شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
فرهنگ و فلسفه سیاسی
اجتماع انسانی متشکل از روابط متقابل و در هم تنیده عرصه ها و بخش های گوناگون جامعه است. اصلی ترین و مهم ترین عرصه زندگی اجتماعی که بستر و زمینه دیگر عرصه هاست روابط فرهنگی و فرهنگ عمومی جامعه است. فرهنگ و فلسفه حیات یک جامعه رابطه ای دو سویه با هم دارند و همزاد یکدیگر تلقی می شوند. در واقع فرهنگ سیاسی متوجه مجموعه باورها، بینش ها، ارزش ها، معیارها و عقایدی است که در طول زمان صیقل خورده و در قالب آنها رفتارها و ساختارهای سیاسی شکل می گیرند. معیارها و ملاک ها و الگوهای رفتار سیاسی که در طول زمان در اعتقادات و باورهای عمومی گروهی از مردم در سرزمینی مشخص درونی شود ساختارهای سیاسی و هنجارهای حیاتی آن جامعه را تشکیل می دهد.
اینکه فرهنگ و فلسفه سیاسی همزاد یکدیگرند، به این معناست که فرهنگ سیاسی بازتاب نظام سیاسی، فکری و عقیدتی و تاریخ زندگی افراد جامعه ای است که آن را به وجود آورده و از آن تغذیه می کنند. مجموعه ای از باورها و ارزش های رفتار سیاسی که افراد جامعه در طول زندگی اجتماعی خویش موفق به دستیابی به آن گشته اند و این معیارها و باورها را زمینه ای برای موفقیت حیات سیاسی و فرهنگی جامعه خویش می دانند. فلسفه سیاسی ارزش ها و هنجارها و کنش های آن نظام را با معیارهای عقلی مورد ارزیابی قرار می دهد. بنابراین این باورها و ملاک با اعتقادات عمومی و دینی مردم، فرهنگ و آداب و رسوم عمومی از یک سو و ملاک عقلانی و منطقی سنجیده گردیده و زمینه را برای وضع مطلوب اجتماع و تکامل سیاسی آن آماده می سازد.
فلسفه سیاسی نیز، بنا به سرشت پرسشگر و حقیقت جوی خود، غایات سیاسی در جامعه را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد و می کوشد میزان کارایی و اعتبار آن را مورد سنجش عقلی و استدلالی قرار دهد. در فرهنگ سیاسی، سعی در گسترش مسائل و پدیده هایی است که زمینه را برای استقرار نظام مردمی، دستیابی به آزادی، عدالت، قانون و نهایتاً سعادت مردم مهیا می سازد.
در تمام دوران ها، همه فیلسوفان، از افلاطون و ارسطو گرفته تا فیلسوفان معاصر در پی آن بوده اند که بحران ها، معضلات و تضادهای درون جامعه را ریشه یابی کنند و شیوه های معقول دستیابی به نظم مطلوب را برای سعادت بشر نشان دهند. البته هر یک از این متفکران روش و بینش خاص خود را داشته اند و طبعاً موافق نگرش و طرز تلقی خود نسبت به انسان، جامعه، حکومت و دیگر پدیده ها و مفاهیم و ساخت های سیاسی - اجتماعی آرای خود را تجویز کرده اند. افلاطون تنها فیلسوفان را واجد شرایط برای حکومت می دانست و ارسطو به حاکمیت اکثریت مردم اعتقاد داشت. برخی از فیلسوفان و نظریه پردازان فرهنگ سیاسی را به سه دسته تقسیم کرده اند: فرهنگ محدود با ویژگی های محلی و سرسپردگی مطلق به قدرت، فرهنگ انقیادی با ویژگی های آگاهی ملی و اطاعت پذیری، فرهنگ مشارکتی که دارای ویژگی های آگاهی ملی، آزادی های فردی و مشارکت آگاهانه در امور سیاسی و حکومتی است.
هنگامی که یک اندیشه ورز در نگرش به پدیده های سیاسی و اجتماعی، بینش و چارچوب دیدگاهی خود را به کار می گیرد ارزش ها و معیارهای محلی و ملی خود را در نظر می گیرد. هر جامعه ای معیارهای خاص خود را برای تشخیص و تبیین آن دارد.
بدیهی است که آنچه برای یک آمریکایی ارزش است، برای یک ایرانی ارزش نیست و سلسله مراتب ارزش ها در جوامع و ملت های مختلف، متفاوت است و در واقع این بینش و جهان بینی عمومی مردم است که به رفتار و تفکر انسان ها در قالب های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی شکل و معنی می دهد و اعتقادات ملی و فرهنگ یک ملت است که ارزش ها و الگوهای سیاسی و رفتارهای اجتماعی آنها را معین می کند که از آن به عنوان بینش ارزشی و تفکر فلسفه سیاسی یاد می شود.
یعقوب نعمتی وروجنی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست