یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی اروینگ گافمن



      روش شناسی اروینگ گافمن
هربرت ویلمز ترجمة مهرداد امامی

روش های گافمن را موضوع اصلی وی یعنی کنش متقابل رو-در-رو تعیین می کند. در این روش، گافمن به طور برجسته ای، جهانی از دانش تلویحی را که کنشگران به دلیل سرشت عادی آن به سختی می-توانند آن را شرح دهند یا «بگویند» در نظر می گیرد-کلیت روش گافمن بدین وسیله مشخص می شود. نوع دانشی که گافمن در نظر دارد آشکار است، به عنوان مثال، رفتارهای به یک اندازه نسنجیده و به دقت تطبیق یافتة نگاه کردن، خندیدن، اجتناب به-موقع یا حاضرجوابی. نتیجة سرشت «ناخودآگاه» این نوع از رفتار (گیدنز از «خودآگاهی عملی» در برابر «خودآگاهی گفتمانی» سخن می گوید)، ماهیت محدود روش هایی است که مبتنی بر توضیحات و خود-وصفگری های از جانب کنشگرانی است که بر روی آن ها تحقیق صورت می گیرد (مانند مصاحبه ها یا مدارک بیوگرافیک شخصی). از نظر گافمن، تجربیات آزمایشگاهی حتی از لحاظ ارزشی محدودتر هستند، زیرا آن ها دقیقاً آنچه را که باید در درجة نخست مورد بررسی قرار بگیرد، یعنی سرشت «اجتماعی» (متقابل) رفتار را نابود می کنند.
مجموعة روش هایی که گافمن در عوض آنچه که «روش های تحقیقی سنتی» (Goffman 1971: XVI) می نامد، به کار می گیرد، در ادامه فهرست می شوند.
1.مشاهدة طبیعی
گافمن رفتارشناسی برهم کنشی را بسط داد (1971:X). هدف این چهارچوب روش شناختی، بررسی فرآیندهای «طبیعی» برهم کنش است، یعنی، نخست کشف و ثبت آن ها در «محیط طبیعی »شان. گافمن در سخنرانی هایی که پس از مرگ او دربارة کارمیدانی منتشر شد(1989) تأکید می ورزد {که این روش} مسئلة نزدیک شدن به ابژه های تحقیق تا حد ممکن است، و {نیز} بطور صحیح تحت کنترل درآوردن اشخاص در شرایط زندگی آن ها تا جایی که امکان دارد. تنها از طریق سطح بالایی از آشنایی با کنش مورد نظر و کنشگران آن است که می توان هدف قطعی را  به دست آورد. در قالب این آشنایی و همکاری نزدیک است که گافمن مرحلة مقدماتی داده های جامعه شناختی را مد نظر قرار می دهد، داده-هایی که پس از آن، هنگامی که محقق موفق به کشف الگوهای رفتار طبیعی در زنجیره های به ظاهر نامرتب رفتار می گردد، در سطح اول طبقه بندی می شوند.
گافمن در آثار نخستین خود از «مشاهدة طبیعی» اساساً در معنای «مشاهدة مشارکتی» استفاده می کند (ر.ک. 5.5). وی در این معنی از یک سو با کار کردن «به مثابة مردم شناس فرهنگ خود» (اصطلاح دارندورف)، «زندگی روزمرة» عادی را مشاهده می-کند. از سوی دیگر وی به جهان های خاص، قابل توجه و مجزای در پس جهان روزمرة افراد عامی متوسل می شود. اجتماع دوردست کشاورزان روستایی، کازینوهای مختص شرط بندی و نهادهای مربوط به روان پزشکی بهترین مثال در این مورد هستند. مطالعات گافمن در مورد موارد مذکور (مقایسه شود با 1959, 1961a, 1961b) امکان های نظام مندی را نشان می دهد که ناظران جامعه شناس از «بیگانگی» خود به منزلة تولیدکنندة داده ها و اطلاعات استفاده می کنند. پژوهشگر به مثابة یک فرد «خارجی»، به وسیلة آشنا شدن با جامعه و معانی مورد نظر تحقیق، امکان دارد غرابت های آن-ها را به عنوان مجموعه تفاوت هایی که از آنچه محقق فرض گرفته است، تجربه کند.
گافمن در آثار بعدی خود، گزینه یی خاص و به ویژه مهم را برای مشاهدة طبیعی، در استفاده از تجهیزات ضبط صوتی-بصری می یابد (ر.ک. 5.6,5.7). از نظر گافمن، {با استفاده از} داده های «ضبط-شده»، مبنایی از لحاظ کیفی نوین برای «مطالعة خُرد-کارکردی به وجود می آید، یعنی بررسی نقش بخشی از رفتار در زنجیره یی که مقدم بر وقایع همزمان است و از آن ها پیروی می کند» (Goffman 1979: 24). با این وجود، گافمن از منظر خود مبنی بر اینکه «انطباق موضوع اصلی و تکنولوژی ضبط کننده ... پژوهشگر را در نسبتی تماماً جدید با داده هایش قرار می دهد» (Goffman 1979: 24) نتیجه گیری نمی کند که وسایل ثبت و ضبط باید دارای این امتیاز باشند که تنها نقش اصلی را ایفا کنند.
دیدگاه اساسی گافمن در مورد مسئلة داده ها «کثرت گرایانه» است. وی از گستره یی از مطالب و موضوعات به منظور به دست آوردن راه های اتصال جایگزین و مکمل یکدیگر در جهت موضوعات تحقیقی اش و {نیز} بنیادهای بدیل برای مقایسه، استفاده می-کند. این امر نیز حائز اهمیت است که گافمن به غنای تجربة نخستین خود و به «گزارش ها»ی روزنامه ها اطمینان دارد.
2. استعاره ها، مدل ها، دیدگاه های نظری
از همین ابتدا، «ناتورالیسم» گافمن به وضوح معنایی بیش از «تجربه گرایی» دارد. در مورد گافمن بیش تر با «یک تجربه گرای نظری» سر و کار داریم (Collins 1980: 174). بنابراین، استراتژی کامل مشاهداتی، تحلیلی و توصیفی گافمن شامل استفاده از استعاره ها، مفاهیم و مدل ها می شود. برای مثال، گافمن استعاره های تئاتری (1959)، {یعنی} مدلی آیینی (1967، 1971، 1979) و نظریة بازی را به کار می گیرد (1969). از یک سو وی به زایش شیوه های مفهومی و معنادهی یی توجه می کند که در معنای «استراتژی مقایسه ها» قابل اطلاق به وسیع ترین دامنة اعمال اجتماعی هستند. از سوی دیگر، گافمن به وسیلة از خود بیگانگی نسبی از واقعیت اجتماعی، یعنی واقعیت آشنای زندگی روزمره به داده های جامعه شناختی اشاره می کند. بسیاری از «یافته ها»ی گافمن نتیجة دیدگاه بازاندیشانه و فاصله دار «چهارچوب»های اوست که معنای جدیدی به امور مشهود و شناخته-شده می دهد (مقایسه شود با Williams 1988: 73). در اینجا اهمیت دارد که بگوییم گافمن متکی بر ابزارهای تفسیری یی است که مانند تئاتر یا بازی ها، جهان معانی یا واقعیت خاص خود را دارند، جهانی که با این حال، همانند جهان موضوع تحقیق است. این امر مبنای «تحلیل تطبیقی» گافمن است که- در شیوه یی سیستماتیک و از لحاظ تجربی معتبر- منجر به تعیین هویت ها، روابط و مناسبات و همچنین تفاوت ها می شود.
گافمن این استراتژی را در شماری از مطالعاتی به کار می برد که بر حسب «ترتیب برهم کنشی» (Goffman 1983)، موضوعات منفعتی یکسان اما ساخته شده از دیدگاه های گوناگون دارند. این امر مطابق با ایدة گافمن مبنی بر این است که هم تفاوتی چشمگیر میان موضوعات جامعه شناختی و روش های تفسیر وجود دارد و هم این که هر یک از روش های گوناگون تفسیر، نسبیت خاص خود را دارند. گافمن با این نسبیت-یعنی نادیده انگاشتن واضح پیوسته به هر دیدگاه فردی در تحقیق- به وسیلة دیدگاه های متکثر خود مقابله می کند.
