جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فرصت طلبی خطرناک سینمای تجاری


فرصت طلبی خطرناک سینمای تجاری

تاملی بر فیلم زندگی خصوصی

تناقض شاخصه اصلی "زندگی خصوصی" است. آنقدر که نیاز به تصویر شدن اتفاقی نیست که اگر نیافتد چیزی تغییر کند. به عبارتی دیدن و ندیدن این فیلم فرقی نمی کند جز آنکه زمانی از دست می رود. اگر تیتراژی میآمد، تیتراژی می رفت و میان آن فقط همین یک عبارت "تناقض" شده بود به لحاظ مفهومی هیچ چیز با این چیزی که هست عوض نمی شد.

"زندگی خصوصی" را در یک کلام می شود فیلمی پاپاراتزی توصیف کرد، چرا که داستان خصوصی زندگی مردی را می خواهد نشان دهد و سعی دارد نشانه هایی به ما بگوید که اعتراض به شرایط کنونی جامعه دارد، اما چنان ساختگی است که کوچکترین حاضر در سالن سینما هم می داند که این اتفاق کمدی ترین شکل وقوع اتفاقی است که در زندگی مسئولی مغضوب شده از نظام است.

"زندگی خصوصی" را می توان فیلمی دانست که در آن زنان به دو گروه تقسیم می شوند. زنان فرو دست و زنان بالا دست. نماینده زنان دسته اول کسی جز منشی دفتر سردبیر روزنامه نیست، اما زنان گروه دوم، زنانی هستند که با سردبیر مغضوب نظام در ارتباط اند و هر یک طنازی هایی زنانه دارند تا در طول فیلم به ما بقبولانند که آن مردی که پونز در پیشانی زنان سالهای ابتدایی انقلاب می کند و پوسترهای فیلم ها را پاره می کند، و پایین می کشد برابر این طنازی ها جز تاویل دیگری از شرع اسلام ندارد و بازنده تمام اتفاقات دو نفره زنانه - مردانه می شود. مردان "زندگی خصوصی" مردانی از تمام اقشار جامعه اند. مردانی که هر یک لغزش هایی دارند. مردانی که هر یک پایبندی هایی به اعتقادات خود داشته و دارند و در گذر زمان تغییری در رویه و منش خود نداشته اند... جز آنکه تاویلشان از مسائل تغییر کرده است.

"زندگی خصوصی" جای دوری نیست. تیپ و گروه خاصی از مسئولین نظام را نشان می دهد که اتفاقا کم هم نیستند و ما به ازای آنها را می شود بسیار جست، همانطور که در سالن سینما از هر ردیف صدای حدسی را می شد شنید که اتفاقا تنه هایی به واقعیت می زد. اما در کنکاشی سرسرانه نیز می شود حدس زد که این دست اندازی نویسنده و کارگردان به چنین شخصیت هایی به چه دلیل است; آیا آنها می خواستند رویه خصوصی این مردان را به نقد بکشند؟ یا آنها قصد این را داشتند که فضایی را مجسم داشته باشند که چنین اتفاقاتی هم امکان دارد که بیافتد؟ حال آنکه چرا این افراد؟

در پاسخ به این سوالها می شود گفت، اتفاقا آنها قصد شبیه سازی دارند... چرا که شبیه سازی مسئولین در فیلم به فروش فیلم کمک می کند، عبارات شعارگونه را راحت تر به زبان بازیگر می فرستد، و از سویی میان عامه مردم می تواند فروش بیشتری را برایش پیش بینی کرد، چرا که بخشی از آنها - مردم - درگیری های ذهنی خود را با زندگی مسئولین در این جنس فیلم ها میابند.

حضور در زندگی خصوصی افراد مشهور برای هر شخصی همراه با کنجکاوی است. به روی پرده آوردن آنها نیز جذابیت های تبلیغی و طبیعتا فروش بیشتر را به همراه دارد، پس چندان دور از ذهن نیست که ساختن فیلم هایی با این چنین ذهنیتی می تواند از سویی کارگردان را کارگردانی کند که نامش میان مردم می رود و از سوی دیگر فروش خوبی را در سینماها به همراه داشته باشد. فروشی که احتمالا در سینمای خانگی باز تکرار خواهد شد و سازندگانش را خرسند می کند.

بهره گیری از شهرت سوژه، نگاه اقتصادی به محصولی که از مسیر فرهنگ به دست میآید اما نگاهی فرهنگی ندارد، شاخصه های یک شیوه درآمدزایی بیشتر نیست و آن چیزی است که در ایران به نوع تازه ای پوست انداخته و باب شده است: سینمای هرزه یا سینمای پاپاراتزی. نشانه ها و نمونه های آن را می توان فیلم های مختلفی هستند که این روزها در جشنواره فیلم فجر به نمایش در میآیند ....

اما اگر سوال این باشد که چرا این اتفاق می افتد، باید گفت; انحراف مسئولین در کشورهای مختلف مسئله تازه ای نیست، اما از آنجا که در ایران اجازه پرداخت به آن به طور مستقیم در لایه های مصلحت طلبی هایی قرار می گیرد، کارگردان های چون کارگردان "زندگی خصوصی" به آن می پردازند.

نویسنده : مهدی آقایی