شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

احمد شاه مسعود زنده ماند


احمد شاه مسعود زنده ماند

نگرشی تاریخی بر حادثه ۱۱ سپتامبر

صبح ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، غروب غم‌انگیزی برای همه آنانی بود که خاطره‌یی ناب از مردی در ذهن داشتند که تمام عمر برای آرمانش جنگید و دست آخر جانش را نیز به پای این آرمان گذاشت. در این روز صدای انفجاری در شهر تخار مرکز طالقان در شمال افغانستان پیچید که هنوز پس از ۱۰ سال به هنگام ورود به کوچه پس‌کوچه‌های این شهر، شنیده می‌شود و به خاطره‌یی تیره ارجاع می‌دهد. گویی این انفجار چنان داغ لعنت بر پیشانی‌اش خورده و طلسم شده که همچون کولی‌ای سرگردان در به در دنبال راه فرار است اما هر بار با وجدانی معذب برمی‌گردد.

سه هفته پیش از ۹ سپتامبر آن سال، دو نفر که یکی از آنها تبار مراکشی و دیگری تیره‌یی تونسی داشت موفق می‌شوند با در اختیار داشتن کارت خبرنگاری که از طریق مراجع پاکستانی صادر شده بود، وارد خاک افغانستان شوند. این دو، تمام این سه هفته را به انتظار نشستند تا سرانجام اجازه مصاحبه با شیر دره پنج‌شیر، «احمد شاه‌مسعود» به آنها داده شود. به این ترتیب، پیش از ظهر ۹ سپتامبر، آنها در کسوت دو خبرنگاری که خود را بشدت مشتاق گفت‌وگو با احمد شاه‌مسعود نشان می‌دانند، وارد دفتر او در «تخار» شدند. میکروفن در برابر مسعود گذارده، دوربین روشن شد و شروع به ضبط کرد و نفر دیگر با نخستین پرسش آخرین مصاحبه مسعود را آغاز کرد. هنوز ۱۲، ۱۳ دقیقه‌یی از این گفت‌وگو نگذشته بود که پرسشگر دست به کمربند می‌برد و دیگری دکمه‌یی را که روی دوربین فیلمبرداری به طرز ماهرانه‌یی تعبیه شده بود می‌فشارد. صدای انفجار مهیبی، همه جا را ساکت می‌کند. قدرت انفجار به حدی بود که منطقا کسی نمی‌توانست زنده از آن خارج شود. احمد شاه مسعود به شهادت رسیده بود و نعش دو تروریست دیگر نیز معراج مسعود را لکه‌دار کرده بود.

با این وجود جبهه متحد شمال، برای آنکه بتواند بر اوضاع فایق‌ آید، در وهله نخست اعلام کرد که وزیر دفاع در اثر حمله‌یی انتحاری بشدت آسیب دیده اما هنوز در قید حیات است. در بعدازظهر همان روز، هیاتی از دیپلمات‌های ایرانی و برخی از مسوولان دولت قانونی افغانستان به رهبری برهان‌الدین ربانی با یکدیگر دیدار کرده تا نسبت به یک تصمیم‌گیری صحیح اقدام شود. سرانجام پس از مدتی خبر شهادت احمد شاه مسعود اعلام و کمتر از ۷۲ ساعت بعد جانشینی برای او انتخاب شد. با اعلام خبر ترور احمدشاه مسعود، طالبان و دیگر جریان‌های افراط‌گرای هوادار آن خود را برای یک پیروزی بزرگ آماده می‌کردند. آنها بر این خیال باطل بودند که با حذف فیزیکی مسعود، می‌توانند دو استان باقیمانده در شمال افغانستان را از آن خود کنند. با این وجود دو روز پس از آن، حادثه ۱۱ سپتامبر در امریکا به وقوع پیوست و نتیجه آن باعث شد تا همه آن خوابی که جریان افراط از پی ترور مسعود می‌دید دود شود و به هوا رود. به همین خاطر است که می‌توان و ضروری است که در کالبد شکافی تاریخی حادثه ۱۱ سپتامبر به ماجرای ترور شیر دره پنج‌شیر پرداخته شود. احمد شاه مسعود بدون تردید فرمانده ارشد جبهه متحد شمال به حساب می‌آمد که بیش از ۲۰ هزار نیرو در تخار، بدخشان، بخشی از استان بلخ و همچنین مزارشریف را رهبری می‌کرد. به مدد فرماندهی او، پایگاه‌های شمال و غرب افغانستان که در اختیار جبهه متحد شمال بود مقاومت سنگین و تحسین‌برانگیزی در برابر تهاجمات طالبان داشتند. همه اینها باعث شده بود تا مسعود موقعیتی کاریزماتیک در میان افغان‌ها پیدا کند.

این عظمت‌ها اما جریان افراط را سرانجام به این صرافت انداخت تا نقشه ترور مسعود را طرح‌ریزی کنند. با این وجود باید توجه داشت که این ترور ماحصل خواسته هر دو بخش از جریان افراط بود. در یک سو بخش افغان این جریان یا همان «طالبان» تصور داشت تا زمانی که احمد شاه مسعود زنده است و فرماندهی نظامی جبهه متحد شمال را برعهده دارد، باید با فتح کامل افغانستان وداع کند. آنها به اشتباه چنین می‌پنداشتند که مرگ مسعود، مرگ مقاومت در برابر تروریسم و افراط‌گرایی است و با از میان رفتن وی راه دستیابی به شمال افغانستان نیز هموار می‌شود. از سوی دیگر اما می‌توان از نکته‌ها و اطلاعاتی سخن به میان آورد که تاکنون در هیچ جایی بازگو نشده است. عرب افغان‌های جریان افراط یا بخش غیرافغان این جریان که بعدها به «القاعده» شهره شدند، مدتی پیش از ترور مسعود، از طالبان می‌خواهند تا زمینه راهیابی این نیرو را به داخل آسیای میانه یعنی تاجیکستان، قرقیزستان و کشورهایی از این دست مهیا کند. بدین‌ترتیب میان سران این دو جریان مقرر می‌شود تا با فتح مناطق شمال افغانستان، القاعده بتواند از طریق «دشت فرقانه» به آسیای میانه پا بگذارد.

به این ترتیب چنین نتیجه می‌شود که با از میان بردن مسعود, هم رویای طالبان پس از سه، چهار سال جنگیدن برای دستیابی بر کل افغانستان تعبیر شود و هم با بازشدن این مناطق، القاعده بتواند بر آسیای میانه چنگ اندازد. حادثه ترور مسعود دو روز بعد با حادثه ۱۱ سپتامبر در آن سوی امن دنیا مصادف شد تا غرب را از خواب غفلت و فراموشی درآورده و آنها را به اوج وحشت موجود در افغانستان توجه دهد. تا پیش از این، هیچ نوع واکنش بین‌المللی قابل توجهی به اقدامات سبعانه جریان افراط در افغانستان نشده بود و برخی از کشورها نیز در کش و قوس برقراری ارتباط با طالبان و مورد شناسایی قرار دادن آن قرار داشتند. در همین دوران حتی، هیاتی از سوی طالبان روانه تگزاس امریکا شد تا برنامه انتقال انرژی از ترکمنستان به پاکستان را به همراه مقامات امریکایی مورد بررسی قرار دهد. با این وجود در سال ۲۰۰۰ در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد و در نشستی متشکل از شش همسایه افغانستان و دو عضو دایم شورای امنیت که در سطح وزرای امورخارجه برگزار شد و نشست ۲+۶ نام گرفت، ضمن بررسی ریز و دقیق مسائل افغانستان از سوی هیات ایرانی نسبت به انعطاف طرف غربی به جریان افراط و اوضاع افغانستان بشدت گلایه به عمل آمد. با این وجود وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر تلنگری سنگین به غرب بود تا به خود آیند و درباره افغانستان دقیق‌تر و دور از مصلحت، سبک و سنگین کنند. نتیجه آنکه به زعم بسیاری از کارشناسان، ۱۱ سپتامبر آغاز‌گر سیری از تحولات در شبه‌قاره و حوزه آسیای میانه بود که سرنوشت این منطقه را به مسیر دیگری بازگرداند و هزینه‌های کلانی بر جریان افراط تحمیل کرد.

محمدابراهیم طاهریان