یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجموعه شعر تسلیتی برای صدا چه می سراید
دنیای شعر امروز دیگر به مثابه ی دیروز نیست. به مثابه ی فردا هم نیست. یک مثلث مختلف الاضلاع است. بدین سان که شرایط زمان و مکان در دیروز و امروز و البته فردا در تفاوت عمده است. مهمترین خیزش که بر این مهم مهر تایید می زند؛ حرکت جوامع از انقلاب کشاورزی به سمت انقلاب صنعتی و استحاله شدن در الکترونیک است و یا به بیانی همان انقلاب پسامدرن، امروزه دیگر فرهنگ و تاریخ یک سرزمین به تنهایی نشانگر هویت ملی و اعتقادی آن سرزمین را رقم نمی زنند بلکه کره خاکی فرآیندی یکسان را طی می کند که از آن به دهکده ای جهانی یاد کرده اند. متولد شدن و حرکت در جهت نضبح و تراوشی متفاوت در زبان و ادبیات جهان پسامدرن کاری بس دشوار و طاقت فرساست. گرچه در دنیای دیروز متفاوت شدن، کاری سهل بود ولی امروزه دیگر نمی توان چنین برداشتی را با ذهن آشتی داد. در این برهه ی زمانی رقابت میلی متری است و هر شاعری که بتواند در اندازه ی خود و نه بیشتر کاری را به منصه ی ظهور برساند از این منظر در حوزه ادبیات جایگاهش فرارونده و ماناست.
مجموعه شعر تسلیتی برای صدا کاری است متفاوت از سجاد سبزواری که در بهار ۱۳۹۰ توسط انتشارات شاملو به زیور چاپ آراسته شده و در انظار عموم قرار گرفته است، اثر با مقدمه ی کوتاهی از رحیم رسولی همراست. شاید بتوان گفت در این مقدمه تسلیتی برای صدا» خودنمایی می کند. یعنی مقدمه آینه ای است که مجموعه شعر «تسلیتی برای صدا در آن دیده می شود. این مجموعه حاوی ۷۸ شعر بوده که اغلب در قالبی مینی مالیسم سروده شده اند. شاعر برای اشعارش به مانند شعرایی نظیر علیرضا نوری همدانی نامی انتخاب نکرده. همانطور که در دیگر نقدهای ادبی سخن رانده ایم، چنین شعرایی که نامی برای اشعارشان برنمی گزینند، از افق دیدی متفاوت با پیامدهایی مجزا و دستاوردهایی ویژه بهره می جویند. از بهتر این که بدنبال ایجاد شورش های غیرمنتظره و دغدغه هایی فرارونده در روحیه مخاطبند. به بیانی نیت بر آن دارند تا که گام به گام مخاطب را در جاده ی فهم شعر هدایت نمایند و در ختام مخاطب بتواند به نتیجه ای منتج و درخور تأمل دست یابد.
ضمن این که انتخاب نام برای اثر نیز به مثابه این نیست که آن اثر با مخاطب ارتباط معنایی و هنری برقرار نمی کند. سجاد سبزواری در مجموعه ی «تسلیتی برای صدا» کاری متفاوت با پارادایم هایی مجزا در زبان و اندیشه ایجاد نموده. متفاوت بدین گونه که چه از حیث فرم و چه از لحاظ ساختار در شعر بدنبال ایجاد ظرف نیست بلکه متغییر است. اگرچه اثر بر محور قطارمینی مالیسم در حرکت می باشد ولی این قطار با شناخت لازم از راه فرارو نه تنها در ایستگاه های معنا یکی پس از دیگری پیاده می شود بلکه در هر ایستگاهی به قطار خود نیز واگن اندیشه ای را می افزاید. می توان گفت اندیشه شاعر در این مجموعه در اختیار زبان و زبان نیز در خدمت اندیشه در پی سیری معنایی است. به بیانی نوعی توازن پیش رونده را توأم با پیامدهایی چند محور در زبان و اندیشه ی این شاعر شاهد هستیم.
مجموعه ی شعر «تسلیتی برای صدا» همچنانکه از نامش پیداست نگاهی انتقادی را به جامعه زمان خود منتقل می کند. فضاسازی در معنا و در ابعادی در کلام از مهمترین تکنیک های ادبی شاعر محسوب می شوند. شاعر در اثرش هم در بازنگری بسترها و هم در باز تولید پیام های اجتماعی موفق نشان داده است. در کار مینی مالیسم برخلاف کارهای ماکسی مال بستر آنچنان باز نیست که شاعر بتواند با استخدام واژه ها فهمی چشم گیر را به تصویر بکشاند بلکه شاعر در این وضعیت به هنرنمایی بی بدیلی نیاز دارد چه این که به مثابه ی دریا در کام کوزه است. لذا در حوزه ی ادبیات و شعر صرفن در بستری محدود هنرنمایی کردن از عمده کارهایی است که به سهولت هر شاعر از پس آن برنمی آید که سجاد سبزواری در این عرصه خوب توانسته میدان تازی کند. یکی از پارادایم های مثبت شاعر که در آثارش پیداست نمادپردازی است.
نماد پردازی نه به آن معنا که بر معنی و مفهومی ظاهر دلالت می کند بلکه نماد پردازی ای که ورای از مفهوم ظاهری است. به بیانی آنچه که از شعر این شاعر می توان بخوبی دریافت، بیان غیرمستقیم یک مفهوم یا حالتی است که هنرمندانه در اشعار لحاظ شده. نکته ی دیگر در اشعار این شاعر ایجاد فضا در فرم و کلام می باشد. با این که فضا و نماد از عناصر داستان به شمار می آیند ولی شاعر با تکنیک خاصی توانسته این دو را به سهولت در شعر به تصویر بکشاند. فضا در بدنه ی شعر سجاد سبزواری بدنبال ایجاد حس و حال مسلطی بر یک اثر هنری است و نه احساسی بی جان و سقیم بر آن اثر، دیگر نکته دیالوگ سازهای چند سویه در این اثرند. به نظر می آید کارهای کوتاه ادگار آلن پو و دیگر نویسندگان ادبی که در حوزه ی مینی مالیسم میدان داری می کنند در شکل گیری این گونه آثار بی تأثیر نیست. این قلم بر این اصل استوار بوده که هر اثری در پی آمد، اثر قبل متولد می شود و البته نضبح گرفته و بارور می گردد.
وقتی مجموعه ی شعر «تسلیتی برای صدا» را از دیدگان خود عبور دادم به یاد پل والری شاعر سمبولیست فرانسوی افتادم که تعریف خوبی از نثر و شعر ارائه داده. وی می گوید: در نثر کلمات راه می روند، اما در شعر می رقصند. لذا در برخی از کارهای سجاد سبزواری رقصیدن واژه ها نمایان است. حالت دادن به بار معنایی زبان و قایل شدن تغییر برای اندیشه به شاعر کمک می کند تا که در راهی که پیش روی خود دارد، موفق نشان دهد. شعر همان زبان گفتار است، همان زبانی که در کوچه و بازار اتفاق می افتد، ولی تفاوت عمده اش با زبان کوچه و بازار این است که توسط شاعر در قالبی فنی و هنرمندانه به جامعه تسری می یابد. شعر آگاهی نیست، شعوری بی زمان و مکان است. حضوری بی نام و نشان. گرچه برای هر زبانی می توان تعاریفی را برشمرد ولی برای زبان دل تعریفی یافت می نشود ... ! با هم اشعاری از این مجموعه را وارسی می کنیم.
می توان گفت آخرین شعر شاعر یعنی شعر شماره ۷۸ که در ظهر مجموعه نیز تصویر شده است شعری با معنا ولی پراکنده است.
از این منظر در متن مجموعه تسلیتی برای صدا اشعاری وجود دارد که به مراتب از حیث واحد بودن ساختار و محتوا موفق تر از این کار نشان می دهند. به هر روی به نگاه شاعر احترام می گذاریم، اما این را هم باید به ذهن بسپاریم که برای کارهای کوتاه مجال میدان داری از واژه ها سلب می شود. یعنی شما ابزار و مصالح زیادی برای بنا کردن ساختمان ادبی خود در اختیار ندارید تنها می توان به محدوده واژه هایی اکتفا کرد که فقط با همان واژه ها اثر خود را خلق می نمائیم. یعنی در ابعادی به مانند همان دو بیتی یا رباعی است که واژه ها زیاد جای مانور ندارند.
شاعر در شعر ۷۸ شروع خوبی را از خود به نمایش می گذارد و البته پایان شعر هم بسیار زیباست اما بدنه ی شعرکه از دو سطر تشکیل می شود، تناسب معنایی خوبی را با آغاز و پایان شعر برقرار نمی سازد لذا اگرچه شاعر برای خود فهم سازی کرده و دلایلی هم حتمن برای اثر دارد اما شعر مال مخاطب است نه شاعر. ضمن این که سطر اول با سطر آخر یعنی در باغ کلاغ تسلیتی برای صداست وجه اشتراک معنایی دارند. یعنی هر دو یک معنی را تصویر می کنند و تنها تفاوت این دو در فرم است... شاید بتوان گفت در برخی دیگر از کارهای کوتاه سجاد سبزواری این وجه اشتراک معنایی و توضیحات اضافی یا به بیانی دیگر تشریح معنایی مکرر دیده می شود که بایستی این نقص را شاعر برطرف نماید. اما شاعر در شعر ۲۸ کاملاً متفاوت است، شخصی در تو می گرید/ که در نی ریخت دریا را/ و بومیِ غربت شد/ تابستان شمال را/ صدای تو زیبا می کند. در این اثر ما با فرآیند یکسانی مواجه می شویم که هم در فرم رعایت شده و هم در معنا. ضمن این که گزینش واژه ها در اثر ماهرانه است.
واژه هایی چون دریا، تابستان و شمال. شاعر سعی بر آن داشته در بستری ناتورالیستی کار خود را آغاز نماید و در همین بستر بدنبال ارائه ی پیام هایی اجتماعی است. شعر ۲۹ نیز بسیار زیباست: نزن/ به شما می خندد/ این دلقک برفی ست/ نه آدم! نمادپردازی در این کار کوتاه بسیار زیبا اعمال شده. بیان غیرمستقیم یک مفهوم یا معنا را به تصویر کشیدن کاری است بس دشوار. شاعر در این اثر مسایل اجتماعی را در قالبی انتقادی تصویر می کند. نگاه طبیعت گرایانه و هومانیسم اجتماعی شاعر در این اثر هویداست. در شعر کوتاه ۳۸ شاعر چنین می سراید: غسل می کرد/ و قطب جنوب مدام در حال ریزش بود. در این اثر نوعی آیرونی کلام نهفته است که بیشتر تکنیک شعرای فرانسوی است. شاعر برخلاف منظور اصلی سخن را می گوید. چه این که غسل کردن در شرایطی رآل محل نظر است ولی شاعر برخلاف، اشاره به قطب جنوب می کند که در حال ریزش است. تصویر کردن الگوهای واقعی در قالبی هنری کار آسانی نیست که شاعر خوب از پس این مهم برآمده. افزون بر این که شعر دقیقن پیامی منتقدانه را تصویر می کند. در شعر شماره ۵۱ شاعر می سراید: همیشه دوست داشتم/ با پورتین راه بروم/ در خیابان/ در مدرسه/ در بازی/ مادر اما مخالفت می کرد/ و من دلیلش را نفهمیدم/ تا شبی/ تعدادی مرد/ با پوتین هایشان/ خوابم را له کردند/ صورتم را له کردند/ استخوانم را له کردند/ و من دلیلش را نفهمیدم. این شعر پراکسیس رفتاری تاریخ جنگ ها را که در قالبی هرمنوتیکی درآمده اند را ترسیم می کند به طوری که در اذهان عموم نیز نقش بسته و حتا در خواب نیز کارساز است.
تنها روزنه ی معنایی ای که می تواند ما را به این سمت (جنگ) هدایت نماید فقط واژه ی پوتین است که نمادی از نظامی بودن و ظلم و ... می باشد. شاید شاعر می خواهد به مخاطب کمک کند تا نتیجه ی کارش را زیباتر ببیند. تصویرسازی ها بسیار ناب و زیبایند و زبان و اندیشه دقیقن در یک خط متوازی برای نیل به هدف حرکت می کنند و البته به هدف نهایی خود هم می رسند. باز در شعر ۵۳ چنین می خوانیم: نیاز به لغات تازه نیست/ در اتاق بی دری که/ هنوز هوا یکنواخت است/ و دیوار/ زبان نفهمی نمی کند. شاید مخاطب با اولین خوانشی که از این شعر کوتاه دارد، در بین نوعی فهمیدن و نفهمیدن گیر کند اما با کمی تأمل و تفقد در بن اثر به خیلی از معانی اجتماعی می توان دست یافت. اتاق بی در تنها پارادایم منطقی و فرارونده ای است که توانسته شعر را از حالت رئالیسم جدا سازد و ما را با روحیاتی سوررئالیستی آشتی دهد. شاعر از خود آغاز می کند و همان اتاق بی در، در ابعادی خود شاعر است و جلوتر که می آید، شاخ و برگ کار رنگی اجتماعی را به خود می گیرند.
به بیانی از خود آغاز کردن و در جامعه استحاله شدن کار آسانی نیست بلکه نیاز به سهشی بسیار لطیف و کارآمد را می طلبد. ولی در شعر ۵۲ شاعر خوب موفق نشان نمی دهد. اگرچه تا اندازه ای می توان از اثر درونمایه ای اجتماعی و سیاسی را اقتباس کرد اما با توجه به تشتت معنایی واژه ها، شاعر نتوانسته خوب تصویر سازی نماید.
و اما شعر ۶۲: آرامم/ و زمین هنوز می چرخد/ از رویم می گذرد/ آرام/ و باد می آید/ بادی پر از چکش/ پر از گوش های من/ در کارخانه های بزرگ/ هنوز صدای چکش/ پرچم ها را تکان می دهد/ و ژنی استالینی را/ درونم فعال می سازد/ با اینکه روزها/ یک روباه نقره ای ام/ زیر خورشید/ و شب کلاغی خسته/ نه می توانم بگریزم/ و نه گریختن می توانم. شعر ۶۲ بدنبال تصویر کردن فرهنگ دگماتیسم و در ابعادی دترمینیسم اجتماعی تاریخ است. این شعر با تصویرهای ناب و بی بدیلی که از خود به نمایش می گذارد و همخوانی افقی و عمودی شعر از نکات ویژه ای به شمار می آیند که شاعر را در پیام رسانی موفق نشان داده اند. می توان گفت بند بند شعر هم تناسب معنایی دارند و هم این که کلافی روانشناختی با هم برقرار ساخته اند و بدین سان است که شاعر را از حیث امتیاز جلو می اندازد. در مجموع می توان «اثر تسلیتی برای صدا» را اثری موفق دانست. اما در جهت بهتر شدن باید این نکات را یادآوری کرد. نخست این که شاعر در کارهای کوتاه گریزهایی غیرواقعی دارد که فهم هنر شعر را گنگ می کند. لذا این گریزها و جدا شدن از پیکره ی مفهومی شعر پیام ها را تضعیف می نماید. مضاف بر این که در کارهای کوتاه تناسب معنایی واژه ها با توجه به فضای کم برای هنرنمایی؛ از ارکان اساسی است. دوم بار تشریحی است که اگرچه در سطر سطر اشعار این شاعر به شکلی متفاوت تصویر می شوند ولی شعر در وضعیت امروز توضیح مکرر را نمی پذیرد و سوم نکته درونمایه ی اشعار شاعر اغلب اجتماعی، در ابعادی تاریخی و انتقادی است و در این زوایا نیز خوب ظاهر شده، کما این که در زوایایی هم اثر به سمت عاطفی بودن حرکت می کند اما شعر امروز مرز نمی شناسد و زبان گفتارش باید چند وجهی باشد و فکر می کنم در آینده نچندان دور سجاد سبزواری به این مهم بهتر دست خواهد یافت.
عابدین پاپی
نویسنده، شاعر و محقق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست