پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
موسیقی شبانان : نگرشی کوتاه به موسیقی چوپانی در روستای خشکنه دهان – فومن
پیش درآمد:
موسیقی چوپانی یا شبانی،بخشی که نه،شاخهء پرباری از موسیقی ناطق و نواحی ایران است که متأسفانه در طی قرن جدید،به سبب رشد پرشتاب رسانهها در ایران و پایان یافتن حکومت چوپانان و رشد دامداریهای صنعتی بخشی از آن به طور کلی فراموش شده است،بخش دیگری از آن توسط،عدهای ناآگاه و جویای نام در زیر نقاب خوانندهء بومی-محلی،بدون معرفی و شناسنامهء درست وارد موسیقی ناطق و رسانه شده و بخشی دیگر از آن با مرگ چوپانهای پیر به خاک سپرده میشود، بدون آنکه در جایی ثبت و ضبط شود،اختلاط بسیار ناشایستی که در موسیقی هر منطقه با موسیقی شبانان پدید آمده،باعث شد تا تمامی گردآورندگان موسیقی مناطق و نواحی ایران نیز در نگرش خود،دچار اشتباه شوند،این اتفاق در مورد موسیقی خراسان،ترکمن و موسیقی کردستان و کرمانشاه، بسیار بد رخ داده است.
چون شبانان ایرانی دارای آیین،جشن و آداب و رسوم ویژه خود بودهاند و از سویی ارتباطی بسیار نزدیک با طبیعت داشتهاند، بنابراین موسیقی نزد آنان از اصوات آهنگین،سوت زدن و آوازهای بدوی شروع شده و گاه تا ترانهها و تصنیفهای جشنی پیش میرود،گوش حساس و درک و دریافت دقیق ذهنی از نغمات و اصوات از جمله مسائل مهم یک شبان بوده است. معرفی راوی:بیت اللّه هیزم شکن،که اینک (1384)73 سال دارد،در روستای خشکنه دهان از توابع فومن تالش زندگی میکند.نجاری،هیزم شکنی،نیزنی و خانهسازی بومی،شغل موروثی اوست.وی علاوه بر نی،لبک و کرنا هم میزده،دورهء نوجوانی و جوانی را برابر رسم کهن خانواداگی به چوپانی گذرانده و به موسیقی چوپانان ناحیهء خود در منطقه تالش،تسلط خوبی دارد،در سال 1382 در نخستین جشنواره نینوازان تالش،هنگامی که به نی زدن پرداخت در آهنگ رمه آبدر پرده (Rama?bda?r) چنان تبحری از خود در مجسم ساختن ریزش آب از آبشار با صدای نی نشان داد که مرا مبهوت کار خویش کرد.بر آن شدم تا با او گپی خودمانی داشته باشم و نتیجه،نوشتهای است که میخوانید:
تاریخ گفتوگو:هجدهم دیماه 1383 خورشیدی.
الف: آهنگ،ترانه،موسیقی
من نی زدن و لبک زدن و کرنا زدن را از برادرانم،به خصوص برادر بزرگم رحیم یاد گرفتم.او شصت سال است که فوت کرده، من فقط نی و لبک مینوازم،هرگز،آواز نخواندهام،البته کسانی در جوانی میآمدند کنار من و آواز میخواندند.
آهنگهایی که شعری ندارند را چگونه یاد گرفتید و چگونه مینوازید،یعنی در وقت نواختن چه چیز را در نظر دارید؟
در ابتدا به دست و دهان کسانی میزدند آنقدر نگاه کردم و آنقدر به نغمهها گوش دادم،تا توانستم به ذهنم بسپارم،تمرین مداوم هم باعث تقویت اندیشهام شد،هنوز هم تمرین میکنم، نه همیشه،هفتهای یک بار مینشینم و آهنگها را مرور میکنم که یادم نرود،وقتی هم که دلم میگیرد نینوازی میکنم، مقامهایی که شکسته است میزنم،[او به آهنگهایی که غم و حزن درونی دارد،شکسته میگوید]در تنهایی خودم«مقوم چوپانی» (Moqume cu?pa?ni) را میزنم.
مقوم چوپانی ما سه قسمت یا بهتر بگویم سه آهنگ دارد:
1- گله را چرا بردن(رمه آبدار پرده)
2- پاییزه پرده
3- لدوله(محمودبه)
در میان این سه آهن،پاییزه پرده (Pa?iza parda) غم عجیبی دارد،نوازندگیاش هم به همین دلیل سخت است،اما،برخلاف آنچه که این طرف و آن طرف ازخیلیها شنیدم،این آهنگ فصل ندارد،مسئله این است که موجی عظیم از غم از آن برمیخیزد و یک جور غریبی را بیان میکند و همین باعث اشتباه شده، این یک جور تشبیه است،قصهء این آهنگ اینطور است که:در گذشته،ایلها که ییلاق و قشلاق داشتهاند،یک چوپان عاشق تالشی،این آهنگ را در زمان کوچ پاییزه ساخته است و بعد از او در بین چوپانان رواج پیدا کرده است.
اما در مورد لدوله (Ledol) پیران ما میگفتند: در قدیم دختری که در حال چوپانی بوده متوجه میشود که گرگها به گله حمله کردهاند،چون به نینوازی آشنا بوده، فورا با به صدا درآوردن نی،به برادرش که«محمودبه»بوده است خبر میدهد که گرگ به گله زده است به همین دلیل این جمله مدام در آهنگ تکرار میشود که:لدوله محمودبه،یعنی محمود بیا گله را بردند،این آهنگ یک جور درخواست کمک کردن است.1زمانی هم که گله را به صحرا میبریم و میخواهیم آنها را برای حرکت به سوی آبگیر یا رود دعوت کنیم،آهنگ رمه آبدار پرده( Rama (a?bda?r parda را مینوازیم،گله با این آهنگ تشویق میشود میفهمد که به سمت محل آبخوری میرویم. غیر از مقوم چوپانی،یک آهنگ هم داریم که جزء مقام نیست، اما،در میان چوپانان رسم بود و آن آهنگی است به نام شوه چره (S?ava c?ara) ،این آهنگ را برای تشویق حیوان به بیشتر علف خوردن میزدیم،آن هم فقط در فصل بین ماه آخر زمستان تا پایان بهار،که گله را پیش از سحر به صحرا میبردیم تا علفهای تازه روییدهء بهاری را بخورد و خوب پروار شود و شیر بدهد،این آهنگها را برای حیوانات میزدیم تا تشویق شوند،الان سالهاست که نه از گلهها خبری هست نه ازآهنگهای گله و رمه. یک سری آهنگ هم داشتیم که مخصوص خودمان بود و در وقت استراحت با نی برای سرگرمی خودمان میزدیم که اینها معروفاند به«تالشی بلند»2 (Ta?lesi? boland) .این آهنگ مخصوص زمانی بود که گله در جای خود آرام گرفته بود و ما در سایهساری از جنگل یا کمرکش کوه به استراحت مشغول میشدیم،به این آهنگ«غریبی» (Qaribi) هم میگویند. پارهای از اوقات،بعضی از چوپانها که خوشذوق بودند،«بیتهای پهلوی»3 هم همراه صدای نیشان میکردند و فی البداهه یا شعری میساختند یا از قدیمیها میخواندند،نی،هم وسیله کار ما بود هم وسیله سرگرمی ما بود.
ب:اصوات آهنگین:
در کنار این آهنگها،چوپانان منطقه ما از سوت زدن با لب و اصوات آهنگین هم استفاده میکردند،مانند سوت ویژهای که برای فراخواندن سگ گله میزدیم و در کنار آن واژهء بییو (Bio) را به صورت تکرار آهنگین اجرا میکردیم. اگر گوسپندمان گم میشد از این صوت آهنگین استفاده میکردیم:هو،هو،بیو،هی،و با فشار دو لب روی هم و دمیدن دهانی صوتی شبیه«بورر» (Burrr) ایجاد میکردیم، به این ترتیب گوسفند به سمت ما میآمد. اگر گاومان گم میشد مسئله فرق میکرد،در اینجا رسم است از گذشتههای دور که روی گاوها اسم میگذاریم،4پس وقتی گم میشد،ضمن آنکه نامش را فریاد میکردیم،از اصوات آهنگین به شکلی کمک میگرفتیم،فرض کنیم اسم گاومان«پریسو»بود که اینطور صدایش میکردیم: له،له،له،یو،پریسو،له،یو. اگر ماده بود در اداه اینطور میشد: ننه جو،پری سو،یوبه،یوبه،له،له،له،یو رنگوله،هو،وووهه، گش،گش،گش5،یوبه اگر گاو نر بود به جای ننه جو،برار می گفتیم. RangulesṣHo?wṣges?ṣyoba گاو با شنیدن این آوازها و اسم خودش به سمت ما میآمد. برای دوشیدن شیر گاو هم جوری آواز نوازش داشتیم که هم حرکت دست را تنظیم میکرد و هم گاو آرامش پیدا میکرد و بهتر و بیشتر شیر میداد این آواز بدین شکل بود: ننه جو،به،ننه بره ننه بره،ننه جو بره،ننه جو،به (Nana jo baṣnana bara)
برای راندن چارپا،یا تشویق گاو به کار هم اینطوری آوازی را میخواندیم تا بیشتر کار کند: داداش،دیره،آها،آها،ها،هاء-آها،آها،آها. با این آوازها گاوها،را بهخصوص در مزرعه به هنگام کار شخم زدن،از صبح تا ظهر به کار وامیداشتیم و حیوان با شوق کار میکرد. وقتی که اسبمان را فرامیخواندیم از اصوات آهنگین به همراه سوت زدن استفاده میکردیم،(شکل سوت زدن به چهچهه بلبل شبیه است،سوت بلبلی در اصطلاح تهرانی)وچنین آواز میکردیم که: کورو،کورو،کورو-رورف،رورفKuruṣRuRf
در زمان تیمار اسب هم مدام تکرار یک واژهء آهنگینی را این طوری تکرار میکردیم: دادا،داداش،داداش،داداش،بمان.
برای ایستادن حیوانات کارگر و باربر ضمن موچ زدن با لب از واژگان آهنگین توأمان استفاده میکردیم،اینطوری:موچ، موچ،موچ،حیوان جان،مو،ساکت
حتی برای شستن گاو هم،سوت و واژه آهنگین به کار میبردیم،برای تشویق مرغهای خانگی به دانه خوردن هم ازاصوات آهنگین استفاده میکردیم مثلا میگفتیم: توی توی توی،توتوتو،توتو توتو،توتوتوTuyṣTuyṣtututuṣtutuṣtutu
برای فراخوان مرغابی به دانه خوردن هم چنین صوتی داشتیم: کواک کواک کواک،بور بور،بور
گاه میشد که اردکها لج میکردند و از آبگیر بیرون نمیآمدند، آنگاه برای آرامش آنها و تشویقشان به بازگشت به سوی لانه،از آوازی به اسم«لولو» (LoLo) استفاده میکردیم،اینطور: لوی لوی،لوی،لوی،لولولولو،بور بور بور،لولوLoy loy Lo Lo Lo LoṣBur BurṣLoLo
در منطقهء ما گاو از احترام ویژهای برخوردار بود،به مادهاش ننه و به نرش برا به معنی برادر میگفتند.در اینجا عقیده داشتیم که همهء حیوانات حرف انسانها را میفهمند،به همین دلیل برای به فرمان درآوردن آنها از آواز و صدا و سوت استفاده میکردیم، آن زمان یک طناب بود و چند تا وسیله،به نظر من آن کاری که گاوها میکردند،ماشینآلات نمیکنند،چون حیوان صبح تا شب یکنواخت کار میکرد،اما ماشین یکهو وسط کار خراب میشود،حالا برو مکانیک پیدا کن!
از هنگامی که ماشینها و تیلرها و کمباینها آمدند همه چیز عوض شد،ارتباطها هم قطع شد،آن آهنگها و آوازها هم از بین رفت،حالا همه چیز عوض شده،آهنگ چرای گوسپند را نوار میکنند به مردم میفروشند،میگویند موسیقی محلی!! در اینجا غیر از برادرم شخصی زندگی میکرد به نام خدابخش شکوری،او بهترین نیزن و آوازخوان بود،جوری آواز میخواند که همه را به گریه میانداخت. این را هم باید بگویم که ما در جشنهایمان ار لبک استفاده میکنیم،نی نمیزدیم،حالا یک عده آن را مد روز کردهاند،اما قبلا هرچیزی جای خود را داشت،نی برای چوپانی بود و کار، لبک برای شادی و سرگرمی و جشن. بیت اللّه برایم حرفهای بسیاری از موسیقی تالشی زد که در جای خود به چاپ آنها اقدام خواهم کرد،اما،مهم این بود که او سعی داشت به من بفهماند که موسیقی در هر منطقه هم تعریف خود را دارد.هممرزها و حدود آن به لحاظ شناختن مشخص است،فقط کمی دقت باید داشت که آن حدود را درست شناسایی کنیم.
وقتی که در یک ظهر نیمه ابری از او و خانهاش دور میشدم، حس میکردم که از یک فضای کاملا ایرانی که همه چیزش به دست بیت اللّه ساخته شده بود و نشانگر صنعت خودکفا در زمان او بود دور میشوم و به فضایی مصنوعی از آسفالت و بتن و آهن و ماشین وارد میشوم،تمام طول راه این بیت پهلوی پیرمرد در گوشم صدا میکرد که،بلبل خن ده و من گوشها کرده غم دونیا(دشمنه حرفا)منا پوچها کرده حیفه امه بشم،ام دونیا بمونو بعد از شهمه،چمه گرده جا بلبل بخونو! بلبل میخواند و من گوش میکنم غم دنیا(حرف دشمن)مرا تو خالی کرده حیف است که من بروم و این دنیا بماند و بعد از ما در جای ما،بلبل بخواند!
نتیجه:
1- ایرانیان به خوبی میدانستهاند که حیوانات نه تنها تربیتپذیرند،بلکه با آواز و صدای ساز و اصوات آهنگین میتوانند به بهرهوری بیشتری از آنان دست یابند.
2- همانگونه که میدانید از زمان آمدن گاوهاینژاد فرنگی به ایران نامگذاری گاو در دامداریهای صنعتی رواج یافت،این در حالی است که ایرانیان پیش از فرنگیها بر این امر هم وقوف داشتهاند و هم از آن بهره میگرفتهاند و امری رایج بوده است که در قرن جدید به آن بیتوجه شدهایم.
3- ایرانیان حال در منطقه موردنظر چگونه به این اصوات آهنگین و سوت زدنهای مختلف و موسیقیهای تأثیرگذار بر حیوانات و پرندگان واقف گشته و به کاربرد آن پی بردهاند؟
4- تاریخ تکنولوژی ارتباط انسان باطبیعت بهویژه حیوانات جهت بهرهوری بهتر به چه زمانی میرسد،آیا کسی از آن آگاهی یافته است؟
5- آیا اجازه داریم موسیقی و اصواتی را که روزگاری در خدمت دامپروری ایران بوده با دستکاریهای ناشیانه و تعاریف بیسر و ته به عنوان موسیقی بومی به خورد ذهن جامعه ،آیا این یک خطا کاری فرهنگی نیست؟!
6- چرا سازمانها و یا وزارتخانههای مربوطه در امر پرورش دام از فرهنگ داشته خودی بهره نمیگیرند و در جهت به روز درآوردن و مدرنیزه کردن اینگونه دانشهای پنهان ایرانی سرمایهگذاری پژوهشی نمیکنند؟
پی نوشت:
(1)حرفی که در این آهنگ نهفته گونهای تضرع را در ذهن پدید میآورد که به احتمال ناشی از همین یاری خواستن است،که با استرس فراوان اجرا شده و سینه به سینه نقل شده است.
(2)تالشی بلند گونهای آواز همراه با ساز یا تنهاست که آن را مردان اجرا میکنند قدرت صدا و کشش اصوات در آن قویتر است.
(3)بیت پهلوی را در المعجم فی معاییر اشعار عجم نیز بدان اشاره شده،همان دو بیتی است که از اوزان عروض و قافیه بهره نمیبرد یا کمتر بهره میبرد.
(4)در دورهای از تاریخ ایران باستان به نام نهنه یا ننه برمیخوریم که به گاو ماده و ایزد زاینده اطلاق میشده،در اکثر نقاط ایران برای گاو ماده در هنگام شیردوشی آوازی میخوانند که از واژه ننه استفاده میکنند،دلیل آن را همذاتپنداری دانستهاند،اما، شاید ریشهء این کاربرد واژهای تاریخی بس کهنتر داشته باشد.
(5)گش به معنای زمان شیر دوشیدن در گویش بومی این روستاست.
*با سپاس از ولی اللّه قنبرزاده که به عنوان راهنما و مطلع بومی یار من بود. ترابری:مقداد چمنی
*این مقاله ابتدا درمجله مقام موسیقایی ، اردیبهشت و خرداد 1385 - شماره 48 به چاپ رسیده و با اطلاع نویسنده،برای نشر مجدد به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست