شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

درجست وجوی زمان ازدست رفته


درجست وجوی زمان ازدست رفته

موزه و موزه داری از گذشته تا الان

چندسال پیش وقتی به دلایلی مجبور شدم بنشینم پای دیدن یک فیلم مستند درباره موزه «لوور» پاریس اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که بخش عظیمی از این موزه عریض و طویل که از قضا بزرگ‌ترین موزه جهان است مختص هنر اسلامی باشد! و البته هنر ایرانی! سفالینه‌های ابتدایی تاریخ که سبیل به سبیل(!) و میلی به میلی کنار هم ردیف شده‌اند و من چنین گنجینه‌ای را با این وسعت و تعداد در موزه ایران باستان خودمان هم ندیده بودم. حالا تا شما انگشت حیرت به دهانت می‌گزی و آه‌های جان‌ سوزت را بکشی من می‌روم سراغ اصل مطلب...«موزه»!

● «موزه» یعنی چه؟

قدما موزه را جایی گفته‌اند که مجموعه‌ای از آثار باستانی و صنعتی و اشیاء با ارزش در آن به معرض نمایش گذاشته می‌شود. این یک تعریف کلاسیک و به اصطلاح تخصصی است از واژه موزه که البته امروز هم با حفظ همین سمت معنای گسترده‌تری را به خود گرفته و کاربرد بیش‌تری یافته است. نخستین موزه‌ها را هم جماعت مرفه و نجیب‌زادگان! ثروت‌مند بنا نهاده‌اند که مجمو‌عه‌های خصوصی و عتیقه‌ پدران و اجدادشان را به معرض نمایش عموم می‌گذاشته‌اند. نگارنده نمی‌داند هدف این اشراف از این نمایاندن اشیاء عتیقه‌شان به راستی چه بوده، شاید می‌خواسته‌اند پزی بدهند و به قول امروزی‌ها کلاس بگذارند. اما از آن‌جایی که ما از نیت هیچ‌کس جز خودمان اطلاع درست و حسابی نداریم این قضاوت را همین الساعه واگذار می‌کنیم به شما!

اما عده‌ای دیگر از قدما باز اظهار فضل کرده‌اند و قدمت واژه موزه را بیش از این دانسته‌اند. اینان می‌گویند که «موزه» واژه‌ای است در اصل یونانی و نام تپه‌ای است در آتن که عبادت‌گاه نه تن از الهه‌های یونان باستان بوده است. الهه‌های صنعت و هنر... و اولین موزه‌ها نیز پرستش‌گاه‌های مقدس بوده‌اند، هم‌چون کلیسای کاتولیک، معابد یونانی و پرستش‌گاه‌های بودایی در ژاپن. (نگارنده معتقد شده است که اگر اساسا بگردیم دنبال ریشه و اصل یک ماجرا یک سرش بدون شک می‌رسد به مذهب! به این ریشه‌دارترین اعتقاد بشریت کهن‌سال.)

موزه‌ها فرزندان هنر و تاریخ‌اند! فرزندانی خلف که اگر حواس اهل علم باشد می‌توانند آینه‌ای باشند صاف و راست‌گو مقابل انسان. آینه‌ای جادویی رو به گذشته‌ای که دیگر در دسترسمان نیست و هرگز هم نخواهد بود. اگر درست ببینیم در این موزه‌ها به روی ما گشوده‌است تا ساده و بی‌دردسر به زمان‌های دور سفر کنیم. (نگارنده می‌گوید: مثل این فیلم‌های تلویزیونی) بعد رودررو با پدران و اجداد خوش‌تیپ‌مان بنشینیم و گپ بزنیم. از تجربیات‌شان بهره بگیریم، با نقل پیروزی‌های‌شان جان بگیریم و با نقل شکست‌های‌شان عبرت! و با غوطه‌ور شدن در تاریخ‌مان به آرامشی لذت بخش دست یابیم. مگر نه این است که هر ملتی که گذشته ندارد هویت ندارد و مگر نه این‌که همه هم‌وغم جوامع که می‌خواهند آینده را بسازند شده‌است استفاده از گذشته‌شان ولو به قیمت تاریخ‌سازی و مگر نه این‌که بشریت خسته امروز دنبال مامن می گردد تا دمی بیاساید و لذت ببرد. به قول مشهور هم فال و هم تماشا...

البته این همه که گفتم یکی‌است از هزاران. (نگارنده می‌گوید: خواننده که فقط نباید بخواند! کمی هم فکر کند پربدک نیست.)

برویم سر قصه خودمان. از موزه عظیم‌الجثه لوور پاریس گفتیم و گفتیم که ساختمان این موزه قبل از انقلاب کبیر فرانسه، یکی از کاخ‌های سلطنتی فرانسه بود که در آن آثار با ارزش هنری نگه‌داری می‌شد. پس از انقلاب کبیر فرانسه در سال(۱۷۸۹ م)این کاخ با آثارش به مردم فرانسه اهدا شد و در سال (۱۷۹۳ م) تبدیل به موزه ملی فرانسه گردید). (البته نگفته بودیم!) موزه‌های دیگر دنیا هم که معرف حضورتان است، موزه سن‌پطرزبورگ مسکو و موزه بریتیش موزیوم لندن. شرط می‌بندم همه‌تان آرزو دارید یک روز بلیتش را بخرید و به اعماق تاریخ سفر کنید. (خدا قسمت‌تان کند. اما عجالتا تشریف ببرید همین موزه‌های خودمان را ببینید.)

حالا سؤال این‌جاست که موزه با این همه فواید و مزایا چرا این‌قدر مهجور و در زاویه است و سؤال این‌جاست که آیا این مهجور بودن و مورد بی‌مهری واقع شدن در همه جای دنیا صدق می‌کند یا فقط در این قطعه از زمین این اتفاق نا میمون افتاده است؟! آن هم با این تاریخ طول و دراز که همگان قبطه‌اش را می‌خورند!

● سفر به اعماق تاریخ

واضح است که بعد از ورود اروپا به مرحله رنسانس ناگهان رویکرد غرب نسبت به همه چیز تغییر کرد، از آن جمله به تاریخ و متعلقاتش. این حضرات تازه به رنسانس رسیده؛ پی بردند که باید توجه بیش‌تری به این گنجینه گران‌بهای مادی و معنوی بکنند. باید به هر قیمتی شده مردم را بکشانند به این مکان‌ها و گذشته‌شان را تمام قد نشان‌شان دهند البته به حد ظرفیت و توان آن مکان. می‌گفتند موزه تنها متعلق به طبقه فرهیخته و تحصیل کرده نیست اگر چه منبع موثق و یگانه‌ای است برای پژوهش‌گر و محقق. اما اعتقاد بر این بود که برای دست‌یابی به اهداف معنوی موزه، باید طبقه کارگر را کشاند به موزه. باید برای او شرایط را تسهیل کرد، باید کاری کرد که موزه رفتن هم تفریح و سفری اعجاب‌انگیز باشد و هم وظیفه شهروندی. حالا مقایسه کنید تعداد سینما روندگان را با تعداد موزه روندگان! از همین رو بود که پس از آن موزه و موزه‌داری در آن ممالک آش دهان سوزی شد و مصادف با دوره قجرها مستشرقین سرازیر شدند به سرتاسر دنیا.

و هر جایی که تاریخ داشته وبه تبع آن تمدن‌های بزرگ و این یعنی مصر و ایران و بین النهرین و الی آخر و همین‌ها بودند که شروع کردند به خریدن امتیاز حفر و کاوش و ما هم (یعنی قجرها هم) دل‌شان را نشکستند و مایه کاری به مدت مدید فروختند به آن‌ها، بعد هم فرش قرمز و الی آخر... (نگارنده می‌گوید: خواننده عزیز حالا می‌فهمد که چرا گفتم از عظیم‌‌ترین بخش‌های لوور بخش هنر ایرانی و اسلامی آن است.) البته این ناشی از یک نوع نگاه ویژه است نگاهی که موزه و محتویات آن را محدود به مرزهای رسمی و جغرافیایی یک ملت نمی‌کند. نگاهی که همه تاریخ بشر را تاریخ خود می‌داند و چراغی فرا روی آینده. (نگارنده اگر این پرانتز را ننویسد به کل تاریخ مملکتش خیانت کرده: که عده زیادی از این مستشرقین فداکار معلوم الحال! دایه مهربان‌تر از مادر نبوده‌اند، بلکه برای قصدی و غرضی این همه راه از آن‌ور دنیا می‌آمدند و قرار داد چندین ده ساله می‌بستند که خاک ایران را برای قطعه سفالی یا تکه لوحی ویا کوزه شکسته‌ای زیرورو کنند. چرا که براساس یک ضرب‌المثل اسکاندیناویایی(!) مشهور: هیچ باستان شناسی محض رضای خدا گمانه‌زنی(حفاری) نمی‌کند!)

در مقدمه گفتم که اکنون تعریف گسترده‌تری از موزه ارائه می‌دهند تعریفی که می‌تواند هر مکانی را که در چارچوب آن بگنجد در ردیف موزه‌ قرار دهد، حالا این موزه حتما نباید در یک فضای سربسته و محدود باشد با گیشه فروش بلیت و قفسه و ویترین. موزه می‌تواند تخت جمشید باشد یا کاخ نیاوران یا حتی‌تر همین خیابان‌ها و کوچه‌های قدیمی اطراف خانه‌مان. یعنی هر چیزی و هرجایی که در و دیوارش حرفی داشته باشد برای گفتن با ما. ارتباطی برقرار کند با گذشته، پلی باشد برای دست یابی به چیزی که دیگر دم دست‌مان نیست.

● گذشته حال ما

حالا تازه رسیده‌ایم به اصل مطلب و آن این‌که چرا موزه‌های ما این‌همه خالی از تماشاگر است. منظورم همه مدل موزه است از موزه‌ اشیا و آثار باستانی بگیرید تا هنر و فرش و حیات‌وحش. جواب این سؤال البته که کار من نیست. چرا که من هم اهل موزه رفتنم و هم اهل تشویق کردن دیگران به موزه رفتن. اما اشکال این‌جاست که موزه نه تنها برای مردم ما محل تفریح و سفر و آرامش به حساب نمی‌آید (البته اکثر قریب به اتفاق) بلکه حتی برای مورخ و پژوهش‌گر و محقق ما نیز در ردیف منابع دسته اول قرار نمی‌گیرد (البته این هم الزاما مطلق نیست). چرا؟ مگر نه این‌که در دین‌مان بیش از هر دین دیگری توصیه شده است به دقت در احوال گذشته‌گان از هر طریقی؟

شاید اشکال از نوع برنامه‌ریزی موزه‌های ماست و عدم وجود تبلیغات مناسب. البته اصلاح می‌کنم «نبود حتی یک برنامه تبلیغاتی مناسب»! کافی است یک بار در ذهن مرور کنید تا ببینید در این چندسال زندگی‌تان حتی یک‌بار تبلیغ موزه را از رسانه ملی دیده‌اید؟! و این ناشی از همان نرسیدن به ضرورت ماجراست. یعنی ما حتی نگاه دینی هم نداریم تا به واسطه آن مردم را به نگاه به گذشته ترغیب کنیم. پس اشکال کار واقعا کجاست. (نگارنده می‌گوید: بهتر است تا کار به جاهای باریک نکشیده همین جا پرونده را مختومه اعلام کنیم.)

● موزه‌های ما

این هم لیستی از موزه‌های معروف مملکت خودمان و انواع آن، باشد که بر تعداد دوست‌داران به یادگیری از گذشته بیفزاییم و در کنار آن به تعداد موزه روندگان! (البته رویکرد معرفی‌مان نسبتا تاریخی است نه زیست‌شناسی و زمین‌شناسی و...)

موزه ایران باستان / موزه آستان قدس رضوی / موزه ملک / موزه رضا عباسی / موزه آبگینه / موزه کاخ نیاوران / موزه فرش / تماشاگه راز / موزه هنرهای معاصر / موزه ماشین‌های اداری /.

نویسنده: الهام یوسفی