پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
چارلز دیکنز در آمریکا

دیکنز در ۱۸۴۲ سفرنامهای را بر اساس مشاهدات گشتوگذار شش ماههاش در آمریکا منتشر کرد. او در این سفرنامه ضمن شرح ماجراهای سفرش و پرداختن به اشخاص و مکانهایی که با آنها روبهرو شد، به طرح نظراتی پیرامون خصوصیات مردم و جامعه آمریکا پرداخت.
حرفهایی که گاهی اوقات، به ویژه مطالبی که در قسمت جمع بندی کتاب عنوان کرده بود، لحن نسبتا تندی داشتند و بیانشان خشم آمریکاییها را برانگیخت. گفته میشود بخشی از دلخوری دیکنز از آمریکاییان به خاطر رعایت نشدن کپیرایت کتابهایش در آنجا بوده است. برخی از نظرات جنجالبرانگیز او را میخوانیم:
-یک عیب بزرگ ذهنیت عام آمریکا، که پلیدیهای بیشمار دیگری را نیز تغذیه میکند، بدگمانی عالم گیر آن است. شهروند آمریکایی، با وجودی که کوچکترین تمایلی به درک ویرانیهایی که این روحیه به بار میآورد ندارد، خود را سپر بلای آن میکند و اغلب هم از آن به عنوان شاهدی بر فراست و دقت نظر مردمانش و زیرکی برتر و استقلال آنها یاد میکند.
...هرکس به مقام بالایی در میان شما برسد، از رییسجمهور گرفته تا به پایین، از همان لحظه سقوط خود را آغاز کرده است؛ زیرا هر دروغ چاپ شدهای که از قلمی پلید جاری شده باشد، هر قدر هم که آشکارا بر ضدروحیه و آیین زندگی باشد، به یک مرتبه به مزاج بدگمان شما خوش میآید و باورتان میشود.
- ...خصیصه برجسته دیگر، علاقه شدید شما به «زرنگبازی» است. ...این زرنگ بازیها ظرف تنها چند سال آن اندازه به اعتبار عمومی و منابع همگانی آسیب رسانده که احمقانهترین سادهلوحیها هم نمیتوانست نظیر آن را در طول یک قرن به بار آورد. ارزش یک سفته بازی شکست خورده، یا یک ورشکستگی، یا یک حقهبازی موفقیتآمیز، نه با قاعده طلایی «با دیگران چنان کن که میخواهی با تو کنند»، که با درجه زیرکانه بودنش سنجیده میشود... (در آمریکا) من نظیر این گفتوگو را بیش از صدها بار داشتهام: «آیا شرم آور نیست که فردی مایملکی را با چنین روشهایی تصاحب کرده باشد و با وجود تمام جرائمی که مرتکب شده، توسط شهروندان پذیرفته نیز بشود؟ او مخل جامعه است، این طور نیست؟» «همینطور است آقا.» «یک دروغگوی بد ذات است؟» «بله، آقا.» «شماتت شده و گوشمالی هم بهش داده اند نه؟» «بله، آقا.» «و حقیقتا دغل و منحرف و عیاش نیز هست؟» «بله، آقا.» «پس شگفتا! خوبیاش در چیست؟» «خب، او آدم زرنگی است آقا.»
-و به همین شکل، هرچه ناپسندیده و نابخردانه است، به علاقه ملت به کاسبی نسبت داده میشود و البته عجبا که یکی از بزرگترین اتهاماتی که میتوان به یک خارجی نسبت داد، این است که او آمریکاییان را مردمی کاسب پیشه قلمداد کند. عشق کسب و کار همان چیزی است که دلیل رسم ناخوشایند رایج در بسیاری از شهرستانها شمرده میشود، اینکه زن و مرد با وجود ازدواج به ندرت همدیگر را ببینند، در هتل زندگی کنند و صبح تا شب جز در هنگام صرف ناهار و شام در کنار یکدیگر نباشند. عشق کاسبی همان چیزی است که باعث شده ادبیات آمریکا برای همیشه بیپناه بماند، «میدانید آقا، برای اینکه ما مردمان کاسب پیشهای هستیم، به شعر اهمیت نمیدهیم»؛ البته معترفیم که بسیار به شعرایمان افتخار میکنیم، چون سرگرمیهای سالمیاند و باعث آرامش اعصاب میشوند، در کل خیالات جالبی اند، اما در برابر اولین پرتو تابش لذت مطلوبیت گرایانه کاسبی به سرعت رنگ میبازند.
... در سفرهای خودم خارج از شهرهای بزرگ، کاملا از فضای خشک و ماتمزده کاسبکارانهای که میدیدم، به حیرت افتاده بودم؛ فضایی که به قدری یکنواخت و فراگیر بود که به هر شهرستان تازهای که میرسیدم، گویی همان آدمهایی را میدیدم که پیشتر دیده بودم.
مجید روئین پرویزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست