دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روایت انقلاب


روایت انقلاب

آخرین گفت وگوبامرحوم «حاج حبیب الله شفیق» یار دیرین امام ره

* در ابتدا بفرمایید نقطه عطف آغاز فعالیت های شما به چه زمانی و چه شرایطی بازمی گردد. چه سال هایی بود و چندساله بودید که نقش خود را در جریان وقایع انقلاب احساس کردید؟

- تاکنون بیش از پنجاه سال است که در جریان مسائل انقلاب هستم. زندگی من با انقلاب شروع شد و با انقلاب هم ادامه پیدا کرد. از سی سالگی مستقیماً در جریان مبارزه قرار گرفتم و به لطف خدا تا امروز با انقلاب بوده ام. اگر بخواهم به گذشته برگردم فکر می کنم بهتر باشد بحث را از رحلت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ شروع کنیم. رحلت این مرجع بزرگ برای همه از حوزه علمیه، علما و بازار گرفته تا مردم خیلی سنگین بود. تمام مردم سیاهپوش شدند و شهر تعطیل شد. بازار دست از کار کشید و هیجان عجیبی در بین همه علما و متدینین بود. تشییع جنازه آقای بروجردی با چنان عظمتی برگزار شد که تا آن روز سابقه نداشت. به نوعی همه اینها عظمت روحانیت را در جامعه نشان داد. اما حکومت شاه تصور می کرد بعد از آیت الله بروجردی، حوزه و علما، پایگاه اصلی خود را از دست داده است. با وجودی که پس از فوت آیت الله بروجردی، صحبت آیت الله خمینی هم بود؛ حتی برای متدینین و آنهایی که از نزدیک با علما ارتباط داشتند. در خود مراسم تشییع جنازه هم آقای خمینی تقریباً سمبل بود. لذا بعد از تأیید افراد خبره ایشان مطرح شدند. خود ما با هدایت «آقا میرزا کریم حق شناس» در مسجد امین الدوله تصمیم گرفتیم که از «حاج آقا روح الله» تقلید کنیم و خوشبختانه در این صراط قرار گرفتیم. در همین مسیر هم اخلاق و فکر و کار ما در تماس با ایشان عوض شد و عموماً تفکر آقای خمینی که آن روز به همین عنوان مشهور بودند توسط افراد نزدیک به ایشان به ما منتقل می شد. یعنی ایشان روی جنبه های اجتماعی اسلام تاکید داشتند و از این رو ما تصمیم گرفتیم که در این حوزه بیشتر کار کنیم و بر همین مبنا جلساتی تشکیل دادیم که با نگاه ایشان با مسائل اسلامی بیشتر و از نزدیک آشنا شویم. این جلسات به شکل هیأت و جلسه مذهبی در منزل بود که به صورت هفته ای یک یا دو بار تشکیل می شد. در حقیقت هیأت های مذهبی پایگاه اصلی متدینین و مؤمنین در سطح تهران بود که به صورت گسترده و پراکنده فعالیت می کردند.

* این جلسه ای که اشاره کردید همان هیأت مکتب قرآن بود که در اسناد ساواک هم به آن اشاره شده یا جلسات دیگری بود. چه کسی در آن سخنرانی می کرد و هدایت فکری جلسه بر عهده چه کسی بود؟عموماً هیأت های ما را با نام مکتب اسلام یا مکتب قرآن می شناختند.

ما هیأتی داشتیم که در هنگام تشکیل آن برای اسمش تفأل به قرآن زدیم. آیه (والله یؤید بنظره من یشاء) آمد و لذا نام آن را هیأت مؤید (مورد تأیید قرار گرفته) گذاشتیم. به هیأت «بازار دروازه ای ها» یا هیأت «مسجد امین الدوله» هم معروف بود. قرار شده بود شب های سه شنبه و چهارشنبه کسی برای ما سخنرانی کند. وقتی شهید دکتر بهشتی از قم به تهران تبعید شد، حاج کریم حق شناس که امام جماعت مسجد امین الدوله بود، آقای بهشتی را به ما معرفی کرد تا در این جلسه سخنرانی کنند. این شد که بنده با جمعی از دوستان به منزل آقای بهشتی در چهارراه مختاری یا شاپور رفتیم و از ایشان دعوت کردیم. خاطره این دیدار جالب است. آقای بهشتی در همان دیدار اول به ما گفتند: «من یک روحانی معمولی نیستم که ساده بیایم و ساده بروم و براساس تشخیص خودم عمل می کنم و در هر زمان به وظیفه ای که احساس می کنم عمل خواهم کرد.» بعد دقیقاً یادم هست که ادامه داد و گفت: «من اگر تشخیص بدهم باید عبا و عمامه را کنار بگذارم و بالای یک چهار پایه جلوی یک سینما برای مردم تبلیغ اسلام بکنم، این کار را انجام می دهم.» و از ما پرسید آیا می توانیم او را در این مسیر یاری کنیم و تحمل او را خواهیم داشت. بعد هم که ایشان به هیأت ما آمدند، مورد توجه همه و خصوصاً جوانان قرار گرفتند. نگاه دکتر بهشتی به این هیأت ها خیلی عمیق بود. ایشان می گفت هیأت هایی که کارشان زنده نگه داشتن یاد حسین بن علی(ع) در شکل عزاداری و این گونه مراسم است باید کارشان تبدیل به ادامه قیام حسین بن علی(ع) و ادامه قیام عاشورا شود. با همین رهنمودها بود که هیأت های مذهبی ما از حالت گذشته بیرون آمد و انگیزه فعالیت های اجتماعی در آن رشد کرد. البته بعدها که جلو رفتیم یک مشکل عمده وجود داشت. هیأت ها، مختلف و متنوع بودند و هر کس برای خودش کار می کرد. لذا پراکنده کاری و موازی کاری زیاد بود. تشکل و انسجامی هم بین نیروهای مذهبی دیده نمی شد. حتی به این نتیجه رسیدیم که در بعضی جاها تضاد پیدا می شود. خصوصاً در برنامه ریزی های سیاسی و اجتماعی علیه رژیم. مثلاً بنا می شد که یک روز بازار تعطیل شود. این تصمیم را اعلام می کردیم و برای آن تبلیغ کردیم. از طرفی گروه دیگری در بازار، چون نمی دانستند این کار از سوی چه کسی است می آمدند و تعطیلی را لغو می کردند. خلاصه این اختلاف برنامه ها و نظرها هم بود.

* آیا همه هیأت ها و همه مساجد فعال بودند یا نه افراد یا مساجد مشخصی بودند که قابل شناسایی و کنترل باشند. بعد شما چگونه نیروها را سازماندهی می کردید؟

- مساجد فعال با انگیزه های اجتماعی در تهران مشخص بودند. در بازار سه گروه و سه هیأت وجود داشت که هر یک اعضای فعالی داشتند. البته ما یکدیگر را از قبل نمی شناختیم یک هیأت ما به نام هیأت بچه های مسجد امین الدوله بود. دیگری هیأت اصفهانی ها بود و هیأت سوم بچه های مسجد شیخ علی بودند که با مدیریت شهید حاج صادق امانی فعالیت می کردند. اما همه اینها هیچ تشکل منسجم و سازماندهی شده نداشتند و حتی خیلی از اعضاء همدیگر را نمی شناختند تا سال ۴۱ که با تصمیم حضرت امام دو گروه اول یعنی ما (بچه های مسجد امین الدوله) و بچه های هیأت اصفهانی ها با هم مرتبط و متحد شدیم.

*یعنی امام خواستند که این دو هیئت با هم متحد شوند؟

- اواخر سال ۱۳۴۰ و اوایل سال ۴۱ بود که قرار شد خدمت حضرت امام برسیم. به ما گفتند غیر از هیئت شما، از هیئت های دیگر هم هستند که از قبل نمی دانستیم چه گروه های دیگری حضور دارند. به قم مشرف شدیم و خدمت امام رفتیم. در پایان ملاقات و موقع حرکت امام اشاره کردند که باشید. در آن جلسه امام به ضرورت فعال کردن مساجد و سازماندهی و اتحاد هیئت های مذهبی اشاره کردند و جملاتی با این مضمون فرمودند که چون همه شما در راه خدا کار می کنید و هدف و برنامه تان یکی است، چرا باید از هم جدا باشید؟ با هم ارتباط برقرار کنید و با هم کار کنید. در این جلسه ما از نزدیک با بچه های هیئت اصفهانی ها آشنا شدیم و بعد در تهران قرار ملاقات گذاشتیم. اول با هماهنگی آقای عسگراولادی اعضایی از هیئت مسجد امین الدوله با اعضای هیئت اصفهانی ها با هم آشنا شدند و تصمیم گرفتیم هر گروه رابطینی داشته باشد و رابطین با هم در ارتباط باشند نه همه افراد گروه. این دو گروه که به هم پیوستند، گروه سوم که بچه های مسجد شیخ علی بودند هم با ما مرتبط شدند و در مجموع مشخصاً سه گروه فعال شدیم. در یکی از شب ها نمایندگانی از سه گروه در منزل بنده تشکیل جلسه دادند که راجع به اتحاد و ائتلاف هر سه تصمیم بگیرند. همان شب قرار شد، از هر گروه چهار نفر به عنوان عضو اصلی انتخاب شود و هر گروهی هم شبکه خودش را حفظ کند و برای خود زیرگروه های ده نفری تشکیل بدهد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.