یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کنش سیاسی, ایمان و خودسازی


کنش سیاسی, ایمان و خودسازی

عدم تحقق اصلاحات در ساخت قدرت, اتفاقاتی که در روند برگزاری انتخابات مجلس هفتم, ریاست جمهوری نهم و مجلس هشتم به وقوع پیوست, اتکای جریان مخالف اصلاحات به درآمدهای نفتی و اهرم های گوناگون قدرت برای تداوم و بسط اقتدار, و نیز برقرار نکردن نسبت دقیق, صحیح و عقلانی میان آرمان ها و مطالبات و باید ها با واقعیت ها و محدودیت ها و هست ها, از جمله مواردی هستند که در ریشه یابی وضع پیش گفته فترت و گوشه گیری و بی انگیزگی نیروهای سیاسی قابل اشاره اند

به‌نظر می‌رسد که در جامعه‌ی ایران امروز، کسانی که با رویکردی انتقادی به سیاست‌ورزی مشغولند و پیوسته در طلب "وضع مطلوب"، "وضع موجود" را مورد نقد قرار می‌دهند، دچار نوعی رخوت و انفعال و پژمردگی شده‌اند؛ این وضع را می‌توان از منظرهای گوناگون بررسی کرد. عدم تحقق اصلاحات در ساخت قدرت، اتفاقاتی که در روند برگزاری انتخابات مجلس هفتم، ریاست‌جمهوری نهم و مجلس هشتم به‌وقوع پیوست، اتکای جریان مخالف اصلاحات به درآمدهای نفتی و اهرم‌های گوناگون قدرت برای تداوم و بسط اقتدار، و نیز برقرار نکردن نسبت دقیق، صحیح و عقلانی میان آرمان‌ها و مطالبات و "باید"ها با واقعیت‌ها و محدودیت‌ها و "هست"ها، از جمله مواردی هستند که در ریشه‌یابی وضع پیش‌گفته(فترت و گوشه‌گیری و بی‌انگیزگی نیروهای سیاسی) قابل اشاره‌اند.

اما این نوشتار می‌کوشد "کلید‌واژه"ی مهم دیگری را در کانون مداقه قرار دهد: "ایمان". همان که زند‌ه‌یاد فروغ فرخزاد، دردمندانه و آگاهانه _از منظری روشنفکرانه، و در "آیه‌های زمینی"اش_ مورد تاکید قرار داد:

"آنگاه/ خورشید سرد شد/ و برکت از زمین‌ها رفت/ ...دیگر کسی به عشق نیندیشید/ دیگر کسی به فتح نیندیشید/ و هیچ‌کس/ دیگر به هیچ چیز نیندیشید/ در غارهای تنهایی/بیهودگی به دنیا آمد/…و بره‌های گمشده/ دیگر صدای هی‌هی چوپانی را/ در بهت دشت‌ها نشنیدند/.. خورشید مرده بود/ و هیچ‌کس نمی‌دانست/ که نام آن کبوتر غمگین/ کز قلب‌ها گریخته، ایمان است…

فقدان ایمان یا کم‌رنگی آن در فضای سیاست‌ورزی امروز ایران، تنها متعلق به نسل جدید و کوشندگان سیاسی جوان نیست؛ گاه تردیدها و عافیت‌طلبی‌ها و محافظه‌کاری‌های میانسالان و مسن‌ترها، نشانه‌های آشکاری از ضعف "ایمان" به‌دست می‌دهد. به تعبیر مهاتما گاندی، رهبر برجسته‌ی هند: "نمی‌توان در آن واحد، هم ایمان داشت و هم مضطرب بود". چه بسیار تحلیل‌ها که به‌خاطر دلبستگی‌های دنیوی و ترس‌ها، با سماجت مورد تاکید و توجیه قرار می‌گیرند. و چه کمیاب و سخت‌یاب است شهامت و جسارت و پافشاری بر حقیقت. و آیا این وضع، نشانه‌ای از ضعف ایمان و فاصله‌گرفتن ما از تزکیه و خودسازی، به‌همراه ندارد؟ گاندی_که این نوشتار از آموزه‌هایش بهره‌ها برده است_ معتقد است: "بی‌باکی، نشانه‌ و نمادی از تزکیه‌نفس است".

متاسفانه مفاهیمی چون "خودسازی" و "تزکیه‌ی نفس" به‌گونه‌ای روزافزون در عمل سیاسی و اجتماعی، به فراموشی سپرده ‌شده‌اند. کم نیستند شمار کنشگران سیاسی‌ای کهبدون اتکاء به چنین پشتوانه‌ها و نقطه‌عزیمت‌هایی، بیش از پیش دچار تزلزل و تذبذب و تردید و تشویش ‌شده‌اند. و حال آن که به عقیده‌ی گاندی: "عموما" دو نوع ترس در دل انسان هست: ترس از مرگ و ترس از دست دادن دارایی مادی. مرد نیایش و تزکیه، ترس از مرگ را از خود زدوده است و مرگ را مانند یاری عزیز در‌بر‌می‌کشد و همه‌ی دارایی‌های زمینی را نیز فانی و بی‌اعتبار می‌بیند. او وقتی کشوری را در فقر و فلاکت می‌بیند و میلیون‌ها نفر گرسنه را به‌چشم مشاهده می‌کند، برخورداری از ثروت و مکنت را بر خود حرام می‌کند. هیچ قدرتی نمی‌تواند کسی را که این دو نوع ترس را از خود زدوده و دور کرده است، تحت تسلط خود درآورد". سخن گاندی، یادآور زمزه‌ها و نیایش‌های علی شریعتی برای"نداشتن و نخواستن" است تا "محافظه‌کار نشود و تن به هر پستی ندهد".

وقتی سیاست‌ورزی بدون مبانی ارزشی و بی‌توجه به اصول صورت می‌گیرد، طبیعتا" در معرض آسیب‌های مشددی است. و حال آن‌که مروری بر تاریخ مبارزات سیاسی در جهان نشان می‌دهد که هر کجا پای خاستگاهی ایمانی و ارزشی در کار بوده است و "خودسازی" مورد توجه، پیگیری و جسارت و ایستادگی بیشتری، جلوه‌گر شده است. گاندی یک نمونه است؛ "سیاست من و تمام فعالیت‌های دیگرم، همه از مذهبم ناشی می‌شوند. در نظر من، سیاست جدا‌شده از مذهب، کثافتی است که باید همواره از آن دوری جست". منظور او از مذهب البته "مذهب رسمی یا مذهب مرسوم و معمول نیست، بلکه آن مذهب است که روح و اساس تمام مذاهب است و ما را با خالق خویش رو‌در‌رو قرار می‌دهد".

الگوی مورد نظر ما(گاندی) همچنین سیاست‌ورزی‌اش را تبیین می‌کند:"من جوینده‌ای فروتن هستم که در جست‌و‌جوی "حقیقت" است؛ و در راه رسیدن به آن از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. هیچ ایثاری را در راه دیدن رو‌در‌روی خدا بسیار نمی‌شمارم. تمامی فعالیت‌های انسانی من _چه آن‌ها که اجتماعی یا سیاسی تلقی می‌شوند، و چه آن‌ها که انسان‌دوستانه و اخلاقی انگاشته می‌شوند_ همگی در خدمت تحقق همین هدف هستند. و از آنجایی که می‌دانم خدا اغلب در ضعیف‌ترین و حقیرترین مخلوقاتش یافت می‌شود و نه در مخلوقات قدرتمند و گردن‌فرازش، تلاش می‌کنم خود را به موقعیت چنین افرادی برسانم؛ و برای چنین کاری، چاره‌ای جز خدمت به آن‌ها نمی‌بینم. و چون جز با ورود به وادی سیاست انجام چنین خدمتی از من ساخته نیست، پس به سیاست روی آورده‌ام…"

مرد نحیفی که انیشتین در‌باره‌اش گفته است: "نسل‌های آینده به سختی باور خواهند کرد که موجودی چنین، در قالب گوشت و استخوان بر عرصه‌ی این کره‌ی خاکی گام نهاده باشد"، هفت روز هفته و روزی ۱۵ساعت کار می‌کرد و در شبانه‌روز ۴ساعت بیشتر نمی‌خوابید، و نیم قرن در پی آزادی و صلح و برادری دوید. و این، آن‌چنان که خود تصریح می‌کرد جز به مدد "ایمان" و "تزکیه‌ی نفس"(خودسازی و مراقبه) حاصل نمی‌شد: "هدف از نیایش، خشنود ساختن خدا نیست؛ چه او به نیایش یا ستایش ما نیازی ندارد. هدف از نیایش، پالوده و پاک ساختن خویش است. فرایند تزکیه‌ی نفس، عبارت است از درک خودآگاه حضور "او" در وجود ما. هیچ نیرویی قوی‌تر از قدرتی که چنین درکی برای ما به ارمغان می‌آورد، وجود ندارد".

استاد راز پیگیری و پایداری‌اش را توضیح می‌دهد: "به‌رغم عوامل ناامید‌کننده‌ای که در افق سیاسی چشم در چشم من دوخته‌اند، هرگز آرامش خود را از دست نداده‌ام. این آرامش، حاصل نیایش است… " او می‌افزاید:"سخن خدا این است که: آن کس که می‌کوشد، هرگز نابود نمی‌شود. من به این وعده ایمانی راسخ دارم؛ از این روست که با این‌که هزار بار در کوشش‌هایم ناکام مانده‌ام، ولی باز ایمانم را از دست نمی‌دهم…"

آموزگار ما، شریعتی نیز چند دهه پیش‌تر و در نیایش‌هایش، برای روشنفکران، طلب "ایمان" می‌کرد. گاندی هم در توصیه‌ای مشابه می‌گوید: "آنچه من از شما می‌خواهم، فقط این است که ایمانی را که سست شده و تحلیل رفته است، در خود احیاء کنید. برای انجام این کار، به ایمانی روی آورید که خود، نشانی است از فروتنی و اقرار به نادانی و کمتر از ذره بودن…"

و این بدون اتکاء به نیایش و خودسازی ممکن نیست. شریعتی در مجموعه آثار ۲ به تفصیل بحث "خودسازی" و اهمیت آن را مورد توجه قرار می‌دهد؛ روزگاری نه چندان دور، کوشندگان سیاسی ایران نیز از"خویشتن" خویش می‌آغازیدند. اینک اما آنچه که در عمل اجتماعی مغفول است و گویی زاید، "تزکیه" است و خودسازی. حالا دیگر روزمرگی، محافظه‌کاری، واقع‌گرایی محض، ایدئولوژی‌ستیزی، نفی آرمان‌ و آرمان‌خواهی، تاویل‌گرایی‌ تمام و کمال، تمکین محض به جهان پست‌مدرن و پارادایمش، و … کالای روز است و سکه‌ی رایج.

سیاستمدار قدیس(گاندی) اما در این میانه، "خدا" را به‌عنوان تکیه‌گاه بی‌پایان و پناهگاه امن، به مخاطبان خود، یادآوری می‌کند؛ "ما باید هر روز عهد خود را تازه کنیم؛ و اگر چنین کنیم، یقین بدانید که در زندگی از هر رنج و فلاکتی رهایی خواهیم یافت". گاندی، خدایش را نیز معنا می‌نماید: "خدا حقیقت و محبت است؛ خدا اخلاق و نیکی است؛ خدا سرچشمه‌ی روشنایی و زندگی است؛خدا وجدان است…" از نگاه او، "کسی که قلب پاک و منزه ندارد هرگز نمی‌تواند خدا را درک کند".

به عقیده‌ی "روح بزرگ" هندوستان: "تزکیه‌ی نفس باید به معنی تزکیه در تمام مظاهر زندگی باشد" و این چنین، "تزکیه‌ی نفس هر شخص، به تزکیه‌ی محیط اطرافش نیز منتهی می‌شود". او البته می‌افزاید که "تنها راه برای یافتن خداوند آن است که وجود او را در مخلوقش ببینیم و با او یکی شویم؛ این منظور هم از راه خدمت به خلق تحقق می‌پذیرد و آن هم مقدور نیست مگر از راه خدمت در کشور خود، چرا که هموطنانم نزدیک‌ترین همسایگانم هستند".

فعالان سیاسی امروز ایران، افزون بر تمامی مداقه‌های نظری و راهبردی در مورد سیاست‌ورزی و کنش اجتماعی‌شان، نیازمند بازنگری شخصی در نقطه‌عزیمت‌های ایمانی خویش‌اند. چه‌بسیار ترس‌ها که نسبتی با ادعاهای یک "موحد" ندارد؛ چه بسیار تردیدها و تشویش‌ها که به‌خاطر ضعف یا فقدان ایمان، رخ نموده‌اند؛ و چه بسیار غفلت‌ها که از فقدان خودسازی و تزکیه، برخاسته‌اند. بد نیست در همین‌جا، این سخن گاندی را هم مورد اشاره قرار دهیم که:"برای دفاع از خویش، لازم نیست که قدرت کشتن دیگران را داشته باشیم، بلکه باید قدرت مردن را داشته باشیم… تاریخ از موارد و شواهد بسیاری پر است که مردانی از راه قبول شهامت‌آمیز مرگ، و در حالی که نسبت به دشمنان خود کلمات مهرآمیز و مشفقانه بر لب داشته‌اند، توانستند دل‌های مخالفان سرسخت و متجاوز و خشن خود را، منقلب سازند".

کاش فعالان سیاسی منتقد و تحول‌خواه و اصلاح‌طلب، افزون بر تحلیل موانع و مشکلات عینی بر سر راه دموکراتیزاسیون در ایران، نیم‌نگاهی نیز به محتوا و درون‌مایه‌ها و پشتوانه‌های روحی و ایمانی خویش می‌افکندند. گاندی یادآور می‌شود: "عقیده‌ی مسلم من این است که هیچ‌کس آزادی خود را از دست نمی‌دهد مگر به علت ضعف خودش". و این ضعف، بی‌تردید، پایی در فاصله‌گرفتن ما از "مذهب" دارد و به حاشیه‌رفتن مفاهیمی چون تزکیه و مراقبت از نفس و خودسازی؛ و نیز شک‌ها و تشویش‌ها و ترس‌هایی که نمایانگر ضعف یا فقدان ایمانند.

در آستانه‌ی سال جدید، بازنگری در این وجه از پشتوانه‌های عمل سیاسی، می‌تواند هم شورآفرین و انرژی‌زا باشد و هم امیدبخش و انفعال‌زدا. بازخوانی نسبت ما با جوهر و حقیقت هستی، و برقرار کردن رابطه‌ای پیوسته و وجودی با "قادر یکتا"، و نیز کوشش برای "خودسازی" و تصفیه‌ی پیوسته‌ی رفتارها و عادات و خلقیات، بسیاری از تردیدها و تشویش‌ها و اندوه‌ها و یاس‌ها را‌ به کناری می‌نهد، و جسارت و پایداری و کنش فعال و خلاق را به شکلی گریزناپذیر، محقق می‌سازد.

اجازه دهید سال ۱۳۸۷ را با این دعای گاندی بیآغازیم: " خداوندا، به ما ایمان و اعتقاد عطا کن".

مرتضی کاظمیان