شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
انقلاب كبیر ایران
● مقدمه
این مقاله به مقایسه انقلاب اسلامی ایران با انقلاب فرانسه و روسیه كه بزرگترین انقلابات معاصر اروپا و جهان خوانده شده و منشأ رواج گفتمان لیبرالیستی و سوسیالیستی در قرن گذشته شدند، پرداخته و نشان میدهد كه چگونه انقلاب اسلامی ایران، از جهات متعدد، عمیقتر، جدیتر و مردمیتر از آن دو بوده و گفتمان سومی را به بشریت معاصر عرضه كرده است. در این مقاله سعی شده كه انقلاب اسلامی با انقلابهای فرانسه و روسیه كه از بزرگترین و معروفترین انقلابهای جهان میباشند در وجوه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مقایسه شود.
۱) موقعیت اقتصادی رژیمهای پیش از انقلاب:
در فرانسه در دوران قبل از انقلاب ۱۷۸۹ نشانههای روشنی دال بر وخامت موقعیت اقتصادی از هر لحاظ وجود داشته و این كشور از پنجاه سال قبل از انقلاب، دچار مشكلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بود كه روزبروز بر دامنه و ابعاد آن افزوده میگشت.
شرایط اقتصادی در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبی نداشت. دو جنگ خارجی كه در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهای اقتصادی افزود، ركود اقتصادی كه تا سال ۱۹۰۹ دوام داشت شرایط ناگواری را برای كاركنان و دهقانان ایجاد كرده بود، از یك سو بیكاری را سخت دامن میزد و از سوی دیگر شرایط كار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتی كه در این دوران كارگران راه میانداختند عمدتاً ماهیت اقتصادی داشت و مرتباً بر تعداد اعتصابات و شماره شركت كنندگان در اعتصابات افزوده میگشت.
حال آنكه در ایران، در اواخر حكومت شاه رژیم، ایران در مطلوبترین سطح از قدرت اقتصادی كه در تمام سلطنت ۵۷ ساله رژیم پهلوی بیسابقه بود به سر میبرد. با افزایش سریع و غیر قابل پیشبینی درآمد نفت ، رژیم ایران نه تنها تبدیل به یكی از دولتهای ثروتمند شده بود بلكه جامعه ایرانی را به یك جامعه كاملاً مصرفی تبدیل كرده بود. بدین ترتیب ملاحظه میگردد در حالی كه دولتهای فرانسه و روسیه از نظر اقتصادی در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشكستگی نهایی قرار داشتند دولت ایران با توجه به افزایش ناگهانی و غیر قابل پیشبینی قیمت نفت از نظر ذخائر ارزی و توانائیهای مالی در مطلوبترین و مناسبترین شرایط اقتصادی در تاریخ خود بوده است.
۲) اقتدار نظامی رژیمهای پیش از انقلاب :
از مهمترین و در عین حال محسوسترین ابزار قدرت و اعمال حاكمیت هر رژیم سیاسی به ویژه نظامهایی كه با بحرانها و فشارهای داخلی مواجه میباشند و نیاز به تهدید و ارعاب و احیاناً سركوب حركتهای معارض و مخالف خود را دارند قدرت نظامی آنها میباشد. هر گاه در یك نظام سیاسی، قدرت نظامی از انسجام لازم برخوردار نباشند و روحیه خود را در اثر شكستیهای پی در پی از دست بدهد و همچنین دولت بخاطر مشكلات اقتصادی امكان تأمین تداركات و خواستههای آنها را نداشته باشد و در نهایت قدرت نظامی اعتقاد و ایمان خود را به رژیم سیاسی از دست بدهد نه تها قدرت سیاسی قادر به بهرهبرداری از چنین نیروی نظامی برای سركوب قدرت اجتماعی معارض نخواهد بود، بلكه خود بصورت یك مدعی خطرناك درآمده و احیاناً به گروههای اجتماعی مخالف خواهد پیوست و احتمال سقوط قدرت سیاسی را شدیداً افزایش خواهد داد.
فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت ۲۶ سال در جنگ و منازعات مهم بینالمللی بوده است و در این منازعات جز یك ایالت، نه تنها چیزی بدست نیاورده، بلكه شكستها و خسارتهای عظیم مالی، جانی و ارضی به همراه داشته و قابل پیشبینی بود كه افسران ارتش نسبت به سركوب مقاومت در دورهای كه بحران برعلیه مقامات دولتی افزایش یافته بود بیعلاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسی و اجتماعی شد به طوری كه نهایتاً هر حركت محدودی را برای سركوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه كار مسلط غیر ممكن میساخت و زمینه را برای پیروزی انقلاب فرانسه مهیا كرد.
موقعیت نظامی روسیه نیز در اروپا بدلیل جنگهای كریمه و جنگ ۱۹۰۵ تغییر كرده بود. كشوری كه در ۱۸۱۵ تنها قدرت قوی قاره اروپا بود و بعد از ۱۸۴۸ به نظر میرسید كه هنوز فاصله زیادی با سایر قدرتهای اروپایی داشت بعد از جنگ كریمه به حد یكی از چند قدرت مساوی، تنزل یافت و تا زمانی كه تزار در سن پطرزبورگ حاكم بود هرگز موقعیت ۱۸۱۵ را پیدا نكرد. جنگ جهانی اول از نظر وسعت و مدت و نزدیكی به مرزهای روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تأثیر بیشتری در داخل كشور بر جای گذاشت بطوریكه قوای نظامی این كشور را كاملاً به تحلیل برده و سربازان شكست خورده و بازگشته از جبهه را بصورت مدعیانی برای قدرت سیاسی حاكم درآورد و به همین علت بود كه انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانی اول بوجود آمد.
با این ترتیب ملاحظه میگردد كه نظام سیاسی حاكم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروی نظامی و قوای مسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسی با خود نداشتند بلكه ارتشی شكست خورده، روحیه از دست داده و عاصی شده از نظام با پیوستن به كارگران اعتصابی نقشی مهم در پیروزی انقلاب بازی كردند. اما ارتش شاهنشاهی ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل ۵۷ سال قبل از پیروزی انقلاب در هیچ جنگ خارجی مهمی شركت نكرده بود. بیش از هر پادشاهی در ایران محمدرضا شاه به نیروهای مسلح توجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهای مسلح، احساس میكرد كه یك ارتش قوی و نیرومند و در عین حال وفادار به پادشاه، نه تنها میتواند نظام سیاسی او را در قبال مخالفین داخلی حفظ كند بلكه با توجه به جاه طلبیهایش میتواند ابزار و اهرم لازم را برای دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بینالمللی او فراهم نماید.
میتوان با قاطعیت ادعا كرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامی با توجه به شكستهای پی در پی در جنگهای متعدد ضعیفترین و نامطمئنترین وضعیت بوده و ارتشهای آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسی حاكم نمیكردند بلكه نسبت به انقلابیون گرایش نشان داده و بعضاً به آنها میپیوستند، در حالیكه ارتش ایران در بهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایی و آن هم به صورت پراكنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبت به نظام وفادار باقی مانده و اكثراً در سركوب انقلابیون نیز كوتاهی نكردند.
كشورهای مورد بررسی ما هر سه از جمله كشورهایی هستند كه نه تنها دارای موقعیت استراتژیكی مهم و حساس میباشند بلكه بعنوان قدرتهای بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب میشوند و در طول تاریخ نقش فعالی در روابط بینالملل جهانی و منطقهای بازی كرده و میكنند. بدیهی است كه در قبال تحولات انقلابی این كشورها چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی كشورهای دیگر بویژه كشورهای همسایه و ذینفع عكسالعمل نشان داده و به نفع قدرت سیاسی حاكم و یا بالعكس در جهت حمایت از گروههای اجتماعی معارض فعال میگردند. در نتیجه مسئله واكنش بینالمللی از جمله عوامل مهمی است كه در بررسی قدرت و توانائیهای رژیم سیاسی حاكم قبل از انقلاب ضرورت دارد كه مورد توجه و دقت كافی قرار گیرد.
در فرانسه قرن ۱۸ با توجه به جنگهای طولانی كه لویی پانزدهم و شانزدهم با كشورهای همسایه خود منجله اترش، روسیه، انگلیس و اسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانی دوران انقلاب از حمایت آنها برخوردار نبود بلكه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویی شانزدهم تلاش كرده و متقابلاً به حمایت از گروههای معارض و مخالف برخواستند. روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانی با فرانسه نداشت بدین معنا كه جنگ جهانی اول و درگیری مستقیم روسیه تزاری در جنگ با آلمان، عثمانی و ژاپن دشمنی این دولتها بویژه دولت قدرتمند و نوپای آلمان را برعلیه خود داشت به طوریكه لنین با حمایت و امكانات فراهم شده این دولت توانست به انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویكی اكتبر ۱۹۱۷ را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینكه دولتهای روسیه تزاری یعنی فرانسه و انگلیس خود مستقیماً با آلمان و متحدینش درگیر بودند امكان هیچ نوع حمایتی از تزار روسیه در شرایط بحرانی نداشتند.
اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یك دهه قبل از سقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبی با توجه به پایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامش و همزیستی مسالمتآمیز از حمایت كامل دو ابرقدرت، و قدرتهای بزرگ و منطقهای، تا آخرین روزهای حكومتش برخوردار بود و متقابلاً انقلابیون ایران از هیچگونه حمایت بینالمللی برخوردار نبودند. با این ترتیب در حالیكه دولتین فرانسه و روسیه از نظر حمایت بینالمللی در شرایط نامناسب به سر میبردند و دول اروپایی اغلب نسبت به رژیمهای این دو كشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدی نداشته و بعضاً تخاصم بودند و نه تنها هیچگونه حمایتی از نظامهای سیاسی در آن شرایط نكردند بلكه در مواردی به حمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر در شرایط مطلوبی به سر میبرد.
۳) پیچیدگی و استحكام رژیمهای قبل از انقلاب :
در هر نظام و سیستم سیاسی وجود ابزارهای قدرت از جمله قدرتهای اقتصادی، نظامی و حمایت بینالمللی بالقوه و فی نفسه نمیتواند در جهت تحكیم و تثبیت قدرت سیاسی حاكم كارساز و مفید باشد بلكه توانایی، مهارت و مدیریت مطلوب در نظام سیاسی است كه میتواند در مواقع بحرانی ابزارهای قدرت را از قوه به فعل درآورده و به بهترین وجه و در مناسبترین زمان و مكان مورد استفاده قرار دهد در نبردهای نظامی اغلب این امر به اثبات رسیده است كه فرماندهی لایق و كارآمد میتواند با كمترین امكانات، تجهیزات و نیرو بر فرماندهی نالایق و ناتوان و در عین حال با امكانات وسیع پیروز شود. در حالیكه نظامهای سیاسی فرانسه و روسیه علیرغم وجود استبداد حاكم به خاطر بیكفایتیهای پادشاهان و نفوذ افراد ناصالحی كه در دربار حضور داشتند، هرگز نتوانستند منافع خود را تشخیص داده و در جهت حفظ ثبات و موقعیت رژیم خود مدیریت مناسب و توانایی برقرار نموده و تغییرات لازم را اعمال كنند. رژیم شاه بعد از گذراندن دوره پرتلاطمی از تاریخ ۳۸ ساله حكومت خود تدریجاً به مرحلهای از اعتماد به نفس و حاكمیت مطلقه رسیده و با برخورداری از مستشاران ورزیده داخلی و خارجی به ویژه برخورداری از پلیس مخفی خشنی همچون ساواك از توانایی لازم برای حفظ و تداوم قدرت مستبده خود برخوردار بوده است.
در تئوری نظام دولتهای مستبده میبایست ضعیف شده باشد تا اینكه حركتهای انقلابی مردمی بتواند توفیقی كسب كند یا حتی بروز كند. در حقیقت از نظر تاریخی، شورشهای مردمی به خودی خود قادر نبودهاند دولتهای مستبده را واژگون كنند. در عوض فشار نظامی از خارج اغلب با تضادها و انشعابهای سیاسی میان طبقه مسلط و دولت به موازات هم میبایست وجود داشته باشد تا استبداد را تضعیف كرده و راه را برای شورشها و نهضتهای انقلابی باز كنند.
منبع: سایت ایران ۱۴۰۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست