دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
«باردم» و یکی از بهترین بازی های سال
شکی نیست که بهترین بازی سال را در عرصه سینما کالینفرت هنرپیشه ۵۱ ساله بریتانیایی در رل جورج ششم پادشاه لرزان و الکن فیلم «نطق پادشاه» جدیدترین کار تام هوپر ارائه داده است اما اگر قرار باشد یک بازی خاص و یک فرد ویژه با او هماوردی کرده و نقشآفرینی او نیز نزدیک به فوقالعاده بوده باشد، وی خاوییر باردم اسپانیایی در فیلم «Biutiful» کار آخر الهخاندرو گونزالز ایناریتو مکزیکی است.
بسیاری از هنرمندان سینما بازی باردم ۴۱ساله را در این فیلم ستودهاند و در میان آنها اضافه بر ایناریتو که طبعاً بر فرد انتخابی خود مهر تأیید میزند و کار وی را تحسین میکند، میتوان شونپن، جولیا رابرتز و رایان گاسلینگ را هم یافت. آنها امیدوارند باردم روز ۹ اسفند امسال که هشتاد و سومین دوره جوایز سینمایی اسکار در شهر لسآنجلس امریکا اهدا میشود، اسکار برترین بازیگر مرد نقش اول سال به وی اهدا گردد و او کاندیدای این مهم نیز شده است و اضافه بر آن باردم کاندیدای عنوان BAFTA یعنی اسکار سینمای بریتانیا نیز به خاطر همین رل شده بود و هر چند بسیار بعید است که فردی بجز کالین فرت صاحب اسکار این رده شود اما وقوع این اتفاق و دور ماندن هنرمند اسپانیایی از این مهم نیز از ارزشهای فنی و هنری کار باردم نمیکاهد.
● تأثیرگذاری کامل
نتیجه گزینشهای فوق هر چه باشد شکی نیست که باردم رل واگذار شده به وی در «Biutiful» را با استادی و تأثیرگذاری کامل ایفا کرده است. او در این فیلم «اوزبال» است. مردی اهل معامله و خرید و فروش و انجام کارهایی که اکثر آنها غیرقانونی است. وی در گوشه و کنار جنوب شهر بارسلونا و آنجا که کارهای خلاف راه اصلی پول درآوردن است، گروه کارگران غیرقانونی تحت قیمومیت خود را اداره و برایشان کار جور میکند اما او متأهل هم هست. همسر او به لحاظ روحی- روانی فردی بیتعادل و مشکلساز است و به همین سبب کارشان به طلاق و متارکه کشیده و دو فرزند او بیش از آنکه عصای دست اوزبال باشند، بنا به سن و مقتضیات درس و زندگیشان خرجساز هستند. بنابراین اوزبال نه تنها باید کارگران فاقد مدارک قانونی در محیط کاریاش را حمایت و ساماندهی کند و برای آنها زمینههای کار قانونی را فراهم آورد بلکه شخصاً آنقدر پول دربیاورد که بچههایش از زندگی پرخرج در بارسلونا باز نمانند. با این حال مشکل اصلیتر و عمدهترین مسئله اوزبال این است که وی به سرطان مبتلا شده و مدتی کوتاه زنده خواهد ماند و بنابراین خود را موظف میبیند که هر کاری میخواهد، در همان مدت کوتاه باقی مانده از عمرش انجام دهد.
● توأم با تخلفهای اجباری
با این اوصاف ما با زندگی پرشتاب و در آستانه اتمام مردی بحران زده مواجه هستیم که باید همه کارهای انبار شده بر روی هم را در اندک زمانی انجام بدهد تا با وجدانی آسوده از این دنیا برود. او میکوشد. در ماههای آخر زندگیاش مدارک اقامت قانونی و مجوز کار را برای کارگران غیرقانونی دور و بر خود جور کند، برای بچههایش آنقدر بیندوزد که بعد از رفتن وی بدبخت نشوند و مهمتر از همه اینکه با وجدان ناآرام خود کنار بیاید و سرفراز از این جهان ناآرام برود. وجدانی که بر اثر زندگی پرفراز و نشیب و توأم با تخلفهای اجباری و یا دلبخواهی وی در محیطی که ذاتاً جرمپرور است، هیچگاه با آرامش قرین نبوده است و به خاطر ادغام دشوار تمامی این خصلتهای ناهمگون و لزوم ارائه تصویری منطقی در چارچوب قصهای پرتنش و درون زندگیهایی غیرعقلایی است که خیلیها هنر باردم را در این فیلم ستودهاند. جدا از اکثر مجامع و نشریات سینمایی که نقشآفرینی باردم را در این رل دستاوردی عالی دانستهاند، رابرتز که خود برنده اسکار۱۹۹۹ برای فیلم «ارین بروکوویچ» است، بازی باردم را قطعهای جادویی خوانده است، گاسلینگ گفته این از بهترین بازیهایی است که در عمرش به چشم دیده و شون پن آن را با یکی دو نمایش مارلون براندوی افسانهای یکی دانسته است.
● مهمتر از جوایز
حتی اگر تمجید آخر را افراطی بدانیم (که واقعاً نیز اینگونه است) شکی در این وجود ندارد که باردم به مرور زمان تبدیل به یک اکتور قوی شده و در عین حفظ ارتباط کاریاش با جامعه فرهنگیتر و غنیتر اروپا و ادامه همکاری با فیلمسازان اسپانیایی و یا موج نوسازان بینالمللی مانند ایناریتو با هالیوودیها نیز همکاری مؤثری را دایر کرده است و «جایی برای پیرمردها نیست» فیلم خبرساز چهارسال پیش برادران کوئن نمونه روشنی در این ارتباط است. بازی در رل یک قاتل بیرحم در آن فیلم اسکار نقش دوم مرد سال۲۰۰۷ را به وی بخشید و او پیش از آن برای فیلم «قبل از اینکه شب بیاید» نیز نامزد این جایزه شده بود. آیا باردم در سومین مرتبه کاندیداییاش برخلاف مرتبه اول، همچون بار دوم بر مجسمه کوچک طلایی چنگ خواهد انداخت و امید اصلی و جدی تصاحب آن- کالین فرت- را ناکام خواهد کرد؟ باردم مدعی است بیش از آنکه جواب این سؤال و رسیدن و نرسیدن به افتخارات بینالمللی و جوایز سینمایی مهم باشد، رسیدن به سطوح و درجات بالاتری از هنر بازیگری و حرفه Acting که سقف و مرزی بر آن متصور نیست برای او اهمیت دارد. باردم در فاصله کمی تا بهار۲۰۱۱ و در زمانی اندکتر تا توزیع جوایز اسکار امسال میگوید: «بزرگترین دستاورد این است که طیف و شعاع هنرتان و کاری را که به آن میپردازید، وسیعتر کنید و به گوشههایی دورتر و ناشناختهتر از آن هنر دست یابید. به آن قسمتها که پیشتر برایتان دست نیافتنی بود ولی حکم تجربه اینک آن را در تیررس و در شعاع دیدتان قرار داده است. من در این رلها زندگی را تجربه و البته گاهی مثل فیلم «زیبا» مرگ را نیز آزمودهام و اینها بر وسعت کاراکتر حقیقی و غنای وجودیام افزوده است.»
● کلکسیونی از تضادها
اینکه اوزبال براساس نوشته ایناریتو مجموعهای از تضادها است بر دشواریهای کار باردم افزوده است زیرا ما کاراکتری پیش رو داریم که در یک نما با استادی کارگران مهاجر غیرقانونی فاقد مجوز کار را در بارسلونا به کار میگیرد و در نمایی دیگر میکوشد آنها را از تخلف باز دارد و از شهرداری بارسلونا برگههای رسمی اشتغال به کار را برای آنها بگیرد و در قبال ناملایمات زمان یک حائل حفاظتی برای آنها باشد. اوزبال به همین منوال عاشق فرزندانش و در عین حال سختگیر و فاقد رحم در قبال آنها است و هیچ کوتاهی را از آنها نمیپذیرد. او حاضر است به همسر سابقش کمک کند اما به محض اینکه وی شخصاً چیزی را از اوزبال میطلبد جواب نه میدهد. او به لحاظ مذهبی و روحی آدمی کمالطلب و پیرو مسیحیت است اما در دقایقی از زندگیاش ناگهان ادعا میکند که نیازی به آن ندارد.
باردم این را پنهان نمیکند که به تصویر کشیدن همه این احساسات متضاد به سبب طول مدت بیش از اندازه فیلمبرداری (۵ ماه) او را واقعاً خسته و فرسوده کرده بود. وی در یادآوری آن ایام میگوید: «مشکل اینجا بود که باید آن توجه و تمرکز و کارایی و در عین حال لرزش شخصیت براساس سوژه و رل محوله را در تمام طول مدت فیلمبرداری حفظ میکردید و هر روز حداقل ۱۴ ساعت در آن قالب فکری میماندید. روزهایی که گاهی از آن فقط پنج دقیقه از فیلم استخراج و تدوین و نهایی میشد. بر این اساس، گاهی احساس میکنید که بر نقش کنترل لازم را دارید و زمانی هم برعکس حس میکنید که نقش بر شما سوار شده و شما را به این سو و آن سو میکشاند.»
● به خاطر «او»
ایناریتو به نوبه خود میگوید که از بدو تنظیم و تدوین این رل و نگارش قصه خاوییر باردم را برای ایفای آن در ذهنش داشته و به روایتی فیلم و نقش را اصولاً برای او نوشته است. ایناریتو میگوید: «هیچکس نمیتوانست چیزی را که باردم با تلخی ذاتی و واقعبینی چشمگیرش به این رل بخشیده به این نقش بیفزاید و این کار فقط از او برمیآمد. معتقدم اگر باردم نبود ما هرگز نمیتوانستیم چنین فیلمی بسازیم و همه ما مدیون او و کوشش عظیم و پرشکوه وی هستیم.»
شاید جالب باشد بدانیم که نقش اوزبال بیش از یک سال بعد از پایان فیلمبرداری و ماهها بعد از اکران فیلم هنوز در وجود باردم زندگی میکند و وی از آثار آن رهایی نیافته و مبرا از آن نیست ولی خود او میگوید این اتفاق به این خاطر افتاده که وی مثل معمول در اینگونه موارد خود را از هر جهت به روی رل مطروحه باز نگه داشته و مختصات آن را در وجود خود حل کرده است. وی میافزاید: «اگر این کار را نکنید، هرگز تبدیل به نقشی نخواهید شد که به شما سپرده شده است و در آن صورت در کار خود موفق نخواهید بود. در پایان چنین تجربههایی احساس میکنید تبدیل به آدمی غنیتر شدهاید. این چیزی است که فیلم ایناریتو به من بخشید و از این بابت بسیار شاکرم.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست