دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
شكل های جدید كار و حقانیت بر سازماندهی
ما در دنیایی زندگی میكنیم كه از ضروریات و گزینههای فناورانه پر شده است. هر روز ابداعات فناورانهای پدیدار میشوند كه فرصتهای جدیدی را در زمینههای كاری یا تفریحی بهوجود میآورند. اكثر گزینهها را در واقع میتوان نوعی ضرورت نیز بهشمارآورد: آن فناوری كه قادر به بهبود كار و پیشه باشد، یقیناً از سوی «رقیبان ما» مورد استفاده قرار خواهد گرفت، بنابراین چارهای نداریم جز این كه خودمان از آن استفاده كنیم.این استفاده، بهمعنای سازماندهی است. «سازماندهی» بیش از آن كه به معنای «انجام كاری» باشد، بهمعنای «داشتن حالتی» است. و برای انجام كار، شخص باید در جایگاه خاصی باشد. همهكس در مقام قدرت بر سازماندهی حیات كاری، یا حتی بخش كوچكی از آن نیست.
این جایگاه، در این مقاله «حقانیت» نامیده میشود. حقانیت بر سازماندهی ممكن است از چند منشأ متفاوت سرچشمه بگیرد. یك منشأ، موفقیت تاریخی است: یك اقدامگر یا گروهی از اقدامگران، در گذشته بهخوبی عمل كردهاند. منشأ دیگر، تدبیرنمایی است: توانایی سخنگفتن با استفاده از بهترین استدلالات. اما تا جایی كه به زندگی كاری و شكلهای كار مربوط میشود، دلیل فناورانه بیتردید منشأ اصلی حقانیت در جوامعی از نوع جامعهی ما شمرده میشود. فناوریها با رشد سریع، با شدت و وضوح بیشتری به چشم ما جلوهنمایی میكنند. همان كسی باید دستور كار سازماندهی را تعیین كند كه از جبههی فناوری سخن میگوید. این امر بدیهی به نظر میرسد.
اما گاهی باید به بدیهیات نیز بیاعتماد باشیم. حقانیت بر سازماندهی باید توسط مؤسسات یا توسط اشخاص اِعمال شود: مسئله فقط حقانیت ناشی از «دلیل فناورانه» نیست، بلكه «اِعمال» این حقانیت نیز مهم است. در مراحل اولیهی صنعتیسازی، «فناوران» شاید گروههای مشخصی از افراد سرشناس جامعه بودهاند، اما امروزه بندرت چنین وضعیتی وجود دارد. امروزه تعداد كسانی كه ادعا میكنند دلیل فناورانه دارند آنقدر زیاد است كه دعوی حقانیتی كه توسط فرد، گروه یا مؤسسهای مطرح میگردد، در دریایی از ادعاهای مشابه غرق میشود. روشن است كه استثنائاتی هم وجود دارند. ولی استثنابودن چنین مواردی نه بهخاطر خود ادعا، بلكه به این دلیل است كه قادرند این ادعا را بهتر از دیگران «اثبات» كنند. و البته در مرحلهی بعد، مسئله به تفاوتهای بین آنهایی مربوط میشود كه ادعا میكنند دلیل فناورانه دارند. مشكل دوم از ماهیت خود دلیل فناورانه ناشی میشود.
اگر باید دلیلی موجود باشد بر این كه «الف» را قادر سازد «ب» را سازماندهی كند، فناوری باید تفاوتی بین «الف» و «ب» ایجاد كرده باشد كه برای «سازمانده»كردن «الف» و«سازمانیابنده»كردن «ب» كفایت كند. اما این تفاوتها در حال كاهش هستند. با افزایش سطح تحصیلات افراد، رمز و رازهای فناواری كمتر و كمتر میگردند و برای همه دسترسپذیرتر میشود. وقتی دلیل فناورانه برای عموم مردم دسترسپذیر شود، پیشرفتهای فناورانهی جدید را میتوان بر همین دسترسپذیری بنا نمود. مثلاً در فناوری اطلاعات، پیشرفتها عمدتاً به تعامل بین فناوری و كاربر وابسته میشوند. اما دراین صورت، مرز بین فناوری و كاربر از میان میرود و فناوری، دیگر نمیتواند توجیهی باشد بر این كه دیگران، كاربر را سازماندهی كنند.از آنجا كه دلیل فناورانه در شكل فراگیر و كلی آن رو به كاهش است، موفقیت صریح و آشكار بهمثابه منبع اصلی حقانیت بر سازماندهی، در كانون توجه همگانی قرار میگیرد.
این حقانیت را باید براساس شرایط عینی بنا نمود و عموماً در چهارچوب سازمانها، فرایندها یا اقدامات خاص، میتوان آن را ایجاد نمود.از سوی دیگر، این امر، چالشی را موجب میشود: در حالی كه از یك سو در ایجاد حقانیت بر سازماندهی، حركتی به سوی عینیت و بافتارمندی مشاهده میشود، نیاز آشكار به سازماندهی «سیستمهای بزرگتر» هم وجود دارد. در یك اقتصاد جهانیشده با زنجیرههای ارزشی طولانی و پیچیده، و با گروهها، شبكهها، مناطق و بخشهای صنعتی كه واحدهای اصلی توسعه بهشمارمیآیند، بسیاری از روابط سازمان از مرزهای خاص هر شركت عبور میكند. نیاز روزافزونی به فعالان در محدودهی بین شركتها، و همراه با آن، نیاز به شكلهای جدید حقانیت هست.
نیاز به حقانیت پدیدآمده در این محدودهی میانی را نمیتوان بهطور خودكار توسط فعالانی فراهم نمود كه موفقیتشان فقط در یك سازمان ظهور كرده است، چرا كه- هر چه باشد- این چالش برای سازماندهی روابط بین سازمانها است. تصور میرود كه آنچه را كه بوسیلهی شركتهای جداگانه حاصل نمیشوند میتوان توسط ملت-كشور[۲] فراهم نمود. بحث قدیمی این است كه ملت-كشور «فرازین» از هر كس دیگر، و بنابراین قادر است كه نهتنها خودش، بلكه هر كس «فرودین» دیگر را نیز سازماندهی كند. با وجود این، حتی فعالان ملت-كشور نیز با مشكلاتی روبرویند: «ملت-كشور» برای این كه حقانیت بر سازماندهی داشته باشد، خود باید به شیوهای معقول و باثبات عمل كند.
اما مضمون رایج و زبانزد این ماه، سیمای مشهور هفته، و برندهی رقابت برنامهی تلویزیونی شبانه، جایگزین ]انگارهی[ ملت-كشور پایدار ولی سنتگرا شده است. ملت-كشور تلاشهای وسیعی را، در حوزههای متعدد، و از طریق كانالهای مختلف و نهادهای واسطه آغاز میكند. اما وقتی قرار باشد كه خطمشیهای جدیدی مداوماً به اجرا گذاشته شوند، ابزارهای اجرایی به قسمتهای هرچهكوچكتری تجزیه میشوند. تعداد صحنههایی كه نمایندگان مردم میتوانند از آن طریق دربارهی سازماندهی اظهارنظر كنند، پرشمار است و در عمل هیچ تلفیقی بین آنها وجود ندارد. منبع حقانیت، دیگر ملت-كشور نیست، بلكه موفقیت تاریخی، یا تواناییهای محرز آنهایی است كه از آنان خواسته شده از جانب ملت-كشور عمل كنند. به این شیوه، حقانیت بر عملكردن از جانب ملت-كشور، همچون دلیل فناوارنه، بافتارمند میشود و دیگر، ویژگی جهانی یك ملت-كشور نیست.
خلاصه این كه در سازماندهی «سیستمهای بزرگ» با یك چالش سهگانه رودررو میشویم:
- ایجاد حقانیت برای سازماندهی ناحیهی بین شركتها،
- تحت شرایطی كه موفقیت عینی، پایهی اصلی حقانیت است،
- و در عین حالی كه نیاز به همكاری بین بسیاری از فعالان مختلف وجود دارد.
جوامع مختلف در رابطه با این وجه از پیوندها، علائق و شكلهای جدید كارآفرینی چه میكنند؟ چه اقداماتی برای تركیب عناصر مختلف در- مثلاً- «سیستمهای نوآوری» به ظهور میرسد؟
در این جا است كه اقداماتی ازقبیل برنامههای توسعهی محل كار به ظهور میرسند. چنین برنامهای عبرت است از یك همكاری رسمیتیافته، حول وظیفهی اقدام به توسعه و نوآوری در مكانهای كار و در شركتها، و با پیكربندی فعالانی كه عموماً فعالان خصوصی و نیز دولتی، و متعلق به چندین سازمان مختلف، و انواع سازمانها را شامل میشوند. این برنامه را میتوان، طبق تعریف «لوندوال» (۱۹۹۲) و «ادكوئیست» (۱۹۹۷)، مطابق با ایدهی «سیستم نوآوری» دانست. به عنوان مثال میتوان از برنامهی «توسعهی محل كار در فنلاند»[۳] و برنامهی «توسعهی اقدامات شخصی ۲۰۰۰»[۴] در نروژ نام برد.
اقدامات مشابه عبارتاند از «آناكت»[۵] در فرانسه، برنامهی«فناوری و كار»[۶] در آلمان و بسیاری اقدامات دیگر كه نامها و عناوین متفاوتی دارند، اما وجه اصلیشان، ایجاد همكاری فراتر از مرزهای سازمانی است.در بحث از سودمندی چنین برنامههایی، تمركز اغلب بر تأثیرهای كوتاهمدت یا میانمدت در هر مؤسسهی شركتكننده میباشد. اما در كار با همدیگر در چارچوب در یك برنامهی توسعه و با وجود طیفی از فعالان مختلف، باید به موضوعاتی بیش از تأثیرهای كوتاهمدت یا میانمدت پرداخت؛ موضوعاتی مثل برقراری پیوندها، علائق و روابط بین فعالان، ایجاد قابلیت كار فراتر از مرزهای سازمانی، و ایجاد عرصههای جدیدی كه بتوان چنین كاری را در آنها انجام داد.اقدامگران و سازماندهندگان محدودهی بین شركتها ممكن است از دل هریك از سازمانهای شركتكننده- چه خصوصی و چه عمومی- پدیدار شوند. نوع كارآفرینی لازم، با وضعیتی كه قرار است بهبود یابد، پیوند داده میشود.
مثلاً بین سازماندهی یك سیستم نوآوری در بافتار شركتهای بزرگ و جهانیشده، و انجام همین كار در شركتهای كوچك در یك بافتار محلی، تفاوت فاحشی وجود دارد. یكی از متناقضنماییهایی كه اغلب با آن مواجه میشویم این است كه در حالی كه بسیاری از نامزدهای كارآفرینی شبكهای، برای تورهای تحقیقاتی به شبكهی «سیلیكون ولی»[۷] میپیوندند، كار واقعی آنان در اكثر موارد، سازماندهی شركتهای متوسط و كوچك در صنایع متعارف، و در چشم اندازهای اقتصادی روستایی میباشد.در گام نخست كه یك یا چند تن اقدام به نزدیككردن چند سازمان به یكدیگر میكنند، هیچیك از این فعالان، حقانیت چندانی نخواهد داشت. اما اگر موفق شوند، و وقتی كه موفق شوند، درجهی حقانیت افزایش خواهد یافت؛ آنان در همین وجه از كار، شهرتی از نظر توانایی عملیات بهدست خواهند آورد و این حقانیت را میتوان به اقدامات جدیدی واگرداند كه منجر به رشد شبكههای موجود و/ یا ظهور شبكههای جدید میشوند.اگر چه هیچ كس در آغاز كار، حقانیت چندانی نخواهد داشت، لازم است كه یك یا چند تن، در تنور كار بدمند. تا آنجا كه من میتوانم با روشنی ببینم، در حالی كه ملت-كشور فنلاند، فرایندهای جابجایی و تحرك در محدودهی بین شركتها را آغاز كرده، شرایط در سرزمین من، نروژ، بسیار متفاوت است. ملت-كشور نروژ خود را تقریباً بهطور كامل از زندگی كاری و عرصههای مرتبط با آن دور كرده است.
پانوشتها:
[۱]. Bjoِrn Gustavsen, “New forms of work and the legitimacy to organise”, in Telework ۲۰۰۱-Report of the ۸th European Assembly on New Ways to Work. Helsinki: ۱۲-۱۴.۹.۲۰۰۱, pp. ۱۸۴-۱۹۱.
[۲]. nation state
[۳]. Finnish Workplace Development program (Alasoini & Kyllِnen ۱۹۹۸).
[۴]. Enterprise Development ۲۰۰۰ program in Norway (Gustavsen et al ۲۰۰۱).
[۵]. ANACT in France
[۶]. Work and Technology program in Germany (Fricke ۲۰۰۰).
[۷]. Silicon Valley
[۸]. Gustavsen, ۱۹۹۳.
[۹]. TESA
[۱۰]. Asheim & Pedersen, ۱۹۹۸.
[۱۱]. Engelstad & Odegaard, ۱۹۷۹.
[۱۲]. Electronic Coast
[۱۳]. Hansen & Claussen, ۲۰۰۱.
[۱۴]. Hanssen Bauer, ۲۰۰۱.
[۱۵]. Weber,۱۹۷۶.
[۱۶] . (zero stock) نوعی از فعالیتهای تجاری و اقتصادی كه بدون وجود موجودی واقعی كالا در انبار و صرفاٌ برمبنای موجودی مجازی كالا انجام میگیرد. (ویراستار)
[۱۷]. Womack et al, ۱۹۹۰; Helling, ۱۹۹۱.
[۱۸]. DGV
[۱۹]. European Commission, ۱۹۹۷.
منابع:
Alasoini. T. and Kyllonen, M. (eds.). ۱۹۹۸. The crest of the wave. Helsinki: National Workplace Development Program (Ministry of Labour).
Asheim, B. T. and Pedersen, G. K. ۱۹۹۸. “TESA: A development coalition within a learning Region”. In: Ennals, R. and Gustavsen, B. (eds.). Work organization and Europe as a development coalition. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Edquist,C. (Ed.) ۱۹۹۷. Systems of innovation: Technologies, institutions and organisations. London: Pinter.
Engelstad, P. H. and Qdegaard, L.A. ۱۹۷۹. ”Participative redesign projects in Norway: Summarising the fi rst fi ve years of a strategy to democratise the design process in working life”. In: The Quality of Working Life Council: Working with the quality of working life. Leiden: Nijhoff.
Ennals, R. and Gustavsen, B. ۱۹۹۸. Work organisation and Europe as a development coalition. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
European Commission. ۱۹۹۷. Partnership for a new organisation of work. Brussels: European Commission, DG V. Green paper.
Fricke, W. ۲۰۰۰. “Twenty five years of German research and development programs - Humanisation of Work/ Work and Technology”. Concepts and Transformation, ۵(۱): ۱۳۳-۱۳۸.
Gustavsen, B. ۱۹۹۳. “Creating productive structures: The role of research and development.” In: Naschold, F., Cole, R., Gustavsen, B. and Beinum, H. van. Constructing the new industrial society. Assen: van Gorcum.
Gustavsen, B. and Engelstad, P. H. ۱۹۸۶. ”The design of conferences and the evolving role of democratic dialogue in changing working life”. Human Relations ۳۹(۲): ۱۰۱-۱۱۶.
Gustavsen, B., Finne, H. and Oscarsson, B. (eds.). ۲۰۰۱. Creating connectedness: The role of social research in innovation policy. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Hansen, K. and Claussen, T. ۲۰۰۱. “The Rogaland module”. In: Gustavsen, B., Finne, H. and Oscarsson, B. (eds.). Creating connectedness: The role of social research in innovation policy. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins.
Hanssen Bauer, J. ۲۰۰۱. „The Nordvestforum module“. In:Gustavsen, B., Finne, H. and Oscarsson, B. (eds.). Creating connectedness: The role of social research in innovation policy. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamims.
Helling, J. Vaerldsmaesterna. Stockholm: Sellin.
Lundvall, B. A. (Ed). ۱۹۹۲. National systems of innovation: Towards a theory of innovation and interactive learning. London: Pinter.
Weber, M. ۱۹۷۵. Roscher and Knies: The logical problems of historical economics. London: The Free Press.
Womack, J. P., Jones, D. and Roos, D. ۱۹۹۰. The machine that changed the world. New York: Rawson Associates.
بیورن گوستاوسون[۱]
مترجم: علیحسین قاسمی
دانشجوی دورهی دكتری اطلاعرسانی و كتابداری دانشگاه فردوسی مشهد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست