سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
رضا داوری اردكانی
استاد دكتر رضا داوری اردكانی در ۱۳۱۲ شمسی در اردكان یزد به دنیا آمد و پس از طی دورهی تحصیل ابتدایی و متوسطه مدتی كوتاه به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. سپس در دانشكدهی ادبیات دانشگاه تهران در رشتهی فلسفه تحصیل كرد. دكتر داوری هم اكنون استاد فلسفهی دانشگاه تهران و عضو پیوستهی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامیایران است.
●از ایشان تاكنون مقالات و كتابهای بسیاری منتشر شده است.
▪ از آن جمله میتوان كتابهای:
۱ـ شاعران در زمانهی عسرت،
۲ـ فارابی مؤسس فلسفه اسلامی،۳
۳ـ وضع كنونی تفكر در ایران، ناسیونالیسم و حاكمیت ملی،
۴ـانقلاب اسلامی و مسائل كنونی عالم،
۵ـ مقام فلسفه در تاریخ دورهی اسلامی،
۶ـ دفاع از فلسفه،
۷ـ فلسفه در بحران و فلسفه در قرن بیستم (ترجمه)، را نام برد.
●ملاحظاتی دربارهی حقوق بشر و نسبت آن با دین و تاریخ
▪ نوشتاری از استاد داوری اردكانی
آیا نسبت بشر با دین همان است كه در نظر نویسندگان اعلامیهی جهانی حقوق بشر آمده است؟ اعلامیهی جهانی حقوق بشر بر اصل حقوق طبیعی مبتنی است ولی معنی و مفهوم حق طبیعی، چندان روشن نیست. ممكن است كسی تفسیر كند كه بشر با طبیعت ثابتی آفریده شده است و حقوق مذكور در اعلامیه، مقتضای این طبیعت است و همهی مردم باید از این حقوق برخوردار شوند ولی شاید این معنی موجهتر باشد كه بشر از آن حیث كه بشر است و صرفاً به اعتبار بشر بودنش حقوقی دارد و هیچ امر خارجی و عارضی نباید مانع برخورداری ازاین حقوق باشد. همچنین میتوان طبیعت را به معنی وضع فرضی فرد پیش از اجتماع دانست. در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز نسبت به حق طبیعی بینظر نبودهاند. آنجا كه در اصل پنجاه و ششم آوردهاند: «خداوند انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاكم ساخته است. هیچ كس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب كند...» منتهی حق طبیعی را حاكم بودن بر سرنوشت اجتماعی دانستهاند.
اصل حق طبیعی، قبل از آنكه در اعلامیهی حقوق بشر ظاهر شود، در تفكر فلسفی و سیاسی غرب چندان پرورده شده بود كه وقتی اظهار شد كمتر دربارهی آن چون و چرا كردند. اثبات حقوق بشر در حقیقت اثبات استقلال و آزادی اوست. بشر در ردّ و قبول عقیده و نظر و اظهار آن آزاد است و میتواند جهان خود را چنان كه میخواهد و میتواند سامان دهد و اداره كند. راهنمای او هم خرد اوست. در حقیقت، اصل حق طبیعی یك اصل صرفاً سیاسی و حقوقی نیست بلكه نشانه و مظهر تغییر در نظر و تلقی فلسفی و مابعدالطبیعی است. قبل از دورهی جدید و متجدد هرگز بشر به عهده نگرفته بود كه جهان را تغییر دهد و آن را با طرحهایی كه خود در میافكند، مسخّر كند. یونانیان كمال بشر را در هماهنگی او با جهان میدانستند و در نظرشان هماهنگی با جهان در وجود پهلوانان تحقق مییافت. اسوهی قرون وسطاییان هم قدیسان بودند اما در دورهی جدید، جهان و چیزها را با بشر میسنجند و بشر خود را آزاد دیده و در خود این توانایی را یافته است كه جهان را راه ببرد. مثال بشر جدید هم مهندس است. پهلوان یونانی و قدیس قرون وسطایی به خود واگذاشته و مستقل از صاحب حقوق طبیعی نبودند بلكه عضو Polis یونانی و بستهی كلیسای مسیحی بودند و در وطن تاریخی خود به سر میبردند و به هر حال با قواعدی كه برتر از آنان بود سازگار و هماهنگ میشدند اما بشر جدید خود میزان است و با عقل و دانش خود جهان را نظم و انتظام میبخشد و این نظمبخشی با مطالبهی حقوق مناسبت و و ملازمت دارد یعنی اگر بشر این انتظامبخشی را به عهده نگرفته بود، داعیهی برخورداری از حقوق طبیعی و مطالبهی آنها بیوجه میشد. هرچند كه انتظامبخشی به خصوص در حوزهی سیاست، آزادیهای فرد را محدود میكند یعنی در ظاهر تلقی فرد.....، آدمی به عنوان بشر طبیعی و تصدیق تعلق حقوق طبیعی به فرد با قبول قدرت قانون و حكومت جمع نمیشود مگر آنكه حقیقت فرد را در نسبتی كه با دیگری و غیر (اعم از جهان و اشخاص دیگر و عالم غیب) دارد، دریافته باشیم. ما معمولاً از فرد و جمع میگوییم و تا از ما نپرسیدهاند كه فرد كیست و جمع چیست متوجه نمیشویم كه نمیتوانیم حدّ فاصل دقیقی میان فرد و جمع قائل شویم و به طریق اولی درنمییابیم كه باید به نحوی از تقابل میان آن دو بگذریم.
جامعه، مجموعهی افراد نیست. فرد به معنایی كه اكنون از آن مراد میشود در دورهی تجدد و از قرن هجدهم پدید آمده است هرچند كه شاید معنی و مفهوم و اصطلاح جامعه هم امری جدید باشد ولی اكنون نمیتوان به این بحث دشوار پرداخت. آنچه میتوان گفت این است كه فرد بدون جمع و جمع بدون فرد نیز معنی ندارد و آثار و جلوههای وجود فرد و جامعه در همهی زمانها یكسان نیست و شاید همین مشكل رجوع به اندیشهی تاریخی را اقتضا میكرده است. ساده و روشن بگویم طرح حقوق بشر در هر تاریخ و فرهنگ و تمدن مورد نداشته است. اگر مردمی ادعا كنند كه نیاكانشان در زمانهای سابق به حقوق بشر معتقد بودهاند، شاید با نظر خاصی كه به گذشته كردهاند امكان ظهور جلوههایی از حقوق بشر را در تاریخ گذشته دیده باشند. مثلاً كسی كه به شأن خلیفهٔاللّهی و مظهریت جامع و تام و تمام بشر و انسان كامل نظر و توجه كند، در او قدرت و اراده و... را اعیان میبیند (در كتابهای آسمانی و به خصوص در قرآن مجید نیز اشاراتی به بعضی حقوق بشر میتوان یافت). در كلمات و سیرهی امامالمتقین علی بن ابی طالب تساوی آدمیان جلوهای دارد كه ناظر را شاید به این فكر بیندازد كه در نظر آن امام عظیمالشأن، همهی آدمیان از آن حیث كه انسانند حقوق مساوی دارند و حقوق مسلمانی آنان در حكومت اسلامی نظیر حقوقی است كه در عصر ما اتباع كشورها از آن برخوردارند.
به عبارت دیگر، از بعضی كلمات حضرت علی آن در قرن هجدهم بنیانگذاری شد.) پایانیافته میدانند، جدید و به صورت صفتی از یك دورهی تاریخی و تمدنی ظاهر شده است. وقتی ولتر و نزدیكان فكری او دین طبیعی را طرح كردند و تنها اصول و احكامی را معتبر دانستند كه عقل آن را دریابد، اصول حقوق بشر میتوانست و میبایست دستور و راهنمای عمل مردمان قرار گیرد. به یك معنی میتوان گفت كه با طرح قرن هجدهمی عقل، جدایی سیاست از دین محقق شد و بشر و عقل او دائرمدار قرار گرفت. (این معنی گاهی با لحنی بیان میشود كه گویی پیش از فرارسیدن دوران تجدد همه دیندار بودند و در تجدد بیدینانی پیدا شدند كه به مخالفت با دین پرداختند و آن را از جامعه بیرون راندند اصلاً بحث در دینداری و بیدینی مردم جامعه متجدد نیست بلكه نظر به مقام و موقع دین در قوام قوم و ملت و جامعه است) از این پس بشر چنان باید زندگی كند كه نه فقط به مدد عقل خود بر عالم مستولی شود بلكه هیچ چیز از خارج او را محدود و مقید نكند، به خصوص كه عوارض بیرونی همه مایهی اختلاف و جنگ میشوند. حقوق بشر با یك رؤیای دیگر قرن هجدهم هم تناسب دارد و آن زندگی در صلح و سلم و سلامت و رفاه است. در این رؤیا مردم بدون وابستگی به غیر و آزاد از همه چیز با هم در صلح و صفا زندگی میكنند. حقوق بشر با عقل جدید و نظم سیاسی و اجتماعی تازه تناسب دارد یا متناسب با آن به وجود آمده است.
آیا این تناسب یك امر اتفاقی است و ملازمهای میان فلسفهی قرن هجدهم و حقوق بشر وجود ندارد؟ عالمی كه در رنسانس ظهور كرد و در قرن هجدهم تعین یافت حتی اگر معتقد باشیم كه به پایان راه خود رسیده است، هنوز برقرار و استوار است. در این عالم حتی اگر فلسفههای قرن هجدهم دیگر رهآموز نباشد، جوهر اصلی آن تفكر كه دائرمدار وجود را انسان میدید همچنان كم و بیش زنده است هرچند كه به تزلزل افتاده باشد. نكتهای كه مخصوصاً باید به آن توجه شود، این است كه حقوق بشر را نه در صورت انتزاعی بلكه در تحقق آن باید در نظر آورد زیرا صورت انتزاعی حقوق بشر لااقل در غرب و در تفكر غربی مورد انكار قرار نمیگیرد. (از زمان فیخته و هگل تاكنون این بحث مطرح بوده است كه اصول حقوق بشر انتزاعی است، اما اهل این مباحث هم قصدشان نفی حقوق بشر نبوده بلكه دربارهی شرایط امكان تحقق و متحقق ساختن حقوق بشر بحث میكردهاند.) هنوز هم این مسئله مطرح است كه این اصول در چه شرایطی متحقق میشود و آیا در یك عهد دینی میتوان آنها را اجرا كرد؟ اصل اساسی حقوق بشر این است كه هیچ كس و هیچ چیز بر هیچ كس ولایت ندارد و بشر از قید هر قدرت خارجی اعم از اینكه قدسی یا غیرقدسی (آسمانی و زمینی) باشد، آزاد است. این شأن حقوق بشر ظاهراً ناظر به نفی قرون وسطاست و البته این نفی از مغز یك یا چند نویسنده و سیاستمدار نتراویده است بلكه صورتی از ظهور تاریخی بشر جدید است، یعنی حقوق بشر در ابتدای پیدایش حرف نبود بلكه جلوهی تاریخ و رهآموز سیاست و تمدن جدید و قائم مقام اصول اخلاق بود.
۲- The contemporary Philosophy of Iran (National Interest, Vol: ۱, Number:۱, Wmter ۲۰۰۵)
این متن در ورد زده شده است با نام
The contemporary Philosophy of Iran - reza davari ardakani
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست