چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ساختار فلسفه كلام


ساختار فلسفه كلام

حكمتْ اندیشی كه برگرفته از آموزه های قرآنی است و امامتْ محوری, دو امتیاز مهم كلام شیعی, چه در حیات امامان معصوم ع و چه پس از دوران غیبت كبری, است و همان است كه ساختار فلسفی این كلام را در آثاری چون تجرید الاعتقاد بوجود آورده است

علم كلام از زمان آغاز تاكنون تحولات زیادی داشته است. سه مكتب مهم در این دانش، یعنی اعتزال، اشعریت و شیعه، بیش‌ترین بحث‌‌ها و مهمترین تحولات را در مقایسه با دیگر نحله‌‌ها درون خود داشته‌اند. نسبت میان فلسفه و كلام از جمله مباحثی است كه دربارهٔ هر سه مكتب مطرح است. سؤال اساسی در این باره این است كه این سه مكتب از آغاز تا اوج فعالیت خود چه نسبتی با فلسفه داشتند؟ پرسش دقیق‌تر آن است كه بگوییم: كلام اسلامی‌تا چه ‌اندازه و چگونه از فلسفه بهره برد؟ و به عبارت دیگر چگونه ساختار فلسفی پیدا كرد؟

در این مقاله ضمن پاسخ به سؤالات بالا و بررسی فلسفی شدن هر سه مكتب كلامی، از این مطلب سخن به میان آمده است كه ساختار فلسفی در كلام شیعه، برخلافِ كلام اعتزال و اشعریت، تابع حكمت‌اندیشی است؛ این ساختار در كتاب الیاقوت نوبختی (قرن چهارم) برای نخستین بار ظاهر می‌شود و در كتاب تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی (قرن هفتم) به كمال می‌رسد. حكمتْ‌اندیشی - كه برگرفته از آموزه‌‌های قرآنی است - و امامتْ محوری، دو امتیاز مهم كلام شیعی، چه در حیات امامان معصوم(ع) و چه پس از دوران غیبت كبری، است و همان است كه ساختار فلسفی این كلام را در آثاری چون تجرید الاعتقاد بوجود آورده است.

دانش كلام از اصیل‌ترین علوم اسلامی‌است كه پایه‌‌های آن در سدهٔ نخست اسلام شكل گرفت ولی، در عین حال از همان قرن پیدایش، به دلیل توسعهٔ فرهنگی و تنش‌‌های سیاسی، نقاط اختلافی نیز در آن پدید آمد؛ با این حال شاید تا اوائل قرن سوم این دانش هنوز به نام كلام خوانده نمی‌شد. كلام به گفتهٔ بسیاری از مورخان فلسفه و صاحبنظران غربی، علمی‌مستقل و برآمده از دین اندیشی متفكران مسلمان است؛ به نظر برخی - چون اِرنست رنان - فلسفهٔ حقیقی اسلام را باید در مذاهب متكلمان جستجو كرد (فاخوری والجر، ۱۳۷۳: ص ۱۰۱)، و به عقیدهٔ بعضی دیگر هنوز پس از یك قرن كلام پژوهی در غرب بیشتر اظهارنظر‌های كلی دربارهٔ آن را باید موقت تلقی نمود (مثلاً: وات، ۱۳۷۰: ص۳ با تصرف). اما پیش از آنكه محققان غربی یا حتی مورخان فلسفه در میان مسلمانان بخواهند ما را به اصالت، گستره و اهمیت این علم توجه دهند، آثار خودِ متكلمان و تاریخ علم كلام، برای كسی كه جویندهٔ سرنوشت و سرگذشت این علم باشد، در كتاب‌هایی چون ملل و نحل، شناخت فرقه‌‌ها، اعتقادنامه‌‌ها، احتجاج‌‌ها و مناظره‌‌ها، و نقد‌‌ها و جواب‌‌ها، و... موجود است و به عنوان میراث گران ارج تفكر اسلامی‌سزاوار پاسداشت و بازخوانی است.

از میان ده‌ها بلكه صد‌‌ها مسأله‌ای كه دربارهٔ علم كلام مطرح است، سؤال از ساختار، این علم و چگونگی شكل‌گیری این ساختار، موضوع مهم و جالب توجهی است. پرسش از این سؤال، خود به چندین سؤال خردتر تبدیل می‌شود كه توجه به آن‌‌ها ما را در این شناخت یاری می‌دهد. نمونه‌‌هایی از این سؤال‌‌ها كه برخی به تاریخ علم كلام مربوط می‌شوند، برخی به موضوع كلام، پاره‌ای به روش متكلمان و بعضی به گرایش‌‌های كلامی، عبارتند از: نخستین مباحث كلامی ‌چه بود و چگونه آغاز شد؟ متون ترجمه شدهٔ یونانی، اسكندرانی، ایرانی و هندی در نهضت ترجمه (قرن دوم تا چهارم قمری) چه تأثیری در جهت‌گیری آن داشت؟ فقه و علوم قرآنی تا چه میزان توانست در توسعه یا محدود شدن مباحث كلام مؤثر باشد؟ آیا می‌توان گفت كلام از ابتدای پیدایش با فلسفه درآمیخت؟ موضع ناموافق فیلسوفان در برابر متكلمان به چه دلیل بود؟ در مقابل، متكلمان چه دیدگاهی دربارهٔ فیلسوفان و فلاسفه داشتند؟ آیا می‌توان همهٔ آنان را در این مورد دارای یك دیدگاه دانست؟ اهل حدیث، كلام را چگونه می‌دیدند؟ خلفا چه موضعی داشتند؟ جریان محنه (یعنی دادگاه تفتیش عقایدی كه مأمون، خلیفهٔ عباسی، به كمك بعضی معتزلیان درباری در اوائل قرن سوم تشكیل داد و محور سؤالات آن دربارهٔ اعتقاد به مخلوق بودن قرآن بود)، تا چه‌ اندازه اهل حدیث و مفسران قرآن و فقیهان را در موضع مخالفت خود با كلام، بیش‌تر مصمم كرد؟ پیوستن متكلمان بزرگی چون ابوالهذیل علاف از معتزلیان و ابوحامد غزالی از اشعریان به حكومت‌‌های وقت، چه تأثیری در سرنوشت كلام معتزلی و اشعری داشت؟

از طرف دیگر، جدا از مسائل سیاسی و فضای فرهنگی سده‌‌های اول و دوم اسلام، انگیزه‌ها و علایق متكلمان و نگرانی آنان دربارهٔ پاره‌ای مسائل دینی و اجتماعی در نحوهٔ شكل‌گیری علم كلام مؤثر بوده است. در این جا سؤال‌‌هایی از این قبیل مطرح است: اساساً متكلمان در پی‌چه چیزی از دین بوده‌اند؟ دلیل اختلاف‌‌های روشی و نگرشی آنان چه بود؟ آیا كلام نخستین، تنها در پی‌توجیه اعتقادات دینی بود یا از همان اول دفاع از عقاید هم مورد نظر بود؟ معتزلیان كه به عقلگرایان مشهور شدند عقل را به كدام تعریف و معنا قبول داشتند و اشعریان كه به ضدیت با مكتب متعزله شهرت دارند چه جایگاهی برای عقل قائلند؟ مباحث مربوط به عقل و استدلال‌‌های عقلی در این دو مكتب چه نسبتی با معنا و مفهوم عقل فلسفی و عقل مشائی دارند؟ تمایز این دو نحلهٔ مهم از یك دیگر به چه صورت است و این‌‌ها چگونه پدید آمد؟ آیا می‌توان گفت كه نقد اشعریان از فلسفه و درعین حال روی آوردن آنان به برخی موضوعات و روش‌‌های فلسفی به دلیل آن بود كه در رقابت با معتزلهٔ فلسفی‌ اندیشْ مغلوب نشوند و آن گاه كه با تلاش غزالی و رازی، كلام اشعری به نظر بعضی به درجه‌ای از قوت و استحكام رسید و خطر معتزله یا رقیب دیگری در كار نبود دیگر پرداختن به علم كلام نیز چنانكه از سخن ابن خلدون برمی‌آید (ابن خلدون، ۱۹۸۲: ۸۳۷) - برای اهل سنت و حدیث چندان ضروری تلقی نشد؟ دربارهٔ كلام شیعه، آیا می‌توان گفت كه همپای كلام معتزلی پدید آمد؟ یا چنانكه از علامهٔ حلی نقل شده است اساساً علی(ع) پایه‌گذار علم كلام بود (حلّی، ۱۳۷۶: ۳۰۱) و بعد‌‌ها معتزله پدید آمدند؟ تفاوت این گرایش با دو گرایش دیگر به روش است یا به موضوع یا به مسائل علم كلام؟ و یا چنان‌كه بسیاری از بزرگان این نحله گفته‌اند تفاوت آن با دیگر نحله‌‌ها به چیزی جز اصل امامت نیست (كاشف الغطاء، ۱۴۱۳: ۶۸ و ۶۲) و بقیهٔ تفاوت‌‌ها فرع بر آن محسوب می‌شود؟ پس باید دید اعتقاد به امامت و بهره‌گیری از گفتار امامان معصوم(ع) در این نحله، چگونه توانست كلام شیعهٔ امامیه را بین گرایش‌‌های دیگر شیعی، بلكه بین تمام نحله‌های كلامی ‌متمایز ساخته دلیل ماندگاری و تكامل آن را فرآورد و آن را هماورد گرایش‌‌های قدرتمند معتزلی و اشعری بنماید؟ و افزون بر این، فلسفی شدن این نحلهٔ كلامی‌ و پیدا كردن ساختاری كه در مقام مقایسه با معتزله و اشاعره از انسجام و اسلوب قوی‌تری برخوردار است - مطلبی كه در این مقاله از آن بحث خواهد شد - چگونه به این تفاوت مربوط است؟

این مسائل و پرسش‌‌ها و جواب به آن‌‌ها، و بسیاری از مباحث مربوط دیگر می‌تواند در بحث از ساختار علم كلام به كار آید كه مجال دیگری می‌طلبد. آن چه در این مقاله بدان می‌پردازیم تنها پاسخ به یكی از سؤالات بالاست كه می‌تواند ما را در فهم ساختار علم كلام یاری دهد، و آن مسأله روش‌شناختی است كه علم كلام، در هر سه نحلهٔ مهم معتزلی، اشعری و شیعی، چگونه و به چه روشی با معلومات فلسفی در آمیخت و اسلوبی استدلالی به خود گرفت. آشكار است كه تمام این بحث‌‌ها به كلام قدیم ناظر است نه به الاهیات و كلام جدید.

● اولین بحث‌‌ها و نخستین روش‌‌ها

مورخان كلام معتقدند كه اولین مسائل اعتقادی به شكل مشاجره و جدل، پس از رحلت پیامبر …و در جنگ میان امام علی(ع) و معاویه، توسط گروهی مطرح شد كه بعد " خوارج " خوانده شدند. اینان سخن از ارتكاب گناه به میان آورده از سرنوشت كسی كه گناهی مرتكب شده سؤال كردند و خود پاسخ دادند كه مرتكب گناه كبیره از دایرهٔ ایمان خارج است و كافر شده است! در این مسأله، عدهٔ دیگری از مسلمانان كه " مرجئه " خوانده شدند موضعی متقابل گرفته و گفتند گناهكاران بنا به آیاتی از قبیل وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ (توبه(۹): ۱۰۶) باید چشم امید به بخشش خداوند داشته باشند. ارتكاب كبیره تا اواسط قرن دوم همچنان موضوع مهم محافل اعتقادی بود ولی به تدریج موضوعات دیگری چون قضا و قدر، وعد و وعید و امر به معروف و نهی از منكر، كه همگی با موضوع ارتكاب كبیره ربط دارند، پدید آمد.

بسیاری از نویسندگان كتاب‌های ملل و نحل و فرقه‌های كلامی، بر این باورند كه آغاز مكتب اعتزال تابعی از بحث ارتكاب كبیره بود. اینان معتقدند حسن بَصْری (م.۱۱۰ ق.) كه معروف به زهد و دانش بود، هنگامی‌كه با شاگرد خویش، واصل بن عطا (۸۰ ـ ۱۳۱ ق.) بر سر همین موضوع مشاجره كرد، نتوانست وی را متقاعد كند كه مرتكب كبیره از نظر ایمان و كفر چه جایگاهی دارد (حسن بصری مرتكب كبیره را منافق می‌خواند ولی واصل با نوعی نرمش وی را در منزلتی بینابین كفر و ایمان می‌دانست)، بدین دلیل واصل خود را از حسن جدا كرد و حسن بصری در وصف او پس از جدایی گفت اعتزل عنّا (یعنی او از ما كناره گرفت). بدین صورت مكتب اعتزال پدید آمد درحالیكه عامل مهم پیدایی آن، مشاجره بر مسأله سرنوشت مرتكب كبیره بود.

معتزله بعد از شكل‌گیری، مسأله مخلوق بودن قرآن را به چهار اصل ذكر شده - قضا و قدر، وعد و وعید، امر به معروف و نهی از منكر و منزلهٔ بین منزلتین (در مسأله ایمان و كفر) - افزودند. این اصل كه اعتقاد به آن منشاء تشكیل دارالمحنه- دادگاه تفتیش عقاید- شد از جمله مباحث آنان دربارهٔ كلام خدا بود و ظاهراً در تقابل با بحث‌‌های الاهیات مسیحی معاصر آن‌‌ها قرار داشت بدین معنا كه معتزله برای پرهیز از تشابه تكوینی قرآن و عیسی(ع)- كه مسیحیان وی را كلمهٔ خدا و نامخلوق می‌دانستند- به مخلوق‌بودن قرآن قائل شدند.

● كلام معتزله و روش‌‌های فلسفی آنان

عبدالكریم شهرستانی در مورد شیوهٔ كار معتزلهٔ نخستین می‌گوید:

بزرگان معتزله در ایام مأمون، خلیفهٔ عباسی، كتاب‌های فیلسوفان را مطالعه كرده و روش‌‌های آنان را با روش‌‌های كلامی‌ درآمیختند و كلام را به رشتهٔ علمی‌خاصی بدل ساخته نام كلام را بر آن نهادند. نامگذاری آن علم به كلام هم به دو دلیل بود، یا بدین خاطر كه كلام الاهی مهم‌ترین و روشن‌ترین مباحث این علم بود و از این رو به دلیل اهمیت آن نام علمی‌كه از آن بحث می‌كند را كلام نهادند... و یا به خاطر رقابت با فلاسفه كه علمی‌به نام منطق داشتند معتزله هم كلام را - كه هم معنای منطق است- مطرح كردند... (شهرستانی، ۱۳۶۸ ق)

نویسنده:سیدمحمدعلی دیباجی

منابع و مآخذ

قرآن كریم

۱.ابن خلدون، عبدالرحمن، المقدمه، بیروت، دارالكتب اللبنانی و مكتبهٔ المدرسه، ۱۹۸۲ م.

۲.ابن رشد، ابوولید محمد، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، اول، ۱۳۸۲ ش.

۳.اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، تهران، كتابخانه طهوری، ۱۳۴۵ ش.

۴.تامر، عارف، مقدمه كتاب المناظرات فخر رازی، بیروت، مؤسسه عزالدین، ۱۴۱۲ق.

۵.حلبی، علی اصغر، تاریخ علم كلام در ایران و جهان اسلام، تهران، اساطیر، ۱۳۷۶ش.

۶.شریف، م. م. تاریخ فلسفه در اسلام، گروه مترجمان، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۵ش.

۷.شهرستانی، مصارعهٔ الفلاسفه (مندرج در مصارع المصارع)، تحقیق شیخ حسن معزّی، قم، كتابخانه آیهٔ الله مرعشی، ۱۴۰۵ ق.

۸.شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق احمد فهمی‌محمد، بیروت، دارالسرور، ۱۳۶۸ ق.

۹.دنیا، سلیمان، مقدمه بر اشارات ابن سینا مندرج در شرح اشارات، بیروت، مؤسسهٔ النعمان، ۱۴۱۳ ق.

۱۰رازی، امام فخرالدین، المباحث المشرقیه، جزء اول، قم، مكتبهٔ بیدار، دوم، ۱۴۱۱ ق.

۱۱.ـــــــــــــــــــ ، محصل افكار المتقدمین و المتأخرین، بیروت، ۹۸۴ م.

۱۲.ـــــــــــــــــــ ، المطالب العالیه من العلم اللهی، تحقیق احمد حجازی السقا، بیروت، دارالكتب العربی، اول، ۱۴۰۷ ق.

۱۳.طوسی، خواجه نصیرالدین، تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق.

۱۴.ــــــــــــــــــــــــ ، تلخیص المحصل (نقدالمحصل)، تحقیق عبدالله نورانی، تهران، مطالعات اسلامی، ۱۳۵۹ ش.

۱۵.ـــــــــــــــــــــــــ ، اجوبهٔ المسائل، تحقیق عبدالله نورانی، تهران، مطالعات فرهنگی، اول، ۱۳۸۳ ش.

۱۶.ــــــــــــــــــــــــــ ، مصارع المصارع، تحقیق شیخ حسن معزّی، قم، كتابخانه آیهٔ الله مرعشی، ۱۴۰۵ ق.

۱۷.غزالی، ابوحامد، الجام العوام عن علم الكلام، بیروت، دارالكتب العلمیه، ۱۴۱۴ ق.

۱۸.ـــــــــــــــ، احیاء علوم الدین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

۱۹.ـــــــــــــــ ، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، دارالكتب العلمیه، اول، ۱۴۰۹ ق.

۲۰.ــــــــــــــ ، تهافت الفلاسفه، با مقدمهٔ ماجد فخری، بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۰م.

۲۱.ــــــــــــــ ، فیصل التفرقه، بیروت، دارالكتب العلمیه، اول، ۱۴۱۴ ق.

۲۲.ــــــــــــــ ، القسطاس المستقیم، بیروت، دارالكتب العلمیه، اول، ۱۴۱۴ ق.

۲۳.ــــــــــــــ ، المنقذ من الضلال، بیروت، دارالكتب العلمیه، اول، ۱۴۰۹ ق.

۲۴.فاخوی، حنّا و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در ‌جهان اسلامی، عبدالمحمد آیتی، تهران، علمی‌و فرهنگی، چهارم، ۱۳۷۳ ش.

۲۵.كاشف الغطاء، محمد حسین، اصل الشیعه و اصول‌‌ها، بیروت، مؤسسهٔ اعلمی، ۱۴۱۳ق.

۲۶.كُربن،‌‌هانری، تاریخ فلسفهٔ اسلامی،‌ جواد طباطبائی، تهران، كویر، سوم، ۱۳۸۰ ش.

۲۷.نوبختی، ابواسحاق، الیاقوت فی علم الكلام، تحقیق علی اكبر ضیایی، قم، كتابخانه آیهٔ الله مرعشی، اول، ۱۴۱۳ ق.

۲۸.۲۹- وات، مونتگمری، فلسفه و كلام اسلامی، ترجمه ابوالفضل عزّتی،‌تهران، علمی‌و فرهنگی، اول، ۱۳۷۰ ش.

۲۹.ولفسون، هری اوسترین، فلسفهٔ علم كلام، احمد آرام، تهران، ‌الهدی، اول، ۱۳۶۸ ش.

۳۰. Corbin , Henry , lmamologia , Et philosophie , Le shiisme lmamite , paris , ۱۹۷۰

منبع:فصلنامه قبسات ، شماره ۳۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید