دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

سینمای پایداری


سینمای پایداری

سینمای غرب و هالیوود با مأموریت القای ارزش های نظام اومانیستی و لیبرال, نقشی پررنگ در خنثی سازی سینمای مقاومت دارد

از سینمای مقاومت می توان تعریف ساده و روانی کرد:

«گونه ای از سینما که روایتگر پایداری یک ملت در برابر یورش بیگانگان و بدخواهان است!»

در قالب این تعریف، پایداری مردم ویتنام در برابر یورشگران و متجاوزان آمریکایی، پایداری مردم الجزایر در برابر استعمارگران فرانسوی، پایداری مردم لیبی در برابر چپاولگران ایتالیائی و... موضوع هایی برای سینمای مقاومت تلقی می شوند.

تقویت سینمای مقاومت و بالندگی آن چند پیامد اساسی دارد:

۱- آشنایی مخاطب با تاریخ یک سرزمین و یک ملت

۲- آشنایی با شاخص های وجودی و رفتاری «متجاوز»

۳- تصویر چرایی تجاوز به یک هویت، باور و سرزمین

۴- شرح پایداری و الگوسازی در این عرصه مفهومی

۵- ایجاد و تقویت همبستگی میان یک ملت با تکیه بر افتخارات و حماسه ها

روشن است که این پیامدها در قاب تحمل استکبار نمی گنجد! از این روست که دشمن با تمسک به ابزار فرهنگی و به طور مشخص سینما، در تقابل با سینمای مقاومت صف آرایی می کند!

سینمای غرب و هالیوود با مأموریت القای ارزش های نظام اومانیستی و لیبرال، نقشی پررنگ در خنثی سازی سینمای مقاومت دارد.

در این مسیر نوعی از سینمای مقاومت جعلی با دورویکرد اصلی در برابر مخاطب قرار می دهد:

یک- قلب واقعیت و چرایی و غایت پایداری ملت ها

دو- پنهان کردن ماهیت کلونی های استکباری

در واقع سینمای غرب و هالیوود، تصویری واژگونه از پایداری در کشورهای هدف ارائه می دهند. در این نوع تصویر پردازی ملت هدف یورش با چنین نشانه هایی توصیف می شوند:

- عقب ماندگی فرهنگی

- خشونت

- بی رحمی

- دوری از پاکدامنی

در ازای این گونه چهره پردازی از ملت هدف یورش، یورشگران با چنین نشانه هایی به میدان آورده می شوند:

- فرهنگ مندی

- احترام به عشق و عشق ورزی

- جویای آشتی

- پایدار و استوار

- خلاق

- و قهرمان...

در فیلم «اولین خون» (ساخته و با بازی سیلوستر استالونه) می توان اغلب نشانه های برشمرده را در رویارویی قهرمان آمریکایی فیلم و جنگجویان ویتنامی مشاهده کرد.

در فیلم «نقاب» با بازی آنجلینا جولی، کوشش شده است که مأموران دستگاه اطلاعاتی آمریکا علاوه بر فراست، برخوردار از عواطف خانوادگی و دگرخواه تصویر شوند، چنان که با فداکاری خود مسلمانان ایران و عربستان را از حمله اتمی روس های کمونیست نجات می دهند.

از این رو است که می توان رویارویی با سینمای پایداری را استراتژی سیاسی سینمای غرب و هالیوود قلمداد کرد. در برابر این استراتژی. کشورهای هدف یا ملت های هدف یورش و صاحبان سرزمین های هدف تجاوز، چاره ای جز تقویت سینمای پایداری ندارند. این اتفاق هنگامی رخ می دهد که:

یک- فیلم سازان سینمای پایداری، تاریخ پایداری کشور خود را به درستی بشناسند.

دو- دولت ها و سازمان های فعال در حوزه هنر و پایداری از سینمای پایداری حمایتی جدی کنند.

سه- در پرداخت داستان و فیلم نامه از اسناد و مشاوران خبره و متعهد به فرهنگ پایداری بهره گیرند.

چهار- جذابیت ساختاری را فراموش نکنند.

متأسفانه سینمای پایداری در کشور چندی است که نه از سوی هنرمندان و نه از سوی کارگزاران فرهنگی جدی انگاشته نمی شود. این در حالی است که- به گفته بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران- بنا به وجوه دینی و ملی، پایداری و فرهنگ پایداری مردم ایران، تفاوت و جلوه ای دیگر نسبت به پایداری و فرهنگ پایداری دیگر مردم دارد.

فاصله گرفتن نهادها از سرمایه گذاری، کم حوصلگی و تنبلی فیلمسازان، دشواری سینمای پایداری از حیث نیازمندی به امکانات مادی و پژوهش عمقی و وفاداری به واقعیت و... همگی باعث افت سطح چندی و چونی سینمای پایداری شده است.

سینمای پایداری در کشور ما نیاز به اذهان خلاق و «دلهای مشتاق» دارد.

اگر در گذشته سینمای پایداری نوعی ادای دین به نگاهبانان استقلال و شرف یک ملت بود، امروز سینمای پایداری یعنی جنگ افزاری در برابر یورش نرم افزارانه بدخواهان درونی و بیرونی!

پژمان کریمی