چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
رابطه دین و سیاست در اندیشه مهندس بازرگان
دین و سیاست از دیرباز دو مقوله مهم در زندگی بشر بوده و به جهت اهمیت آنها در شکل دهی حیات بشر ، همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته اند . در خصوص رابطه دین و سیاست بطور کلی دو نظریه اصلی وجود دارد : نظریه تفکیک و نظریه تداخل .
▪ دیدگاه تفکیک : هر گونه ارتباط را بین دین و سیاست نفی نموده و دخالت هر یک از آنها را در امور دیگری موجب اضمحلال هر دوی آنها می پندارد .
▪ دیدگاه تداخل : رابطه دین و سیاست را مسلم انگاشته و تلاش می کند بر مبنای آن اهداف و ساختار حکومت و نقش فرد و جامعه را مشخص نماید . مفروض بودن وجود ارتباط بین دین و سیاست در این دیدگاه ، اجماع نظر بر کیفیت ارتباط را معنی نمی دهد ؛ بلکه بر عکس نحوه و چگونگی رابطه مزبور محل اختلاف بوده و موجب می گردد حامیان دیدگاه تداخل در گروههای جداگانه قرار گیرند.
تا سال ۱۳۷۱ ه . ش بطور عمومی ، بازرگان در طیف دیدگاه دوم قرار داده می شد . اما پس از ایراد سخنرانی « خدا و آخرت هدف بعثت انبیاء » (۱) در سالگرد جشن مبعث همان سال توسط وی ، روال قبلی خدشه دار شده و در این باره اختلاف نظر حاصل گردید.
بعضی از خوانندگان آثار وی ، در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ، از گفته هایش در سخنرانی مزبور استنباط کردند که « او گمان می برد که دین برای دنیاست و همینکه دانست که چنین نیست بر آن اندیشه رقم بطلان زد ». (۲)
بعبارت دیگر وی معتقد شد که دین رابطه معنوی بین انسان و خداست و برای آباد کردن آخرت آمده و ارتباطی به دنیا ندارد و بدین ترتیب آنچه را در قبل گفته بود ، اشتباه پنداشت .
عده ای که از حکومت اسلامی رویگردان بوده و در صف مخالفان ریشه ای جمهوری اسلامی ایران قرار داشتند ، استنباط مزبور را که حاکی از بازگشت بازرگان به طیف دیدگاه تفکیک دین از سیاست بود ، مستمسک قرار داده و تلاش کردند اصل حکومت اسلامی را غیرممکن نشان داده و جدایی دین از سیاست را با پیشنهاد حکومتی غیردینی ( لائیک ) تحقق بخشند . بعلاوه چرخش فکری بازرگان را دلیلی بر بیهودگی تلاش های مسلمانان جهت تحقق احکام الهی با تشکیل حکومتی اسلامی در عصر غیبت پنداشته و بکلی چنین اقدامی را مردود دانستند .
دوستان و معاشران بازرگان ، که علاوه بر آگاهی از آثار وی ، روابطی نزدیک با خود او داشتند ، با رد ادعای فوق ، مدعی ثبات سیر فکری بازرگان شده و اظهار داشتند که هیچ تغییری در دیدگاه اولیه وی راجع به ارتباط دین و سیاست روی نداده است . این گروه همچنین به استناد روابط نزدیک خود با وی و آثارش ، بیان داشتند که : « اظهارنظر اخیر وی دال بر پرهیز از قرار دادن هدف کسب قدرت سیاسی به عنوان هدف دین است و نه پرهیز از دخالت دین در حوزه سیاست ». (۳)
بعلاوه افراد دیگری تلاش نمودند با توجه به آثار بازرگان ، ثبات فکری وی را نشان دهند . (۴) اغلب این نوشته ها با فرض غیرمغرضانه بودن برداشت چرخش فکری بازرگان ، آن را دلیل بر عدم ارتباط شخصی و نزدیک معتقدین به برداشت مزبور با وی پنداشته و تلاش کرده اند با بررسی ارتباط دین و سیاست
( از نظر مفهومی ) در دیدگاه او ، نادرستی دیدگاه چرخش را نشان دهند .
نگارنده را عقیده بر آن است که حتی اگر از عامل معاشرت و ارتباط شخصی با بازرگان صرف نظر نموده و در بررسی دیدگاه وی در خصوص ارتباط دین و سیاست ، آن را دخالت ندهیم و نخواهیم نانمان را توسط دیگران از تنور بیرون آورده و به زبان دیگران نظرمان را بیان نماییم و فقط بی طرفانه آثار وی را در رابطه با موضوع بررسی نماییم ، در خواهیم یافت که نظر وی تغییری نکرده است و گرچه وی از منتقدان سیاست های جمهوری اسلامی بوده ولی با گفتار اخیر خود در صف معاندان حکومت اسلامی قرار نگرفته ، بلکه فقط و فقط در دو مقطع زمانی ، از اعتقاد اصلی خویش دو بیان متفاوت را بدست داده است .
برای نشان دادن این ثبات ، ما دو مقطع زمانی ۱۳۴۱ و ۱۳۷۱ اندیشه بازرگان را با هم مقایسه خواهیم کرد و در هر دو مقطع ، رابطه دین و سیاست را هم از لحاظ مفهومی ( یعنی رابطه مفهوم دین با مفهوم سیاست ) و هم از نظر مصداقی ( یعنی ارتباط بین نهاد دین با نهاد سیاست ) با توجه به آثار وی ، تبیین خواهیم نمود.
در مقطع زمانی سال ۱۳۴۱ ، کتاب " مرز بین دین و سیاست " که همان سال تألیف شده و کتاب
" بحثی درباره مرجعیت و روحانیت " ( مقاله انتظارات مردم از مراجع ) را بررسی خواهیم نمود .
در قسمت بعدی ، مقالات " آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء " و " آیا اسلام یک خطر جهانی است ؟" را مورد مطالعه قرار خواهیم داد . پایان بخش بحث ما ، بیان نتیجه خواهد بود .
۱) رابطه دین و سیاست از دیدگاه بازرگان سال ۱۳۴۱
الف) در بعد مفهومی :
مرحوم بازرگان با تعریفی که از دین و سیاست ارائه می دهد ، تلاش می نماید تصویری از رابطه آن دو که در نظرش امری مسلم است ارائه دهد . این حتمی بودن وجود ارتباط بدان سبب است که وی اعتقاد دارد:
« در هر حال دیانت و سیاست از عوامل مؤثر دست اول اجتماع و سرنوشت ما بشمار می روند ، خواه کسی معتقد و طرفدار و عامل به آنها باشد یا نباشد . تماس و تصادمهایی هم دائما میان این دو چه در خارج و چه در وجدان و عمل ما وجود دارد » . (۶)
در تعریف سیاست نامبرده بیان می دارد که :
« غرض ما در اینجا بیشتر مسئله حکومت و اداره اجتماع است ؛ اعم از جهات عمرانی و انتظامی و اقتصادی و سیاسی و جهات عمومی تر اجتماعی و فکری و تربیتی و غیر آن » . (۷)
و درباره دین ، نامبرده قائل به وجوه دو گانه می باشد که وجه دوم را موضوع بحث خود می داند ؛
بدین ترتیب که :
« دین را به دو مفهوم یا دو وجه می توانیم بگیریم . یکی از جهت آداب فردی یا تشریفاتی از قبیل نماز ، روزه ، جماعات ، سینه زنی ، زیارت رفتن و امثال آن . دیگر از جهت افکار و عقاید و اخلاق و اعمال و تربیت و مخصوصا امور امت یعنی مردم و سرنوشت دنیا و آخرت آنها » . (۸)
به عقیده وی از جهت اول یعنی وجه احکام فردی یا آداب صوری خیلی از دولت ها و سیاست ها رعایت احترام و عدم مزاحمت برای دین و متدینین را داشته و گاهی به ظاهر یا حقیقتا تأیید و تجلیل هم کرده اند . ولی در خصوص وجه دوم اینطور نبوده و نیست . (۹)
مفروض اصلی وی در خصوص وجه دوم که در حقیقت تعریف دین ، در اینجا ، از دیدگاه اوست این است که « اگر دین سیاست را بفرض رها نموده و کاری به کارش نداشته باشد ، سیاست دین را به هیچ وجه من الوجوه آزاد نخواهد گذاشت .
بلکه برعکس هر قدر دین نسبت به سیاست بی اعتنایی نماید ، سیاست در تمامی شئون دین دخالت اساسی خواهد نمود ». (۱۰) به عبارت دیگر « اگر دین سیاست را در اختیار و امر خود نگیرد ، سیاست دین را مضمحل خواهد کرد یا در سلطه و اقتدار خود خواهد گرفت . جنگ بین این دو ، جنگ پیشروی و عقب نشینی یا مماشات و مسامحه و معامله نیست ، بلکه جنگ حیات و ممات یا بود و نبود است » . (۱۱)
البته وی مفروض خود را چندان به دنیای قدیم متدینین مربوط نمی داند و آن را متوجه دنیای امروزی
می کند . زیرا معتقد است که در قدیم دستگاه سلطنت و حکومت و یا سیاست بجز خراج گیری و سربازگیری ، دخالت دیگری در امور مردم نداشت و علی الاصول حفظ حقوق شهروندان ، منافع ملی و امنیت داخلی و خارجی چندان مطرح نبود و به همین دلیل سیاست دارای جنبه شخصی یا خانوادگی و طبقاتی بود . (۱۲)
برعکس ، معتقد است ، که امروزه تمامی دولت ها ( سیاست ها ) همه امور و شئون مردم را در دست دارند و دخالت دولت ها و سیاست ها در امور روزمره مردم ، بطور مستقیم و غیرمستقیم ، وجود دارد بطوریکه اداره و اعاشه مردم و سرنوشت افراد از روزی که بدنیا می آیند تا ساعتی که در گور خوابانده می شوند ، بدست دولت و تابع سیاست است . سیاست هم یا تابع ایدئولوژی و هدفهای ملی است یا تابع اغراض و نظرهای شخصی و طبقاتی . (۱۳) و به همین دلیل هم متدینین باید در امور سیاسی و سیاست دخالت نمایند و به عبارت دیگر دخالت دین در سیاست لازم می آید .
بدین ترتیب وی ، با سنگ بنا قرار دادن مفروض فوق ، عقیده دارد که دین باید در سیاست دخالت نماید. و برای تقویت و تحکیم نظریه خود به شواهدی از قرآن و سنت متوسل می شود . در مورد قرآن به آیات زیر استدلال می نماید :
" ولا تطیعوا امرالمسرفین " دستور اسراف کنندگان و حیف و میل کنندگان اموال عمومی را اطاعت نکنید . و اسراف کنندگان عبارتند از : « الذین یفسدون فی الارض ولا یصلحون » « کسانی که در زمین فساد
می کنند و اصلاح نمی نمایند ». (۱۴)
برداشت وی از آیه شریفه آن است که آیه به صراحت و بطور محکم و کلی ، دستور مقاومت منفی و سرپیچی و عدم تمکین از اوامر زمامدارانی را صادر می کند که موجب فساد و تباهی و خرابی هستند و یا حتی امور اجتماع را اصلاح نمی نمایند ، خواه اینکه بخواهند اصلاحات بعمل آورند و نتوانند و خواه نخواهند . (۱۵)
مورد دوم استناد وی به قرآن عبارت است از : « خدای تعالی در توصیف عمل منافقین فرموده است : « واذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لا یحب الفساد » . « و چون به ولایت و حکومت برسد در زمین به تکاپو و فعالیت می پردازد و نتیجه عمل او منتهی به فساد در مملکت و ضایع و نابود کردن محصول و نژاد می شود در صورتیکه خداوند فساد را دوست نمی دارد «. (۱۶)
از این آیه چنین استنباط می کند که چون خدای تعالی مخالف فساد است و مبارزه با نفاق و منافق از وظایف اولیه مؤمنین است ، تکلیف دینی جلوگیری از ولایت و حکومت منافقین و کسانیکه باعث خرابی می شوند خواهد بود . (۱۷)
مورد سوم استناد به آیه شریفه « اطیعوا الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم » می باشد که وی عقیده دارد آیه شریفه حاوی یک دستور انضباطی و اطاعت محکم در برابر حق و صاحب منصبان و رؤسای بر حق است . زیرا آیه شریفه بیان می دارد که « خدا و رسول و کسانی که صلاحیت و حق امر کردن داشته باشند ( از خودتان ) را اطاعت کنید . (۱۸)
مورد چهارم استنادی وی به آیه شریفه « یا ایهاالذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلکم تفلحون »
می باشد که از آن لزوم اتحاد ، ارتباط و تشکل مؤمنین را ( برای برقراری ولایت موضوع آیه قبلی ) (۱۹) نتیجه می گیرد .
و در ادامه از آیه شریفه : والذین استجابوا لربهم واقاموا اصلوهٔ و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون » و کسانی که دعوت پروردگارشان را قبول کرده ، نماز بپا می دارند و کارشان مشورت با یکدیگر است و از آنچه آنها را روزی دادیم انفاق می کنند و کسانی که چون ستمی به آنها برسد بیاری هم برمی خیزند » (۲۰) » ، لزوم حکومت شورایی تشکیل شده بفرمان آیات قبل و دخالت کلیه مؤمنان در سرنوشت سیاسی خود از طریق شورا ، را نتیجه می گیرد .
و دیدگاه خود را با مستند قرار دادن آیه شریفه « کنتم خیر امهٔ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر » شما بهترین امتی هستید که بر مردم خروج کرده ، امر به نیکی ها و نهی از بدی ها می نمائید . (۲۱) ، به این صورت تقویت می نماید که وظیفه مؤمنین در چنین جامعه ای انتقاد از یکدیگر و پیش بردن خیر و از بین بردن بدی است .
در نهایت با استشهاد به آیه شریفه « واعدوالهم ما استطعتم من قوهٔ و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم » برای ( دفع ) آنها آنچه بتوانید نیرو و سواره نظام فراهم کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خودتان را بدان وسیله بترسانید . » و با استنباط اینکه مؤمنان باید همواره در تدارک قبلی و تعرض به دشمنان کوشا باشند (۲۲) ، تلاش دارد ، اثبات نماید که وظیفه دین دخالت در سیاست است .
در زمینه مستندات وی از سنت ، دو قسمت قابل مشاهده است : اول اینکه وی به سیره ائمه شیعه (ع) استناد می نماید ، بدین ترتیب که می گوید : از نظر شیعه ائمه بنا به تصور متداول دو دسته بودند : دسته برکناران از خلافت و حکومت و سیاست و دسته واردین در سیاست . امام چهارم (ع) تا امام یازدهم (ع) جزء گروه اول و سه امام اول را جزء گروه دوم قرار می دهد . سپس زندگی حضرت علی (ع) حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام حسین (ع) را مثال می آورد و آن را آغشته به مبارزات اجتماعی و سیاسی می داند . و در مورد بقیه ائمه (ع) نیز اعتقاد دارد که آنان نیز در حقیقت از سیاست برکنار نبودند و دلیل این امر هم آنست که آنان همواره تحت تعقیب ، حبس و شکنجه بودند و سرانجام نیز همگی شهید شدند .
بعلاوه استدلال می کند که اگر فرض متداول در مورد ائمه دسته اول درست باشد ، به دلیل اینکه شیعیان همگی بالبداهه خود را شیعه حضرت علی (ع) ، حضرت امام حسن و امام حسین (ع) می دانند و پای علم آنها اشک می ریزند ، باید تقیه را کنار گذاشته و به رویه آنها استناد نمایند و رویه سایر امامان را بکار نگیرند . (۲۳)
بعلاوه ، وی در این قسمت به انتظار و غیبت استناد نموده و با توجه به هدف قیام حضرت حجت (ع) که عبارت از « بدست گرفتن حکومت دنیایی ، جانشین نمودن عدل و قسط بجای ظلم و جور ، رفع فقر و رواج برادری و همکاری ، بطوری که گرگ و گوسفند همخوابه شوند ، می باشد » ، تلاش می کند ثابت نماید که مؤمنین باید در سیاست دخالت نمایند . (۲۴)
در نهایت وی منشأ پیدایش تشیع و دشمنی های تسنن علیه تشیع را چیزی جز سیاست و حکومت نمی داند و عقیده دارد که اختلافات مربوط به احکام فردی به هیچ وجه مایه اختلاف نبوده است بلکه اختلاف منافع و عوامل سیاسی عمده ترین عامل بوده است و بالاخره دلیل دشمنی خلفای سه گانه و بنی امیه و بنی عباس را با حضرت علی (ع) و اولاد ایشان ، سیاسی می داند و معتقد است چون ابوبکر و عمر و عثمان علاقمند به حکومت عرب و سیادت خانوادگی و ریاست شخصی شدند و بعد از آنها امویه و بنی عباس زیاده از حد طالب جاه و قدرت و عیش و عشرت بودند و علی و اولاد علی را محق خلافت ولی مزاحم و مخالف خود می دیدند آنها را با تمام قوی و تدابیر دور می کردند و پیروانشان را به رافضی و کافر و اخلالگر و غیره متهم نموده افکار و عواطف مردم را علیه شیعیان بر می انگیختند . (۲۵)
دوم اینکه وی به چهار حدیث در این زمینه به عنوان نمونه استناد می کند که ذکر می شود : اولین حدیث مورد بحث وی ، نبوی مشهور « من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » ( کسی که شبی را صبح کند و در اصلاح امور مسلمین کوشش نکرده باشد ، مسلمان نیست ) ، می باشد که از آن اصرار بخدمات اجتماعی و اداره امت و حکومت را نتیجه می گیرد . و نیز از آن جمله است احادیث زیر : (۱) الناس عیالی انفعهم الیهم احببهم الی ) مردم خانواده من هستند مفیدترشان نسبت به آنها ، محبوب ترشان پیش من است و (۲) « کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته » ( همه شما در حکم چوپان و زمامداران امت هستند و همه شما مسئول وضع و حال رعیت خود می باشید ) و (۳) و از حضرت علی (ع) نقل می کند که فرمودند : « الامامهٔ تنعقد حتی تحضرها عامهٔ الناس » ( پیشوایی و رهبری اجتماع درست نمی شود مگر آنکه ملت در آن حضور داشته باشد ) (۲۳) و از حدیث اخیر نقش مردم را تا آن حد بالا می برد که بدون دخالت آنها در سیاست ، حکومت انعقاد نمی یابد . بدین ترتیب حسب روایات و آیات و سیره عملی پیشوایان دین مبین اسلام دخالت در سیاست بر همه مؤمنان فرض است . به عبارت دیگر دخالت دین در سیاست از مسلمات دین است . و این همه تأکید و تلاش ایشان بر این دخالت نیز از مفروض اولیه شان نتیجه می گردد.
حال که فرض را بر این قرار دادیم که سیاست دشمن خونی و خطرناک دین است و از طرف دیگر این را هم مسلم انگاشتیم که بین آن دو تماس ها و روابطی وجود دارد ، سؤال اساسی که اینجا پیش می آید این است که کیفیت روابط این دو باید چگونه باشد تا دین ، که بنظر بازرگان اصالت دارد ، حفظ شود و امور امت نیز اداره گردد ؟ جوابی که ایشان ، در پی طرح نظریه خود ، داده است ، متضمن بیان کیفیت روابط آن دو می باشد .
وی پاسخ خود را با این عبارت شروع می کند که « دین و سیاست مرز مشترک وسیع با هم دارند » و تلاش دارد مشخص نماید که « این مرز کجاست و تا چه حدی باید پیش رفت و عبور از آن چگونه است » (۲۴).
به عبارت دیگر تلاش دارد تا کیفیت این روابط را تبیین نماید ، بنظر وی :
« ۱. دین نه تنها با سیاست بلکه با کلیه شئون زندگی و با جهان مرز مشترک دارد ولی مرزی است یکطرفه ، بدین ترتیب که دین در زندگی و در اخلاق و عواطف و سیاست دخالت می کند و هدف و جهت می دهد ولی سیاست نباید در دین دخالت کند و راه و رسم دین را تضمین نماید . در صورت چنین دخالتی ناخالصی و شرک پیش می آید . مؤمن همه کارهایش برای خدا و در راه خدا و با کمک خدا انجام می شود ، نه آنکه تمایلات و تصورات یا احتیاجاتش برای خدا تکلیف معین کنند و عقایدش را تنظیم نمایند.
معنای اسلام در همین خلوص و تسلیم است : « ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین ، لا شریک له و بذلک امرت و انا اول المسلمین . » آن سیاسی خود برچسب تبلیغاتی مذهبی بزنند زیرا در سیاست ، اشتباهات و انحرافات و خطاهای عمدی و غیرعمدی زیادی پیش می آید و ممکن است به پای دیانت نوشته شود یا عقاید را منجمد و متعصب کند . بعلاوه وی معتقد است که به همین دلیل رجال و احزاب سیاسی نباید هیچگاه دیانت را وسیله یا ملعبه برنامه های سیاسی خود قرار دهند . (۲۵)
آنچه که از این قرائت مختصر از نظریه دینی و سیاست مهندس بازرگان برمی آید این است که با توجه به دید تجربی او به دین و سیاست ، اول ، دین را امری آن جهانی و الهی و سیاست را این جهانی و بشری و بنابراین مأخوذ از منبع بشر می داند ؛ به عبارت دیگر این دو را دو مبنای متفاوت می دهد . دوم ، معتقد است این دو بهم مرتبط هستند و سوم ، رعایت مرز آنها را ضروری می داند و تأکید دارد که نباید بهم آغشته و مخلوط شوند و رعایت اصالت هر یک لازم است و چهارم ، به دلیل الهی بودن دین و بشری بودن سیاست و دشمن بودن سیاست برای دین ، عقیده دارد که همواره دین باید حاکم بر سیاست باشد و به آن جهت داده ، اصول و احکامش را تعیین نماید . دینی که بنوبه خود هدفی خدایی و آن جهانی دارد و به دنیا از باب کشتزار آخرت بودن توجه دارد و به همین دلیل هم سعی در آباد کردن آن می نماید . و نیز اگر بر سیاست حاکم شود آن را جهت داده ، هدایت نموده و آن را " لله " که ملازم " للناس " است قرار می دهد و در یک کلام آن را اصلاح می کند . این در حالی است که عکس قضیه ، یعنی حکومت سیاست بر دین ، درست نبوده و به نابودی دین منجر می گردد. در نتیجه روابط این دو یک طرفه به نفع دین است که نفع دین ، بنا به فرض ، نفع بشر در دنیا و آخرت است . حال که ارتباط این دو مفهوم روشن شد باید دید ، از نظر مصداقی ، بازرگان ، چگونه ارتباط بین نهاد دین و نهاد سیاست را تبیین می نماید .
ب) در بعد مصداقی یا نهادی
زمانی صحبت از نهاد یا مصداق پیش می آید که اندیشه ای بخواهد از دنیای انتزاعات به دنیای انضمامات گام نهد . در اینجاست که لاجرم باید ابعاد عینی و عملی مفاهیم ارائه شده را مشخص نمود . درباره بحث دین و سیاست هم همینطور است . یک متفکر ممکن است در انتزاع ، روابطی را بین این دو مفهوم تصور نماید ، اما مهمتر آن است که بتواند شکلی عملی از آن را به دست دهد که متناقض نبوده و کارآمد باشد .
در خصوص بحث حاضر ، گرچه مهندس بازرگان تحت این عنوان مشخص مطلبی بیان نکرده است اما در لابلای مطالب و حرفهایی که بیان داشته ، آثاری از رابطه عینی بین نهاد دین و نهاد سیاست به چشم
می خورد . ما در اینجا تلاش خواهیم نمود این را نشان دهیم . اما در ابتدا باید ببینیم که بازرگان از نهاد دین و نهاد سیاست چه برداشتی دارد . با توجه به مباحثی که وی تحت عنوان « روحانیت ما در برابر تمدن و سیاست » (۲۶) مطرح می کند و در آن سیر تاریخی برخورد روحانیت با تمدن و سیاست جدید را مطرح می سازد ، مشخص می شود که نهاد دین ! ، همان روحانیت است . زیرا از سید جمال الدین اسدآبادی ، مرحوم کواکبی ، علامه نائینی ، انقلاب مشروطیت و نقش روحانیت در آن ، عقب نشینی دیانت و روحانیت پس از پیروزی انقلاب مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت و نقش روحانیت در آن ، سخن به میان می آورد و دو نوع روحانیت یا نهاد دین تشخیص می دهد که عبارتند از : (الف) عده ای که طرفدار بیطرفی کامل و کناره گیری مطلق از امر حکومت و سیاست و دولت اند . خواه به دلیل عقیده به تباین دین و سیاست و خواه به علت مشکلات و محظورات یا مفاسد و خطرات آن از جهت اصولی و عمومی و یا شاید از جهت شخصی و غریزه راحت طلبی . (۲۷)
(ب) عده دیگر که برعکس اولی ها ورود در سیاست و امور اجتماع را تجویز و تنفیذ نموده و اسلام را ناظر و آمر بر مصالح و شئون اجتماع دانسته اند . (۲۸)
بعلاوه با توجه به مطالب فوق می توان دریافت که منظور وی از نهاد سیاست ، دولت و حکومت است . با توجه به مفروض اصلی بازرگان ، در عمل باید دید که در نگاه وی این دو می توانند چه ارتباطی داشته باشند . با توجه به توضیحات و استنتاجات وی در اینجا نیز باید ( اگر رابطه مستقیم بین مفهوم و نهاد وجود داشته باشد ) نهاد دین ، یعنی روحانیت ، بر نهاد سیاست یعنی حکومت و دولت ، حاکمیت و فرمانروایی داشته باشد ، و آن را جهت دهد . ولی نهاد سیاست حق ندارد که در نهاد دین دخالت نماید .
اما تصویری که وی در نوشته های خودش از این رابطه به دست می دهد ، با آن چه گفته شد متفاوت است و به ظاهر در نگاه وی مفهوم و نهاد رابطه مستقیمی ندارند.
آنجا که بازرگان به آیه « یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتقوالله لعلکم تفلحون » استشهاد نموده و لزوم ارتباط و اتحاد و تجمع برای تشکیل حکومت را ضروری می داند ، (۲۹) اداره اجتماع را از طریق شور و دموکراسی می داند و این را به آیات شوری ، مستند می نماید . (۳۰) واضح است که ایشان اداره حکومت را به دست مردم می دهد که مطابق فروض دیگر وی ، هم بر آنها دخالت در سیاست واجب است و هم من باب مقدمه واجب ، لوازم آن را فرا گرفته اند و نهاد دین را حاکم بر نهاد سیاست قرار نمی دهد بلکه یاور و در عرض آن می داند.
بعلاوه وی با استناد به حدیث « الامامهٔ لا تنعقد حتی تحضرها عامهٔ الناس » نقش اساسی را در حکومت بر مردم داده و به حکومت دموکراسی تصریح شده خود ، ذیل آیه فوق ، تأکید می کند و بدین وسیله نهاد دین را در ردیف سایر نهادهای اجتماع قرار می دهد .
پژوهشگر: دکتر غلامرضا خواجه سروی
پی نوشت :
۱. متن سخنرانی درج در کیان شماره ۲۸.
۲. «آنکه بنام بازرگان بود نه به صفت » ، عبدالکریم سروش ، کیان ، سال سوم ، ش ۲۳ ، ص ۱۸.
۳. در این زمینه رجوع شود به : الف . « نکاتی چند پیرامون آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء » سید محمدمهدی جعفری ، کیان ، ش ۳۰ ، ص ۴۰.
۴. ب. « قرآن پژوهی پدر از نگاه فرزند » عبدالعلی بازرگان ، ایران فردا ، سال چهارم ، ش ۲۳ ،
ص ۶۱.
۵. در این زمینه رجوع شود به : الف . « آیا مهندس بازرگان در افکار خود تجدید نظر کرده است ؟» محمد بسته نگار ، ایران فراد ، سال چهارم ، ش ۲۳ ، صص ۶۶-۶۴.
ب . " دین و سیاست از دیدگاه مهندس بازرگان " غلامعباس توسلی ، کیان ، سال سوم ، ش ۲۳ ،
ص ۲۵. ج . " آراء اجتماعی – سیاسی مرحوم بازرگان در یک نگاه کلی " علیرضا بختیاری ، ایران فردا ، سال سوم ، ش ۲۳ ، ص ۷۵.
د. " بررسی اجمالی زندگی مهندس بازرگان در پنج فراز " محمد توسلی ، ایران فردا ، سال سوم ، ش ۲۳ ، ص ۲۳.
۶. مرز میان دین و سیاست ، مهدی بازرگان ، ( تهران : شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۴۱ ) ، ص ۴.
۷. همان جا.
۸. همان ، ص ۸.
۹. همان جا.
۱۰. همان ، صص ۷و۶.
۱۱. همان ، صص ۱۳-۱۲.
۱۲. همان ، صص ۱۰-۹.
۱۳. همان ، صص ۱۲-۱۱.
۱۴. همان ، ص ۳۵.
۱۵. همان ، صص ۳۶-۳۵.
۱۶. همان ، ص ۳۶.
۱۷. همان ، صص ۳۷-۳۶.
۱۸. همان ، ص ۳۷.
۱۹. همان ، صص ۳۸-۳۷.
۲۰. همان ، صص ۳۹-۳۸.
۲۱. همان ، ص ۳۹.
۲۲. همان جا.
۲۳. همان ، صص ۳۴-۳۳.
۲۴. همان ، ص ۴۵.
۲۵. همان ، صص ۵۲-۵۱.
۲۶. همان ، صص ۱۹-۱۴.
۲۷. همان ، ص ۱۸.
۲۸. همان ، صص ۱۹-۱۸.
۲۹. همان ، ص ۳۸.
۳۰. همان جا.
۳۱. همان ، ص ۴۷.
۳۲. همان ، صص ۴۸-۴۷.
۳۳. بحثی درباره مرجعیت و روحانیت ، جمعی از دانشمندان ، ( تهران : شرکت سهامی انتشار ، ۱۳۴۱ ) ، ص ۱۰۸.
۳۴. همان ، صص ۱۱۶-۱۱۳.
۳۵. همان ، ص ۱۱۷.
۳۶. همان ، صص ۱۲۲-۱۱۸.
۳۷. همان ، صص ۱۲۷-۱۲۳.
۳۸. " آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء " ، مهدی بازرگان ، همان ، ص ۴۶.
۳۹. همان جا.
۴۰. همانجا.
۴۱. همان ، ص ۴۸.
۴۲. همان ، ص ۴۹-۴۸.
۴۳. همان ، ص ۴۹.
۴۴. همانجا.
۴۵. همانجا.
۴۶. همان ، ص ۵۱.
۴۷. همان جا.
۴۸. همان جا.
۴۹. همان ، صص ۵۲-۵۱.
۵۰. همان ، صص ۵۵-۵۲.
۵۱. همان ، صص ۵۵.
۵۲. همان ، صص ۵۸-۵۷.
۵۳. همان ، ص ۶۱.
۵۴. همان ، صص ۵۱-۴۹.
۵۵. همان ، ص ۵۶.
۵۶. همان ، ص ۵۸.
۵۷. همان ، صص ۵۹-۵۸.
۵۸. همان ، ص ۵۹.
۵۹. همان ، صص ۶۰-۵۹.
۶۰. آیا اسلام یک خطر جهانی است ؟ ، مهدی بازرگان ، ( تهران : انتشارات قلم ، ۱۳۷۴ ) ، صص ۲۷-۱۱.
۶۱. « آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء » ، مهدی بازرگان ، همان ، ص ۵۰.
۶۲. همانجا .
۶۳. همانجا.
۶۴. همانجا.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست