شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

نگاهی کوتاه به سریال لویی



       نگاهی کوتاه به سریال لویی
نسرین ریاحی پور
لويى (٢٠١٠ تاكنون) سريالى كمدى و روايت كننده ى داستان زندگى پدرى تنهاست كه به شكل مشترك با همسر سابقش حضانت دو دخترشان را به عهده دارد. اين سريال بسيار به زندگى واقعى لويى سى كى، شخصيت اصلى، نويسنده، كارگردان و تهيه كننده بعضى از فصل هاى اين سريال نزديك است. لويى اجرا كننده ى كمدى سرپايى در مكان هاى مختلف ، مثل : كافه ها، هتل ها، كازينوها و جاهاى ديگرى است، او گاهى براى كار به شهرهاى ديگر سفر مى كند. سريال لويى تركيبى از اين اجراها و زندگى روزمره ى قهرمان است. تيتراژ لويى با موسيقى شاد آغاز مى شود اما صدا با تصاويرى دردناك از زندگى شهرى در نيويورك همراه است. شايد كلمه ى دردناك يادآور فقر، تجاوز و انواع ديگر خشونت باشد اما تصاوير تيتراژ به هيچ يك از اين ها نمى پردازد. تصاوير مرد تنها، چاق و نيمه كچلى را نشان مى دهد كه از پله هاى ايستگاه مترويى مستهلك  بالا مى آيد، از كنار مردمى تنها كه در روزمرگى خود غذاهاى سرپايى مى خورند يا از خيابان گذر مى كنند و يا به هزاران كار ديگرى كه ناگزير به انجام آنند، مشغولند؛ گذر مى كند؛ وارد مغازه اى مى شود و تكه پيتزايى بى كيفيت مى خرد در تنهايى و شتاب آن را مى خورد و به سالنى مى رود كه در آن اجرا دارد. اين تصاير در كنار موسيقى شاد پخش مى شود و به نوعى تضاد آشكار روياها و واقعيات را بازنمايى مى كند. در راستاى اين تيتراژ لويى از خود چهره اى درون گرا ارائه مى كند كه باز هم در تضاد با شخصيت اصلى او در موقعيتى كه مقابل ديگران اجراى كمدى دارد؛ قرار مى گيرد. او در اين سريال مدام در حال حمله و انتقاد به آمريكاست. منولوگ هايى چون" ما دوست داريم كالاهايى رو مصرف كنيم كه با رنج تهيه شدن ، لباس هايى كه ديگران با رنج درست كردن و رنج بردن اون ها باعث لذت بيشتر ما مى شه" " من دو دختر پنج و نه ساله دارم اون ها از زندگى شون ناراضى هستن در حالى كه سفيد پوست هستند و لباس هايى رو مى پوشن كه توسط بچه هاى هم سن خودشون دوخته شده" . در يكى از قسمت هاى سريال لويي به دنبال خانه مى گردد و بيننده با او به پست ترين و بهترين خانه هاى نيويوك مى رود، فاصله ى طبقاتى، تنهايى زندگى مدرن، اختلالات روحى شهروندان، تعصبات نژادى، ناامنى، بى خانمانى، اعتياد و ... در سريال لويى در كنار طنز گزننده ى او برجسته شده است. لويى چهره اى شناخته شده با شرايط مالى رو به بهبود است اما هم چنان احساس ناكامى مى كند او از جانب جامعه تهديد مى شود ، نمى تواند صحبت كند، نمى تواند همراهى براى خود بيابد و احساس مى كند كه ديگران در حال دريدنش هستند. تلاش هاى او براى زندگى بهتر به نتيجه اى نمى رسد او مدام از سوى جامعه قضاوت مى شود. براى مثال در ساحل ميامى نمى تواند لباس خود را براى شنا در بياورد چون آن جا پر از آدم هاى خوش اندام و جوان است او به هتل مى رود در افسردگى غذايى پر كالرى مى خورد و در اواخر روز به ساحل باز مى گردد. در اين غروب آدم هاى چاق و پير براى شنا آمده اند. آن ها كه ديگرى شده اند. جامعه ى امريكا كه چيزى جز تركيبى از مهاجران جهان و در حقيقت تركيبى از ميليون ها ديگرى است؛ مدام در حال ديگرى كردن است.  دايره ى كه براى در درون آن قرار گرفتن بايد سفيد پوست، خوش اندام، ثروتمند و ... بود. گويى اين مهاجران  براى دفاع از خود، براى اثبات قرار گرفتن در دايره ى خودى ها نه تنها مولفه ى ها ذكر شده را كه هزاران مولفه و دايره ساخته اند و مدام با راندن كسانى كه فاقد مولفه هاى ساختگى شان هستند؛ به خود آرامش مى بخشند. آن ها در ناخودآگاه خود بيگانه اند.  لويى به اين مرزبندى ها ى كليشه اى و متعصبانه ى جامعه آمريكا انتقاد مى كند. به پيش داورى ها و جامعه اى كه در عين مدرن بودن و مجهز بودن به جديدترين امكانات خلق شده نتوانسته است؛ فرهنگ خود را ارتقا دهد و شكاف هاى عميق ميان افراد را كم رنگ تر كند. در سريال لويى جامعه نيرويى خرد كننده است كه در برابر انسان تنها قد علم مى كند و او را نابود مى سازد. لويى (٢٠١٠ تاكنون) سريالى كمدى و روايت كننده ى داستان زندگى پدرى تنهاست كه به شكل مشترك با همسر سابقش حضانت دو دخترشان را به عهده دارد. اين سريال بسيار به زندگى واقعى لويى سى كى، شخصيت اصلى، نويسنده، كارگردان و تهيه كننده بعضى از فصل هاى اين سريال نزديك است. لويى اجرا كننده ى كمدى سرپايى در مكان هاى مختلف ، مثل : كافه ها، هتل ها، كازينوها و جاهاى ديگرى است، او گاهى براى كار به شهرهاى ديگر سفر مى كند. سريال لويى تركيبى از اين اجراها و زندگى روزمره ى قهرمان است. تيتراژ لويى با موسيقى شاد آغاز مى شود اما صدا با تصاويرى دردناك از زندگى شهرى در نيويورك همراه است. شايد كلمه ى دردناك يادآور فقر، تجاوز و انواع ديگر خشونت باشد اما تصاوير تيتراژ به هيچ يك از اين ها نمى پردازد. تصاوير مرد تنها، چاق و نيمه كچلى را نشان مى دهد كه از پله هاى ايستگاه مترويى مستهلك  بالا مى آيد، از كنار مردمى تنها كه در روزمرگى خود غذاهاى سرپايى مى خورند يا از خيابان گذر مى كنند و يا به هزاران كار ديگرى كه ناگزير به انجام آنند، مشغولند؛ گذر مى كند؛ وارد مغازه اى مى شود و تكه پيتزايى بى كيفيت مى خرد در تنهايى و شتاب آن را مى خورد و به سالنى مى رود كه در آن اجرا دارد. اين تصاير در كنار موسيقى شاد پخش مى شود و به نوعى تضاد آشكار روياها و واقعيات را بازنمايى مى كند. در راستاى اين تيتراژ لويى از خود چهره اى درون گرا ارائه مى كند كه باز هم در تضاد با شخصيت اصلى او در موقعيتى كه مقابل ديگران اجراى كمدى دارد؛ قرار مى گيرد. او در اين سريال مدام در حال حمله و انتقاد به آمريكاست. منولوگ هايى چون" ما دوست داريم كالاهايى رو مصرف كنيم كه با رنج تهيه شدن ، لباس هايى كه ديگران با رنج درست كردن و رنج بردن اون ها باعث لذت بيشتر ما مى شه" " من دو دختر پنج و نه ساله دارم اون ها از زندگى شون ناراضى هستن در حالى كه سفيد پوست هستند و لباس هايى رو مى پوشن كه توسط بچه هاى هم سن خودشون دوخته شده" . در يكى از قسمت هاى سريال لويي به دنبال خانه مى گردد و بيننده با او به پست ترين و بهترين خانه هاى نيويوك مى رود، فاصله ى طبقاتى، تنهايى زندگى مدرن، اختلالات روحى شهروندان، تعصبات نژادى، ناامنى، بى خانمانى، اعتياد و ... در سريال لويى در كنار طنز گزننده ى او برجسته شده است. لويى چهره اى شناخته شده با شرايط مالى رو به بهبود است اما هم چنان احساس ناكامى مى كند او از جانب جامعه تهديد مى شود ، نمى تواند صحبت كند، نمى تواند همراهى براى خود بيابد و احساس مى كند كه ديگران در حال دريدنش هستند. تلاش هاى او براى زندگى بهتر به نتيجه اى نمى رسد او مدام از سوى جامعه قضاوت مى شود. براى مثال در ساحل ميامى نمى تواند لباس خود را براى شنا در بياورد چون آن جا پر از آدم هاى خوش اندام و جوان است او به هتل مى رود در افسردگى غذايى پر كالرى مى خورد و در اواخر روز به ساحل باز مى گردد. در اين غروب آدم هاى چاق و پير براى شنا آمده اند. آن ها كه ديگرى شده اند. جامعه ى امريكا كه چيزى جز تركيبى از مهاجران جهان و در حقيقت تركيبى از ميليون ها ديگرى است؛ مدام در حال ديگرى كردن است.  دايره ى كه براى در درون آن قرار گرفتن بايد سفيد پوست، خوش اندام، ثروتمند و ... بود. گويى اين مهاجران  براى دفاع از خود، براى اثبات قرار گرفتن در دايره ى خودى ها نه تنها مولفه ى ها ذكر شده را كه هزاران مولفه و دايره ساخته اند و مدام با راندن كسانى كه فاقد مولفه هاى ساختگى شان هستند؛ به خود آرامش مى بخشند. آن ها در ناخودآگاه خود بيگانه اند.  لويى به اين مرزبندى ها ى كليشه اى و متعصبانه ى جامعه آمريكا انتقاد مى كند. به پيش داورى ها و جامعه اى كه در عين مدرن بودن و مجهز بودن به جديدترين امكانات خلق شده نتوانسته است؛ فرهنگ خود را ارتقا دهد و شكاف هاى عميق ميان افراد را كم رنگ تر كند. در سريال لويى جامعه نيرويى خرد كننده است كه در برابر انسان تنها قد علم مى كند و او را نابود مى سازد. لويى (٢٠١٠ تاكنون) سريالى كمدى و روايت كننده ى داستان زندگى پدرى تنهاست كه به شكل مشترك با همسر سابقش حضانت دو دخترشان را به عهده دارد. اين سريال بسيار به زندگى واقعى لويى سى كى، شخصيت اصلى، نويسنده، كارگردان و تهيه كننده بعضى از فصل هاى اين سريال نزديك است. لويى اجرا كننده ى كمدى سرپايى در مكان هاى مختلف ، مثل : كافه ها، هتل ها، كازينوها و جاهاى ديگرى است، او گاهى براى كار به شهرهاى ديگر سفر مى كند. سريال لويى تركيبى از اين اجراها و زندگى روزمره ى قهرمان است. تيتراژ لويى با موسيقى شاد آغاز مى شود اما صدا با تصاويرى دردناك از زندگى شهرى در نيويورك همراه است. شايد كلمه ى دردناك يادآور فقر، تجاوز و انواع ديگر خشونت باشد اما تصاوير تيتراژ به هيچ يك از اين ها نمى پردازد. تصاوير مرد تنها، چاق و نيمه كچلى را نشان مى دهد كه از پله هاى ايستگاه مترويى مستهلك  بالا مى آيد، از كنار مردمى تنها كه در روزمرگى خود غذاهاى سرپايى مى خورند يا از خيابان گذر مى كنند و يا به هزاران كار ديگرى كه ناگزير به انجام آنند، مشغولند؛ گذر مى كند؛ وارد مغازه اى مى شود و تكه پيتزايى بى كيفيت مى خرد در تنهايى و شتاب آن را مى خورد و به سالنى مى رود كه در آن اجرا دارد. اين تصاير در كنار موسيقى شاد پخش مى شود و به نوعى تضاد آشكار روياها و واقعيات را بازنمايى مى كند. در راستاى اين تيتراژ لويى از خود چهره اى درون گرا ارائه مى كند كه باز هم در تضاد با شخصيت اصلى او در موقعيتى كه مقابل ديگران اجراى كمدى دارد؛ قرار مى گيرد. او در اين سريال مدام در حال حمله و انتقاد به آمريكاست. منولوگ هايى چون" ما دوست داريم كالاهايى رو مصرف كنيم كه با رنج تهيه شدن ، لباس هايى كه ديگران با رنج درست كردن و رنج بردن اون ها باعث لذت بيشتر ما مى شه" " من دو دختر پنج و نه ساله دارم اون ها از زندگى شون ناراضى هستن در حالى كه سفيد پوست هستند و لباس هايى رو مى پوشن كه توسط بچه هاى هم سن خودشون دوخته شده" . در يكى از قسمت هاى سريال لويي به دنبال خانه مى گردد و بيننده با او به پست ترين و بهترين خانه هاى نيويوك مى رود، فاصله ى طبقاتى، تنهايى زندگى مدرن، اختلالات روحى شهروندان، تعصبات نژادى، ناامنى، بى خانمانى، اعتياد و ... در سريال لويى در كنار طنز گزننده ى او برجسته شده است. لويى چهره اى شناخته شده با شرايط مالى رو به بهبود است اما هم چنان احساس ناكامى مى كند او از جانب جامعه تهديد مى شود ، نمى تواند صحبت كند، نمى تواند همراهى براى خود بيابد و احساس مى كند كه ديگران در حال دريدنش هستند. تلاش هاى او براى زندگى بهتر به نتيجه اى نمى رسد او مدام از سوى جامعه قضاوت مى شود. براى مثال در ساحل ميامى نمى تواند لباس خود را براى شنا در بياورد چون آن جا پر از آدم هاى خوش اندام و جوان است او به هتل مى رود در افسردگى غذايى پر كالرى مى خورد و در اواخر روز به ساحل باز مى گردد. در اين غروب آدم هاى چاق و پير براى شنا آمده اند. آن ها كه ديگرى شده اند. جامعه ى امريكا كه چيزى جز تركيبى از مهاجران جهان و در حقيقت تركيبى از ميليون ها ديگرى است؛ مدام در حال ديگرى كردن است.  دايره ى كه براى در درون آن قرار گرفتن بايد سفيد پوست، خوش اندام، ثروتمند و ... بود. گويى اين مهاجران  براى دفاع از خود، براى اثبات قرار گرفتن در دايره ى خودى ها نه تنها مولفه ى ها ذكر شده را كه هزاران مولفه و دايره ساخته اند و مدام با راندن كسانى كه فاقد مولفه هاى ساختگى شان هستند؛ به خود آرامش مى بخشند. آن ها در ناخودآگاه خود بيگانه اند.  لويى به اين مرزبندى ها ى كليشه اى و متعصبانه ى جامعه آمريكا انتقاد مى كند. به پيش داورى ها و جامعه اى كه در عين مدرن بودن و مجهز بودن به جديدترين امكانات خلق شده نتوانسته است؛ فرهنگ خود را ارتقا دهد و شكاف هاى عميق ميان افراد را كم رنگ تر كند. در سريال لويى جامعه نيرويى خرد كننده است كه در برابر انسان تنها قد علم مى كند و او را نابود مى سازد.