جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در نقد سکولاریسم هابز


در نقد سکولاریسم هابز

سیاست و حیات انضمامی کارل اشمیت

در ادامه واکاوی نظریه سیاسی کارل اشمیت، نظریه‌پرداز سیاسی، به وجوه مذهبی و غیرسکولار او در اندیشه سیاسی می‌پردازیم. اشمیت کسی است که آرای او را بسیار مشابه با فلسفه سیاسی هابز دانسته‌اند با این تفاوت که سیاست نزد اشمیت خاستگاهی وحیانی دارد.

اشمیت با بسط نظریه ماکس وبر مبنی بر اینکه اقتدار کلیسا از خلال امر آیینی و مذهبی جاری می‌شود، نه به نحوی قانونی و از خلال قوانینی بی‌طرف، در واقع می‌گوید کلیسا خود را به مثابه نماینده کل پیکر امر ایمانی می‌فهمد، نه در مقام بازنمایی افراد جزئی.

اشمیت می‌بیند فهم کلیسا از یک نظم سیاسی خوب در زیر هجمه انتقادی عصر مدرن و به واسطه فردگرایی سیاسی و اقتصاد سرمایه‌داری‌ای که غایات اجتماعی را تابع ابزارهای حساب‌گرانه می‌کند در معرض خطر است. او هیچ ابهامی درباره اقتدار سیاسی کلیسا به خود راه نمی‌دهد، از این رو تصوری کاملا روشن و واضح از جهان مسیحی واحدی (به فرض مجعول بودن) در اختیار دارد، چیزی که ما آن را از دست داده‌ایم، و این دقیقا همان معیاری است که او را در نظریه‌پردازی سیاسی‌اش یاری می‌دهد.

البته این بدان معنا نیست که اشمیت متفکری در معنای مصطلح کاتولیک است. او اگرچه در خانواده‌ای محافظه‌کار و کاتولیک به دنیا آمد، اما پیش‌فرض‌های تئولوژیک او مخلوطی از اگزیستانسیالیسم مدرن و باورهای فرقه‌ای پیشامدرنی بود که در دوران حکومت کلیسا سرکوب می‌شدند.

خدای اشمیت همان خدای سن توماس (آکوئینی) نیست، خدای اشمیت بر جهان طبیعی به لحاظ عقلی نظم‌یافته فرمان می‌راند، جهانی که در آن انسان‌ها جای خود را پیدا می‌کنند.

خدای پنهان، تصمیم‌گیرنده و حاکم او یک‌بار پیش از آن، حقایق را بر همگان آشکار کرده، و قدرتش خاستگاه انحصاری آن حقایق را پیش نهاده است. در این میان حقیقت بنیادینی که او برای ما بیان می‌کند این است که همه چیز ذاتی از سیاست الهی در خود دارد.

او در رساله کوتاه و پرمغز «الهیات سیاسی» می‌نویسد: «امر سیاسی، امر تامّ است، لذا هر تصمیمی هم که غیرسیاسی باشد همواره تصمیمی سیاسی است. ... و این امر متوقف بر این پرسش است که یک الهیات معین، الهیاتی سیاسی است یا الهیاتی غیرسیاسی.»

هاینریش مایر در توضیح این موضوع می‌گوید چنین معادله‌ای میان سیاست و الهیات نزد اشمیت حقیقتی وحیانی است که از نگاه جستار عقلانی فلسفه سکولار پوشیده می‌ماند، جستاری که نمی‌تواند به رسوخ در راز وحی امیدوار باشد. به عبارت دیگر، به راستی فرد همان‌گونه در باب سیاست تصمیم می‌گیرد که در باب ایمان دست به انتخاب می‌زند.

شخص حاکم در باب کنش سیاسی تصمیم‌گیری می‌کند، حال ما باید تصمیم بگیریم این شخص «عیسی خواهد بود یا پسر خدا؟» نزد اشمیت مشکل لیبرال‌ها این است که آنان با به‌تعویق انداختن یا مقرر داشتن کمیته‌ای برای بررسی این پرسش به حل آن می‌پردازند.

اگرچه دشوار است بتوان گفت اصالت تصمیم اشمیت با اصول مسیحیت ارتدوکس در ارتباط است، اما اصل عداوت سیاسی او نیز هرگز با مسیحیتی که پیش از آن مدعی شده بود مطابقت ندارد. هر چند او به عقیده گناه نخستین باور دارد، و می‌نویسد: «تمامی نظریه‌های اصیل سیاسی انسان را شر می‌پندارند»، اما تمایز او میان دوست و دشمن بیشتر به جانفشانی گنوسیسی ژوزف دو مِستر (خطیب محافظه‌کار فرانسوی و از مخالفان انقلاب فرانسه) نزدیک است تا خطابه بر فراز کوه مسیح. او در جاهای بسیاری از هبوط به منزله کشاکشی الهی یاد می‌کند؛ نزاع میان انسان‌ها در نظر او نوعی بازتاسیس این کشاکش از سوی خداست، خدایی که بر ما حکم کرده است سیاسی باشیم.

اشمیت در «مفهوم امر سیاسی» سرشت راستین عداوت سیاسی انسان را در سخنی از اولیور کرامول (رهبر پیوریتن قیام ضدسلطنتی انگلستان) بازمی‌یابد، کسی که اسپانیای حامی پاپ را این‌گونه توصیف کرد: «دشمنی طبیعی، دشمنی مآل‌اندیش که دشمنی‌اش از جانب خداوند مقرر شده است.» مایر در شرح این قطعه می‌گوید اشمیت به نظر بر این باور است که «دشمنی و عداوت بخشی از نظم الهی و جنگ محکمه خداوند است.»

از این منظر، جست‌و‌جوی لیبرال‌ها در یافتن صلح و امنیت به معنای شورش در برابر خداست؛ و ابلیسی که ما را به این کار وسوسه می‌کند کسی جز توماس هابز نیست. اشمیت، که گاهی او را با یک هابزی اشتباه می‌گیریم، در واقع نوشته‌ای انتقادی درباره او دارد، نوشتاری که اخیرا با عنوان «لویاتان و نظریه دولت توماس هابز: معنا و خطای یک نماد سیاسی» (۱۹۳۸) در سال ۱۹۹۶ به انگلیسی منتشر شد. این کتاب سرراست‌ترین و غیرشاعرانه‌ترین اثر اشمیت است که مایر بدان توجه بسیاری کرد. هابز نیز همانند اشمیت انسان را فردی متخاصم و دین را منشا همزمان وحدت و نزاع سیاسی می‌پنداشت، تفاوت آنها در این بود که اشمیت سیاست هابز را سکولار می‌دانست.

منبع: Mark Lilla, The Reckless Mind

محمد ایزدی