جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

رابطه ویژه


رابطه ویژه

مراقبت از اسرائیل مشروعیت آمریکا را زیر سؤال برده است

ما در قضیه پذیرش رابطه ای که با منافع ملی مان تعارض داشت، در واقع فریب وجدانمان را خوردیم. پایداری این رابطه از مدت ها قبل به شکست انجامیده بود چرا که فاقد صلاحیت و یا حتی منطقی بودن و همسازی با ارزش های ما بود. این رابطه برای ما به عنوان یک ملت بدتر بود.

در پس بحران ناگهانی کره چیست؟ چه کسی نفع می برد؟ زرادخانه هسته ای کدام کشور مسأله ساز است؟

روابط اسرائیل و امریکا از مدت ها قبل پاشنه آشیل امریکایی ها بوده است. اولین رئیس جمهور ما نسبت به هم پیمان هانی دردسر ساز هشدار داده بود مخصوصاً درباره «پیوندهای پرشور و حرارتی» مثل آن چه اکنون می بینیم.

«روابط ویژه» ما با چنین دولت خودسری، ایالات متحده را بیرون از همان قانون بین المللی قرار داده است که ما اکنون در پی تحمیل آن بر دیگران من جمله ایران هستیم.

پرداختن ما به بحران فعلی شبه جزیره کره شاید بتواند آوازه از بین رفته ما را بازگرداند.

اولین موضوعی که باید مورد اشاره قرار گیرد چیست؟

این جاست که شما به عنوان خواننده ممکن است به درستی سؤال کنید: «آیا منظورت موضوع مربوط به فروریختن ساختمان شماره ۷ مرکز تجارت جهانی است؟» نه، اما بی ربط هم به این بحران اخیر نیست.

این جا موضوع دومی هست که باید مورد اشاره قرار گیرد: اسرائیل تسلیحات هسته ای یا فن آوری تسلیحات هسته ای را تا به حال به کدام کشورها منتقل ساخته است؟ آیا می توان کره شمالی را در این لیست قرار داد؟

این موضوع با انتشار کتاب «اتحاد ناگفته: روابط سری اسرائیل با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی» هم مرتبط است. تحقیق اسنادی ای که توسط ساشا پولاکفسکی-سورنسکی انجام شد پرده از جزئیات توافقنامه نظامی «فوق سری» که در آوریل ۱۹۷۵ بین «شیمون پرز»، رئیس جمهور کنونی اسرائیل، و «پی دبلیو بوتا»، وزیر دفاع آفریقای جنوبی، امضاء شد، برداشت.

گرچه اسرائیل نتیجه گیری های گزارش گر گاردین انگلیس را انکار می کند، این توافق نامه بیان گر پیشنهاد سلاح هسته ای در زمانی است که رژیم آپارتاید، تحت تحریم بین المللی قرار داشت.

لذا اسرائیل در حال ساختن صنعت نظامی جایگزین در آفریقای جنوبی بود که عملاً برده داری می کرد. این صنعت به اسرائیلی منتقل شد که خود «کارگران میهمان» را به کار می گیرد. پرز مسؤول ساخت برنامه هسته ای اسرائیل به کمک فرانسه از دهه ۱۹۵۰ بود.

چند هفته قبل از این پیشنهاد، اسرائیل و آفریقای جنوبی، یک توافقنامه پنهانی (موسوم به سکمنت) که تعیین کننده اتحاد نظامیشان بود، امضاء کردند. در دیدارهای بعدی اصطلاح «کلاهک ویژه» برای اشاره به کلاهک های هسته ای ای که اسرائیل قرار بود برای سیستم موشکی جریکو فراهم آورد به کار برده شد. همانطور که گاردین می گوید:

«استفاده از حسن تعبیر کلاهک ویژه بازتاب دهنده حساسیت اسرائیل نسبت به مسآله هسته ای است و قاعدتاً منظور سلاح های متعارف نبوده... چرا که تنها کلاهکی که آفریقای جنوبی نداشت و نیازمند تهیه آن از اسرائیل بود، نوع هسته ای آن بود. افریقای جنوبی کلاهک های دیگر را خودش می توانست تهیه کند.»

آفریقای جنوبی کار را با برنامه پیشنهادی اسرائیل ادامه نداد ولی با این حال سلاح هسته ای خودش را البته احتمالاً با کمک اسرائیل تولید کرد. سران حکومت آپارتاید این موضوع را برای نلسون ماندلا، زمانی که رئیس جمهور شد، فاش ساختند.

در سال ۱۹۸۶، «مردخای وانونو»، تکنیسین هسته ای، در ساندی تایمز (لندن) پرده از برنامه هسته ای اسرائیل برداشت. وانونو توسط سازمان موساد در رم ربوده شد و برای محاکمه به اسرائیل بازگردانده شد که به هجده سال محکوم شد و یازده سالش را در زندان انفرادی گذراند. در بیست و سوم می او دوباره به سبب نقض شرایط آزادی خود و ملاقات های غیرمجاز با خارجی ها به سه ماه دیگر زندان محکوم شد.

● اشرار در مقابل شرارت

حتی اکنون نیز اسرائیل با وجود تمام مشکلات تلاش می کند «سیاست ابهام» درباره تسلیحات هسته ای اش را حفظ کند. ولی چگونه می توان پیشنهاد تسلیحات هسته ای به کسی داد و آن را نداشت؟

چه کسی فن آوری هسته ای برای کره شمالی فراهم کرد؟ این کشور عقب افتاده که اکنون مسلح به تسلیحات هسته ای است جزء «محور شرارت» در سخنرانی بعد از یازده سپتامبر جورج دبلیو بوش است. مایلید حدس بزنید کدام اسرائیلی-آمریکایی متن آن سخنرانی را نوشته بود؟

پس از مدت کوتاهی ایالات متحده برای برچیدن یکی از محورهای شرارت به عراق حمله کرد. تنها بعدها خواهیم فهمید که عقل «ناقص» ما نسبت به هدف بلندمدت اسرائیل، همان طور که در سند استراتژی موسوم به قطع رابطه با گذشته آورده، جهت داده شده بود. این سند توسط تیمی از متخصصان اسرائیلی-آمریکایی تحت نظر «ریچارد پرل» برای «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل، نوشته شده بود.

در سال ۲۰۰۱، پرل رئیس بورد بازنگری سیاست دفاعی در پنتاگون شد.

سازمان ملل متحد از مدت ها قبل، برای بازنگری پیمان عدم انتشار سلاح هسته ای در سال ۱۹۶۸ و برای ایجاد خاورمیانه ای عاری از تسلیحات هسته ای را برنامه ریزی کرده است. هرچه که به این تاریخ نزدیک شدیم، جامعه جهانی شاهد یک حمله اژدری به موقع به ناو جنگی کره جنوبی بود که گزارش شده از سوی زیردریایی کره شمالی پرتاب شده است.

در وسط این مذاکرات، جریان رسانه ای حاکم با استفاده از داستان پردازی درباره ایران، برنامه هسته ای آن و حتی ارتباطش با کره شمالی، فضای اطلاع رسانی ملی را قبضه کرده است. شکی نیست که ایران یکی از سه عضو محور سه گانه شرارت دوره بوش بوده است.

همچنین خروجی های اخبار که توسط رابرت مورداک اسرائیلی-آمریکایی کنترل می شوند، که از جمله آن می توان به فاکس نیوز و وال استریت ژورنال اشاره کرد، به صورت خاص در این ماجرا فعال هستند.

آیا واقعیت دارد که تل آویو یک زیردریایی ساخت آلمان را به پیونگ یانگ واگذار کرده است؟ اگر درست است آیا می توان آن را یک عمل شرورانه دانست؟

شاید اینجا محل مناسبی برای طرح سؤال بعدی باشد: درباره فروریختن ساختمان شماره ۷ چطور؟

● اسطوره سازان اصلی

آیا اسرائیل تجهیزات جنگی را همیشه به کشورهایی که تحت تحریم هستند می دهد؟

این سؤال برای روشن شدن جایگاهشان به عنوان سومین کشور صادر کننده تسلیحات مفید است. در این رتبه بندی ایالات متحده مقام اول و روسیه و مقام دوم را دارد. اسرائیل و فرانسه برای سومی و چهارمی رقابت دارند و در پیشان بریتانیا و چین که یک نیم دوجین فاسد را تشکیل می دهند.

اگر اسرائیل، زرادخانه گسترده ای از تسلیحات هسته ای دارد، چرا ایالات متحده اصراری بر بازرسی از آن ندارد؟

حمایت ایالات متحده از رفتار غیرقانونی اسرائیل چگونه به منافع آمریکا کمک می کند؟

این رفتار ما چگونه با سیاست فشار بر ایران همسازی دارد؟

چه چیزی در رابطه بین اسرائیل و آمریکا چنان ارزشمند است که باید اعتبارمان را برای سرپوش گذاشتن بر نقض قوانین بین المللی قربانی کنیم و به رابطه بازی متهم شویم؟

آیا طبق قوانین، ایالات متحده ملزم به رعایت تحریم های سازمان ملل علیه اسرائیل نخواهد بود؟

چرا آمریکا باید بدنام شود و اعتبار سازمان ملل تنزل یابد؟ آیا سازمان ملل همان سازمانی نیست که پس از جنگ جهانی دوم تا حد زیادی با خواست ایالات متحده برای جلوگیری از چنین وقایع و رفتارهایی بینان گذاری شد؟

● تحریکات پیاپی و جهت گیری نادرست مرگبار

چه چیزی به جای تحریم می توانیم در نظر بگیریم؟ جهت گیری غلط و ارعاب.

اینترنت پر است از حساب های مردان «سیاه پوش» که معمولاً توطئه ها را تنظیم می کنند. «الویس» فیلم در این نمایش ممکن است هنوز به خاطر حادثه شبه جزیره کره که می تواند منجر به یک جنگ هسته ای در منطقه شود مورد ملامت باشد.

از کی است که به ما این سناریو را می گویند که تروریست های حزب الله به رهبری طالبان پاکستان داخل زیردریایی ایرانی توسط دانشمندان هسته ای سوریه و استراتژیست های فلسطینی هدایت می شوند؟

و یا توسط بیگانگان.

این صحنه برای یازده سپتامبر دیگری طراحی شده که شاید به همراه یک حادثه اتمی هم باشد. همیشه مجموعه «باورپذیری» از اشرار هستند که به طور مشهودی در «حوادث تروریستی» متنوع نقش آفرینی می کنند.

صحنه سازی های قبلی به اندازه لازم صورت گرفته تا شهروندان امریکایی ها دوباره تحت پوشش اخبار و اطلاعات رسانه ای درباره کشتار فورت هود، بمب گذاری کریسمس و بمب گذاری میدان تایمز نیویورک، احساس ناامنی کنند.

یک مسأله کوچک: هیچ یک از این عوامل عمده این داستان ها تحت بازرسی دقیق قرار نگرفته بودند. اما موضوع این نیست. و حتی موضوع «اطلاعاتی» که بر اساس آن ما جنگ با عراق را در پاسخ به تحریکات یازده سپتامبر راه انداختیم، مطرح نیست. در واقع لازم نیست اطلاعات حقیقی باشند، فقط کافی است باورپذیر باشند.

● زمانی برای تجدید در گزارش

هر فرد مرتبط با گزارش کمیسیون یازده سپتامبر می داند که ما هنوز به یک گزارش مبتنی بر حسن نیت نیاز داریم. بیشتر اروپایی هم غالباً چنین درخواستی دارند. چنین مطالباتی در اتحادیه اروپا به سبب خطراتی که متوجه کسانی است که «روابط ویژه» ما را زیر سؤال می برند، بطور معمول در قالب رمز و کد بیان می شوند.

در عوض تحلیل گران و مفسرین درباره «فروریختن» ساختمان شماره ۷ سؤال می کنند. سؤال خوبی است و همچنین منصفانه! جوابش می تواند ما را به جاهای مفیدی برساند. لذا چیزی نپرسید و چیزی نگویید.

این اتحاد دردسرساز از زمان رئیس جمهور مسیحی-صهیونیست دموکرات -که رضایت داده بود دایره تأیید خود را گسترش دهد و در محاصره تندروها قرار گیرد-، تمرینی برای فریب بوده است.

«هری ترومن» هشدارهای مشاوران نظامی درباره «مفاهیم متعصبانه» و برنامه هایشان برای «هژمونی نظامی و اقتصادی بر تمام خاورمیانه» را نادیده گرفت.

ما در قضیه پذیرش رابطه ای که با منافع ملی مان تعارض داشت، در واقع فریب وجدانمان را خوردیم. پایداری این رابطه از مدت ها قبل به شکست انجامیده بود چرا که فاقد صلاحیت و یا حتی منطقی بودن و همسازی با ارزش های ما بود. این رابطه برای ما به عنوان یک ملت بدتر بود.

اما این رابطه در کنار مشروعیت پذیرفته شده این دولت، هنوز تاحدی دوام آورده است.

● اغفال و خودفریبی

این تداوم به قدرت یک لابی بازمی گردد که تا به امروز از ثبت شدن به عنوان یک آژانس خارجی طفره رفته است. آنهایی که به خاطر مهارتشان در راه انداختن جنگ «به روش فریب» معروفند، همیشه به ملتی که ابتدائاً دست دوستی به سمتشان دراز و با اطمینان کامل از آنها دفاع کرده است خیانت می کنند.

حتی زمانی که رئیس جمهور مسیحی-صهیونیست جمهوری خواه، ما را بر اساس اطلاعات دستکاری شده به جنگ کشاند، ما قادر نبودیم منبع مشترک مشکلاتمان را شناسایی کنیم. برخی «جورج دبلیو بوش» را سرزنش کردند و برخی دیگر در حال حاضر «باراک اوباما» را سرزنش می کنند. هر دو دسته منتقدین مسأله اصلی را نادیده گرفته اند. این خیانت امروز یک امر سیستماتیک و ساختاری شده و در هر دو حزب سیاسی آمریکا خود را جا کرده است.

حتی اکنون سوگیری یک رسانه نامعلوم مانع دسترسی امریکایی ها به واقعیت هایی است که برای یک انتخاب آگاهانه درباره این رابطه نیاز دارند. این مسأله را در مشروعیت عملیات آدمکشی فراملیتی که هیچ مجازاتی در پی ندارد (مانند دوبی) و حتی در هر کجا که این ها راضی باشند، ابراز خوشحالی هم می شود، می بینیم.

اکنون آمریکایی ها به تدریج در حال مقاومت در برابر نفوذی هستند که بر حکومتشان از طریق منافع ویژه سلطه یافته و آن را از درون قبضه کرده است. این رابطه ویژه غالباً در صدر لیست قرار دارد.

بسیاری از پشتیبانان اسرائیل فریب خورده و باور کرده اند این رابطه به نفعشان است. در حالی که واقعیت چیز دیگری است. آن ها مانند خود ملتشان در این کلاهبرداری درازمدت هدف بوده اند.

اساتید کلاهبرداری ما را فریب داده اند تا آزادانه فشار زیادی را که مشروعیت ما را به عنوان ملت زیر سؤال می برد و اقتصادمان را از درون فرو می پاشد، بپذیریم.

این موضوع مرا به این سؤال باز می گرداند که: درباره ساختمان شماره ۷ چطور؟

نویسنده: جف - گیتس

مترجم: محمد - مظهری

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاریخ شمسی نشر ۱۸/۰۳/۱۳۸۹ - به نقل از sabbah.biz

صفحه اینترنتی مرتبط: http://sabbah.biz/mt/archives/۲۰۱۰/۰۵/۲۷/watching-israel-delegitimize-the-u-s/

«جف گیت»: نویسنده مشهور، وکیل، سرمایه گذار بانک، مربی و مشاور حکومتی است و آخرین کتابش «گناه رابطه داشتن- چگونه اغفال و خودفریبی امریکا را به جنگ ۲۰۰۸ کشاند» که برای اولین بار در مجموعه دولت مجرم چاپ شد، است. کتاب های قبلی اش شامل دموکراسی در خطر و راه حل مالکیت است.