3. از نابهنجاری به هنجارمندی
یکی از پراهمیت ترین استراتژی های تحقیقی گافمن را هانس اسوالد (212: 1984) «روش مقایسة غیرمتعارف» و پل درو و آنتونی ووتون (7 : 1988) «بررسی هنجار از طریق امر نابهنجار» نامیده اند. این امر بدین واقعیت اشاره دارد که گافمن از امور غیرمتعارف، انحراف ها، بحران ها، موارد بی-هنجاری و سایر «نابهنجاری»ها به مثابة پلی به منظور فهم اشکال طبیعی و بهنجار استفاده می کند.
از این رو، نهایتاً تحلیل های گافمن از برهم کنش استراتژیک، هدف خود را قابل فهم تر کردن اصول ساختاری اعمال متقابل روزمره قرار می دهد. به همین نحو، گافمن «تجربة منفی» (378: 1974) را، که در آن حالت عادی فرو می ریزد، شکسته می شود یا {گویی که} هرگز وجود نداشته است، به دقت شرح می دهد. تجربه-های غیرمتعارف، مانند تجربیات بیماران روانی، برای گافمن راهی به سمت آنچه که نهایتاً «حالات عادی را دور یکدیگر نگه می دارد» فراهم می آورد (1961b, 1963a).
جدای از اتکای گافمن به تقابل ها یا انحرافات «طبیعی»، نحوة استفادة وی از انحرافات و ناراحتی های «ساختگی»، تماماً مطابق بر نگرش های دیگر در تحقیق اجتماعی کیفی است. نوعی از «تجربة بحرانی» در تحقیقات گافمن در مورد بازنمایی جنسیتی در عکس های تبلیغاتی (1979) وجود دارد. در آن تحقیقات، گافمن پیشنهاد می کند که جنسیت افراد نمایش داده شده باید به منظور آشکار ساختن انتظارات ضمنی اشکال بهنجار، از لحاظ روانی جایگزین پذیر باشند. این «تکنیک» مبنی بر «مهارت اجتماعی گستردة چشم، و اتفاق نظر مؤثر تأییدشده توسط نظاره کنندگان» (25: 1979) است. در اینجا نیز مانند هر جای دیگر، گافمن چنین می پندارد که دانشمندان اجتماعی ممکن است از (منش)-دانش درونی تحلیلی خود استفاده کنند، زیرا آن ها این دانش درونی را با دیگر اعضای جامعه به اشتراک می گذارند.
4. برساخت زدایی ها
گافمن همچنین هدف خود از «مکانیسم های معنی دار» اجتماعی و «تدبیر ذهنی» نمایان کننده را با نوعی از هرمنوتیک ژرف-ساخت جامعه شناختی دنبال می نماید که از ساخت های زندگی روزمره، مانند ساخت های فرد گوینده، و از تمایزاتی مثل تمایزات میان حقیقت و دروغ، «برساخت زدایی» می کند (ر.ک. برای مثال، 1959,1961a, 1971, 1981). نخستین رسالة گافمن، بازنمایی خویش در زندگی روزمره، که «فرد» را درون کارکردها و عناصر تئاتری گوناگونی برساخت زدایی می نماید، قبلاً در راستای این خطوط درک می شد و از این رو شاید به صورت برنامه ای فهم می گشت.     
نقطة اوج نظام مند در دیدگاه «برساخت زدای» گافمن، بی شک تحلیل چهارچوب اوست (1974). استراتژی تحلیل چهارچوب گافمن، به منظور آشکار ساختن پیچیدگی معنایی «ناخودآگاه» به کار می-رود و با سیستم پیچیده یی از مفاهیم مطابقت دارد که اینهمانی طبقات گوناگونی از چهارچوب ها و توصیف روابط گشتاری منطقی میان آن ها را می پذیرد. گافمن با فرا رفتن از سطح عمل متقابل (و در نتیجه از مرزهای جامعه شناسی خُرد)، بازاندیشی و قشربندی انواع گوناگون معانی اجتماعی را تحلیل و برساخت زدایی می کند.
5. طبقه بندی های مادی، تیپ شناسی های ایده آل، وجوه افتراق
شکلی از نحوة پرداختن گافمن به پدیده ها و داده ها را شاید بتوان «زیرنهشتی-منطقی» نامید. در تبلیغات جنسیتی، گافمن هدف تحلیلی خود در باب مبنای مرتب سازی و دوباره مرتب سازی انواع مختلفی از اطلاعات تصویری را پی می گیرد. وی زیرنهشت داده های گوناگون «سطحی» را ایجاد می کند که بر مبنای اصل آزمون و خطا، در یک داده و چهارچوب یکسان قرار می گیرد (25 :1979). طبقه بندی اطلاعات نوعی فرم را آشکار می کند، یعنی همانندی ساختاری که از زمینه های متفاوت ثبت شده نشئت گرفته است. از نظر گافمن، ژرفا و وسعت تفاوت های زمینه ای در داده-ها و اطلاعات، به طریقی «معنای ساختار و معنای سازمانی منفرد در زیر تفاوت های سطحی صرف» را القا می کند (25 : 1979).
منطق این روش با انگارة ماکس وبر در مورد تیپ های ایده آل مطابقت دارد که در آن گافمن صریحاً به تیمارستان به مثابة «روش» خود اشاره می کند (1961b: 5). از این رو مفاهیمی از قبیل مفاهیم مربوط به «نهاد تام» ساخت های انتزاعی اند که شمار زیادی از پدیده های گوناگون را به هم پیوند می دهند (مقایسه شود با Manning 1992: 21). بنابراین، گافمن می کوشد نشان دهد که چگونه جزئیات تفاوت های معنی دار در نتیجة اینهمانی ویژگی-های مشترک هستند (1961b: 5). برای مثال، هنگامی که وی ساختارهای اجتماعی از قبیل صومعه ها، اردوگاه های کار اجباری، نهادهای روان پزشکی، سربازخانه ها و کشتی های تجاری را گرد هم جمع می کند و آن ها را به مثابة «نهادهای تام» می-شناساند، آنگاه در قدم بعدی، به محدودیت های این چهارچوب منشعب از غرابت های ساختاری پدیده های مورد نظر می پردازد. گافمن هر نوعی از داده را با توجه به همین اصل دستکاری می-کند. از نظر او، جستجوی اختلاف های مشهود و طبیعی واقعیت ها و «استثنا به قاعده»، بر حسب استراتژی تحقیق، مانند روش دسته-بندی کردن به منظور یافتن یک تیپ شناسی (ایده آل) اهمیت دارد.
6. تحلیل متوالی
نوع دیگری از استراتژی های تحقیقی گافمن «تحلیل متوالی» است که هدف آن بازسازی ترتیب وقایع در فرآیند برهم کنش است (مقایسه شود با 1971، 1981). طرز عمل تحلیل متوالی، که تحلیل گفتگوی روش شناسی قوم نگارانه و هرمنوتیک ساختاری آن را به مثابة هستة مرکزی خود در نظر می گیرند، به انگارة ترتیب (برهم کنشی) ارتباط دارد که صرفاً شامل مجاورت زنجیروار دو گفته نمی شود. «توالی» بیش تر به پیوند ویژة عناصر رفتار در یک «الگوی متوالی واقعی» اشاره دارد. یک گفته یا سخن، مانند یک «سؤال»، می تواند دارای دلالت های «متوالی» باشد، تا جایی که به نسبت «چرخش (ها)ی» بعدی، به-وسیلة آنچه که گوینده ادا می کند، از طریق اینکه چه فعالیتی توسط چه نوعی از بیان و مانند آن برقرار می شود، مورد فهم قرار می گیرد (Bergmann 1991: 310). گافمن در مورد فهم این تفسیر و ربط آشکار آن به تحلیل گفت وگوی روش شناسی قوم-نگارانه، از محققین می خواهد که عمل ترتیب گذاری را آشکار کنند: «ما به ترتیب گذاریِ عملی می پردازیم که در آن حرکت یک شرکت کننده به وسیلة شرکت کنندة دیگر ادامه می یابد، حرکت نخست محیط را برای حرکت دوم به وجود می آورد، و حرکت دوم معنای حرکت نخست را تأیید می کند» (149: 1971).
مسلماً تحلیل متوالی به وسیلة تحلیل گران گفت وگو مبنا قرار می-گیرد و به مثابة یک «تحلیل سیستماتیک» ناب به کار گرفته می-شود، در جایی که «فرآیند ارتباط، کم و بیش به عنوان یک سیستم سازمان یافتة مستقل، انتزاع (می شود)» (Bergmann 1991: 311)، که البته این امر برای گافمن نابسنده است. آنچه گافمن در اینجا با آن مخالفت می کند انفصال یا انکار بُعد اخلاقی-آیینی کنش های اجتماعی است که در اصطلاحات مختص-فرهنگ مشخص می شوند. در این بُعد است که گافمن یک ترتیب متمایز و مشخصاً متوالی را می یابد (مقایسه شود با، برای مثال، 1967، 1971).
7. هرمنوتیک دوگانه
یکی از مهم ترین استراتژی های تحقیقی گافمن در جست وجوی معنای ضمنی الگوها و «جهان بینی ها» در کنش های مربوط به زندگی روزمره است، خواه آن اعمال برای تمامی اعضای جامعه مشترک، یا محدود به گروه های اجتماعی مشخص باشند. گافمن در تحلیل چهارچوب می گوید، «فرد محقق باید» «بکوشد تا تصویری از چهارچوبِ چهارچوب های گروه- سیستم اعتقادی و«کیهان شناسی» آن- به دست دهد، ولو اینکه این مورد حیطه ای است که پژوهشگرانِ دقیق زندگی اجتماعی معاصر، معمولاً مشتاق واگذار کردن آن به سایر محققان هستند» (Goffman 1974: 27). فردریک جیمسون (1976) وقتی به این ایدة بنیادین برنامة تحقیقی گافمن اشاره می کند از «نظریة نظریه ها» سخن به میان می آورد. آنتونی گیدنز (مقایسه شود با 1984: 12ff) رویکرد گافمن را «هرمنوتیک دوگانه» می نامد- «دوگانه» بدین دلیل که در ارتباط با فن تفسیر کردن «هنر تفسیر» هر فرد است (ر.ک. 5.21).
این امر صرفاًٌ اشاره به ساختارهای معنایی و مهارت های قضاوت در سطح عمل متقابل ندارد. گافمن نیز بیش تر به سازنده های عملی دانش یا انواع «هرمنوتیک ها»یی که کم و بیش مطابق با اشکال زندگی و هویت های پیچیده هستند، توجه دارد. در این باره وی چنین می پندارد «که هر گروهی از افراد-زندانیان، انسان های اولیه، خلبانان یا بیماران- همینکه به آن ها نزدیک می شوید {می کوشند} تا زندگی خود را بسط دهند بدین منظور که معنادار، منطقی و معمولی بنماید، و اینکه، روشی خوب در جهت آگاه شدن در مورد تمامی این جهان ها، قرار دادن خود در معیت اعضای جامعه در رشتة روزمرة پیشامدهای ناچیزی است که آن ها موضوع آن هستند» (Goffman 1961b: IXF.). علاوه بر مشاهدة مشارکتی (ر.ک. 5.5)، گافمن به دانشی بازاندیشانه از طبقات مشخص کنشگران اطمینان دارد. همان گونه که پیش از این گفته ایم، گافمن می پندارد که دانش «کارورزان زندگی» دارای طبیعتی درونی-ناخودآگاه (و از این رو غیر آزمون پذیر) است، اما وی همچنین اعتقاد دارد که موارد غیرمتعارف یا بینابین، مانند افراد داغ ننگ خورده، مردان زناکار، جاسوسان، پادشاهان یا زندانی های اردوگاه های کار اجباری، از طریق انحرافشان از حالت عادی، نوعی از دانش گفتمانی در مورد بهنجاری به دست می آورند. گافمن برای مثال، این دانش «جامعه شناختی موازی» را از زیرکی، به مثابة یک تیپ مجزا می کند و در یک زمان آن را به منظور آشکار کردن دیدگاه های اجتماعی درونی به کار می-گیرد. بدین طریق، از پدیدة «تیمارستان ها» همچنین می توانیم به «معنای» این امر پی ببریم که چگونه جهان اجتماعی کلینیک، به وسیلة بیماران «به طور ذهنی تجربه می شود» (1961b: IX مقایسه شود با von Kardorff 1991: 337).
