گرفت که طبیعت هم در استمرار وجود و ادامه کار از خداوند بی‏نیاز است. اکنون آیا این ویژگی در طبیعت هم هست.

▪ ترمیم استدلال‏

پاسخ بسیاری از دانشمندان مذکور به پرسش بالا مثبت است. به نظر ایشان، ویژگی مذکور همانا عملکرد یکنواخت و ضروری عوامل دخیل در کار ساعت است. عواملی که دخیل در کار ساعت‏اند، عملکردشان از قوانین ثابتی پیروی می‏کند که ناشی از ذات و طبیعت این عوامل است. به تعبیر فلسفی، این عملکرد برای آنها ضروری است و در نتیجه، یا اصلاً این عوامل موجود نیستند و یا اگر موجودند ممکن نیست جز این عملکردی داشته باشند. پس لازم نیست ساعت‏ساز آنها را به این عملکرد وادارد؛ بلکه خود به خود و بدون دخالت و فعالیت ساعت‏ساز چنین عملکردی دارند و کار خود را انجام می‏دهند. بنابراین، علت بی‏نیازی این‏چنینی ساعت از ساعت‏ساز عملکرد یکنواخت و ضروری عواملی است که ساعت را به کار وامی‏دارند. همین ویژگی در عواملی که طبیعت را به کار وامی دارند نیز هست.

اگر پاسخ بالا را در این استدلال مندرج کنیم، به شکل زیر درمی‏آید:

- مقدمه اول: ساعت - پس از ساخته شدن و به کار افتادن - در کارکردن از سازنده‏اش، یعنی ساعت‏ساز، بی‏نیاز است؛ چراکه:

۱) کار ساعت ناشی از عملکرد عوامل، یعنی اجزاء موجود در ساعت است

۲) این عوامل در عملکردشان به سازنده ساعت نیاز ندارند

۳) عملکرد این عوامل یکنواخت است

۴) عملکرد این عوامل ناشی از ذات آنهاست و برای آنها ضروری است.

- مقدمه دوم: طبیعت نیز، همانند ساعت، دارای ویژگی‏های یاد شده است؛ یعنی:

۱) کار طبیعت ناشی از عملکرد عوامل طبیعی، یعنی اجزاء موجود در طبیعت است

۲) این عوامل در عملکردشان به سازنده طبیعت، یعنی خداوند، نیاز ندارند؛

۳) عملکرد این عوامل یکنواخت است، و به علاوه:

۴) عملکرد این عوامل ناشی از ذات آنهاست و برای آنها ضروری است.

نتیجه اینکه طبیعت نیز، همانند ساعت، پس از ساخته شدن (آفرینش) و به کار افتادن، از سازنده‏اش، یعنی خداوند، بی‏نیاز است و مستقلاً استمرار وجود دارد و کار می‏کند.

● بررسی استدلال‏

آیا استدلال بالا درست است. پاسخ منفی است. در قیاس بالا، در مقدمه اول، هر چهار گزاره درست‏اند؛ ولی در مقدمه دوم تنها گزاره دوم درست نیست.

چرا در یکی، یکنواختی و ضرورت عملکرد موجب بی‏نیازی از سازنده است، ولی در دیگری چنین نیست. این تفاوت ناشی از چیست. این تفاوت ناشی از نوع رابطه ساعت‏ساز و خداوند با این عوامل است: خداوند علت فاعلی عوامل طبیعی دخیل در کار طبیعت است؛ ولی ساعت‏ساز علت فاعلی عوامل دخیل در کار ساعت نیست. رابطه ساعت‏ساز با عوامل مزبور به گونه‏ای است که صرفاً ایجاب می‏کند که ساعت در آغاز پیدایش و شروع کار محتاج ساعت‏ساز باشد و نه در استمرار وجود و ادامه کار. واژه «ساختن» هم برای رابطه خدواند با طبیعت به کار رفته است و هم برای رابطه ساعت‏ساز با ساعت: خداوند سازنده طبیعت است، همچنانکه ساعت‏ساز سازنده ساعت است. بنابراین، تحلیل این واژه و تعیین اینکه آیا در هر دو مورد به یک معنا به کار رفته است یا نه، به ما کمک می‏کند تا به تفاوت دقیق این دو رابطه پی ببریم.

▪ تحلیل رابطه ساختن‏

ساختن ساعت شامل سه مرحله طراحی، تولید اجزاء و قطعات و ترکیب اجزاست. اما ساختن طبیعت شامل چه مراحلی است. به نظر فیلسوفان، آفرینش طبیعت شامل مرحله طراحی نیست؛ چرا که طراحی‏ای که تاکنون از آن بحث می‏کردیم همواره با دو ویژگی همراه است: اول اینکه چون نوعی فعالیت ذهنی انسان است، طبعاً طراح از این فعالیت برای خود هدف و غایتی را در نظر دارد؛ یعنی او می‏خواهد با به کارگیری مواد موجود در طبیعت، به هدف و غایت خاصی که فعلاً فاقد آن است دست یابد و بدین وسیله نیاز خود را مرتفع سازد و کامل‏تر شود و دوم اینکه سازنده مواد مزبور شکل‏های گوناگون و در نهایت، ترکیبی خاص را که به غایت مورد نظرش منجر می‏شود بر این مواد تحمیل می‏کند، اما هیچ‏یک از این دو ویژگی را خداوند و طبیعت ندارند.

بی‏تردید، جهان مخلوقات، که شامل طبیعت هم هست، دارای نظام خاصی است که به نظر فیلسوفان، به مقتضای این نظام، دارای بیشترین میزان خیر و کمترین میزان شر است و در نتیجه، بهترین نظام ممکن و، به اصطلاح، نظام احسن است و طبعاً می‏توان جهان‏های بی‏شمار دیگری را با نظام‏های دیگری غیر از این نظام واقعی تصور کرد که واجد خیر کمتر یا شر بیشتری هستند و آشکار است که خداوند به نظام احسن، آگاه است و آن را طبق علم خود آفریده است. با توجه به این نکته، ممکن است علم خداوند به نظام احسن را طرح الاهی جهان دانست و خداوند را، به دلیل دارا بودن این علم، «طراح طبیعت» نامید. اما در این صورت باید توجه داشت که این‏چنین طراحی‏ای از نظر معنا و مفهوم با طراحی‏ای که تا کنون از آن بحث می‏کردیم به کلی فرق دارد؛ زیرا طراحی‏ای که تاکنون از آن بحث می‏کردیم نوعی فعالیت است - چون از نوع تفکر است، نوعی فعالیت ذهنی است - و طبعاً می‏توان آن را جزء مراحل ساخت شی‏ء به حساب آورد؛ درحالی‏که طراحی به معنای عالم بودن خداوند به نظام احسن، اساساً از نوع فعالیت نیست؛ زیرا برای خداوند فعالیتی ذهنی به نام تفکر متصور نیست، بلکه صفتی ذاتی است که عین وجود الاهی است و طبعاً نمی‏توان آن را جزء مراحل ساخت طبیعت به حساب آورد. نتیجه اینکه ساخت طبیعت شامل مرحله‏ای به نام «طراحی» نیست، بلکه تنها شامل دو مرحله ایجاد و ترکیب است که در ادامه به آنها می‏پردازیم.

الف) مرحله ایجاد اجزا:

طبیعت یک کل است که شامل اجزائی است. این اجزا کدام‏اند. از دیدگاه علمی، این اجزا همان ذرات بنیادی فیزیک‏اند، به علاوه نیروهای فیزیکی که این ذرات را در قالب ترکیباتی همچون اتم‏ها و ملکول‏ها و غیره درمی‏آورند. از دیدگاه فلسفی، علاوه بر آنچه گفته شد، هر ترکیبی از ذرات بنیادی فیزیک که خود دارای اثری غیر از برآیند آثار اجزا است نیز خود یک موجود حقیقی و یک پدیده واقعی طبیعی است و از اجزاء جهان طبیعت به شمار می‏رود. بنابراین، گذشته از ذرات بنیادی فیزیک و نیروهای فیزیکی مزبور، هر یک از اتم‏های موجود در هر یک از عناصر، هر یک از مولکول‏های موجود در هر یک از مرکبات شیمیایی، هر یک از موجودات تک‏سلولی، هر یک از سلول‏های موجود در بدن جانداران، هر یک از اندام‏های بدن هر یک از جانداران و بالاخره هر یک از بدن‏های هر یک از جانداران نیز خود یک جزء از اجزاء جهان طبیعت است. ما موقتاً از دیدگاه فلسفی صرف نظر می‏کنیم و بحث را بر اساس دیدگاه علمی پی‏می‏گیریم و نشان می‏دهیم که حتی بر اساس این دیدگاه نمی‏توان ساختن طبیعت را همانند ساختن ساعت دانست و در پایان به دیدگاه فلسفی بازمی‏گردیم.

موادی که اجزا و قطعات ساعت از آنها ساخته می‏شود، از پیش در طبیعت موجودند و احتیاجی نیست که ساعت‏ساز آنها را بیافریند. او فقط آنها را شکل می‏دهد و در هیئت خاصی ترکیب‏شان می‏کند. حال آیا اجزاء طبیعت، یعنی ذرات بنیادی و نیروها، هم این چنین‏اند. آیا آنها هم به آفرینش و ایجاد نیازمند نیستند. ممکن است گفته شود که پاسخ این پرسش بستگی دارد به اینکه این اجزا را ازلی و قدیم بدانیم یا حادث. اگر ازلی و قدیم باشند، به ایجاد و آفرینش نیازمند نیستند واگر حادث باشند، باید خداوند را آنها بیافریند و ایجاد کند. غالباً دانشمندان ملحد آنها را ازلی و قدیم و به همین دلیل از خداوند بی‏نیاز می‏پندارند و دانشمندان الاهی آنها را حادث و در نتیجه نیازمند به خداوند می‏دانند. اما به نظر فیلسوفان این اجزا در هر حال به آفرینش و ایجاد خداوند نیازمندند و قدیم یا حادث بودن آنها در نیازمندی آنها به خداوند یا بی‏نیازی آنها از خداوند تأثیری ندارد؛ زیرا مناط نیازمندی به علت، حدوث نیست تا در صورت حدوث این اجزا آنها را نیازمند به علت و در صورت قدیم آنها را بی‏نیاز از علت بدانیم؛ بلکه مناط نیازمندی به علت امکان است. شیئی که ذاتاً ممکن است، به دلیل امکان ذاتیش، به علت نیازمند است؛ پس هر یک از این اجزا برای موجود بودن، محتاج به ایجاد خداوند و آفرینش اوی‏اند.

ب) مرحله ترکیب اجزا: یعنی ذرات بنیادی در قالب اتم‏های عناصر گوناگون و ترکیب اتم‏ها در قالب مولکول‏های‏انواع مرکبات و آرایش مولکول‏ها در قالب انواع اجسام محسوس و در نهایت، آرایش اجسام محسوس و پیدایش جهان طبیعت به شکلی که می‏بینیم.

آشکار است که ترکیب اجزاء طبیعت، ناشی از عوامل طبیعی کارگر در طبیعت است که چیزی جز خود اجزاء طبیعت (ذرات بنیادی و نیروها) نیستند. ولی ترکیب اجزاء ساعت نتیجه حرکت‏های ارادی ساعت‏ساز است. بنابراین، مرحله ترکیب اجزا در ساعت و طبیعت فرق دارد.

پس به اختصار، واژه «ساختن» هنگامی که برای ساعت به کار می‏رود اشاره دارد:

۱) طراحی ساعت

۲) تولید اجزا و قطعات ساعت

۳) ترکیب این قطعات، و هنگامی که برای طبیعت به کار می‏رود اشاره دارد:

الف) ایجاد اجزاء طبیعت

ب) ترکیب این اجزا.

▪ مقایسه ساختن ساعت و ساختن طبیعت‏

اکنون به سؤالی که مطرح کردیم بازگردیم: آیا واژه «ساختن» در هر دو مورد به یک معنا به کار رفته است. مرحله تولید اجزا در ساعت با مرحله ایجاد اجزا در طبیعت به تفصیل بررسی و مقایسه می‏شود.

عمده چیزی که سبب شده است واژه «ساختن» در ساعت و طبیعت به دو معنا به کار رود، تفاوت آن در دو مرحله مذکور است. ساعت‏ساز، برخلاف خداوند، ایجاد کننده نیست. او قطعات و اجزای لازم برای پیدایش ساعت را ایجاد نمی‏کند. مواد لازم برای این قطعات، مانند انواع فلزات، در طبیعت موجودند. ساعت‏ساز اولاً، این موارد را از منابع ذی‏ربط گردآوری می‏کند و ثانیاً، با برش یا سوراخ کردن یا خم کردن و امثال این حرکات آنها را به شکل‏های گوناگونی که از قبل طراحی شده‏اند درمی‏آورد. اگر دقت کنیم کار ساعت‏ساز در مرحله تولید اجزای ساعت، صرفاً ایجاد نوعی حرکت در بخشی از مواد یا کل آنها است. گردآوری مواد نوعی حرکت مکانی در آنهاست. حتی استخراج مواد از منابع طبیعی، در حقیقت جداسازی آنها از سایر مواد است و بیش از نوعی حرکت نیست. البته علت حرکات دست‏های ساعت‏ساز، فقط خود ساعت‏ساز است. اما این حرکات نیز سبب حرکت ابزارها و آنها نیز سبب حرکات مورد بحث می‏شوند. پس ساعت‏ساز به طور غیرمستقیم علت حرکات مورد بحث است. پس علت فاعلی وجود این اَشکال و اوضاع در مواد تهیه شده، همانا نیروهای فیزیکی موجود در بین مواد است، نه ساعت‏ساز یا حرکات وی. بنابراین، ساعت‏ساز یا حرکات او نه تنها خود موادی را که قطعات از آنها به وجود آمده‏اند ایجاد نمی‏کند، بلکه حتی شکل‏های گوناگون این مواد را هم ایجاد نمی‏کند و در نتیجه، هیچ نوع فاعلیتی نسبت به این اجزا و قطعات ندارد.

حرکت همه این قطعات در نهایت معلول حرکت فنر است و حرکت فنر معلول انرژی ذخیره شده در فنر است و تأثیر ساعت‏ساز در به کار انداختن ساعت به وسیله کوک آن، فقط در حد انتقال انرژی مزبور به فنر است. آشکار است که او خود نه این انرژی را ایجاد کرده است، زیرا این انرژی از خارج به بدن او انتقال یافته است و او هم از بدن خود به ساعت منتقل می‏کند، و نه اینکه آن را در فنر ذخیره کرده است، چرا که عامل ذخیره‏سازی انرژی در فنر همانا جنس خاص فنر است و نه چیز دیگر. ساعت‏ساز فقط انرژی را به فنر انتقال داده است و بس. نقش او در اینجا همانند نقش بنا در انتقال مواد به ساختمان است. پس کوک‏کننده ساعت نسبت به ذخیره شدن انرژی، که عامل حرکت‏های قطعات گوناگون است، و طبعاً نسبت به خود این حرکت‏ها، فقط معد است و از اجزاء علت تامه آنها نیست.

حاصل اینکه، ساعت‏ساز نسبت به عوامل دخیل در کار ساعت معد و زمینه‏ساز است. همچنین اگر او خودش کوک‏کننده ساعت باشد، نسبت به عملکرد این عوامل در هنگامی که ساعت کار می‏کند معدّ است نه فاعل. درحالی‏که خداوند فاعل عوامل طبیعی دخیل در کار طبیعت است و در نتیجه، با واسطه، فاعل عملکردهای این عوامل نیز هست.

نتیجه این مقایسه این است که رابطه خداوند با عوامل طبیعی و نیز رابطه خداوند با حرکات و عملکردهای این عوامل، رابطه فاعل و فعل است و رابطه ساعت‏ساز با عوامل دخیل در کار ساعت و همچنین رابطه‏اش با حرکات و عملکردهای این عوامل، رابطه معد و فعل است.

▪ نتیجه تحلیل و مقایسه‏

اکنون به سؤال و پاسخی که قبل از تحلیل معنای «ساختن» مطرح کردیم بازگردیم. سؤال این بود که چرا یکنواختی و ضرورت عملکرد عوامل دخیل در ساعت، موجب بی‏نیازی از سازنده (ساعت ساز) است، ولی در طبیعت چنین نیست. در پاسخ گفته شد که علت این فرق آن است که ساعت‏ساز نسبت به عوامل کارگر در ساعت، معد است؛ ولی خداوند نسبت به عوامل طبیعی کارگر در طبیعت، فاعل است. چون فعالیت و مداخله خداوند اولاً، در طول عوامل طبیعی است، یعنی فعل این عوامل همان فعل خداوند است، نه در عرض آنها و ثانیاً، فعالیتی دائمی و مستمر است و ثالثاً، به نحو یکنواخت و قانونمند صورت می‏پذیرد. این‏گونه نیست که اگر انسان آن را درک نکرد، گمان کند که خداوند پس از خلقت و به کار انداختن اولیه طبیعت، دیگر در طبیعت مداخله‏ای ندارد. در حقیقت، استنباط ساعت‏ساز لاهوتی از ماشین جهانی نیوتن، ناشی از پیش‏فرض‏های فلسفی نادرستی است که در ذهن دانشمندان وجود داشته است.

● بررسی مسئله از دیدگاه حرکت جوهری‏

بنابر نظریه حرکت جوهری، خداوند به طور دائم و مستمر در حال آفرینش و ایجاد تک‏تک اجزای طبیعت است؛ چرا که با توجه به این دیدگاه، هر جسمی با تمام عوارض و لواحقش در هر لحظه‏ای در حال نو شدن و پدید آمدن است. پس هرچند به حسب ظاهر به نظر می‏رسد که بسیاری از موجودات عالم طبیعت ثابت و باقی‏اند و هیچ نوع حدوث و ایجادی ندارند، ولی به حسب واقع هیچ‏یک از موجودات عالم طبیعت در دو لحظه باقی نیست، بلکه در لحظه اول جزئی از آن موجود است و پس از آن این جزء معدوم می‏شود و جزء دیگری از آن حادث می‏گردد و این امر به‏طور پیوسته ادامه دارد. هر جزء از اجزای طبیعت، یک ایجاد و آفرینش مستمر خداوند است. پس خداوند به طو دائم و پیوسته در حال آفرینش و ایجاد تک‏تک اجزای طبیعت است.

فصلنامه معرفت فلسفی، ش ۱، پاییز ۸۳

پی نوشت

۱. جان هرمی رندل و جاستوس باکلر، درآمدی به فلسفه، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، چاپ دوم، سروش، تهران، ۱۳۷۵، ص ۱۸۹ و ۲۱۷ و بعد

۲. جان لازی، درآمدی تاریخی به فلسفه علم، ترجمه علی پایا، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۹۸ و فریدریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، چاپ سوم، سروش و انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵، ج ۵، ص ۲۵۷

۳. ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، چاپ شانزدهم، حکمت، تهران، پاییز ۱۳۷۹، ص ۱۵۶ به بعد

۴. Edward Craig :general editor ,routledge Encyclopedia of philosophy . ,Luciano Floridi :consultant editor ,۱۱ New fetter Lane ,Routledge :UK By ,EC۴-۴EE ,P London

۵. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج ۵، ص ۳۴ به بعد

۶. ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، چاپ سیزدهم، علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۴۰

۷. فریدریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، بهاء الدین خرمشاهی، چاپ دوم، سروش و انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶، ج ۸، ص ۳۶۲

۸. درآمدی به فلسفه، ص ۱۸۹

۹. محمد بن مسعود بن محمد بن عباس السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، تحقیق و تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة علمیة اسلامیة، تهران، ج ۱، ص ۱۳۷

۱۰. درآمدی به فلسفه، ص ۱۷۸ به بعد

۱۱. کلیات فلسفه، ص ۱۵۱ به بعد

۱۲. کلیات فلسفه، ص ۱۵۷

۱۳. همان، ص ۱۵۹

۱۴. سید محمدحسین طباطبایی، نهایةالحکمه، تحقیق عباس علی زارعی شیرازی، چاپ چهارم، انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ ق، ص‏۷۳ و محمد صدرالمتألهین شیرازی، الاسفار الاربعة العقلیة، مکتبة المصطفوی، قم، بی تا، ج ۱، ص ۵۰ به بعد

۱۵. سید محمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمه، چاپ سوم، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۱۰ ق، ص ۲۲

۱۶. مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، چاپ اول، حکمت، تهران، تابستان ۱۳۶۹، ج ۳، ص ۳۰ به بعد

۱۷. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج ۸، ص ۳۶۲ و درآمدی بر فلسفه، ص ۲۱۲ به بعد

۱۸. ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ص ۱۴۰؛ کاپلستون، تاریخ فلسفه ج ۸، ص ۱۲۴، ۳۹۳ و ۵۴۵؛ همان، ج ۵، ص ۷۳ به بعد و آلفرد نورث وایتهد، شیوه‏های فکر، ترجمه علی شریعتمداری، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۴، ص ۱۳۷ و ص ۱۸۶

۱۹. ایران. لواین، شیمی کوانتومی، ترجمه صمد مؤتمنی طباطبایی، چاپ اول دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ۱۳۷۲، ص ۲۹۹ به بعد. و مصطفی تقوی، «ناسازگاری‏های فلسفی فیزیک کوانتوم و نسبیت» (رساله کارشناسی ارشد رشته فلسفه علم دانشگاه شریف)

۲۰. شیوه‏های فکر، ص ۶۲ به بعد

۲۱. کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج ۸، ص ۹۱

۲۲. همان، ص ۹۲ به بعد و ص ۱۳۰

۲۳. رحیم قربانی، «بررسی جوهرشناختی ماده و انرژی در فلسفه»، مجله معرفت فلسفی، شماره ۴، تابستان ۸۳، ص ۱۳۸ به بعد

۲۴. مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، چاپ چهارم، صدرا، تهران، بهار ۱۳۶۸، ج ۴، ص ۱۲۹ به بعد و ص ۳۰۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.