سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
نگاهی به فیلم سینمایی «کیش و مات»
سینما، حرفه گرانقیمتی است و همه افرادی که در این عرصه فعالیت میکنند متوجه این واقعیت هستند. حتی آن دسته از فیلمسازانی که با سرمایههای دولتی، فیلم میسازند نیز میدانند اگر در روند تولید یک فیلم، در برخی از هزینهها صرفهجویی کنند، چقدر سود نصیب آنان خواهد شد.
این مقدمه برای این بود که خوانندگان این مطلب بدانند در سینمای ایران تحت هیچ شرایطی هیچکس بدون مقدمه فیلم نمیسازد و همه فیلمسازان با استدلالهای منطقی به سراغ این حرفه میروند تا نتیجه کار خوب و آبرومند از کار دربیاید.
در چنین شرایطی وقتی فیلمی مانند «کیش و مات» در بخش خصوصی تولید میشود، کاملا واضح است که سازندگان آن از تعاریف اولیه این حرفه با خبر هستند و تلاش میکنند فیلمی بسازند که علاوه بر بازگشت سرمایه، سودی هم نصیب آنها کند تا با بهکارگیری آن سراغ ساخت فیلمهای بعدی بروند.
سینما در کنار ویژگی گران بودن، ویژگی بیرحم بودن را هم دارد. باید فیلمساز خیلی حواسش را جمع کند تا فیلم خوبی بسازد و هرگونه اهمال و کم کاری باعث میشود تا نتیجه کار به جای اینکه مطلوب تماشاگر باشد، با انتقاد و در نهایت فراموش کردن فیلم مواجه شود. سینما آنقدر بیرحم است که حتی گاهی برای فیلمسازانی که تجربه ساخت فیلمهای مختلف را دارند هم شرایطی پیش میآید که فیلمهای ضعیفی میسازند و باعث میشوند مخاطب به اعتبار چندین و چند ساله آنها شک کند. شاید این همان مشکلی است که فیلم کیش و مات و سازنده با سابقهاش به آن دچار شده است. در شرایطی که همه عوامل در کنار هم قرار گرفتهاند تا نتیجه، فیلمی باشد که صدای خنده تماشاگر را از سینما به خارج از تالار نمایش بکشاند و هر تماشاگری را تبدیل به یک مبلغ پر و پاقرص برای فیلم کند، حاصل کار اثری شده که با ایدهآلهای فیلمسازی فاصله زیادی دارد.
جمشید حیدری در ساخت فیلم جدید خود ترکیبی از بازیگران مختلف را به کار گرفته است. بازیگرانی که برخی از آنها جزو نیمچه ستارههای سینمایی هستند و برخی دیگر نیز به دلیل تعدد حضورشان در تلویزیون به چهرههای محبوب مخاطب تبدیل شدهاند. اکبر عبدی، شهره لرستانی، علی صادقی، حمید گودرزی، بهنوش بختیاری، نیما شاهرخشاهی، الناز شاکردوست و.... حتی برای محکم کاری احمد پورمخبر، پیرمرد شیرینزبان فیلمهای این چند سال، هم به ترکیب بازیگران فیلم پیوسته است تا در سکانسی کوتاه با شیرین زبانی خود خوراکی مناسب برای تیزرهای فیلم و احتمالا جلب اقبال مخاطبان فراهم کند.
حالا این ترکیب در فیلمی حضور یافته است که سوژه خوبی هم دارد. اینکه جوانی به نام بهروز تبدیل به آدم بدشانسی شده که مرتب دچار بدبیاری میشود و حتی نمیتواند خودکشی هم کند، سوژه بامزهای است که با کمی صبر، حوصله و اندیشه میتوان از آن فیلم خوبی تهیه کرد. در طول فیلم گاهی نشانههایی از این صبر، حوصله و اندیشه هم دیده میشود. یکی از این بخشها ابتدای فیلم است که در آن خودکشی این جوان به تصویر کشیده میشود ولی او در خودکشی هم شانس ندارد. در ادامه نیز چند ایده بامزه در فیلم وجود دارد. مثلا جایی که شخصیت اصلی داستان به تصور اینکه مرده، پرستار را میبیند و تصور میکند در بهشت است صرف نظر از این مساله که ایده مذکور برگرفته از فیلمی خارجی است تا حدود زیادی قابل قبول است و باعث خنده مخاطب میشود.
اما مشکل کیش و مات از جایی آغاز میشود که شخصیتهای داستان یکی یکی وارد ماجرا میشوند و خیلی هم عجله دارند که زود اتفاقی را رقم بزنند و داستان را پیش ببرند. همین عجله است که منطق داستان را از بین میبرد و از یک جایی به بعد مخاطب با قصهای مواجه میشود که برای اغلب اتفاقهای آن هیچ پیش زمینه منطقیای چیده نشده تا داستان باورپذیر شود. میتوان فهرستی از این اتفاقهای غیر منطقی را پشت سر هم ردیف کرد. مثلا اینکه خانم دکتر جذاب و جوانی به نام پریسا تصمیم میگیرد برای نگارش پایاننامه خود برای بهروز شانس ایجاد کند. اینکه به طور اتفاقی تمام شانسهای اولیهای که ایجاد میشود نصیب صاحبخانهای میشود که معلوم نیست در پیشبرد داستان چه نقشی دارد، اینکه خانم دکتر برای نوشتن پایان نامه عجله دارد و باید زودتر به خارج از کشور برود. او ظاهرا نامزدی هم دارد که برای رفتن به آمریکا باید با این خانم ازدواج کند. نامزدی که راننده عمویش است. عمویی که صاحب کارخانهای بزرگ است. کارخانهای که نیاز به یک مدیر دارد و این مدیر کسی نیست جز همان جوان بدشانس که دست بر قضا سالها قبل با مدرک مدیریت فارغالتحصیل شده و به همین دلیل شرایط خوبی برای پذیرفتن مدیریت کارخانه دارد.
هرچه فیلم پیش میرود، به نظر میرسد قرار نیست ضعفهای آن خاتمه یابد. داستان فیلم هم حکایت همان سنگ بزرگی است که خوب زده نشده است. مثلا به این نکته توجه کنید بنیامین که در تمام طول فیلم شاهد حرکتهای لوده گونه او بودهایم چطور از حساب و کتاب کارخانه سر در میآورد و متوجه دزدی میشود! یا چگونه است که پرتاب نیزه و فرو رفتن آن به پای بهروز به شکلی عادی خاتمه مییابد و در نهایت چنین زخم عمیقی که میتواند باعث مرگ یک انسان و قطع پای او شود، با یک باند پیچی ساده در خانه مداوا میشود! اوج این شاهکار هم جایی است که پول اختلاس شده به اشتباه به حساب دختر همسایه بالایی ریخته شده است. شاید اگر کارگردان این امکان را داشت که فیلمی۱۲۰ دقیقهای بسازد، شاهد حضور اجنه و موجودات فضایی هم در فیلم میشدیم!
کیش و مات تعداد زیادی بازیگر را به خدمت گرفته تا همه آنها ضعیفترین نقشهای خود را در این فیلم ارائه دهند. از محمدرضا هدایتی تا بهنوش بختیاری تا الناز شاکردوست که تاکنون در سینمای ایران حداقل چند نقش خوب از او دیدهایم. این رفتاری است که با لوکیشن زیبایی مانند شیراز هم صورت گرفته و کل این شهر و اقلیم متفاوت آن در حد دروازه قرآن و حافظیه خلاصه شده است. کیش و مات آنقدر فیلم پیچیدهای است که راجع به آن نمیتوان بیش از این قلمفرسایی کرد. شاید تنها کارگردان آن میتواند درباره چنین اثر شلختهای توضیح دهد و علت ساخت چنین فیلمی را بیان کند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست