یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

بازار، برزخ ِ تولید و مصرف


بازار، برزخ ِ تولید و مصرف

«تولید» تعیین‌گر مصرف است و «مصرف» تعین‌گر تولید. تولید موضوع مصرف را می‌آفریند، روش مصرف را خلق می‌کند و انگیزه مصرف را به وجود می‌آورد. در عوض مصرف با برانگیختن تمایل تولیدکننده …

«تولید» تعیین‌گر مصرف است و «مصرف» تعین‌گر تولید. تولید موضوع مصرف را می‌آفریند، روش مصرف را خلق می‌کند و انگیزه مصرف را به وجود می‌آورد. در عوض مصرف با برانگیختن تمایل تولیدکننده و ایجاد نیازی مطلوب در او، بر تولید تاثیر می‌گذارد.

مصرف نه‌تنها آن اقدام نهایی است که در آن فرآورده، فرآورده می‌شود؛ بل عملی است که در آن تولیدکننده هم تولیدکننده می‌شود. درواقع نه‌تنها تولید مستقیما مصرف و مصرف مستقیما تولید است، بلکه تعالی یافتن هریک سبب می‌شود دیگری به تعالی دست یازد. کمال تولید، مصرف است و کمال مصرف، تولید. لحظه تعالی یافتن، لحظه سکوت است، لحظه سکونِ توامان تولید و مصرف. لحظه‌ای است که برای لَختی جریان قطع می‌شود، مقاومتی صورت می‌گیرد و بار دیگر چرخه به راه می‌افتد. بازار سکوتِ بین دو انفجار است. بازار نه‌تنها واسطه‌ای برای تداوم، بل واسطه‌ای برای آفرینش و صورت‌بندی مجدد تولید و مصرف است. واسطه‌ها اما بی‌ملاحظه‌اند، جسورند و تعهدناپذیر. واسطه‌ها در سرسرایِ صدورِ نامشان، پیش از ختم کلام، «نام» می‌گیرند و رها و فارغ از هر دل‌مشغولی به تاخت دور می‌شوند. واسطه رشد می‌کند. واسطه بزرگ می‌شود و واسطه، خود، تعیین‌گرِ خود می‌شود.

واسطه حتی از خود استقلال می‌یابد. واسطه مخلوقِ سرکش خالقی دوراندیش و مهربان است که از عصیانِ آفریده‌اش در شگفتی فرو رفته. واسطه به تهدیدی جدی برای بقایِ امور پسین و پیشین بدل می‌شود. در نهایت به حکمرانِ مطلقی تغییر چهره می‌دهد، حکمرانی که حیات‌بخش چیزی می‌شود که پس و پیش از او وجود داشته یا به وجود درمی‌آید. بازار، واسطه است. تولید و مصرف هردو به این واسطه محتاج‌اند. بازار لحظه دیدار تولید و مصرف است، اما دیداری که کمال و در عین حال نابودی‌شان را به ارمغان می‌آرد. در بازار تولید می‌میرد، مصرف زاده می‌شود، اما به حکمِ حضور در بازار، مصرف نیز جان می‌سپارد.

از این رو بازار هم تولید است، هم نفیِ تولید. هم مصرف است، هم نفیِ مصرف. در بازار می‌توان خصلت تولید و مصرف را بازیافت، ضد این خصایل را نیز. بازار، بروز اشتراکیتِ تولید است، ماحصل کار جمعی است. بازار، ظهورِ فردیت مصرف است. غروبِ «در جمع بودنِ» تولید همان طلوع «تک افتادگیِ» مصرف است، اما در عین حال، به محض ورودِ محصول به بازار، کارِ جمعی غیب می‌شود و هر محصول به تشخصی فردی دست می‌یابد و در همان زمان با مصرف هر کالا در حقیقت، این، کارِ جمعی است که مصرف می‌شود، نه فردیتی انتزاعی. بازار سکوت بین تولید و مصرف است. سکوتی تعیین‌گر، سکوتی با فرکانس بالاتر از نعره‌های تولید و مصرف. سکوتِ بازار سرپوشی بر تولید و مصرف است، فراموش کردن انفجارِ تولید و اشتعالِ مصرف. بازار، برزخِ تولید و مصرف است.

آرش اسدی