جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
زهد از نظر اهل معرفت
زهد در لغت به معنی روی گردانیدن از چیزی . در آنچه که نسبت بدان زهد ورزیده می شود اختلاف است . بعضی آنرا دینار و درهم میدانند ، و برخی قوت و غذا و شراب . بعضی دیگر گویند ؛ زهد یعنی ترک نعمت دنیا و آخرت و بی رغبتی بدان .
((خواجه نصیر الدین طوسی گوید : زهد نقیض رغبت است ، و زاهد کسی باشد که او را بدانچه تعلق به دنیا دارد مانند ماٌکل و مشارب و ملابس و مساکن و مشتهیات و مسلمات دیگر ، و مال و جاه و ذکر خیر و قربت ملوک و نفاذ امر و حصول هر مطلب که به مرگ از او جدا تواند بود ، رغبت نبُوَد . نه از سر عجز یا از راه جهل به آن ، و نه از جهت غرضی یا عوضی که او راجع باشد ، زاهد باشد بر وجه مذکور . اما زاهد حقیقی کسی باشد که به زهد مذکور طمع نجات از عقوبت دوزخ و ثواب بهشت هم ندارد . بلکه صرف نفس از آن جمله که برشمردیم ، بعد از آنکه فواید و تبعات هر یک دانسته باشد او را ملکه باشد و مشوب نباشد یا طمعی یا امیدی یا غرضی از اغراض ، نه در دنیا و نه در آخرت . و ملکه گردیدن این صفت نفس را به زجر باشد از طلب مشتهیات او ، و ریاضت دادن او به امور شاقه یا ترک غرض در وی راسخ شود .
بایزید می گفت : « زاهد آن بُوَد که می نگرد به لحظه و در آن می ماند و نظر خویش را به غیر آن باز نمی گرداند و عابد آن است که منّت خدای را بر خویش در عبادات بیش از عبادات می بیند چندان که عبادت او در منّت غرق می شود . » ))
( دفتر روشنایی بایزید بسطامی محمد رضا شفیعی کدکنی- صفحه ۱۷۹ )
شبلی گوید : زهد یعنی غفلت ، زیرا دنیا « چیزی» نیست و زهد نسبت به آنچه « چیزی» نیست ، خود غفلت است . همچنین از قول او گویند : در حقیقت زهد وجود ندارد . زیرا یا از آنچه ندارد روی بگرداند که این زهد نیست ، یا از آنچه دارد روی گردان شود ، و این چگونه زهدی باشد در حالی که از آن چیز از آن اوست ؟ پس زهد جز فریب نفس و سازش با آن نیست .
مثل کسی که در دنیا زهد اختیار کند جهت طمع نجاتی یا ثوابی در آخرت ، مثل کسی باشد که از دنائت طبع و پستی همت ، روزها تناول طعام نکند با وفور احتیاج ، تا در ضیافتی متوقع ، طعام بسیار تواند خورد . در سلوک راه حقیقت ، منفعت زهد ، رفع شواغل باشد تا سالک به چیزی مشغول نگردد و از وصول به مقصد ، باز نماند .
آنگاه که غرض ز زهد بهبود خود است
یا طاعت حق ز بهر مقصود خود است
گو روی به خود کن ، نه به محراب از آنک
هم اوست به تحقیق که معبود خود است
( فرهنگ تعبیرات صفحات ۴۴۷ تا ۴۵۰ )
((عزالدین نَسَفی گوید : بدان که زهد عبارت از ترک است ، و زاهد کسی را گویند که او را از دنیاوی چیزی بوده باشد ، و به اختیار خود آن را ترک کرده بود . و هر که را چیزی نبوده باشد ؛ و ترک نکرده بود ، او را زاهد نگویند ، فقیر گویند . و هر که ترک دنیا کند از برای اظهار سخاوت ، یا از برای قبول خلق ، یا از جهت سبب دیگر که نه برای خدا بود ، و نه از برای آخرت بود ، او را هم زاهد نگویند . زاهد آن باشد که ترک دنیا کند از برای ثواب آخرت یا از برای خدا .
ای درویش ، زاهد مطلق آن بود که به یک بار ترک دنیا کند و روی از مال و جاه به کلی بگرداند . اگر چه زاهد از بعضیِ دنیا درست است ، چنان که توبه از بعضی معاصی درست است ، اما ثوابی که موعود است در آخرت ، زاهدان و تایبان را آن زاهدی است که روی از دنیا به کلی گردانیده بود ، و آن تایبی است که روی از معاصی به کلی گردانیده باشد .
بدان که زهّاد مراتب دارند ، و هر یک در مرتبه ای . مرتبۀ اول آن است که زاهد شود تا از عقاب آخرت ایمن گردد و از عذاب های گوناگون دوزخ خلاص یابد . واین زهد خایفان است . مرتبه دوم آن است که زاهد شود برای ثواب آخرت و نعمت های گوناگون بهشت و این زهد راجیان [ امیدواران] است . مرتبۀ سوم آن است که زهد وی نه از خوف دوزخ باشد ، و نه از امید بهشت بود ، خاصّ از جهت دوستی خدا کرده باشد ، و دوستی خدای تعالی چنان بر دل وی مستولی شده باشد که پروای چیزی دیگرش نباشد .
ای درویش ! هر که ترک دنیا کند از برای ثواب آخرت ، زاهد است ، اما نزدیک اهل معرفت این زهد ضعیف است ، از جهت آن که دنیا و آخرت در نظر عارفان حقیر و مختصر است . ایشان از عذاب های گوناگون دوزخ نترسند ، و به نعمت های گوناگون بهشت امید ندارند . از خدا بترسند و به خدا امید دارند ، و از خدا می جویند .
ای درویش ! دنیا آن قدر ندارد که تو به وی مشغول شوی ، و در طلب وی عمر عزیز خود ضایع گردانی . چیزی که امروز با توست ، و فردا با دیگری خواهد بود ، او را نزدیک عاقل هیچ قدری نباشد ، و عاقل دل را بر وی ننهد . بایزید را پرسیدند که این مقام به چه یافتی ؟ فرمود که به هیچ . گفتند : « چون ؟» فرمود که به یقین دانستم که دنیا هیچ است . ترک دنیا کردم و این مقام یافتم .)) ( الانسان الکامل ص ۳۳۱)
عراقی و زهد ریایی :
به طواف کعبه رفتم ، به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی ؟ که درون خانه آیی ؟
به قمارخانه رفتم ، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم ، همه زاهد ریایی
در ادبیات فارسی نسبت به زهد و زاهد دیدگاه مثبتی وجود ندارد ، شاید بدان علت است که کسانی که در جامعه دم از زهد می زدند ترک دنیا و رفتار زاهدانه اشان برای رضای خدا نبوده است بلکه بعضی افراد، ظاهری زاهدانه به خود می گرفته اند و بجای ترک دنیا به منظور حصول به معبود ، فقط نفس خود را فریب می داده اند . به همین دلیل است که حافظ شیرین سخن دیدگاه خوبی نسبت به زاهدان نداشت .
شاید اولین دلیل حافظ برای دوری جستن از زاهدان ریایی مواردی چون ؛ خرده گیری ، ملامت دیگران و عیب جویی آنها از مردم عادی بوده است . بعضی از زاهدان در دیگر افراد جامعه خود ، چیزی جز عیب و تقصیر نمی دیدند .
عیب حافظ گو مکن واعظ ، که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی ، گر بجائی رفت رفت
***
برو ای زاهد و بر دُرد کشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
***
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
***
یارب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
***
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بریم
علت بعدی دلزدگی حافظ از زاهدان ، ظاهرپرستی زاهدان و توجه آنها صرفاً بر اعمال و رفتار ظاهری خود و افراد جامعه است . اینگونه زاهدان به منظور قبول و خوشآمد خلق ، اینگونه رفتار زاهدانه خشک داشته اند .
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
نکته دیگری که حافظ از زاهدان دیده است ، خودبینی است ، زاهدان فقط اعمال و عبادات خود را قبول دارند و فکر می کنند با اینگونه عبادات خشک زاهدانه ، مقرب درگاه حق شده اند به همین علت راههای دیگر رسیدن به خدا را نمی بینند و سایر افراد جامعه را گمراه می بینند و دچار خودبینی می گردند ، و این در حالتی است که هیچکس راز درون پرده خلقت را نگشوده این راز همچنان در پرده نهان است ؛
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
***
برو ای زاهد خود بین که ز چشم من وتو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
***
یارب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
علت دیگر فاصله زاهدان از مردم و افراد جامعه ، بدخویی و اخلاق ناپسند بعضی از آنهاست است ، که احتمالاً ار همان خودبینی حاصل می شود .
گله از زاهد بد خو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پیش افتد شامی
سعدی آن استاد سخن نیز همانند حافظ شیرین بیان ، از زهد فروشی و نمایش زهد بدون عمل صالح ، روی گردان بود .
در من این هست که صبرم ز نکو رویان نیست
زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
سعدی نیز برای روی گردانی از زاهدان ، دلایلی دارد یکی از این علت ها، کنکاش زاهدان در رفتار و عملکرد پنهانی افراد است .
غلام همت شنگولیان و رندانم
نه زاهدان که نظر می کنند پنهانت
سعدی نیز مانند سایر متفکران روشن بین ، از زهد خشک و یک جانبه نگر دوری می گزیند و این نوع زهد را لایق خود نمی داند . حتی حاضر است از زهد چون یک کار مناهی ، توبه کند .
لایق سعدی نبود این خرقۀ تقوی و زهد
ساقیا ، جامی بده وین جامه از سر برکنش
***
ساقی ، بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب ، بزن نوائی کز توبه عار دارم
***
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوائی
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسائی
چنان از خمر و زمر و نای ناقوس
نمی ترسم که از زهد ریائی
***
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان
ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
یکی دیگر از دلایل دلزدگی سعدی از زاهدان ، رفتار زاهدان در زمینه خودنمایی و یا بقول معروف پارسایی فروختن به دیگران و قبول نداشتن عبادت سایر افراد است .
من از آن گذشتم ، ای یار بشنوم نصیحت
برو ، ای فقیه و با ما مفروش پارسائی
سعدی نیز چون سایر عارفان و پاک بینان از ریا و زهد فروشی و در نظر داشتن آراستگی ظاهر بدون عمل به کردار نیک ، به شدت دوری می گزید .
هفتاد زلّت از نظر خلق در حجاب
بهتر ز طاعتی که بروی و ریا کنیم
سرخوشی عارفان به طور کلی با نشاط و سرور زاهدان متفاوت است و آن چیزی که عارف را به سرور می آورد ، زاهد و فقیه از آن بی خبر است .
نشاط زاهد از انواع طاعتست و ورع
صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن
***
برو ، ای فقیه دانا ، بخدای بخش ما را
تو زهد و پارسائی ، من و عاشقی و مستی
به همین دلیل است که عارف ، عاشق سرخوش و شادان است ولی در همان حال زاهد تنگ نظر، دلتنگ و غمگین است .
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟
گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته دلتنگ
نزد محققان ، زاهد و زهد خود نیست و نباشد . از بهر آنکه دنیا خود آن قدر ندارد که ترک کنندۀ آن زاهد باشد . ( عین القضات تمهیدات صفحه ۳۱۱ )
حجت الله مهریاری
منابع :
۱- فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی – سید جعفر سجادی – انتشارات طهوری – چاپ هفتم
۲- دفتر روشنایی – بایزید بسطامی – محمد رضا شفیعی کدکنی- انتشارات سخن – چاپ ششم – ۱۳۹۱
۳- دیوان عراقی
۴- مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل – تصنیف عزیزالدین نَسَفی
۵- غزلیات حافظ
۶- بوستان سعدی
۷- تمهیدات – عین القضات همدانی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق احمد وحیدی حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت نیکا شاکرمی چین رهبر انقلاب مجلس شهید مطهری
ایران هواشناسی تهران یسنا سیل هلال احمر روز معلم پلیس قوه قضاییه معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا حقوق بازنشستگان طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو سایپا تورم
مهران غفوریان موسیقی عمو پورنگ تلویزیون سریال مهران مدیری عفاف و حجاب تبلیغات سینمای ایران مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر تراکتور جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
ناسا هوش مصنوعی فناوری اپل اینستاگرام گوگل عکاسی
خواب فشار خون کبد چرب دیابت