8. ساخت های مفهوم
از نظر گافمن گسترش یک سیستم ارجاع مفهومی «که درون آن شمار پیوسته زیادی از فکت های می توانند قرار گیرند» (1971: XVI) وظیفة عمدة روش تحقیق است. وی این وظیفه را برای خود در بستر برهم کنش کارهای نظری و تجربی قرار می دهد. در عوض شکل دادن نظریات «از بالا به پایین»، گافمن در ابتدا تکنیک-های مفهوم سازی را وارد کارهای تجربی کرد. این روش دو هدف عمده را دنبال می کند: نخست، گافمن به دیدگاه هایی توجه دارد «که عقاید ما در باب کنش اجتماعی را از نو مرتب می کنند» (1971: XVI)، دوم، این مورد مسئلة سازمان دهی یا بازسازمان دهی کمیت های بزرگ و گوناگون داده هاست. چیزی که اهمیت دارد این است که نقطة آغازین رویکرد گافمن همیشه در کارهای تجربی قرار دارد و از خصوصیت متنوع {کارهای تجربی} است که دیدگاه تحلیلی راهبری را مانند مدل تئاتر ترجیح می دهد. گافمن جدایی دیدگاه های راهبر گوناگون را از سیستم های مفهومی روابط، به وسیلة مستقر کردن پایگان های «ساخت بندی های جزئی» به دست می آورد. گسترش این ساخت بندی های جزئی بر حسب تمایزات مفهومی کم و بیش اساسی و انتزاعی صورت می گیرد، به عنوان مثال، تمایز بین «میزان کردن» و «ساختن» (مقایسه شود با 1974: 40ff). در این مورد همیشه شبکه یی از تمایزاتِ بیش تر، به لایه های متفاوت انتزاع وصل می شوند که به طور فزاینده یی به کارهای تجربی نزدیک می گردند. تمامی این موارد همواره در طول پردازش و مواجهه با داده ها و اطلاعات که مفاهیم در آن ها باید خود را اثبات کنند، رخ می دهند (مقایسه شود با Williams 1988: 71). هدف نهایی این روش استقرایی و استنتاجی یک زبان تحلیلیِ صوری است که توصیف میدان برهم کنش رو-در-رو را امکان-پذیر می سازد.
گافمن بالاترین سطح صوری سازی را در «تحلیل چهارجوب» خود به دست می آورد. در آنجا وی موفق به بسط یک «فرا-طرح» برای توصیف تحلیلی نظم عملِ متقابل می شود که در واقع دستگاه های مفهومی ابتدایی او را نیز یکپارچه می کند. این فرا-طرح و پیش درآمدهای آن در آثار گافمن، به مثابة یک «نقشة» جامعه-شناختی و یک برنامة نظری-تحلیلی، بیش از آنچه که به طور کلی تصور می شود نزدیک به جامعه شناسی پارسونز است. فاصلة انتقادی گافمن و حتی مخالفت او با پارسونز نمی تواند این واقعیت را پنهان کند که این رویکرد شایستة عنوان «کارکردگرایی ساختاری» است که معمولاً مربوط به پارسونز است. و حتی فرمالیسم پارسونز، در جامعه شناسی گافمن نه یک دشمن، بلکه یک رقیب را می یابد.
برای مطالعة بیش تر
Burns, T. (1992) Erving Goffman. London: Routledge.
Manning, Ph. (1992) Erving Goffman and Modern Sociology. Cambridge: Polity Press.
Williams, R. (1988) ‘Understanding Goffman’s methods’, in P. Drew and A. Wootton (eds), Erving Goffman –Exploring the Interaction Order. Cambridge: Polity Press. pp. 64–88.

این متن ترجمه ای است از:Uwe Flike, Ernst von kardorff, Ines Steink, ‘A Companion to Qualitative Research, London: Sage Publications, pp. 24-28
ایمیل مترجم: Me_ir_06@yahoo.com
لینک های مرتبط:
نقدی بر روشِ جامعه‌شناسی خُرد: داغ ننگ و گافمن:
http://anthropology.ir/node/7013
زندگی و اندیشه های اروینگ گافمن: http://anthropology.ir/node/306
روش کیفی و نظریه سازی: http://anthropology.ir/node/2720