یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

شب زنده داری


شب زنده داری

«شب زنده داری» پروژه ای است كه توسط یاتسك زمیسلوفسكی كارگردانی شد من از بهار ۱۹۷۷ در لهستان تا بسط و گسترش نهایی آن در زمستان ۲ـ۱۹۸۱ در نیویورك در آن كار می كردم پروژه ای كه به همراه سازنده اش به فراموشی سپرده شدند تعریفها و تحلیلها كمی كه به این كار اختصاص پیدا كرد به دلیل كم بودنشان از نظر تعداد, نتوانست اهمیت زیاد این كار را, برای آنهایی كه از دور یا نزدیك پژوهشهای «تئاتر لابراتوار» را دنبال می كرده اند, منعكس كند

در فرهنگ سنتی لهستان واژهٔ «Czuwanie» در بین مردم به معنای چیزی است كه در جشن عروسی یا مراسم سوگواری‌ِ مرگ كسی، اتفاق می‌افتد. «Czuwanie» یك واژهٔ قدیمی است كه كم به كار برده می‌شود و این معناها را می‌رساند: مراقب چیزی بودن، دقیق شدن در چیزی و قبل از چیزی حضور پیدا كردن [حاضر شدن].

یاتسك زمیسلوفسكی۴

«شب‌زنده‌داری» پروژه‌ای است كه توسط یاتسك زمیسلوفسكی كارگردانی شد؛ (من از بهار ۱۹۷۷ در لهستان تا بسط و گسترش نهایی آن در زمستان ۲ـ۱۹۸۱ در نیویورك در آن كار می‌كردم.) پروژه‌ای كه به همراه سازنده‌اش به فراموشی سپرده شدند. تعریفها و تحلیلها كمی كه به این كار اختصاص پیدا كرد؛ به دلیل كم بودنشان از نظر تعداد، نتوانست اهمیت زیاد این كار را، برای آنهایی كه از دور یا نزدیك پژوهشهای «تئاتر لابراتوار» را دنبال می‌كرده‌اند، منعكس كند. من تا حدی برای جبران این كمبود و به‌عنوان كوششی برای روشن ساختن‌ِ این مرحله بنیادین «تئاتر لابراتوار» از دو منبع استفاده می‌كنم:

از یك‌سو به كنفرانسی كه یرژی گروتفسكی به «Czuwanie» اختصاص داده بود (در ماه مه ۱۹۸۱ در كالج Hunter در نیویورك) و از سوی دیگر به گفت‌وگوی بین اعضای «گروه راهنما» در پروژه Czuwanie (و به‌طور مشخص و اختصاصی به زمیسلوفسكی) كه در ۱۹۷۹ در میلان توسط آندره گرگوری۵ برای فیلم مستندی كه توسط مرسدس گرگوری۶ كارگردانی شد، اشاره می‌كنم. این فیلم به وسیلهٔ گروه تئاتر اطلس۷ تهیه شد. برای ساده‌تر كردن این عنوان و پرهیز و اجتناب از تكرار، این دو متن را با هم درآمیخته‌ام و از طریق شماره‌گذاری، آنها را از هم تفكیك می‌كنم؛ شماره (۱) برای گروتفسكی و شماره (۲) برای زمیسلوفسكی است. (۱) [گ] در آغاز سال ۱۹۷۰ «تئاتر لابراتوار» جهت پژوهشهای خود را كاملاً تغییر داد. از این لحظه بود كه كارهای این مركز، دیگر به‌طور دقیق [صرفاً] تئاتری نبود. تجربه‌های جدیدی كه با حضور تماشاگرِ غیر فعال سنتی [در تئاتر] به مقابله برخاست و برای حضور فعال آنها در فرایند خلاقی كه آنها می‌خواستند تا در آن حضور پیدا كنند، امكاناتی فراهم كرد. در آغاز، فقط گروههای كوچكی از مردم، به دقت انتخاب شدند تا بتوانند در این پروژه‌های پیشنهادشده حضور پیدا كنند. در ۱۹۷۵ بود كه برای نخستین بار درهای «تئاتر لابراتوار» به روی تعداد بیشتری از مردم گشوده شد. در طول این دانشگاه تحقیق (University Researh) كه در لهستان برگزار شد مردمی كه از سرتاسر دنیا می‌آمدند قادر بودند تا بدون هیچ انتخاب شدن‌ِ مقدماتی در یك یا چند فعالیت حضور پیدا كنند. در سال ۱۹۷۹ یاتسك زمیسلوفسكی یكی از جوان‌ترین اعضای «تئاتر لابراتوار» با این هدف كه بر روی پروژهٔ بسیار پیچیده‌ای كار كنند، یك گروه چندملیتی تشكیل داد: «شب‌زنده‌داری»، «راه»۸، و اتفاق نهایی، كه دو هفته به طول می‌انجامید، «كوهستان آتش»۹.

در پایان این پروژه بود كه «شب‌زنده‌داری»، كاری كه درباره‌اش صحبت می‌كنیم، شكل گرفت و كامل شد.«امكانات مختلف این عمل۱۰ مثل تعداد شركت‌كنندگان، در طول‌ِ اتفاق، مورد آزمایش قرار گرفت ولی همیشه قوانین اساسی و بنیادین سر جای خودشان بودند: [و مورد توجه بودند.]

شركت‌كنندگان انتخاب نمی‌شدند، از ارتباط كلامی و شفاهی استفاده نمی‌شد و هیچ تماشاگر و یا نظاره‌كنندهٔ غیر فعالی وجود نداشت. (۲) [ز] تا این لحظه ما عادت كرده بودیم كه همیشه با مردم در جلساتی كه داشتیم صحبت كنیم و تلاش كنیم تا از بین آنها گروههای كوچكی را انتخاب كنیم. ولی در این روش [انتخاب كردن مردم] اشكالی وجود داشت، چیزی بود كه درست كار نمی‌كرد، یا حداقل اینكه من الان این‌طوری فكر می‌كنم، برای اینكه تنها راه ممكن برای شناخت فردی دیگر، دیدن یكدیگر و كار كردن با یكدیگر است و فقط داشتن‌ِ یك مكالمهٔ ساده كافی نیست. در این عمل تنها چیزی كه وجود دارد فضای خالی است؛ مردمی كه حضور دارند و نه هیچ چیز دیگر. در این لحظه چیزهای ساده‌ای اتفاق می‌افتند؛ ساده به این معنی كه هر كس در حد ظرفیتی كه دارد می‌تواند در این فضا، در این اتاق، هر كاری انجام دهد. كسی كه از بیرون به این امر نگاه كند ممكن است به نظرش ساده بیاید، عده‌ای دارند حركت می‌كنند، گاهی در یك مسیر خیلی دقیق و نرم حركت می‌كنند، درست همان‌طوری كه افراد پیر [كهن‌سال] این نوع كارها را انجام می‌دهند. ولی این جریان خیلی خیلی متفاوت با هر چیز دیگری است كه ما به‌عنوان عادتهای روزمره در زندگی خودمان انجامش می‌دهیم. وقتی كه ما در زندگی روزمره خودمان، حركت نمی‌كنیم، در سطح كاملاً متفاوتی ارتباط برقرار می‌كنیم. می‌خواهم بگویم كه معمولاً ما عادت داریم حرف بزنیم، ما از كلمات استفاده می‌كنیم ولی در «شب‌زنده‌داری» ما به هیچ وجه از صدا۱۱ در هیچ كجا استفاده نمی‌كنیم. در حقیقت این كنشی است كاملاً بدون سر و صدا. برای كسی كه برای نخستین بار وارد فضا می‌شود، این سكوت چیز عجیبی است به دلیل اینكه در بیرون سكوت وجود ندارد، فقدان ارتباط كلامی چیز عجیبی است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.