جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
همچنان دور از برگمان و چخوف
![همچنان دور از برگمان و چخوف](/web/imgs/16/143/yuez21.jpeg)
وودی آلن در فاصله کمی تا ۷۶ ساله شدن همچنان به سنت و عادت ۳۵ سال اخیر خود، یعنی ساخت حداقل یک فیلم در هر سال و با شتاب و روالی ادامه میدهد که حتی سینماگرانی با نصف سن وی را هم از پای درمیآورد.آلن که جدیدترین فیلمش به نام «تو یک غریبه بلندقد مرموز را ملاقات خواهی کرد» چهلمین فیلم او طی تقریباً ۴۰ سال گذشته به حساب میآید و آن را به جشنواره اخیر تورنتو در کانادا برده بود و آن را از ۲ مهر ماه در امریکای شمالی و اروپای غربی اکران کرده است. این فرضیه را که ریتم فوق را در کار تولید فیلم طبق روالی حساب شده، تکرار و مخصوصاً این پروسه را حفظ میکند، قبول ندارد و میگوید: «این طور نیست که من به چشم یک عامل پرتداوم و یا عادت به آن نگاه کنم و قصد القای چیزی از این طریق را داشته باشم و اصولاً به دنبال حفظ این روند باشم و به آن بیندیشم، من هر ساله دست کم یک فیلم میسازم زیرا یک سال مدت کمی نیست و در این مدت طولانی میتوان و باید کار کرد و محصولی تازه را ارائه داد. دو سه ماهی طول میکشد که فیلمنامه را بنویسید و گاهی هم کمتر و چون آثار من هیچگاه بودجهای عظیم ندارند، بلافاصله فیلمبرداری شروع میشود که ۸ تا ۹ هفته به درازا میانجامد.
ادیت و سوار کردن سکانسها پشت سر هم و تعیین ترتیب و توالی آن هم به لطف دستگاههای مدرن کنونی، زمان زیادی را بر باد نمیدهد. تازه آن قدر وقت برایم میماند که میتوانم حتی به تماشای مسابقات ورزشی و یا سایر فیلمها بروم، بچههایم را به پارک ببرم و همراه با گروه موسیقیای که در منهتن نیویورک با آنها قرار کاری دارم، به اجرای موسیقی بپردازم. بنابراین ساختن یک فیلم در هر سال نه تنها کار فوقالعاده سختی نیست کاملاً هم امکانپذیر است. مالیات هم که بابت آن از من نمیگیرند که آن را متوقف کنم!»
● تکرار در تکرار
اما مشکل وودی آلن در سالها و به واقع سه دهه اخیر این بوده که تم کارهایش تکراری شده و تفاوتها بین اکثر آنها اندک است. در فیلمهای او، اغلب با آدمهای مسن یا میانسالی در همان محله محبوب وی (منهتن نیویورک) و اخیراً در بخشهایی از اروپا طرف هستیم که دور هم میچرخند و دائماً از زندگی و دوستان خود حرف میزنند ولی معلوم نیست چه میگویند و دغدغههایشان، فقط ترسهای روانی آنها از زندگی و مرگ و علایقشان، پرداختن به کارهای هنریای است که فرجامی ندارد.
در میان فیلمهای او در سالهای اخیر اگر «مچ پوینت» در ۲۰۰۵ و «ویکی کریستینا بارسلونا» (۲۰۰۸) را نادیده بگیریم، بقیه همان چیزهای اندک فوقالذکر را هم برای گفتن نداشتهاند.
● همین هستند که هستند
آیا امیدی هست که اگر آلن از وقت آزادی که مدعی است در هر سال به رغم ساختن یک فیلم اضافه میآورد، استفاده بیشتر و بهتری صورت دهد، فیلمهای او نیز بهتر و باکیفیتتر شوند؟ «نه، بهتر نمیشوند! فکر نکنید که اگر بیشتر روی سناریو و روشهای اجرای آن کار کنم، فیلمها بهتر میشوند. آنها همین هستند که هستند و میبینید. حد نهایتی که میشد روی آنها فکر کنم، فکر کردهام و بیش از آن ارزشاش را نداشته است. امتحان کردم اما نشد. یعنی وقت بیشتری را به آنها اختصاص دادم و فیلمها به لحاظ کیفی و آن طور که شما میگویید، نشدند. اصلاً خوب یا بد بودن فیلمها به میزان وقتی ارتباط نمییابد که شما صرف آن میکنید. همه چیز به ایدهای برمیگردد که به ذهنتان میرسد و به چگونگی پرداخت آن. باید خوش اقبال هم باشید. اگر فکر خوبی به سرتان بزند، میتوانید آن را سریعاً پیاده هم بکنید.»
● زندگیهای به هم ریخته
وقایع «تو یک غریبه بلندقد مرموز را ملاقات خواهی کرد» در لندن روی میدهد. در این فیلم یک زن مسن (با بازی جما جونز) بعد از اینکه همسر همسن و سالش (آنتونی هاپکینز) وی را رها و با زنی جوانتر (لوسی پانچ) ازدواج میکند، کارش به پزشک روانکاو میکشد. اما وضع دختر این زن (نائومی واتس) هم چندان بهتر از مادرش نیست زیرا او نیز بعد از دیدن تمایل مبهم همسرش (جاش برولین) به زنی دیگر (فریدا پینتو) به مرز ناامیدی رسیده و شرایط شغلیاش در اداره محل کارش به هم ریخته است. ادارهای که رئیس جدید آن (آنتونیو باندراس) مشغولیات خود را دارد. این چرخهای است که هیچ کس از آن در امان نیست و در عین حال از اضطرابهایی برمیخیزد که برخی از آنها لزوماً ریشه در حقیقت ندارد و مثل بقیه فیلمهای آلن از تقابل بینتیجه افکار متفاوت و عجیب آدمها با یکدیگر در عصر مدرن میگوید. بنابراین ما با همان قصههای قدیمی آلن روبهرو هستیم؛ آدمهایی که ناراضیاند اما معلوم نیست که نارضایتیشان حقیقتاً چیست و اگر ادامه زندگی رنج آور است چرا آلن در برخی کاراکترهای فیلمش (و در گذشته، از زبان کاراکتر خودش) مکرراً از دغدغه وحشت مرگ میگوید.
● خجالت کشیدم
اگر از آلن بپرسید که آیا از فیلم «تو یک غریبه بلندقد مرموز را ملاقات خواهی کرد» راضی هست یا خیر جوابی میدهد که هر دو پاسخ مثبت و منفی را دربردارد ولی بار منفی آن بیشتر است. «همیشه وقتی فیلمی را شروع میکنم، تصور و امیدم این است که بهترین فیلم تاریخ را بسازم اما حاصل نهایی کار،حال خودم را به هم میزند! همیشه همین طوری میشود. وقتی بیش از ۳۵ سال پیش «پول را بردار و فرار کن» را میساختم به خودم میگفتم این خندهدارترین فیلم تمامی ادوار خواهد شد اما وقتی حاصل نهایی کار را دیدم خجالت کشیدم. به جز معدودی از فیلمهایم همین احساس را داشتهام، حتی بعد از آنی هال که از هر سو تحسین شد به این نقطه نظر رسیدم. در زمان ساخت «گلولههایی بر فراز برادوی» (۹۳) و «هر چیز مؤثر» (۲۰۰۹) نیز به همین نتیجه رسیدم. اصلاً در مورد همه فیلمهایم به این نقطه رسیدم!»
● شروع مشکلات
شاید مشکل آلن از زمانی شروع شد که او تم کمدی صرف کارهایش را کنار گذاشت و به شکل مذبوحانهای کوشید که اینگمار برگمان سینمای امریکا باشد و کارهایش را فلسفی کند و فیلمهای او از این طریق از اواخر دهه ۱۹۷۰ و بخصوص از اوایل دهه ۱۹۸۰ به بعد پیوسته پرطمطراقتر و اندیشمندانهتر شدند و بهتر بگوییم آلن و هوادارانش تصور کردند که این فیلمها چنین شدهاند. البته خود آلن به جای استفاده از نام برگمان فیلمساز بزرگ و اندیشمند و تلخگرای سوئدی که سالها است درگذشته است، از واژه آنتوان چخوف بهره میگیرد و کارهایش را تلاش برای چخوف شدن و حرکت در مسیر این داستانسرای بزرگ روسیه توصیف میکند ولی بلافاصله میگوید که تبدیل شدن به یک چخوف در عرصه سینما تقریباً غیرممکن است. «او نابغهای بود که نمیتوان به سطوح کاری و اندیشههای او رسید. کیفیت و محتوای کار وی بسیار مهم و غنی بوده است. چیزی که لااقل برای من غیرقابل تکرار است.»
● بدون عقل و پول
آیا باید دائماً و به تعداد زیاد فیلمهایی را ساخت که در عین کمدی بودن دائماً نگران کننده و اندوهآور باشند؛ تعریف یک کار کمدی در چارچوبهای مغزی این هنرمند معروف امریکایی که با فیلمهایی همچون «دوباره سعی کن سام» (۱۹۷۱) مشهور و با جنگ (۱۹۷۵) راهش را مستقل و از همگان سوا کرد، دقیقاً چیست؟
آلن میگوید: «ساختن فیلمهای شاد غمانگیز کار بسیار سختی است. اگر فقط بخواهید تماشاگران را بخندانید، بالاخره به جایی خواهد رسید اما اگر قصد کنید آنها را در همان زمان به فکر کردن هم وادارید، کار مشکل میشود. آنچه من انجام میدهم، تهیه یک قالب کمدی و سپس جای دادن قطعاتی از دغدغه در چند جای آن و به اندیشه واداشتن تماشاگران درخصوص زندگی، انسانیتها و معضلات بشری است. اینجا است که کار عمیق میشود. بدتر از همه اینکه من میکوشم این کار را در حالی انجام بدهم که نه بودجهام کافی است و نه نبوغی و حتی نه عقل درست و حسابی دارم!!»
منبع: Premiere
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران محمدجواد ظریف دولت چهاردهم پزشکیان دولت ظریف انتخابات رئیس جمهور علی باقری رهبر انقلاب علیرضا زاکانی
آتش سوزی جریمه رانندگی سراوان پلیس هواشناسی سازمان هواشناسی تهران شهرداری تهران پشه آئدس قتل گرما عزاداری محرم
واردات خودرو حقوق بازنشستگان خودرو قیمت خودرو بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو اربعین دلار قیمت سکه
تلویزیون فضای مجازی سینما امام حسین سینمای ایران صداوسیما دفاع مقدس فیلم بازیگر
فناوری دانشگاه تهران آزمون سراسری
رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ اسرائیل جو بایدن ترامپ فلسطین غزه روسیه جنگ غزه چین طوفان الاقصی ترور ترامپ
فوتبال پرسپولیس استقلال علی علیپور لیگ برتر سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات علیرضا بیرانوند لیگ برتر ایران رئال مادرید
اینترنت سیاره هوش مصنوعی عیسی زارع پور سرعت اینترنت گوشی اپل وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
گرمازدگی کاهش وزن سرطان چاقی بارداری گیاهان دارویی