شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دادا, پشتِ پنجره یا عملیّات نفوذی و دلفریب یک خبررسانِ نحس


دادا, پشتِ پنجره یا عملیّات نفوذی و دلفریب یک خبررسانِ نحس

معاهده صلح کارلویتز در ۲۶ ژانویه ۱۶۹۹ میلادی بین امپراتوری عثمانی و گروه مقدس شامل کشورهای روسیه , لهستان, اتریش , ونیز منعقد می شود, که در آن کل خاک ترانسیلوانیا رومانی و قسمت اعظمی از خاک مجارستان از امپراتوری عثمانی گرفته و تقدیم اتریش می گردد

معاهده صلح کارلویتز در ۲۶ ژانویه ۱۶۹۹ میلادی بین امپراتوری عثمانی و گروه مقدس شامل کشورهای (روسیه ، لهستان، اتریش ، ونیز ) منعقد می شود، که در آن کل خاک ترانسیلوانیا (رومانی) و قسمت اعظمی از خاک مجارستان از امپراتوری عثمانی گرفته و تقدیم اتریش می گردد. تا اوایل قرن بیستم یعنی بین سالهای ۱۹۱۸- ۱۹۲۰ هنوز رومانی حکومت مستقلی نداشته و در میدان جنگهای قرون ۱۶ الی ۱۹ بین کشورهایی مانند مجارستان و اتریش پاس کاری می شده است . دغدغه ماتئی ویسنیک برای نوشتن این نمایشنامه ،‌خصوصاً با گزاره های خبری که در ابتدای اپیزودها توسط پیک قرائت می شود(که جزو نقاط ضعف نمایشنامه است و قابل حذف!!)، از جایی آغاز می گردد که پرولتاریای متحد برای نجات اروپای شرقی از کاپیتالیسم و بورژوازی لیبرال اروپای غربی ، خود ، حکومت توتالیتری بر پا می کند که ثمره اش ، با انیفورمهای لَجنیِ گارد آهنین (Garda De Fier) که نژادپرست هاو فاشیست های جنگ جهانی دوم را همراهی می کردند،‌ آغاز می شود ( نمایشنامه کرگدن اوژن یونسکو درباره کانفورمیستها و دنباله روهای این حزب است که پدرش هم عضو آن بوده است! ) و با اعدام چایشسکوی دیکتاتور و زنش پس از سفر به تهران ، دراوایل دهه نود به پایان نمی رسد!! البته منظور دغدغه ی نویسنده ایست که مانند خیلی از شرقی نشینهای اروپا ،‌فرانسه را برای مهاجرت و انتشار و اجرای آثارشان انتخاب کرده بودند.

بررسی همراه با دقت نظر در اتمسفر،Setting و فضای حاکم بر نمایشنامه حتی میزانسن های تصریح شده در توضیح صحنه ها و مُلهِم برما، و اینکه تمام عوامل خارج از فضای جعبه ای شکل آشپزخانه یا سالن غذاخوری به عنوان یک عامل تهدید کننده و مرموز ظاهر می شوند (پنجره ، در ، شیر آب ، اسب ، پیک و...)، همچنین رمزوارگی در آفرینش شخصیتها و رمزگذاری دیالوگها و پرسوناژها برای ما چاره ای نمی گذارد که نام هارولدپینتر را با پینتِرِسْکی که بر نمایشنامه حاکم است ، بیاد آوریم ، مخصوصاً در قیاس با نمایشنامه های اتاق ، درد مختصر ، مستخدم ماشینی و... ، که مشهورترین آثار پینتر به شمار می روند. اولین نشانه در نمایشنامه ماتئی، حضور شبح اسبی مرموز پشت پنجره است. مرموز به خاطر وجود تعلیق در دیالوگهای ابهام آمیز پسرکه گفتار مادر را نشنیده می گیرد و تنها در پایان گفتگو - بهتر است بگوییم تک گویی مادر- وقتی مادر صحبت از اسب را به میان می کشد و توصیه های ایمنی را درخصوص رفتار با اسبها به او گوشزد می کند، توجه پسر کمی به مادرش جلب می گردد . این تنها جای نمایشنامه در اپیزود اول است که دیالوگی بین مادرو پسر اتفاق می افتد.

ممکن است در مطالعه همزمان و موازی نمایشنامه اسبهای پشت پنجره و عروسی خونِ لورکا به نظر برسد ویسنی ِیِک بسیاری از نشانه ها ودراصل سمُبل ها را از این تراژدی وام گرفته باشد، دور از ذهن نیست،که به اختصار به آن بپردازیم. در عروسی خونِ لورکا ، اسب به عنوان یک تِم و درونمایه حضور دارد که تداعی کننده لئوناردو(Leonardo) است . وجه مردانه ای که با سمبُلی ماده بیان شده است . با تاکید بر شعری که مادر لئوناردو در لالایی مشهور این نمایش برای فرزند لئوناردو می خواند : مادیون زیبا ، لب نزد به آب ، مادیون زیبا ،‌گریه می کرد زار .....یا میخک های سفیدی که درعروسی خون به عنوان تاکید بر بکارت و دوشیزگی دختر یا همان عروس (La Novia) به کار رفته است درحالیکه در اسب های پشت پنجره ویسنی ِیک، حضور میخک به عنوان نشانه ای اغواگر است که پیکِ مرموز و منحوس ، باخود ،در سه اپیزود حمل میکند ، میخکی که سفید نیست و بکارتش با اسب سرخی که یک لکه سیاه دارد ازاله شده است!! آب سیاهی که از شیر می چکد ، همان رودخانه تاریکی است که در اشعار مادر شوهر جاری است و مادیانی که وقتی راحت خواهد شد که رود سیاه سرش را ببلعد ، اشاره به اپیزود دوم نمایشنامه ویسنی ِیک که پدر به دختر شنا یاد می دهد تا بتواند هر جا روی سطح آب بماند و فرو نرود. برای شروع باید خیس شود و سرش را بتواند زیر آب کند که البته دختر مقاومت نمی کند . رابطه دختر و پدر در اپیزود دوم حتی پس از ورود پیک که پدر گویا به خواب رفته است یادآور رابطه شاه لیر با دخترکوچکش کوردلیا ست که پدر نمی تواند بفهمد که دخترش با رفتاری عاری از چاپلوسی و تملق چقدر اورا دوست دارد و دائم او را نفرین می کند و دختر را تهدید می کند که همه چیز را به خانم هیلدا خواهد گفت ، خانم هیلدایی که هیچوقت پا به نمایشنامه نمی گذارد و پشت نشانه های مرموز گم می شود ، البته با نشانه هایی که در اپیزود سوم زن به ما می دهد می توان مدعی شدکه هیلدا همان مادر اپیزود اول است مثلِ جمله : هر سه پسرِخانم هیلدا رو به جنگ فراخوانده اند...و لیکن با نشانه هایی که دختر به پیک می شمارد ، مانند خرده ریزهایی که به زمین می ریزد و سعی او در جمع کردن این خرده ریزها به جایی نرسیده ، در اپیزود اول جزو دیالوگهای مادر می شود که به این نتیجه رسیده است که خرده ریزها که زمین بریزد را نمی شود جمع کرد و به خاطر همین است که خانه همیشه بوی گنداب می دهد. هیچ سندی در تبدیل آدمها به هم وجود ندارد . همانطور که همه مردها در این نمایشنامه می توانند هاینس باشد، همه زنهای نمایش نیز می توانند هیلدا باشند. دختر در اپیزود دوم بعد از ورود پیک شروع به دروغ گفتن می کند ، البته این زمانی است که ما فرض کنیم پدر راست می گوید و این زمانی است که دختر را دیوانه خطاب کنیم که باز هم ناممکن نیست.

با اینکه ماتئی ویسنی ِیک با خود اظهاری ، الهام از دادائیست ها ، سورئالیست ها و نمایشنامه های آبسوردیست های دهه های ۵۰ و ۶۰ را نفی نمی کند ولی سبک تازه ای با خودنیاورده است ، بهتر است بگوییم در بهترین حالت ویسنی ِیک ، یک نمایشنامه نویس درجه ۳ و یک اقتباس گر حرفه ایست ، نه نمایشنامه نویسی که دارای سلوک نوشتاری خاص باشد ، دنیایی که ماتئی می آفریند از قبل خلق شده ، اما نگاه او به این آفرینش ،‌جهان فکری ما را بهم می ریزد . همچنانکه در این نمایشنامه با رهنمون خائنانه و افسون آمیزِ ، با نفوذ دلفریب یک پیک که عینیت یافته ی (Personification ) بدشگونی است و همه نشانه های نمایش را یکجا با خود حمل می کند ،‌به داخل زندگی اشخاص نمایش ، تمثیلی ساده برای ایده جنگ زده که در جامعه می تواند خیلی عادی تلقی گردد.

رضا رجائی

- dada در زبان فرانسه به معنی اسب چوبی اسباب بازی است!

- Carlowitz- treaty of

- Holy League

- Transylvania همان رومانی کنونی که خانه دراکولا هم در ادبیات محسوب می‌شود.



همچنین مشاهده کنید