شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پرسش رهائی و هایدگر


متن زیر, سخنرانی عباس منوچهری در همایش شناخت , بررسی و نقد اندیشه های مارتین هایدگر است در این همایش كه توسط كانون اندیشه جوان برگزار گردید منوچهری به تشریح فضای فكری حاكم بر قرن بیستم , جامعیت اندیشه های هایدگر و مسائلی چون مفهوم عزم , اضطراب, فهم و دازاین پرداخته اند

فضای فكری حاكم بر قرن بیستم

حوزه ای از علوم انسانی هست كه بسیار با اهمیت است و در دنیا به حد قابل توجهی به آن حوزه پرداخته می شود ، اما این توجه در ایران در حد قابل ملاحظه ای به آن پرداخته نشده است، این حوزه ، حوزه اندیشه شناسی است كه در زبان انگلیسی تحت عنوان Intelectual history(تاریخ فكری)در آن حوزه كار جدی می شود . به عنوان مثال تخصص فوكو همین بود ؛ بنابراین پرداختن به آراء واندیشه های متفكرین می تواند در حوزه تاملات فلسفی و بحث های فنی و خاص در آن حوزه باشد ، ونیز می تواند از منظر اندیشه شناسی باشد. بررسی آراء اندیشمندان مختلف ، از منظر می تواند برای پرسشگر، نكتی را روشن كندكه ضرورتاً صرفپرداختن به بحثهای خاص فنی در آن حوزه و بخوصوص در حوزه فلسفی ، می تواند بهتر دنبال شود . مطلبی كه ارائه می شود ،۳ بخش عمده دارد : اول اینكه نكته اصلی چیست؟ و اگر قرار است كه یك نكته خاص گفته شود، آن نكته چیست؟ دوم بحث روش و اندیشه شناسی و شناخت فلسفه سیاسی است كه در شناخت آراء هایدگر كمك بسیاری می كند و در اینجا من مخصوصاٌبه روش اسكینری اشاره می كنم . پس از آن نكات بسیار كلی در مورد تفكر هایدگر به معنای اعم و سپس به مقوله آزادی یا رهایی و ارتباط آنها پرداخته می شود . نكته اصلی مقاله ، این است كه با توجه به مفهوم رهایی و آزادی ؛ هایدگر صاحب نظریه ای است تحت عنوان "آزادی تاویلی "كه در زبان غیر فارسی آن را هرمنوتیك لیبرتی می نامند.نكته اصلی این است كه عموماً هایدگر به عنوان فیلسوفی كه به دنبال "پرسش هستی " مطرح می شود. واژه هستی در اینجا به معنای كیهان شناختی نیستبلكه مقصود هایدگر بودن در دنیا است. من بعد هر جا از واژه هستی و یا بودن استفاده می شود به همین معنا است.نظریه ای كه او مطرح می كند،"هستی شناسی بنیادین" است. بحث در اینجا این است كه هستی شناسی بنیادین و آزادی هرمنوتیكی ، دوروی یك واقعیت هستند، یعنی می توان این دو را جای یكدیگر گذاشت. روش اسكینر : اسكینر اندیشه شناسی است كه چندان شناخته شده نیست . تخصص او اندیشه سیاسی است و شناخت اندیشه سیاسی را به طور جدی دنبال می كند كه در حال حاضر بطور جدی به عنوان مكتبی جدید در میان اصحاب هرمنوتیك مطرح می شود. مباحث هابرماس ، ریكور ، گارامر به شكلی در اسكینر هست . حرف اساسی اسكینر این است كه برای فهم هر فكر و اندیشه و رای ، باید به دو مطلب توجه كنیم؛ به هر میزان كه فهم این دو معنا حاصل شود ، شناخت نسبت به آن متفكر حاصل شده است . این دو معنا ، یكی معنایی است كه نزد متفكر است ، یعنی آنچه را كه متفكر بیان كرده و نوشته است ، دوم معنایی كه منظور نویسنده ومتفكر بوده است.این مطلب را اسكینر از طریق به كاربردن آنچه تحت عنوان "قواعد عام"universal pragmatic كه هابرماس استفاده می كند و از "كنش گفتاری" speech act استفاده می كند كه وارد جزئیات نمی شویم. بنابر این اگر ما بنا داریم كه به دنبال فهم معنایی كه توسط نویسنده منظور شده است ، باشیم، مباحث ، مجادلات و پرسشهایی كه در زمان آن متفكر و در آن فضا مطرح بوده است و مشاركت متفكر در آن فضا و تلاش متفكر برای گفتن چیزی در آن فضا ، باید مورد توجه ما قرار بگیرد.بدیهی است كه فضا ،زمانه یا زمینه اندیشه در ارتباط با تفكر هایدگر ،با او آغاز نمی شود ؛ با توجه به دوره زمانی كه هایدگر در قید حیات بوده است و بخش عمده حیات فكریش را شامل می شده است (متولد ۱۸۸۹ ومتوفی ۱۹۷۶) ،با توجه به این كه وی متفكری اروپایی است ، به شكلی با زندگی فكری هایدگر مرتبط می شود ؛ او در آخر قرن ۱۹ و ابتدای قرن ۲۰ می زیست؛ البته اواخر قرن ۱۹ ، در تاریخ غرب دوران بسیار خاصی است كه از سال ۱۸۷۵ تا ۱۹۰۰ می باشد كه بخشی از آن تا اوایل قرن ۲۰ تداوم دارد در مجموع فضای حاكم بر قرن ۲۰ را می توان در ۶ وجه مشخص كرد :

۱- از دست رفتن اطمینان به نفس: او در آغاز قرن ۲۰ ، شاهد احساس فزاینده ابهام بینابین راجع به وضع انسان در جهان بود و تبعاتی كه این احساس دارد ، را می توان تحت عنوان "الیناسیون" مطرح كرد.

۲- دل مشغولی نسبت به علم: ادعای علم این بود كه برای هر سوالی پاسخی دارد و هیچ معرفتی جز معرفت ه علمی ، ارزشمند نیست .اوج این دل مشغولی در آراء انیشتاین به یك شكل و فروید به شكلی دیگر، اطمینان به علم را دچار تزلزل جدی می كند.

۳- حس گسستگی: قوت یافتن این احساس كه آگاهی انسانی باعث جدایی او از دنیای پیرامون و احساس بریدگی و گسست از آن می شود.

۴- ناسیونالیزم

۵- تقابل لیبرالیسم و دموكراسی

۶- بحران در مذهب

از منظر خاص اندیشه ای ، ۳ اتفاق عمده در این دوران می افتد كه در واقع زمینه تفكر ساز هایدگر است:

۱- بحث چرخش زبانی است كه هم در زبان شناسی و هم در فلسفه به طور جدی مطرح می شود كه آن محوریت پیدا كردن زبان و تقدمش نسبت به تفكر است . در این ارتباط ؛ زبان ابزار تفكر است وبه هیچ عنوان اصالت و قطعیت خودش را ندارد و تفكر حالت تابعیت نسبت به زبان را پیدا می كند .

۲- پارادایم كانتی و پاسخهایی است كه به آن پارادایم داده می شود . ۴پاسخ به این پارادایم داده شده است كه برآیند حداقل ۳ پاسخ آن را در آراء هایدگر شاهدیم ؛ اول پاسخ مثبت و استقبال مخصوصی است كه برای اصالت و محوریت سوبژه انسانی به عنوان شناسنده مطرح است . طبیعی است كه پاسخ كانت و دكات برای هایدگر جایگاهی ندارد . اما پاسخ نیچه برای وی بسیار با اهمیت است ، پاسخ سوم در میان نحله های مختلف و رویكرد واقعیت گرایانه ای كه دارد ، نگرش پدیدار شناسانه و پاسخ نوكانتی بسیار با اهمیت است ، كه هایدگر از این ۳ بسیار تاثیر می پذیرد.

۳- ظهور اندیشه اجتماع است كه تاثیر خاص خودش را بر آراء هایدگر داشته است اما به طور مشخص در دهه اول قرن ۲۰ آلمان و در شرایط خاص فكری كه زمینه های اجتماعی نیز به جای خود در آن و ادای اهمیت است، نسل جدیدی ظهور می كند كه معتقد است كه ارزشهای بورژووازی از هم پاشیده است و امكانی برای بازیابی رمانتیكی گذشته وجود ندارد و امیدی برای بازگشت به طبیعت نیست ، لذا این نسل به دنبال یافتن ارزشهای جدیدی است كه بتواند جایگزین ارزشهای كهنه شود در این زمینه حركتهایی نیز انجام شده و متفكرینی هم هستند به خصوص دو شاعر ، یكی جرج تراكل ویكی هم ریكله، ونیز هولدرین كه هر سه در مجموع تاثیر خاصی بر هایدگر دارند. بنا براین اگر از نظر تاثیر شرایط خاصتاریخی و تلاش هایدگر برای پاسخگویی به پرسشهای موجود بررسی كنیم ، از یك سو شاهد پاسخهایی هستیم كه به پارادایم كانتی داده شده است و از طرف دیگر وضعیتی كه در خود آلمان و حوزه اندیشه وجود دارد و در بحث اندیشه اجتماعی هم آراء زیمل ،بسیار قابل توجه است .

جامعیت اندیشه های هایدگر

در اینجا به طور كلی به ابعادی كه می تواند در فهم بحث مربوط به پرسش رهایی به ما كمك می پردازیم ؛ اول تفكر از نظر هایدگر خصلت گفت و گویی دارد . هایدگر ۲ واژه را به آلمانی برای مفهوم تفكر به كار می برد یكی (گشبرش) یعنی مكالمه وگفتگو و دیگر ی(گلاسن هاید) كه با مفهوم رهایی ورها سازی می باشد .عنوان كتابی كه در مورد تفكر نوشته است ،"گلاسن هاید" است.بنابراین اوبر این دو مفهوم تاكید بسیار جدی دارد و معتقد است كه تفكر از طریق گفتگو با متفكران انجام می شود . آن كتاب اصلی كه در مورد ((سرشت آزادی )) در سال ۱۹۳۰ نوشته است كه البته دروس گفتاری او بوده است ، ابتدا گفتگویی باارسطو و سپس گفتگویی با كانت است و اساس این كتاب از این دو گفتگو تشكیل شده است . بنابراین مطلب اول خود مفهوم ((گفتگو)) است كه در ارتباط با بحث(( آزادی و رهایی)) بسیار با اهمیت است؛ دوم مفاهیم كلیدی است كه بدیهی است بدون فهم آنها بحث رهایی نیز به آسانی قابل درك نخواهد بود. سه مفهومی كه به طور دائمی از ابتدای آثار و نوشته های هایدگر تا آخرین نوشته هایش ، وجود دارند ، بیانگر اهمیت آنهاست. این سه مفهوم عبارتند از:۱-فوسیس ، ۲-آلتیا ، ۳-اكستاسس. واژه فیزیك از فوسیس گرفته می شود ، اما اهمیت این واژه برای هایدگر به خاطر معنای اولیه آن است كه به معنای تجلی است نه به معنای طبیعت این تجلی یابی ، ظهور و عیان شدن از مفهوم (فوسیس ) گرفته می شود وكل آراء هایدگر معطوف به بحث انكشاف ، بروز ، ظهور و آشكار شدن است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید