پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
بازتاب افکار ایرانیان در فرهنگ عامه
بیگمان در هر کشوری و در هر جامعهای، فرهنگی نانوشته وجود دارد که از اجزای ضروری آن جامعه به شمار میرود. این فرهنگ غیرمکتوب که به صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، فولکلور یا فرهنگ عامه نامیده میشود. فولکلور مرکب از دو کلمه است: Folk به معنی مردم، قوم و خویش، گروه و ملت و Lore به معنی معرفت و اندیشه؛ بنابراین واژه فولکلور را میتوان به فرهنگ و دانش عامه یا باورها، آداب و رسوم و افسانههای مردم بومی یک منطقه تعبیر نمود.
فرهنگ عامه، ماترک معنوی گذشتگان و بیانگر فراز و فرود زندگانی، عشقها و ناکامیها، نفرتها و علاقهها، شادیها و اندوهها و دغدغههایی است که به دلیل گریزان بودن مردم از قیود و قواعد نوشتاری و واهمه از ثبت نگرشها در اقالیم ناامن سیاسی و اجتماعی همیشه از ثبت و ضبط و بایگانی رها بوده و به طور سینه به سینه در نسلهای بعد استمرار یافتهاند.
بدون شک در هر ملتی بویژه در میان ملت ایران، فرهنگ و ادب هر ملت بیش از آنچه در منابع مکتوب و رسالهها ثبت شده باشد در سینه و ذهن مردم عامی جریان داشته و دارد. مصداق این سخن آنجاست که وقتی پای صحبت پیری دنیا دیده مینشینیم، گوهرهایی از حکایتها، مثلها و ترانهها میهمانمان میکند، گوهرهایی بیبدیل که مبین دیدگاههای اجتماعی، اخلاقی، روانی و سیاسی زندگی نیاکان ماست. مثلا وقتی از زبان بزرگی میشنویم که در گذشته مردم باور داشتهاند «وقتی چراغی را میبینیم که روشن میشود، باید صلوات فرستاد» یا «در شب نباید ناخن دست و پا را گرفت» یا «میهمان که در خانه باشد، نباید جاروب کرد» یا اینکه میگویند «آدم پیر چراغ و برکت خانه است» بیتردید درمییابیم ایرانیان مردمانی هستند که روشنایی را مقدس میشمارند و از ظلمت گریزانند، بهداشت و تمیزی را ارج مینهند و بسیار میهمان نوازند یا اینکه به پدران و پیران خود احترام میگذارند و چنانچه حتی سفرنامههای سیاحان ایرانی و اروپایی از «ابن بطوطه» گرفته تا «مارکوپولو» هم، وجود این خصلتها را در بین ایرانیان تصدیق کردهاند.
اما فولکلور یا فرهنگ عامه به دستورات و عبارتهای بالا ختم نمیشود بلکه شیوههای معاشرت، غذا خوردن، رسم کفن و دفن، لباس دوختن و پوشیدن، مراسم عروسی و... را در برمیگیرد.
وان ژنپ (Van Geneep) مردم شناس فرانسوی ۵ ویژگی عمده را برای فرهنگ عوام خاطرنشان میسازد:
۱ـ خالق فرهنگ عامه و نقطه شروع آن مشخص نیست.
۲ـ بیگمان فرهنگ عامه نقش ارزندهای در روند تکاملی زندگی اجتماعی به عهده دارد.
۳ـ این عملها و نگرشها، بر طبق عادت و رسم و نه از روی مطالعه و آگاهانه در بستر جوامع تکرار میشوند.
۴ـ فرهنگ عوام به مجموعه باورها، آداب و رسوم و رفتارهای گروهی گفته میشود که در بین توده مردم به طور مشترک رایج است.
۵ ـ برخی از رفتارها و عملهای فولکلوریک دور از ادب و نزاکت است که معمولا در محافل روشنفکرانه بیان نمیشوند یا به تکرار درنمیآیند.
● نخستین پژوهشگران فرهنگ عامه در ایران
اولین مجموعههای مدون از فرهنگ عامه ایران به اواخر دوران قاجاریه برمیگردد؛ درست هنگامی که آقاجمال خوانساری، باورهای زنان عصر صفویه را که حاوی آداب و رسوم و باورهای زنانه است، در کتاب «کلثوم ننه» یا «عقاید نساء» جمعآوری نمود. شخصیت دیگری که به تدوین آثار فولکلوریک در دوره قاجار (دوره ناصری) همت گماشت میرزا حبیب اصفهانی است که مقداری از لغات کوچه بازاری و اصطلاحات را ثبت کرد. بعد از این دوره، به حق باید از علیاکبر دهخدا یاد نمود که شخصا «امثال و حکم» فارسی را گردآوری کرد و با نگاشتن مقالههایی نظیر«چرند و پرند» در روزنامه «صوراسرافیل»، آن هم در صدر مشروطیت، سادهنویسی را الگوی همه نویسندگان اجتماعی قرار داد. چرند و پرند که با زبان پر از نیش و کنایه مسائل و چالشهای اجتماعی وقت را بیان میکرد، شاعران و دگراندیشان و حتی عامه مردم را با ارزش و اعتبار اصطلاحات عامه و توانایی تعبیر و قدرت توصیف زبان محاوره آشنا کرد. دیگر پژوهشگری که به طور منظم به گردآوری بازی بچهها، باورها، لالاییها و ترانههای عامیانه پرداخت و تا حدی روش تحقیق در فولکلور را ارائه نمود، علی هانیبال است. هانیبال و دیگر پژوهشگران فرهنگ عوام در کتابهای خود دلایل خاصی را برای گردآوری و حفظ فرهنگ عامه بر میشمارد که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱) کاوش و پژوهش درباره باورهای عامه نه تنها از لحاظ علمی و روانشناسی قابل توجه است، بلکه برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را نیز برای ما روشن میسازد.
۲) برخی دیگر از گفتارهای عامیانه چون ترانههای کودکان، زمان نمیشناسد . ترانههای کودکانه به اندازهای با روحیه و زندگی بچهها متناسب است که همیشه نو و تازه مانده و چیز دیگری نتوانسته جانشین آن شود. در این گونه ترانهها بیشتر جانوران دست در کار هستند، حرف میزنند، کار آدمها را میکنند و بازی درمیآورند و هر کدام فایدهای را میرسانند، مثلا کلاغ، پدر بچه را بیدار میکند و سگ، دزد را میگیرد. این ترانهها طوری ساخته شده که بچه با خواندن آنها با روح جانوران مأنوس میشود و همه آنها را دوست دارد. بنابراین این گونه گفتارها نیز که ظاهرا ماورای زمان بوده و با روح بشر سازگار است، باید حفظ گردد.
۳) ترانههای عامیانه پیشینیان، نشاندهنده «روح ملی توده عوام» است و از نظر قافیه با سرودهای ایران باستان قابل مقایسه هستند. از این نظر حفظ این ترانهها و آشنایی با آنها ما را از ساخت نخستین شعرهای فارسی آگاه میسازد.
۴) رفته رفته افکار عوض میشود، رفتار و روش دیرین تغییر میکند، افسانهها، قصهها، پندارها و ترانههای عامیانه که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سینهها محفوظ است، فراموش میشود؛ بنابراین پژوهشگران باید فرهنگ عامه را حفظ نمایند.
● ترانهها، گنجینه ارزشمند فرهنگ مردم
ترانهها از نخستین دستاوردهای ذوقی و ذهنی ایرانیان که سرشار از احساس است و گاه بر طبق شرایط زمانه و خاستگاه آن، رنگ و لعاب تقدسآمیز به خود میگیرد. ترانهها بدون هیچ پیچیدگی و بدون بهرهمندی از صنایع ابهام و کنایه بلکه به طور مستقیم و تعارف در بیان احساس، هزل یا مدح اشخاص و گروههای خاص را به عهده داشتهاند. آنها اسناد ویژهای هستند جهت بررسیهای اجتماعی و سیاسی و گوشههای تاریکی که به طور کلی در تاریخ و نظریهپردازیهای جامعهشناختی نیامده است. به طور مثال ترانه زیر حمله پرتغالیها به سواحل خلیج فارس را خاطرنشان میکند و خود بیانگر بخشی از تاریخ اجتماعی دوره صفویه است:
فرنگی اومده بندر گرفته / اول کشتی، دوم لنگر گرفته
سلام از من به شاه عباس رسونین / که کافر دین پیغمبر گرفته
در ترانهها همچنین میتوان رویدادهایی از تاریخ ایران را استخراج کرد. یکی از کهنترین وقایع، واقعه مقاومت جانانه شاه منصور مظفری در برابر تیمور گورکانی است. شاه منصور پهلوانی بود که نزد مردم شیراز از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بوده است به همین خاطر، مردم شیراز هنگام دشواری و محنت به آرامگاه او روانه میشوند و با خواندن دوبیتی زیر به اصطلاح «گرهگشایی» مشکل خویش مینمایند و روح خود را صیقل میدهند:
به حق نور به حق آیه نور / به حق کند و بند شاه منصور
که هر که حاجتی داره، روا کن / گره در کارم افتاده تو واکن
در واقع هر وقت که ایرانیان گرفتار حقکشی یا مشکلی میشدند، به وسیله همین ترانهها، عشق و نفرت خود را به بیرون ریختهاند. نظیر آنچه مردم برای رشادت میرزارضاکرمانی در قتل ناصرالدین شاه قاجار سرودند:
میرزا رضا رشیدم / چادر بر سر کشیدم
تپونچه را گروندی / بوای شاه را سوزوندی
یا هنگامی که لطفعلی خان، آخرین شاه زندیه توسط آقا محمدخان قاجار کور شد و شاه قاجار در کرمان از ۲۰ هزار جفت چشم از حدقه درآمده مردم وفادار به زندیه، پشته ساخت، مردم همنوایی زیادی نمودند:
لطفعلی خان مرد رشید / هر کی شنید آهی کشید
مادر و خواهر جامه درید / لطفعلی خان بختش خوابید
از آنجا که فرهنگ مردم هر جامعه در حکم زندگینامه و حسب حال و خلق و خوهای توده مردم آن ملت است، در سرزمین بزرگی چون ایران که شهرها و روستاهای پراکنده زیادی دارد با وجود اختلافات ظاهری، ریشه و خاستگاه فولکلور آنان یکی است و این خود موثقترین سند وحدت قومی ایرانیها و دلیلی محتوم بر پیوندها و پیوستگیهای مردم این سرزمین است.
دکتر مهدی داودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست