پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

سلول های بنیادی توسعه یافتگی


سلول های بنیادی توسعه یافتگی

گفتگو با مؤلف کتاب «هویت انسانی توسعه»

در ادبیات توسعه و در منظر افکار عمومی، توسعه انسانی اگرچه موضوعی ناآشنا نیست اما به نظر می رسد در این زمینه تولیدات فکری اندک است. لطفا معرفی از این حوزه داشته باشید؟

تا دو دهه گذشته هرگاه سخن از توسعه به میان می‌آمد، ناخودآگاه یک برداشت اقتصادی از مفهوم توسعه به ذهن متبادر می شد. کشوری توسعه یافته تر به حساب می آمد که اوضاع اقتصادی بهتری داشته باشد. مصداق سرمایه در این دوران شامل دارایی‌های مادی، معادن و حساب بانکی افراد بود. اما به مرور که ناکارآمدی الگوهای توسعه برای جوامع روشن‌تر می‌شد، توسعه و الگوهای آن هویت جدیدی پیده کرده‌اند.

از جمله کاهش فقر، توجه به تفاوتهای فرهنگی و اقتضائات بومی کشورها و محیط زیست عناصر جدیدی بودند که به الگوهای توسعه اضافه شدند تا جایی که امروز مبدأ و محور توسعه بر مدار انسان معرفی می شود و بر همین اساس ما از دهه پیش با نسخه جدید و تحول یافته‌تری از توسعه تحت عنوان «توسعه‌انسانی» روبه‌رو هستیم.

در این فضای مفهومی جدید کشوری توسعه‌یافته‌تر به حساب می‌آید که شاخصه های زیستی افراد را بیشتر مورد توجه قرار دهد و از شهروندانی با توانمندی های بالاتری برخوردار باشد. دیگر تولید ناخالص داخلی و میزان برخورداری از منابع و معادن و حتی سرمایه‌گذاری در صنایع زیربنایی ملاک توسعه‌یافتگی نیست. ملاک و معیارهای جدیدتری همچون کیفیت زندگی، بهداشت عمومی و سطح سواد افراد جامعه مطرح است.

در یک تعبیر ساده می‌توان گفت انسان در الگوهای توسعه، پررنگ‌تر از گذشته دیده شده است. توسعه انسانی راهبردی است برای پیدا کردن نسبت انسان با اهداف و برنامه های توسعه. تا پیش از این انسان، ذیلِ توسعه‌یافتگی بود اما امروز توسعه برمدار او شکل می گیرد. در واقع ما با یک تحول در منظومه معنایی توسعه مواجه هستیم و باید صاحبنظران کشورمان سطح و عمق تولیدات فکری در این حوزه را ارتقا دهند.

همواره الگوهایی توسعه با سایر کشورها از موضع آمرانه و تجویز نسخه برخورد کرده اند. این موضوع در توسعه انسانی چه وضعی دارد؟آیا توسعه انسانی یک هدف واحد را دنبال می کند یا فرهنگ های گوناگون و ارزشهای بومی جوامع را مد نظر قرار می دهد؟

صاحبنظران و فعالان در این حوزه تلاش دارند تا از ایراد اساسی مدلهای پیشین توسعه نظیر الگوی نوسازی(Modernization) که مدعی اجرا و پیروی دقیق کشورهای در حال توسعه از این نسخه بود، بپرهیزند.

به همین دلیل شما می بینید که بسیاری از مشاوران و نظریه‌پردازان دفتر توسعه سازمان ملل(UNDP) از کشورهای آسیایی و شرقی هستند و در برنامه های کلان توسعه هیچ گونه جبری در ارائه الگوی یکسان و غیرقابل انعطافی به سایر کشورها ندارند. البته باید اضافه کنم که ماهیتاً توسعه انسانی بر مبنای تعریفی آزادانه و مختارانه از انسان پی ریزی شده است. هدف توسعه انسانی، رسیدن به اهداف است نه رساندن.

انتخاب فرد مهم است و اینکه برایش انتخاب نکنند بلکه خود او بتواند در هر زمینه ای از امورات فردی و اجتماعی دست به انتخاب بزند. در توسعه انسانی بنا نیست ارزشها، باورها و نظام معنایی جوامع انکار شود. هدف، شکوفایی توانمندیهای درونی و استعدادهای نهفته در افراد است. تنها تأکیدی که به عنوان یک نسخه می شود، توصیه به دولتهاست که فرصتهای برابر را برای انتخاب همگان فراهم کنند.

توسعه انسانی در جامعه ایران هم بخش‌هایی از این کتاب را به خود اختصاص داده‌است. مسأله خاصی که در این زمینه مطالعه شده چیست؟

به اعتقاد من ما ایرانیان امروز در برابر یک پرسش مهم قرار داریم که نمی‌شود به آن التفاتی نداشت؛ اینکه «اساساً اتاق فرمان توسعه‌یافتگی و پیشرفت کجاست؟ سلول‌های بنیادیِ توسعه یا بهتر بگویم اورانیومی را که باید به این منظور غنی‌سازی کرد، چیست؟»

این سؤال یا سوالات به نوعی طی تاریخ یکصدوپنجاه سال گذشته مشغله ذهنی نخبگان و اندیشمندان بوده است. منتهی تاکنون الگوی غالب در بررسی موانع توسعه‌یافتگی این بوده که "ما ایرانیان چرا و به چه علت اینگونه شدیم؟" ولی پرسشِ مهمتر برای من، این بود که اولاً راهِ برون‌رفت و چیرگی بر این موانع از کدام مسیر، برگشت ناپذیرتر است؟ و ثانیاً سهم نظام تربیتی و آموزش‌و‌پرورش در این میان چقدر است؟

در این کتاب ضمن معرفی کاملی از ماهیت و چیستیِ توسعه انسانی، روحیات و خلقیات ایرانیان و مهمترین ایستارها و موانع پنداری و رفتاری که در عمق عادتهای روزمره ما رسوخ کرده مورد مطالعه قرار گرفته. در واقع ما برای اینکه میزان سازگاری یا ناسازگاری جامعه ایرانی را با توسعه انسانی بررسی کنیم، ناگزیر از چنین مرور گذرایی هستیم. نقش و ارتباط آموزش و پرورش به عنوان یکی از شاخص های تعیین کننده توسعه انسانی مورد بررسی قرار گرفته.

جایگاه امروز ما ایرانیان با توجه به دیرینۀ فرهنگی کم‌نظیری که داشته‌ایم، راضیِ‌مان نمی‌کند. از سویی بخواهیم یا نخواهیم، توسعه یافتگی هیچ راه میان بُری ندارد. توسعه‌یافتگی مسیریست که باید پیمود. مانع اصلی دیر رسیدن یا نرسیدن، خودمان هستیم.

در واقع عادات و خلقیات غلط و ناسازگار با توسعه را تنها با کار تربیتی است که می توان اصلاح کرد. نمی‌شود پیشرفت را از بیرون به یک جامعه تزریق کرد. شاید عوامل دیگری همچون عوامل سیاسی و اقتصادی برای سرعت بخشیدن به توسعه یافتگی وجود داشته باشد، اما آنچه در توسعه انسانی به عنوان عامل محوری مطرح است، تکیه به توانمندیهای درونی افراد است. از این منظر نقش نهاد آموزش و کار تربیتی بسیار حائز اهمیت است. امروز خانواده ها، دانش‌آموزان و معلمان مدارس ایران نیازهای جدیدی از نظام آموزشی مطالبه می‌کنند.

دانش‌آموز ما می خواهد جای خود را در زندگی پیدا کند، می خواهد دیده شود و به حساب بیاید. مغز سخن در توسعه انسانی، تلاش برای متوجه کردن افراد نسبت به ظرفیتها و توانمندیهای درونی خودشان است. این در حالی است که روش های مرسوم آموزشی و تربیتی ما به شدت غیر تعاملی است. قطعاً استعدادها در چنین فضایی شکوفا نمی شود.

اگر خوب دقت کنید واژه بالندگی از واژگانی است که مکرر در وزارت آموزش و پروش استفاده می شود در حالی که کمتر به عمق این واژه زیبا توجه می شود. بالندگی بدون میدان دادن به افراد امکان پذیر نیست. چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم دانش آموز ما بالنده شود در حالی که کمترین فضا برای ابراز وجود و ابراز شخصیت را برای او فراهم کرده ایم؟ کار توسعه و پیشرفت از همین نقطه یعنی از مدرسه آغاز می شود اما مدرسه‌ای سازگار با توسعه انسانی.

چه شرایطی باید در نظام آموزشی یا به تعبیر شما "نظام تربیتی" ما به وجود بیاید تا شرایط بهتری برای توسعه یافتگی انسانی مهیا شود؟

اتکا به نیروی عقلی و رسیدن فرد به زمینه های فکری در آموزش و پرورش ما نباید به حاشیه برود. اندیشه‌ورزی، بُن مایة وجود انسان است و تشکیل سرمایه انسانی در ارتباط مستقیم با اندیشه ورزی و ورزشِ ذهنی دانش‌آموزان است. اساساً جوامع توسعه یافته از تعلیم و تربیتی برخوردارند که پرورش نیروی مغزی یادگیرندگان خود را مهم تلقی می‌کنند.

فلسفه آموزش و پرورش بر این اعتقاد استوار است که می‌توان انسان را تغییر داد، رشد داد، و یا به عبارت بهتر می‌توان انسان را خلق کرد. که این نکته هم در عمق آموزه های دینی ما و هم در تجارب بشری تصریح شده است. آموزش و پرورش باید توانایی ذهنی شهروندان را برای مواجهه با جبهه‌های جدید اجتماعی و فرهنگی در عرصه‌های درونی و بیرونی، ساماندهی، تجهیز و آماده کند.

اگر خواهانِ پرورش دانش‌آموزانی متعلّق به ریشه‌های فرهنگی و بومی خود هستیم، این خواسته تنها از راه خردورزی آن‌ها میسّر است. باید بچه ها در مدرسه و کلاس امکان بیشتری برای شکوفاشدن داشته باشند.

فرایند آموزش عمومی که در حساس‌ترین سن یادگیری، یعنی دوران نوجوانی صورت می‌پذیرد، باید قوه و توان تحلیل و انتخابگری را در دانش‌آموزان ایجاد کند. به نظر من ضرورت امروز جامعه ما، رشد و توسعه عقلانیت تا سرحد برقراری تعادل بین خردورزی، و عواطف و هیجانات است. ما ناگزیریم که به تناسب شرایط زمان و با توجه به پارادایم آموزش و پرورشِ سازگار با توسعه انسانی، به مهندسی نظام آموزشی خود بپردازیم.

عصر جدید، مهارت‌های جدید می‌خواهد و راه دستیابی به مهارت‌های جدید، تربیت جدید و تحوّل در روش‌های تربیتی است. خواه‌ ناخواه، ابزار و تکنولوژی مدرن آموزشی به درون خانواده‌ها نفوذ می‌یابد و نوجوانان و جوانان، بسیار زودتر از پدران و مادران، معلّمان، مدیران و مربیان با این فناوری آشنا می‌شوند. بیاموزیم و تلاش کنیم که فرزندانمان کارهای خود را با تکیه بر عقل و منطق پیش ببرند. تلاش کنیم عقل و منطق در کارها و تصمیمات آنها پررنگ باشد و لازمه این کار، منطقی بودن خودمان است.

گفتنی است کتاب «هویت انسانی توسعه» از معدود آثاری است که به طور مستقل سهم نظام تربیتی و آموزش و پرورش را در توسعه یافتگی بررسی و مطالعه کرده است. این کتاب می‌تواند راهنمای خوبی برای علاقمندان به مباحث توسعه، دانشجویان رشته‌های علوم اجتماعی، اقتصاد و مدیریت توسعه، پژوهشگران علوم تربیتی و کارشناسان و مدیران آموزش و پرورش باشد.

چاپ نخست کتاب «هویت انسانی توسعه؛ نگرشی نو به آموزش و پرورش و توسعه انسانی در جامعه ایران» اثر مرتضی نظری در شمارگان ۲۰۰۰ نسخه، ۲۰۰ صفحه و بهای ۴۸ هزار ریال به تازگی از سوی انتشارات مشق شب (۶۶۹۶۲۵۱۶-۰۲۱) منتشر شده است.

مرتضی نظری

منبع:

- وبلاگ راه توسعه به نشانیhttp://rahetoseeh.persianblog.ir

- روزنامه ایران، ۳۱ فروردین ۹۰ به نشانی

http://www.iran-newspaper.com/۱۳۹۰/۱/۳۱/Iran/۴۷۷۱/Page/۲۲/Index.htm