چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

فئودال های درجه دار


فئودال های درجه دار

از پاکستان اسلامی تا پاکستان ارتشی

نظامیان پاکستان در اکثر صنایع این کشور دارای سهام و سرمایه هستند به گونه ای که امروزه در صنایعی مانند نفت و گاز، صنعت شکر، برنج و... از نقش تعیین کننده ای برخوردارند. ۳۳ درصد صنایع سنگین پاکستان نیز هم اکنون در اختیار ارتش است. از ۱۲ شرکت برق کشور، ۹ شرکت آن متعلق به ارتش است و ارتش در بسیاری از امور زیربنایی کشور نقش یک پیمان کار را ایفاء می کند.

در پاکستان بنیاد اقتصادی بزرگی وجود دارد که اصطلاحا بحریه نامیده می شود که ریاست آن را فرمانده نیروی دریایی پاکستان برعهده دارد. این بنیاد هم با چند میلیارد روپیه سرمایه، یکی از مهم ترین بنگاه های اقتصادی وابسته به ارتش محسوب می شود که در نواحی جنوبی پاکستان فعالیت می کند. از دیگر بنگاه های میلیاردی معروف متعلق به ارتش می توان به بنیاد شاهین اشاره داشت که فرماندهی نیروی زمینی پاکستان ریاست آن را بر عهده دارد.

«ما تشکیل پاکستان را برای به وجود آوردن یک حکومت قرآنی می خواهیم. این سبک حکومتی، انقلابی در زندگی ما به وجود خواهد آورد و به منزله یک رنسانس برای ماست که هم به ما توان حرکت و جنبش می دهد و هم پاکی و شکوه اسلام را احیاء خواهد کرد...» این جملات، بخشی از سخنرانی پرشور نواب بهادر خان یارجنگ، یکی از پیشگامان نهضت تاسیس پاکستان اسلامی و از یاران نزدیک محمد علی جناح است که در اجلاسیه حزب مسلم لیگ در دسامبر ۱۹۴۳ در حضور شخص قائد اعظم و دیگر بنیانگذاران پاکستان ایراد شده بود. پاکستانی که آن روزها تاسیس آن برای بسیاری از مسلمانان شبه قاره هند یک آرمان بزرگ به شمار می رفت، با پاکستانی که امروزه با مشخصه های فعلی در ذهن متبادر می شود، تفاوت های ماهوی چشمگیری دارد.

پاکستانی که امثال دکتر اقبال لاهوری، سید محمد علی جناح (قائد اعظم)، خان لیاقت علی خان و... آن را تاسیس کردند، قرار بود یک جامعه مترقی و میانه رو اسلامی و الگویی برای دیگر کشورهای اسلامی یاشد. تصور این که روزی پاکستان به یکی از مهم ترین کانون های بنیادگرایی و صدور تروریسم تبدیل شود در ذهن آن رهبران بزرگ خطور نمی کرد. هر چند دکتر اقبال لاهوری با آن افکار بلندش قبل از آن که تاسیس کشور پاکستان را ببیند در ۱۹۳۸ چشم از جهان فرو بست ولی محمد علی جناح زنده ماند تا ببیند که رویای تشکیل کشوری اسلامی، مستقل از حکومت دهلی در شبه قاره هند چگونه به واقعیت می پیوندد. جناح یک سال بعد از تشکیل کشور پاکستان درگذشت و درگذشت او نقطه آغازی شد بر ظهور بحران های فراوانی که هم اکنون بیش از شش دهه است، مانند خوره به جان این کشور افتاده است. این نوشتار در شرایطی نگاشته می شود که چند روز قبل، پاکستانی ها شصت و دومین سالگرد استقلال خود را از هندوستان بزرگ جشن گرفتند.

به استثنای نواحی شمالی مانند وزیرستان که این روزها ارتش پاکستان در آن به جدال با طالبان مشغول است، دیگر مناطق این کشور این روز تاریخی را پاس داشتند. تلویزیون اسلام آباد مراسم رژه نیروهای مسلح ارتش این کشور را به نمایش گذاشت که واحدهایی از نیروی زمینی، هوایی، دریایی، لجستیک و... با نظم و شکوهی مثال زدنی از مقابل جایگاه ژنرال های طراز اول پاکستانی عبور می کردند. نمایش جدیدترین دستاوردهای صنایع دفاعی پاکستان مخصوصا نسل جدید موشک های دوربرد شاهین و ماکت چند فروند از کلاهک های هسته ای ساخت این کشور که قدرت پاکستان را به رخ می کشیدند، شکوه بی بدیلی را بر فضای جشن استقلال حاکم کرده بود. همهمه مردمی که برای تماشای مراسم آمده بودند لحظه ای قطع نمی شد و با هر بار شنیده شدن کلمه پاکستان چند برابر می شد.

مراسم جشن استقلال به پایان رسید اما آتش بحران ها همچنان از سراسر وجود این کشور زبانه می کشد. بحران هایی که از دید بسیاری کارشناسان و صاحبنظران مسائل شبه قاره هند از همان زمان که این کشور هویتی مستقل از هند برای خود تعریف کرد، زاده شدند. میلیتاریزه شدن سیاست و حکومت، سیاسی شدن بنیادگرایی، رشد ناسیونالیسم قومی، افزایش بی رویه شکاف های اجتماعی و... در ظرف مدت زمان اندکی به منصه ظهور رسیدند و پاکستان تازه تاسیس را به چالش کشیدند.

شاید از میان بحران های جاری در پاکستان، میلیتاریزه شدن سیاست و حکومت بزرگ ترین مشکلی باشد که این کشور با آن در مواجهه است، چرا که علل بسیاری از نابسامانی های کنونی پاکستان مانند رشد بنیادگرایی، نبود احزاب قدرتمند سیاسی، پایین بودن درجه توسعه انسانی و... را می توان با عملکرد گذشته و حال حاضر ارتش مرتبط دانست. بسیاری بر این باورند تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار و اختیارات ارتش پاکستن صورت نگیرد، این کشور به هیچ وجه روی ثبات را نخواهد دید.

کافی است نگاهی گذرا به تاریخ سیاسی پاکستان بیندازیم، آن گاه مشاهده خواهیم کرد که نیمی از ۶۲ سال استقلال و تاسیس این کشور را نظامیان و فرماندهان ارتش بطور کامل اداره کرده اند به گونه ای که از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ تا کنون سه بار و با احتساب دوران ژنرال یحیی خان چهار بار ارتش بطور مستقیم در امور سیاسی و غیرنظامی کشور دخالت کرده و عملا تمام ساختار را تحت کنترل و سیطره خود در آورده است. تسلط و سیطره حکومت های نظامی و مخصوصا حکومت یازده ساله ژنرال ضیاء الحق بر اوضاع پاکستان به اندازه ای مقتدرانه بوده که تا کنون هیچ دولت برخاسته از احزاب پاکستانی در این کشور نتوانسته است دوره قانونی پنج ساله خود را بطور تمام و کمال به پایان برساند و هر بار توسط فرمانده کل نیروهای مسلح کشور ساقط شده است.

قانون اساسی به عنوان مهم ترین مرجع قانون گذاری پاکستان، برای ارتش مزایای فوق العاده ای را در نظر گرفته است که به بسیاری از اقدامات غیرقانونی ارتش وجهه قانونی می بخشد. مثلا در قانون اساسی پاکستان اصلی وجود دارد تحت عنوان "اصل ضرورت" که ارتش را قادر می سازد در صورت لزوم و تشخیص، وارد عمل شود و در امور سیاسی و غیرنظامی پاکستان دخالت علنی داشته باشد و به عبارتی دقیق تر اختیارات را از دولت حزبی سلب و عملا کشور را در انقیاد خود درآورد. از منظر سیاسی، ارتش پاکستان با ایجاد سازمان آی اس آی عملا در بسیاری از مسائل سیاسی نامربوط دخالت خود را اعمال می کند؛ به گونه ای هم اکنون از آی اس آی به عنوان نمایه سیاسی ارتش پاکستان یاد می کنند.

حیطه دخالت های ارتش فقط در امور سیاسی و نظامی محدود نمی شود و در طی شش دهه به حوزه های اقتصادی نیز تسری یافته است. در سال های اخیر دو کتاب خواندنی پیرامون مداخلات و فعالیت های اقتصادی ارتش پاکستان توسط دو کارشناس و پژوهشگر پاکستانی یعنی طارق علی و عایشه صدیق منتشر شده اند که کمک فراوانی به درک و فهم این مسئله می کند. طارق علی کتاب خود را سال ۲۰۰۳ تحت عنوان پاکستان ارتش محور منتشر کرد و در این کتاب به بررسی فعالیت های اقتصادی ارتش طی شش دهه تاریخ پاکستان پرداخت.

نویسنده در یکی از قسمت های کتاب می نویسد: «نبود نهادهای نظارتی و بازرسی بر بنگاه های اقتصادی ارتش یکی از مسائلی است که دست ارتش را بر اقتصاد پاکستان به طور کامل باز گذاشته است». او در کتاب خود از تعداد زیادی بنگاه اقتصادی نام می برد که عملا توسط ارتش و نظامیان بازنشسته اداره می شوند. یکی از این بنگاه های اقتصادی، بنیاد فوجی نام دارد که در سال ۱۸۸۹ توسط ارتش برای کمک به نظامیان بازنشسته دایر شده است. بیست سال از تاسیس این بنگاه می گذرد و هم اکنون به یکی از غول های تجارتی اقتصاد پاکستان تبدیل شده است. توانمندی بنیاد فوجی به حدی است که هم اکنون برای هفت درصد جمعیت پاکستان (معادل ده میلیون نفر) خدمات ارائه می کند. طارق علی همچنین اضافه می کند که قسمت عمده سهام صنایعی مانند قند و شکر، کود شیمیایی، غلات، مصالح ساختمانی و بالاخص سیمان و... به این بنگاه تعلق دارد و سرمایه این بنیاد در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ به مرز ده میلیارد روپیه رسیده است. طارق علی در کتاب خود تعداد زیادی از این موسسات و بنگاه های اقتصادی را معرفی می کند که امروزه در سراسر ساختار اقتصاد پاکستان ریشه دوانده اند و سلطه ارتش را بیش از پیش افزایش داده اند.

کتاب دوم اثری است که توسط عایشه صدیق یکی از نمایندگان مجلس ملی پاکستان در سال ۲۰۰۷ تحت عنوان پاکستان، اقتصاد ارتشی منتشر شد. این کتاب که در خود پاکستان منتشر شد سر و صدای زیادی را در میان اقشار مختلف جامعه پاکستان به وجود آورد. او در کتاب خود نسبت به کتاب طارق علی آماری تر بحث کرده است و آمار و ارقام تکان دهنده ای را به خواننده ارائه می کند که چگونه اقتصاد پاکستان روز به روز ارتشی تر می شود.

صدیق در کتاب خود می نویسد نظامیان پاکستان در اکثر صنایع این کشور دارای سهام و سرمایه هستند به گونه ای که امروزه در صنایعی مانند نفت و گاز، صنعت شکر، برنج و... از نقش تعیین کننده ای برخوردارند. او همچنین اضافه می کند که ۳۳ درصد صنایع سنگین پاکستان نیز هم اکنون در اختیار ارتش است. از ۱۲ شرکت برق کشور، ۹ شرکت آن متعلق به ارتش است و ارتش در بسیاری از امور زیربنایی کشور نقش یک پیمان کار را ایفاء می کند. در پاکستان بنیاد اقتصادی بزرگی وجود دارد که اصطلاحا بحریه نامیده می شود که ریاست آن را فرمانده نیروی دریایی پاکستان برعهده دارد. این بنیاد هم با چند میلیارد روپیه سرمایه، یکی از مهم ترین بنگاه های اقتصادی وابسته به ارتش محسوب می شود که در نواحی جنوبی پاکستان فعالیت می کند. از دیگر بنگاه های میلیاردی معروف متعلق به ارتش می توان به بنیاد شاهین اشاره داشت که فرماندهی نیروی زمینی پاکستان ریاست آن را بر عهده دارد.

صدیق همچنین اضافه می کند که دخالت های ارتش فقط به بخش دولتی و عمومی محدود نمانده و به بخش های خصوصی اقتصاد پاکستان نیز سرایت کرده است به گونه ای که هم اکنون هفت درصد بخش خصوصی به نظامیان تعلق دارد. دخالت ارتش در بخش های خصوصی همچنان در یک سیر صعودی قرار دارد.

سوای از مواردی که در سطور فوق اشاره شد ارتش و نظامیان پاکستان مالک زمین ها و اراضی فراوانی هستند که صدیق در کتاب خود ارزش آن ها را بالغ بر ده میلیارد دلار تخمین می زند. به عنوان مثال ژنرال ضیاءالحق در سال ۱۹۷۷ سازمانی را تحت عنوان بنیاد رفاه تاسیس کرد که بر خرید و فروش زمین و مستغلات در پاکستان تسلط تعیین کننده ای دارد و عملا با سرمایه ای معادل هفده میلیارد روپیه به یکی از ارکان مافیای زمین خواری در پاکستان تبدیل شده است. البته عایشه صدیق بعدها مقاله مستقلی را نیز در این خصوص تحت عنوان فئودال های درجه دار در لوموند دیپلوماتیک منتشر کرد که مطالب جدیدی به موارد مندرج در کتابش اضافه می کرد.

نویسنده در فصل های پایانی کتاب در یک ارزیابی کلی میزان دارایی های ارتش را بالغ بر بیست میلیارد دلار تخمین می زند. او همچنین با مقایسه دوره های مختلف به این نتیجه می رسد که دوران ریاست پرویز مشرف بر ارتش را باید عصر بیشترین مداخله ارتش در امور اقتصادی پاکستان ارزیابی کرد.

سلطه ارتش بر امور پاکستان به حدی است رد پای نظامیان را می توان علاوه بر امور نظامی بر سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ و حتی ورزش مشاهده کرد. بسیاری از فدراسیون های ورزشی پاکستان را نظامیان اداره می کنند کما این که شخص ژنرال اشفاق کیانی ریاست فدراسیون اسب دوانی پاکستان را نیز بر عهده دارد.

از این رو بسیاری از صاحب نظران مسائل شبه قاره بر این باورند تا زمانی که سیطره ارتش این گونه بر پاکستان حاکم باشد، پیش بینی یک آینده باثبات و مطمئن برای پاکستان مشکل و فرض بر محال خواهد بود.

از منظر تئوریک مهم ترین دلایل قدرت گیری ارتش را در نظام های سیاسی جهان سوم را می توان با عدم نهاد سازی کارآمد تحلیل و ارزیابی کرد. ساموئل هانتینگتون تئوری پرداز معروف آمریکایی در این باره در کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی می نویسد: «نبود نهادهای سیاسی کارآمد در یک نظام ارتش سالار به معنای آن است که قدرت در این جامعه پاره پاره است یعنی به صورت های مختلف و در کمیت های مختلف و گوناگون پدیدار می شود. اقتدار بر کل نظام جنبه گذرا دارد و ضعف نهادهای سیاسی به معنای آن است که اقتدار و سمت های سیاسی مهم به آسانی به دست می آیند و به آسانی نیز از دست می روند.» این نظریه با وضعیت پاکستان آن سال ها و سال های بعد کاملا همخوانی دارد. پاکستان یک ساله بود و نهادسازی چندانی در کشور صورت نگرفته بود که محمد علی جناح درگذشت و بسیاری از امور دگرگون شد. پاکستان در این برهه حتی قانون اساسی نداشت و هیچ کدام از نهادهای دموکراسی در کشور تشکیل نشده بودند.

بروز یک نزاع لاینحل بر سر منطقه کشمیر با هند هم مزید بر علت شد که تا کنون این مسئله شکل بحرانی خود را حفظ کرده است. بعد از همین نزاع است که شاهد افزایش قدرت روزافزون نظامیان در صحنه سیاسی پاکستان هستیم. در سال ۱۹۴۸ اولین رویارویی نظامی میان دو کشور صورت گرفت که تاثیر بسزایی در قدرت گیری نظامیان در کشور پاکستان داشت. در آن سال ۷۵ درصد کل بودجه کشور به امور دفاعی اختصاص یافت و در اختیار نظامیان قرار گرفت. نظامیان پاکستانی از همان ابتدا با امنیتی کردن جو پاکستان توانستند تسلط خود را بر سراسر کشور گسترش دهند و رقیبان حزبی خود مخصوصا حزب مسلم لیگ (حزبی که در استقلال پاکستان نقش اصلی را ایفاد کرد) را به حاشیه برانند و بعد از مدتی نظامیان عضو حزب نیز از آن انشعاب کردند و شاخه جدیدی از مسلم لیگ را به وجود آوردند.

البته شرایط بین المللی هم به گونه ای پیش رفت که تسلط ارتش بر امور کشور را تثبیت کرد. تثبیت قدرت نظامیان در پاکستان را میتوان ناشی از حمایت های فراوانی دانست که همواره از سوی قدرتهای غربی از آن به عمل می آمد. در دوران جنگ سرد پاکستان به عنوان متحد غرب و یکی از خطوط مقدم جبهه ضدشوروی تبدیل شد. کشورهای بلوک سرمایه داری در آن زمان برای مهار خطر سرخ (کمونیسم) دست به ایجاد یک سری پیمانهای نظامی در اطراف کشورهای کمونیستی زدند که در نتیجه پیمان ناتو (متشکل از کشورهای اروپای سرمایه داری همجوار شوروی) پیمان بغداد (متشکل از کشورهای خاورمیانه ای همجوار باشوروی شامل ترکیه، ایران، عراق و پاکستان) و پیمان سیتو (متشکل از کشورهای خاور دور مجاور با کشورهای کمونیستی) تشکیل شدند و عملا حمایتهای سیاسی و نظامی فوق العاده ای از رژیم های حاکم در این کشورها صورت گرفت که از جمله آنها پاکستان و ژنرال های این کشور بود. حمایت آمریکایی ها از رژیم های نظامی پاکستان به حدی بود که این کشور به اردوگاه بلوک غرب پیوست و علنا در مقابل اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش قرار گرفت به گونه ای که درزمان اشغال افغانستان توسط شوروی، پاکستان موضعی کاملا خصمانه نسبت به رژیم کمونیستی در کابل گرفت و حتی نزدیک بود موجبات حضور نیروهای آمریکایی را در پاکستان فراهم نماید.

در شرایط فعلی هم که جنگ با تروریسم با محوریت افغانستان و پاکستان در جریان است، آمریکا و دیگر کشورهای ائتلاف جهانی ضدتروریسم خود را نیازمند نظامیان پاکستانی می بینند. تنها آمریکایی ها در سال های بعد از حادثه یازدهم سبتامبر مبلغی بالغ بر ده میلیارد دلار به پاکستانی ها کمک کرده اند. کمک هایی که در حقیقت به ارتش پاکستان تعلق می گیرد و تسلط ارتش را بیش از پیش بر پاکستان بحران زده افزایش می دهد.

نویسنده: سید محمد رضا - موسوی