یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پرخاشگری نوجوان را از شما دور می کند


پرخاشگری نوجوان را از شما دور می کند

رفتار پرخاشگرانه والدین سختگیر نوجوان را در برابر جامعه پرخاشگر می کند

رفتار پرخاشگرانه والدین سختگیر نوجوان را در برابر جامعه پرخاشگر می کند.

زمانی که والدین از ابتدای تربیت به جای نقش کنترل کننده نقش نظارتی داشته باشند و زبان مشترک خود را از دست نداده باشند با اعتماد متقابلی که بین نوجوان و والدین هست و شناختی که والدین از دوستان فرزند خود دارند و اشراف بر اینکه این جمع، جمع آلوده ای نیست این سفرها می تواند انجام شود.

والدین در دوران نوجوانی فرزندشان وارث تمام اشتباهاتی هستند که در تربیت سال های گذشته کودکی خود داشته است. اگر از ابتدای تربیت مشکلاتی وجود داشته باشد در دوران نوجوانی پدر و مادر این احساس را خواهند داشت که نوجوانشان دیگر قابل کنترل نیست و زبان مشترک خود را با او از دست می دهند.

هر قدر در جامعه انحرافات و آسیب های اجتماعی زیاد باشد باز هم خانواده این امتیاز را دارد که خشت اول را در تربیت فرزند می نهد. خانواده نمی تواند با این تفکر که نوجوان خود را در اختیار دارد فرزند سالم و ایده آلی به جامعه تحویل دهد زیرا نمی توان جامعه را استریلیزه کرد بلکه باید بچه ها را از همان ابتدا واکسینه کرد.

اگر از ابتدا که فرد تربیت پذیر است مهارت های زندگی و قدرت نه گفتن در او نهادینه شود فرد بدون حضور پدر و مادر هم باید و نبایدهای اخلاقی، مذهبی و هنجاری را در زندگی خود در نظر می گیرد این ارزش ها به او فرمان می دهند.

از آغاز تربیت باید تلاش کنیم زبان مشترکی با فرزندان خود داشته باشیم تا در نوجوانی و جوانی آنها بتوانیم به جای کنترل و نصیحت بر رفتار و کردارشان نظارت کنیم و به این ترتیب فاصله خود را با آنها کاهش دهیم.

روانشناسان معتقدند شیوه رفتاری سختگیرانه در تربیت فرزندان عموماً شبیه رفتارهای پرخاشگرانه است.

بخشی از این پرخاشگری در برخوردهای عینی و فیزیکی نمود پیدا می کند: بخش عمده پرخاشگری نیز در پرخاشگری کلامی است. این والدین معمولا نظر خود را به فرزندانشان تحمیل می کنند و شیوه صحبت کردن آنها به گونه ای است که اجازه رد و قبول یا به طور کلی اظهارنظر به بچه ها نمی دهد و آنها الزام دارند که حرف والدین را بپذیرند.

روانشناسان نادیده گرفتن توانمندی های فرزندان را به عنوان یکی دیگر از مشخصه های والدین سختگیر می شمارند و معتقدند این دسته از والدین اجازه اظهارنظر و ابراز وجود به بچه ها نمی دهند. معمولا نظارت این والدین تبدیل به کنترل فرزندان می شود و آنها از اینکه می بینند که فرزند به شدت به آنها وابسته است و همه حرف های آنها را می پذیرد احساس غرور و اقتدار می کنند.

اکثریت والدینی که در دهه اول زندگی فرزندانشان با آنها سختگیر هستند باید بدانند که در دهه دوم فرزندان همین کار را با آنها می کنند. والدین سختگیر باید بدانند که در مدت ۱۰سال اول زندگی کودک می توانند اجازه مشارکت و مسئولیت پذیری به او ندهند. به این ترتیب بسیاری از خواسته های کودک سرکوب می شود و به صورت عقده در درون او باقی می ماند اما با شروع دهه دوم زندگی و وارد شدن کودک به فصل نوجوانی با تغییر و تحولاتی که در بچه شکل می گیرد او برای مقابله با این وضعیت تحریک خواهد شد.

نوجوانی که با ورود به اجتماع خود را ضعیف و ناتوان می بیند و مشاهده می کند که عملکرد موفقی ندارد عامل همه این عدم موفقیت را پدر و مادر خود تلقی می کند و به جای اینکه رفتارش اصلاح شود رفتار مقابله ای در پیش می گیرد و همان پرخاشگری را به والدین خود باز می گرداند.

این پرخاشگری با والدین در بیشتر موارد به پرخاشگری با جامعه منجر می شود، پدر و مادران سختگیر احساس می کنند بهترین روش تربیتی را در مقابل فرزندان خود دارند اما نگرش آنها به مسائل تربیتی اشتباه است. کنترل و نظارت در شیوه های تربیتی به طور کامل رد نمی شود اما والدین باید با پشتوانه منطق قاطعیت لازم را در برابر فرزندان داشته باشند. با معیار منطق می توان در مواردی سختگیری کرد یا آزادی عمل به فرزندان داد.

فراموش نکنیم رفتار منطقی باعث می شود بچه ها بدون عقده بزرگ شوند و اگر در مواردی هم برخوردی بین والدین و فرزندان ایجاد شد این برخورد و ناراحتی ناشی از آن کوتاه است. ضمن اینکه والدین دموکرات و منطقی می توانند منطق فرزندان خود را هم بپذیرند و حق را به او بدهند.

روانشناسان به والدین توصیه می کنند که مهارت جراتمندی را جایگزین پرخاشگری کنند تا بتوانند همراه با رفتار منطقی قاطعیت لازم را نیز در برابر فرزندان خود داشته باشند.