سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

ریشه‌های روانی تعلل


ریشه‌های روانی تعلل

خرگوشی وسط جاده نشسته بود و اتومبیلی داشت به طرفش می‌آمد. خرگوش تصمیم به فرار گرفت. ابتدا به قصد پریدن به طرف راست جاده جهت‌گیری کرد ولی بعد پشیمان شد و گفت سمت راست جاده دره است، …

خرگوشی وسط جاده نشسته بود و اتومبیلی داشت به طرفش می‌آمد. خرگوش تصمیم به فرار گرفت. ابتدا به قصد پریدن به طرف راست جاده جهت‌گیری کرد ولی بعد پشیمان شد و گفت سمت راست جاده دره است، بهتر است به سمت چپ فرار کنم. تمام نیروی خودش را به طرف چپ جاده جهت داد ولی باز هم با خودش گفت که سمت چپ هم خیلی دور است و تا آن زمان اتومبیل می‌رسد. تصمیمش را عوض کرد و دوباره طرف راست جاده را نشانه گرفت. دوباره تغییر عقیده داد و طرف چپ و... خلاصه آن قدر این دست و آن دست کرد تا اینکه اتومبیل سر رسید و او را زیر گرفت...

خیلی از ما شبیه خرگوش همین قصه‌ایم و هر روز داریم برای انجام کارهایمان امروز و فردا می‌کنیم. اگر شما هم از همین قبیله‌اید، گفتگوی ما را با دکتر حسین ابراهیمی‌‌مقدم بخوانید.

آقای دکتر! کجای مغز ما مسوول تفکر و تصمیم‌گیری است؟

ـ مخ انسان از هر جاندار دیگری پیشرفته‌تر است. در قشر مخ لایه‌ای از جسم یاخته‌های عصبی است به ضخامت تقریبی ۳ میلی‌متر که روی مخ را می‌پوشاند. در زبان لاتین «کورتکس» به معنای پوست درخت است. لایه قشری یک مغز که هنوز بافت‌های آن فاسد نشده به سبب آنکه عمدتا از جسم یاخته‌های عصبی و رشته‌های بدون میلین تشکیل شده، خاکستری رنگ به نظر می‌رسد و به همین دلیل به آن «ماده خاکستری» هم گفته می‌شود. بخش زیرین مخ که در زیر مخ قرار دارد عمدتا از آکسون‌های میلین‌دار تشکیل شده و سفید و شیری رنگ به نظر می‌رسد. فعالیت‌های ذهنی پیچیده از همان قشر خاکستری صورت می‌گیرد.

حالا که از مرکز تصمیم‌گیری و اراده در مغز حرف زدیم، بد نیست به این هم بپردازیم که اصولا چرا برخی افراد در انجام کارها مدام امروز و فردا می‌کنند؟

ـ برخی امروز و فردا کردن‌ها جنبه کما‌ل‌طلبانه دارد. اجازه دهید برای روشن شدن مطلب داستانی تعریف کنم. این داستان را در مورد استاد تاریخ دانشگاه نقل می‌کنند که دایما لاف می‌زد که بالاخره روزی کتاب‌ جامعی در مورد رشته درسی‌اش - سیاست‌های قرن هفدهم- خواهد نوشت. تا اینکه بالاخره گروهی از دانشجویان که از این لاف زدن‌ها خسته شده بودند او را در دفتر کارش زندانی و اعلام کردند زمانی او را آزاد خواهند کرد که اولین صفحه این شاهکار بزرگ را بنویسد. چند ساعت بعد، استاد در حالی که در محاصره صدها ورق چک‌نویس گیر کرده بود گریان روی ماشین‌تحریر خود افتاد. او حتی قادر نبود یک جمله را آن‌طور که مورد رضایتش بود تمام کند، چه رسد به یک صفحه کامل. هر کلمه‌ای که می‌نوشت به نظرش از آن کمال مطلوبش فاصله داشت بنابراین دوباره از نو شروع می‌کرد. این داستان نگرش ذهنی افرادی را نشان می‌دهد که مجدانه و مداوم برای رسیدن به کمال مطلوب عملا در کار خود، همکاران و کارمندانشان وقفه ایجاد می‌کنند. گرچه انجام هر کاری تا حد بالای توانایی به نظر پسندیده می‌آید امادر دنیای واقعیات، باکفایت بودن در صورتی که برای دست یافتن به اهداف کافی باشد، بهتر از کامل و بی‌نقص بودن است.

آیا امروز و فردا کردن، جنبه‌های دیگری هم دارد؟

ـ بله، یکی از عوامل متداول در به تاخیر انداختن کارها، احساس ملالت و بیزاری است.کارهایی وجود دارد که هرچند بسیار ضروری است اما حتی از منتظر ماندن برای خشک شدن رنگ دیوار نیز کسالت بارتر است. از آنجا که طبیعت انسان او را به سوی اموری می‌کشد که انجام دادن آنها برایش جالب است و به همین نسبت از کارهایی که انجام دادنش کسالت‌بار است دورش می‌کند، در نتیجه این بیزاری اغلب کارها را به تعویق می‌اندازد.

دشمنی با دیگران نیز می‌تواند باعث چنین امروز و فردا کردن‌هایی شود؟

ـ بله. یکی از دلایل متداول به تاخیر انداختن کارها نشان دادن کینه وعداوت با شخص یا شرکتی است که کاری را بر گردن شما نهاده است. کارمندی از این واقعیت که کاری به او تحمیل شده است دچار رنجش می‌شود، در نتیجه اولین واکنش او حرکت آهسته، مثل راه رفتن افراد بیمار خواهد بود. امروز و فردا کردن تا نزدیک شدن به آخرین فرصت نیز از مواردی است که می‌توان به آن اشاره کرد. افرادی وجود دارند که کارها را به تاخیر می‌اندازند تا به ضرب‌الاجل‌های از پیش تعیین شده برسند. آنها اصرار دارند که تحت فشارهای باقی‌‌مانده بهتر کار می‌کنند. به هر حال این روش هم برای سلامتی آنها مضر است و هم وقت زیادی را تلف می‌کند. این کار میزان فشار روانی وارده بر شخص را افزایش می‌دهد و در مواقع مواجهه با بحران‌های حقیقی و غیرقابل اجتناب کار را بسیار دشوار خواهد کرد.

آیا امروز و فردا کردن‌ جنبه مثبت هم دارد؟

ـ بله، مواردی وجود دارد که تاخیر در آنها کار درستی است: مثلا زمانی که کار کم‌ارزش‌تری را به خاطر کار پرارزش‌تری به تعویق می‌اندازیم؛ زمانی که احساس خستگی، عصبانیت، استرس، افسردگی و... می‌کنیم؛ زمانی که برای انجام دادن موثر کارها از کمبود دانش یا مهارتی رنج می‌بریم و زمانی که حالات جسمی و روانی ما اجرای بهینه کاری را غیرممکن می‌‌کند چرا که مغز خسته یا بدن بیمار آمادگی بیشتری برای خطا کردن و قضاوت نادرست دارد.

گفتگو با دکتر حسین ابراهیمی‌ مقدم روان‌شناس

مجید سلطانی