جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه ی امامت از دید متكلمان اسلامی


فلسفه ی امامت از دید متكلمان اسلامی

بحث درباره ی فلسفه یا اهداف امامت, یكی از بحث های كلی امامت است این بحث, در آثار كلامی, به گونه های مختلف مطرح شده است متكلمان اسلامی, آن جا كه به تعریف امامت پرداخته اند

یكی از بحث‏های مهم امامت، فلسفه‏ی آن است كه در این نوشتار ضمن بیان و بررسی دیدگاه متكلمان اسلامی، به مهم‏ترین فلسفه آن كه به پرتو روایات نورانی اهل بیت (علیهم‏السلام) در بیانات متكلمان امامیه انعكاس یافته، پرداخته شده است .

بحث درباره‏ی فلسفه یا اهداف امامت، یكی از بحث‏های كلی امامت است . این بحث، در آثار كلامی، به گونه‏های مختلف مطرح شده است . متكلمان اسلامی، آن جا كه به تعریف امامت پرداخته‏اند .

از هدف امامت و رسالت امام سخن گفته‏اند; زیرا، چنان كه می‏دانیم، یكی از گونه‏های تعریف، تعریف به غایت است . تعریف منطق، به این كه «آن، علمی است كه رعایت قوانین آن، ذهن انسان را از خطای فكری مصون می‏دارد .» ، از این قسم است و . . .

متكلمان اسلامی، در تعریف امامت گفته‏اند: «امامت، رهبری عمومی در امور دینی و دنیوی است .» . در این تعریف، در حقیقت، به غایت و فلسفه‏ی امامت اشاره شده است .

جای دیگری كه متكلمان اسلامی از فلسفه و غایت امامت و وظایف مسئولیت‏های امام سخن گفته‏اند، مبحث «وجوب امامت و ادله‏ی آن‏» است . دلیل عقلی مستقل و غیر مستقل متكلمان اسلامی بر وجوب امامت، به فلسفه‏ی امامت نظر دارد .

البته، بحث درباره‏ی فلسفه‏ی امامت، به صورت یك محور اساسی، جداگانه هم مورد توجه متكلمان اسلامی قرار گرفته است .

خواجه نصیرالدین طوسی، در «رساله امامت‏» گفته است:

سخن در باب امامت، بر پنج مسئله استوار است كه از هر یك از آن‏ها با كلمه‏ای خاص تعبیر می‏شود . آن واژه‏های پنجگانه، عبارت است از: ما; هل; لم; كیف; من . نخستین مسئله، این است كه گفته می‏شود: «ماالامام؟ امام چیست؟» ، و مسئله‏ی دوم، عبارت است از «هل الامام؟ آیا امام، در همه‏ی زمان‏ها موجود است‏یا در برخی از اوقات وجود دارد یا اصلا وجود ندارد؟» ، و سومین مسئله، عبارت است از «لم الامام؟ امام برای چیست؟» . این بحث، به علت غایی وجود امام مربوط می‏شود . چهارمین مسئله، عبارت است از «كیف الامام؟ امام، چه‏گونه است؟ و چه صفاتی دارد؟» ، و پنجمین مسئله، این است كه «من الامام؟ چه كسی امام است؟» . در این مسئله، درباره‏ی راه تعیین و تشخیص امام بحث می‏شود . (۱)

ابن میثم بحرانی نیز در كتاب قواعد المرام، مباحث امامت را بر محورهای یاد شده مبتنی كرده و گفته است:

سخن درباره‏ی این قاعده، مانند سخن در باره‏ی قاعده‏ی نبوت، در پنج مسئله خلاصه می‏شود كه به ترتیب عبارت است از:

۱) تعریف امامت (ما الامام؟) ;

۲) وجود امام (هل الامام؟) ;

۳) علت غایی وجود امام (لم یجب وجود الامام؟) ;

۴) صفات و ویژگی‏های امام (كیف الامام؟)،

۵) تعیین امام در هر زمان (من الامام؟). (۲)

قاضی عبدالجبار معتزلی، محورهای كلی مباحث امامت را سه مسئله‏ی ذیل دانسته است:

۱) اموری كه امام عهده دار رهبری آن‏ها می‏گردد;

۲) صفات و ویژگی‏هایی كه امام را از دیگران ممتاز می‏سازد;

۳) راه تعیین امام .

او، سپس افزوده است: «دیگر مباحث امامت، باید به یكی از مسایل یاد شده باز گردد .» . (۳)

روش ما، در این بحث، چنین است كه با رجوع به كتاب‏های كلامی معتبر شیعه و اهل سنت و با نقل اقوال و آرای متكلمان برجسته‏ی دو مذهب، نظر آنان را در باره‏ی فلسفه و غایت امامت و وظایف و مسئولیت‏های امام، در دو بخش بررسی خواهیم كرد . بخش نخست را به بررسی «نظر اهل سنت‏» و بخش دوم را به بررسی «نظر شیعه‏» اختصاص خواهیم داد .

الف) بخش نخست - فلسفه‏ی امامت از نظر اهل سنت

در آغاز، یادآوری این مطلب لازم است كه اصطلاح «اهل سنت‏» كاربردهای گوناگونی دارد . فراگیرترین كاربرد آن، همه‏ی مذاهب غیر شیعی را شامل می‏شود . مطابق این اصطلاح هر كس به امامت‏بلافصل امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) اعتقاد ندارد، «سنی‏» یا «اهل سنت‏» نامیده می‏شود .

در كابرد دیگر، اهل سنت، در مقابل اهل بدعت است . اهل حدیث و حنابله و ماتریدیه و اشاعره، خود را مصداق این اصطلاح می‏دانند و دیگر مذاهب و فرقه‏های اسلامی را اهل بدعت می‏شمارند .

اصطلاح اهل سنت، در سومین كاربرد، به معنای فرد یا گروهی است كه در فهم آیات و روایات، از روش تاویل استفاده نمی‏كند . بر این اساس، كسانی كه از روش تاویل بهره می‏گیرند، اهل سنت‏شناخته نمی‏شوند . این اصطلاح، تنها، بر اهل حدیث و حنابله اطلاق می‏شود و حتی ما تریدیه و اشاعره را هم در بر نمی‏گیرد; چرا كه آنان، در متشابهات و صفات خبریه، روش تاویل را به كار می‏برند . (۴)

مقصود ما از اصطلاح «اهل سنت‏» ، در این بحث، نخستین كاربرد آن است و عمدتا، سه مذهب كلامی معتزله و ماتریدیه و اشاعره را در نظر داریم:

۱) معتزله (۵) و فلسفه‏ی امامت

متكلمان معتزلی، بر این عقیده‏اند كه فلسفه‏ی وجوب امامت، اقامه‏ی حدود الهی است; زیرا، اجرای حدود الهی، واجب است، و از طرفی، وجوب آن، متوجه عموم مسلمانان یا یكایك آنان نیست، بلكه بر عهده‏ی امام است . بنابراین، وجود امام برای تحقق بخشیدن به این حكم و قانون الهی واجب خواهد بود . قاضی عبدالجبار معتزلی، در این باره چنین گفته است:

دو استاد برجسته‏ی كلام معتزله (یعنی ابوعلی و ابوهاشم جبایی) در تبیین وجوب شرعی امامت، به وجوب اقامه‏ی حدود كه در قرآن كریم وارد شده است، استناد جسته‏اند . قرآن كریم، درباره‏ی حد سرقت فرموده است: «والسارق والسارقهٔ فاقطعوا ایدیهما . . . » (۶) و درباره‏ی حد زنا فرموده است: «الزانیهٔ والزانی فاجلدوا كل واحد منهما مئهٔ جلدهٔ‏» (۷) و از طرفی، اقامه‏ی حدود، از وظایف و شئون امام است نه دیگران . بنابراین، باید امامی باشد كه به این مهم اقدام كند .

وی، آن گاه این اشكال را در مورد استدلال یاد شده مطرح كرده است كه «ممكن است وجوب اقامه‏ی حدود الهی، مشروط به وجود امام باشد، و از قبیل واجب مطلق نباشد . در این صورت، نمی‏توان از وجوب اجرای حدود، وجوب امامت را استنباط كرد .» . او، در پاسخ گفته است، اصل در باب وجوب، این است كه مطلق باشد، مگر آن كه مشروط بودن آن به دلیل دیگری ثابت‏شود . در مورد زكات، معلوم است كه وجوب آن، مشروط به داشتن مال و نصاب خاصی است و چون درباره‏ی اجرای حدود، چنین دلیلی در بین نیست، وجوب آن، مطلق خواهد بود . (۸)

از كلام عبدالجبار در «شرح الاصول الخمسهٔ‏» به دست می‏آید كه فلسفه‏ی وجوب امامت، تنها، اجرای حدود الهی نیست، بلكه اجرای همه‏ی احكام شرعی كه به امامت وابستگی دارد، غایت و فلسفه‏ی امامت‏به شمار می‏رود .

او گفته است:

بدان جهت‏به وجود امام نیاز است كه به احكام شرعی، مانند اقامه‏ی حدود و حفظ كیان مملكت و مرزهای كشور و آماده ساختن و بسیج نیروهای رزمنده برای مبارزه با دشمن و اموری از این قبیل، عینیت‏بخشد . هیچ گونه اختلافی در این وجود ندارد كه این گونه امور، از شئون و وظایف امام است . (۹)

عبدالجبار، در جایی دیگر از كتاب المغنی نیز به این مطلب تصریح كرده و گفته است:

ان الامام انما یراد لامور سمعیهٔ، كاقامهٔ الحدود و تنفیذ الاحكام و ما شاكلهما (۱۰)

در توضیح نظر معتزله می‏توان گفت، احكام و قوانین اسلامی، دو گونه‏اند: احكام و قوانین فردی; احكام و قوانین اجتماعی . احكام فردی، خارج از قلمرو امامت است . مثلا، اقامه‏ی نماز، بر هر مسلمان بالغ و عاقلی، واجب است، و انجام دادن این واجب، وابسته به وجود امام و رهبری كه عهده دار امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان باشد، نیست، اما حفظ كیان كشور اسلامی و مرزهای سرزمین اسلامی از تجاوز بیگانگان و شورش آشوب طلبان، اگرچه از واجبات كفایی است، ولی تحقق یافتن این حكم اسلامی، بدون وجود امام و پیشوایی كه نیروهای اسلامی را در جهت تحقق یافتن حكم مزبور، متحد و بسیج كند، امكان‏پذیر نیست . از طرفی دیگر، تعطیل حدود اسلامی، روا نیست; چرا كه فلسفه‏ی حدود - چنان كه از قرآن و روایات استفاده می‏شود - جلوگیری از فساد و تباهی و تجاوز و تعدی در جامعه است، و بدیهی است كه اگر اجرای حدود به امام سپرده نشود، و هر كس بتواند به اجرای آن اقدام كند، نه تنها تجاوز و تباهی در جامعه مهار و محدود نمی‏شود، بلكه خود، از اسباب و عوامل گسترش آن خواهد بود .

با توجه به ملاحظات یاد شده، ضرورت وجود امام در جامعه اسلامی، برای اجرای احكام اجتماعی و حدود اسلامی، امری است مبرهن و روشن . در حقیقت، این گونه استدلال بر وجوب امامت، از قبیل ملازمات عقلیه است; یعنی، احكام اجتماعی و حدود اسلامی، مستلزم وجوب امامت است .

این استدلال، از این جهت، اشكالی ندارد، و اگر اشكالی مطرح است، مربوط به منحصر ساختن فلسفه‏ی امامت در چنین غایت و غرضی است . آری، اجرای احكام و حدود اسلامی، یكی از اهداف و اغراض امامت است، نه یگانه هدف و غرض آن .

۲) ما تریدیه (۱۱) و فلسفه‏ی امامت

ابوحفص نسفی (متوفای ۵۳۷ ه) در رساله‏ی العقائد النسفیهٔ امور زیر را به عنوان اهداف و اغراض امامت‏بیان كرده است .

▪ تنفیذ و اجرای احكام اسلامی (تنفیذ احكامهم) ;

▪ اقامه‏ی حدود اسلامی (واقامهٔ حدودهم) ;

▪ پاسداری از مرزها (و سد ثغورهم) ;

▪ تجهیز نیروهای دفاعی (و تجهیز جیوشهم) ;

▪ گرفتن زكات و مالیات‏های شرعی (و اخذ صدقاتهم) ;

▪ سركوبی آشوب طلبان و دزدان و راهزنان (و قهرالمتغلبهٔ والمتلصصهٔ و قطاع الطریق) ;

▪ اقامه‏ی نمازهای جمعه و اعیاد اسلامی (و اقامهٔ الجمع والاعیاد) ;

▪ فصل خصومت‏ها و منازعه‏ها (و قطع المنازعات الواقعهٔ بین العباد) ;

▪ قبول شهادت گواهان در زمینه‏ی حقوق (و قبول الشهادات القائمهٔ علی الحقوق) ;

▪ تقسیم غنایم و ثروت‏های عمومی (و قسمهٔ الغنائم). (۱۲)

ملا علی قاری (متوفای ۱۰۱۶ ه) نیز در كتاب شرح فقه اكبر (۱۳) امور یاد شده را به عنوان هدف و غرض از امامت‏بیان كرده و آن‏ها را نمونه‏هایی از احكام شرعی دانسته كه آحاد امت اسلامی مسئولیت تولی و تصدی آن‏ها را ندارند، بلكه از وظایف و شئون امام به شمار می‏روند . (۱۴)

جمال الدین غزنوی حنفی (متوفای ۵۹۳ ه) در كتاب اصول الدین، فلسفه‏ی امامت را اجرای احكام و حدود الهی، فرماندهی سپاه و مجهز ساختن لشكریان اسلام، گرفتن مالیات‏های شرعی و دادن آن به مستحقان، و در یك كلام، تامین مصالح مسلمانان دانسته است . (۱۵)

در كتاب الحصون الحمیدیهٔ (۱۶) پس از بیان امور یاد شده، گفته است:

این امور در جوامع اسلامی تحقق نخواهد یافت، مگر با داشتن امام و پیشوایی كه درامور خویش به وی رجوع كنند، او، مفاسد را از جامعه دور می‏سازد و مصالح اجتماعی را حفظ می‏كند و از بروز آن چه مقتضای طبایع و غرایز بشری و طمع ورزی آدمی است، جلوگیری می‏كند، چنین پیشوایی، تكیه گاه مردم است و آنان، بر اساس رای و نظر و امر و نهی وی عمل می‏كنند . (۱۷)

دیدگاه ماتریدیه درباره‏ی اهداف و اغراض امامت، نسبت‏به دیدگاه معتزله، مشروح‏تر و گویاتر است . نقطه‏ی مشترك هر دو دیدگاه، این است كه فلسفه‏ی امامت را از جنبه‏ی حیات اجتماعی و سیاسی جامعه‏ی اسلامی ارزیابی كرده‏اند .

از دید آنان مسئولیت امام، اجرای احكام و حدود اسلامی، و حفظ نظم و امنیت جامعه و مبارزه با مفاسد و مظالم اجتماعی است، اما حفظ دین از خطر تحریف و تبیین مفاهیم و معارف و احكام اسلامی، از شئون امام و اهداف امامت‏به شمار نمی‏رود .

۳) اشعریه (۱۸) و فلسفه‏ی امامت

دیدگاه مذهب اشعریه، درباره‏ی فلسفه‏ی امامت، در برخی از كتاب‏های كلامی آنان به صورت جداگانه، و در برخی دیگر، در بحث مربوط به «دلایل وجوب امامت‏» مطرح شده است . در این جا نمونه‏هایی از آن‏ها را یادآور می‏شویم .

▪ قاضی ابوبكر باقلانی (۱۹) (متوفای ۴۰۳ ه) در پاسخ این پرسش كه «هدف از نصب امام چیست؟» گفته است:

فرماندهی سپاه، پاسداری از مرزها، سركوبی ستمگران، حمایت از مظلومان، اقامه‏ی حدود، تقسیم سرمایه‏های عمومی میان مسلمانان و هزینه كردن آن در اموری مانند جهاد با دشمنان، اموری است كه هدف از نصب امام را تشكیل می‏دهد و به عنوان وظایف و مسئولیت‏های او به شمار می‏رود . (۲۰)

▪ ابومنصور بغدادی (متوفای ۴۲۹ ه) گفته است:

مسلمانان، به پیشوایی نیاز دارند كه احكام و حدود آنان (احكام و حدود اسلامی) را اجرا كند، سپاهیان را فرماندهی كند، اموال عمومی را میان آنان تقسیم كند . (۲۱)

▪ ابوحامد غزالی (متوفای ۵۰۵ ه) در بیانی كلی‏تر درباره‏ی وجوب امام گفته است:

بدون شك، نظام دین، مغلوب و مقصود شارع است، و از طرفی، نظام دین، جز با امامی كه از دستورهای وی اطاعت‏شود، پایدار و استوار نخواهد شد . نتیجه‏ی این دو مقدمه، وجوب نصب امام است .

وی، در ادامه، یاد آور شده است كه نظام دنیا، بدون امام و رهبر ثبات و استقرار نخواهد داشت، و از طرفی نظام دنیا، در ثبات و استقرار نظام دین، ضرورت دارد، و نظام دنیا، در رستگاری بشر و نیل به سعادت اخروی، امری است ضروری كه مقصود همه‏ی پیامبران الهی بوده است . بر این اساس، امامت، از ضروریات شریعت‏به شمار می‏رود . (۲۲)

غزالی، در پاسخ این پرسش كه «مگر نه این است كه دنیا، از نظر شریعت، مورد نكوهش است و توجه به آن، با دینداری منافات دارد؟» ، گفته است، دنیا، در دو معنا به كار می‏رود: یكی غرق شدن انسان در تمایلات و لذت‏های حیوانی، و دیگری، بهره‏گیری معقول و مشروع از لذایذ و تمتعات دنیوی . آن چه با دینداری ناسازگار است، معنای نخست دنیا است، اما معنای دوم آن، نه تنها با دینداری ناسازگاری ندارد، بلكه از مقدمات ضروری آن به شمار می‏رود .

علی ربانی گلپایگانی

پی‏نوشت‏ها:

۱) تلخیص المحصل، ص ۴۲۶ - ۴۲۷ (رسالهٔ الامامهٔ)

۲) قواعد المرام فی علم الكلام; ص ۱۷۳ - ۱۷۴ .

۳) المغنی، بحث الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۱ .

۴) ر . ك: علی ربانی گلپایگانی، الكلام المقارن، ص ۱۲ - ۱۸ .

۵) معتزله، یكی از مذاهب كلامی مهم در دنیای اسلام به شمار می‏روند . اگرچه در جهان معاصر به عنوان یك مذهب رسمی وجود عینی ندارند، ولی افكار و اندیشه‏های آنان، همچنان مورد توجه محققان و متفكران اسلامی و غیر اسلامی است . مؤسس این مذهب، واصل بن عطا .(متوفای ۱۳۱ ه) است . جهت آگاهی بیش‏تر از تاریخ، عقاید و متفكران و آثار كلامی این مذهب به كتاب فرق و مذاهب كلامی از نگارنده رجوع شود .

۶) مائده: ۳۸ .

۷) نور: ۲ .

۸) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۴۱ .

۹) شرح الاصول الخمسهٔ، ص ۵۰۹ .

۱۰) المغنی، ج ۱، ص ۳۹ .

۱۱) ما تریدیه، پیروان ابومنصور ماتریدی سمرقندی (متوفای ۳۳۳ ه) هستند . از آن جا كه ابومنصور، از نظر فقهی، پیرو مذهب حنفی بود، این مذهب كلامی، در مناطقی كه احناف زندگی می‏كنند، رسمیت دارد و عقاید اسلامی، بر اساس متون و آثار كلامی این مذهب، تحقیق و تبیین می‏شود . كتاب شرح عقاید نسفی، معروف‏ترین متن درسی حوزه‏های علمی احناف است، جهت آگاهی بیش‏تر درباره‏ی این مذهب كلامی به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .

۱۲) شرح العقائد النسفیهٔ، ص ۱۱۰; النبراس، ص ۵۱۲ - ۵۱۳ .

۱۳) رساله‏ی الفقه الاكبر منسوب به ابوحنیفه است‏بر این كتاب، شروحی نوشته شده است كه یكی از شرح‏های معروف آن شرح ملاعلی قاری است .

۱۴) شرح الفقه الاكبر، ص ۱۷۹ .

۱۵) اصول الدین، ص ۲۶۹ - ۲۷۰ .

۱۶) این كتاب، تالیف حسین بن محمد طرابلسی (متوفای ۱۳۲۷ ه) است و از متون درسی احناف در برخی از حوزه‏های علمیه به شمار می‏رود .

۱۷) الحصون الحمیدیهٔ، ص ۱۹۱ .

۱۸) اشعریه، پیروان ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۲۶ یا ۳۳۰ ه) هستند . این مذهب كلامی، در میان شافعی‏ها و مالكی‏های اهل سنت‏شهرت و رسمیت دارد . شهرت این مذهب كلامی در جهان اهل سنت، از مذهب ماتریدیه، بیش‏تر است . جهت آگاهی از تاریخ و تحولات و عقاید و آرای متكلمان و آثار مهم كلامی این مذهب كلامی، به كتاب فرق و مذاهب كلامی رجوع شود .

۱۹) وی، پس از ابوالحسن اشعری، یكی از برجسته‏ترین متكلمان اشعری به شمار می‏رود . او، در ترویج مذهب اشعری سعی فراوانی نمود و در عصر خویش، رهبری كلام اشعری را بر عهده داشت . ر . ك: مقدمه‏ی ابن خلدون، ص ۴۶۵ .

۲۰) تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۷ .

۲۱) اصول الدین، ص ۱۴۴، طبع بیروت، دارالفكر .

۲۲) الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۲۵۴ .

۲۳) غایهٔ‏المرام فی علم الكلام، ص ۳۶۶ .

۲۴) شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۴۶ .

۲۵) شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۶ - ۲۳۷ .

۲۶) همان، ص ۲۳۳ .

۲۷) نهایهٔ‏الاقدام فی علم الكلام، ص ۵۵۹ .

۲۸) مقدمه‏ی ابن خلدون، ص ۱۹۱ .

۲۹) ر . ك: تلخیص المحصل، ص ۴۰۷; قواعد العقائد، ص ۱۱۶ .

۳۰) الالفین، ص ۸ .

۳۱) همان .

۳۲) همان، ص ۷ .

۳۳) مائده: ۳۸ .

۳۴) نور: ۲ .

۳۵) نور: ۴ .

۳۶) الالفین، ص ۸ .

۳۷) ر . ك: سید مرتضی، الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۳۶; شیخ طوسی، كتاب الغیبهٔ، ص ۴ - ۵; سدیر الدین حمصی، المنتفذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۴۰; خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص ۴۲۹ (رسالهٔ‏الامامهٔ) ; محقق حلی، المسلك فی اصول الدین، ص ۱۹۴; ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۷۷; علامه‏ی حلی، كشف المراد، ص ۴۰۹; فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص ۳۲۷ - ۳۲۸ .

۳۸) ر . ك: فصلنامه انتظار، شماره‏ی ۵ .

۳۹) شاید، مقصود این است كه بسیاری از این اخبار، از نظر سند، قابل مناقشه‏اند، و آن چه از جهت‏سند قابل اعتماد است، ناچیز است و بیان كننده‏ی همه‏ی احكام شریعت نیست . چنان كه گفته شده است، ابوحنیفه، كم‏تر از بیست‏حدیث را قابل اعتماد می‏دانست . ابن خلدون گفته است: «ائمه‏ی مجتهدان، درباره‏ی احادیث، نظر متفاوتی داشتند . گفته شده است كه ابوحنیفه، حدود هفده حدیث را برگزیده است . مالك، احادیثی را كه در كتاب الموطا نقل كرده، انتخاب كرده است كه حدود سیصد حدیث است . احادیثی كه احمد بن حنبل در مسند خویش آورده، پنجاه هزار حدیث است‏» وی، آن گاه، دلیل این تفاوت را به كارگیری دقت‏بیش‏تر یا تساهل در نقل احادیث دانسته است و این توهم را كه امثال ابوحنیفه، عمدا، از نقل و قبول احادیث صرف نظر كرده‏اند، مردود شمرده است [مقدمه ابن خلدون، ص ۴۴۴ - ۴۴۵] .

گذشته از این، در احادیث، گاهی تعارض و تهافت‏یافت می‏شود . پس چه گونه می‏توان آن را میزان حفظ شریعت دانست؟

۴۰) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۶۱ .

۴۱) الشافی، ج ۱، ص ۱۷۹ .

۴۲) قواعد المرام، ص ۱۷۸ - ۱۷۹ .

۴۳) كشف المراد، ص ۴۹۳; الالفین، ص ۵۶ - ۵۷ .

۴۴) ارشاد الطالبین، ص ۳۳۳ - ۳۳۵ .

۴۵) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۷۰ - ۷۱ .

۴۶) الشافی فی الامامهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱ - ۱۸۶ .

۴۷) قواعد المرام، ص ۱۷۹ .

۴۸) وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۵ .

۴۹) مقصود، نمازها و روزه‏هایی است كه زن در ایامی كه خون حیض و نفاس می‏بیند، انجام نمی‏دهد .

۵۰) الصلاهٔ عمود الدین .

۵۱) لاتقیسوا! فان من الدین ما لایقاس، و سیاتی اقوام یقیسون! فهم اعداء الدین! و اول من قاس ابلیس . وسائل الشیعهٔ، ج ۱۸، ص ۲۷ .

۵۲) در آثار كلامی علامه‏ی حلی، مانند كشف المراد، الالفین، نهج المسترشدین، این روش یافت می‏شود .

۵۳) المنقذ من التقلید، ج ۲، ص ۲۵۶ - ۲۶۰ .

۵۴) المغنی، الامامهٔ، ج ۱، ص ۶۹۶۷ .

۵۵) الشافی، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۸ .

۵۶) نحل: ۴۴ .

۵۷) حشر: ۷ .

۵۸) نجم: ۳ - ۴ .

۵۹) اصل الشیعه واصولها، ص ۱۶۱ - ۱۶۵ .

۶۰) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه‏ی ۱۰۴ .

۶۱) همان، خطبه‏ی ۱۳۱ .

۶۲) تحف العقول، بخش مربوط به سخنان امام حسین (علیه‏السلام).

۶۳) علل الشرایع، ص ۲۵۳، باب ۱۲۸، حدیث ۹ .

۶۴) اصول كافی، ج ۱، كتاب الحجهٔ، باب جامع فی فضل الامام .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.