سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا

مناسک دینی، امر قدسی و کدهای کنش متقابل انسانی



      مناسک دینی، امر قدسی و کدهای کنش متقابل انسانی
جبار رحماني

یکی از مهمترین موضوعات مطالعات جامعه شناختی و انسانشناختی دین، تعبیر و تفسیر تعامل انسان و امر ماورایی است. برخی از محققان از جمله وبر برآن هستند که کنش انسان و امر قدسی اگر در انزوا و به تنهایی صورت گیرد و معنای اجتمای در آن لحاظ نشود، یک کنش به مفهوم جامعه شناختی آن نیست، از این منظر کنش انسانی لزوما کنشی است که در تعامل با انسان های دیگر یا امر انسانی صورت می گیرد. در مقابل این دیدگاه، برخی منتقدان نیز بر آن هستند که هرگونه مواجهه انسانی با امر قدسی و امر ماورایی، کنشی انسانی است، مبنای این استدلال نیز آنست که هرگونه مواجهه انسان با امری دیگر  (اعم از ماورایی و ...) مبتنی بر الگوهایی از تعامل است که ریشه در تجربه اجتماعی و الگوهای تعامل اجتماعی انسانی دارند. به عبارت دیگر، کنش با ماوراء نیز نوعی کنش انسانی است، و همان تکرار و بسط الگوی کنش انسانی است. این قاعده مبنایی ریشه در محدودیت های جامعه شناختی فکر و ذهن انسان دارد. ذهنیت انسان در درک رابطه و تعامل با هر امری، وقتی می تواند رابطه را بفهمد که ان را قالبی از پیش موجود تعامل انسانی بفهمد.

از سوی دیگر مساله مناسک (نه صرفا به مثابه رفتار، بلکه به مثابه یک کنش معنادار) وقتی قابل فهم است که نظام اعتقادی به مثابه مبنای تولید معنا برای کنش ها مورد توجه قرار گیرد. آنچه که در این سنت مطالعاتی اهمیت بسیار دارد، اینست که امر قدسی در موقع مواجهه با امر انسانی به چارچوب های فهم انسانی تقلیل پیدا می‌کند، این امر ریشه در محدودیت های بشری دارد.  از این منظر ، نمی توان معنایی متفاوت از کنش های مناسکی داشت، کنش مناسکی همانی است که کنشگران از آن می‌فهمند. این نکته نقدی جدی بر رویکردهایی است که معنای امر مذهبی را در جایی فراتر از ذهن و فهم معتقدان و دینداران جستجو می کنند و به عبارت معنای امر قدسی را فرارتر از فهم دینداران جستجو می کنند و از نظر آنها ذهن دینداران یک درک ناقص و محدود از معنا واقعی جامعه شناختی و انسانشناختی کنش دینی است. در حالیکه برخی منتقدان از جمله اسکوروپسکی بر آن هستند که دلیلی ندارد معنای مورد نظر مردم را نادرست پنداشته و در جستجوی معنایی ضمنی و پنهانی باشیم. فهم مردم از کنش های عملی شان در مناسک فی نفسه معتبر و قابل اعتماد و اتکاست. البته او تاکید دارد که لزوما در کنش های مناسکی معنای صریح مد نظر نیست، بلکه نفس انجام یک کنش مناسکی، مبنای معنادار بودن آنست، به عبارت دیگر، معنای مناسک گاه از نفس انجام عملی رفتارهای آن مناسک ایجاد و ادراک می شود. در این راستا متن زیر ترجمه ای است از کتاب انسانشناسی دین، نوشته جک دیوید الر در این زمینه:

 

"جان اسکوروپسکی (1976) به عنوان یک فیلسوف توضیح و تفسیر خاصی از نظریه‌های انسانشناختی، نمادگرایی، و مذهب ارائه داده که مفهوم مناسک و مناسکی شدن را به خوبی تشریح می‌کند. پس از بحث پیرامون سنت فکری تایلور و فریزر، او به این می‌پردازد که چگونه مکتب نمادگرایی دورکیم و بیشتر عالمان علوم اجتماعی بعدی به سمت عدم توجه به محتوا یا اعتقادات مذهب، و در مقابل، تأکید بر کارکردهای بیانی و بازنمایانه آن حرکت کردند. این پیروی از آیین و مناسک، مانعی برای ما در لزوم توجه به ادعاهای حقیقت در مذاهب شده، و اغلب آنها را به عنوان امری نادرست و غلط در نظر می‌گیریم. به هر حال انجام این کار آنگونه که او می‌گوید نوعی تشخیص نادرست مذهب از چشم‌انداز اعضاء و پیروانش است: "اگر جادوی قایق برای تروبریاندی‌ها یک مناسک است که بیانگر تأکید بر اهمیت ساختن قایق برای آنهاست، پس احتمالاً فرار از شیر یک مناسکی است که اهمیت خورده نشدن برای شخص فراری را نشان می‌دهد" (اسکوروپسکی ١٧٢: 1976). این مثال انتقادی طنز گونه بیانگر نقطه نظر اسکوروپسکی است که شاید مردم چیزی را که می‌گویند و انجام می‌دهند، مدنظر دارند و نتایجی را هم از آن انتظار دارند.

تحلیل‌های او بیشتر متمایل به توصیف مناسک است، اگرچه نه همه آنها، اما در بیشتر موارد مناسک را به مثابه «آیین‌های کنش متقابل» در نظر می گیرد که انسانها به عنوان عاملانی با سایر عاملها (و به طور عام سایر انسانها) تعامل برقرار می‌کنند. آیین‌های کنش متقابل میان بخش‌های درون یک «زبان» رایج «ارتباط برقرار می‌کنند». او آنها را رمز کنش متقابل(interaction code) می‌نامد. رویکرد رفتار مبتنی بر کدهای کنش متقابل برای برجسته کردن یا حفظ (و یا حتی تخریب) تعادل یا توافق متقابل میان افراد درگیر در یک کنش متقابل و همچنین برای نقش‌ها یا جایگاههای نسبی آنها و تعهدات و وظایف متقابل‌شان می‌باشد (اسکوروپسکی ٧٧: ١٩٧٦). بنابراین مجموعه‌ای از «واژگان» در دسترس از کنشهای رمزگذاری شده وجود دارد که مشارکت کنندگان بدان دست یافته و چیزهایی را انتخاب کرده تا کنش متقابلشان با یکدیگر را ساماندهی کنند.

رفتار مبتنی بر کدهای کنش متقابلinteraction – code behaviour منحصر به انسان نیست. در حقیقت اسکوروپسکی آنرا به عنون «بخشی از شکل عمومی‌تر حیات اجتماعی» مدنظر قرار می‌دهد؛ در واقع او متذکر می‌شود که «موارد مشابهی از آنچه قوم‌شناسان حیوانات مناسکی نامیده‌اند (....) آشکار و قابل مشاهده است» (اسکوروپسکی ٨٤: 1976). رفتارهای گونه‌های خاصی (از حیوانات) «به معنای» مبارزه طلبی، یا صرف‌نظر از چیزی و یا دعوت به جفت‌گیری می‌تواند باشد، در حالیکه این معنا ممکن است نیازمند «توافق» نباشد (توافق در مفهوم قرارداد اجتماعی)، اما نیازمند «درک» و اجرای درست آن رفتارهاست. همچنین لزوماً نیازمند پاسخ مقتضی به آن رفتارهاست، در غیر این صورت کنش متقابل ناکام خواهند ماند و زندگی اجتماعی تهدید خواهند شد.

جالب‌تر آنکه نه فقط گربه‌ها یا پرندگان یا ماهی‌ها نیازی به «فهم» یا «توافق» با رمز کنش متقابل ندارند، انسانها نیز لزوماً به این موارد نیازی ندارند. انسانها صرفاً باید قادر به انجام و اجرای رمز، با «اعتقاد» به آن و «معنا کردن» آن یا بدون اینها باشند، در بیشتر فرهنگ‌ها این رمز به صراحت صورت‌بندی شده (و بیشتر بطور ضمنی و یا پیچیده)، وعموماً مکتوب هم نشده است. منظور از رفتار مبتنی بر کدهای کنش متقابل اینست که «مردم باید رمز را برای ایجاد ارتباط ـ در تناظر با سایر هنجارها ـ به کار برند که باید بین آنها برقرار باشد، همچنین برای حفظ آن، و برای بازسازی آن وقتی که از تعادل خارج شده باشد و برای به پایان رساندن آن به طور کامل به کار برده می‌شود »(اسکورپسکی 4ـ 83: 976).

این رمز از رفتارهای اصیل مذهبی و رفتارهای سیاسی سطح بالا مثل زانو زدن شخصی در حضور شاه و بوسیدن انگشترهای او، تا موارد دنیوی‌تر و کوچکتر که حوزه‌های زندگی روزمره مانند دست دادن و احوالپرسی را شامل می شود و به (سراسر) زندگی اجتماعی نفوذ پیدا می‌کند.

درحالیکه رفتار مبتنی بر کدهای کنش متقابل بخشی از زندگی روزانه است، بواسطه کیفیت و شاخصه‌های ظرافت و مهارت و رسمیت از سایر انواع رفتارها متمایز شده است. بسیاری از کنش‌های عادی ما نسبتاً «آزاد» ‌و اختیاری هستند، هرچند همچنان در درون فرهنگی که کنش‌ها و پاسخهای موجود و آشنا و مأنوس را برای آنها فراهم می‌کند، بیان می‌شوند. با این وجود رفتار مبتنی بر کدهای کنش متقابل و بویژه رفتار مناسکی و آیینی، خصوصاً به خاطر جدیت، دقت، کلیشه‌ای بودن و جزئیات آن قابل توجه است. بخشی از این ظرافت و مهارت به خاطر تضمین درستی انجام مناسک است، اما بخش دیگر آن به خودش ارجاع دارد، به این مفهوم که بیانگر شیوه «مشخص کردن، تأکید کردن، و تقویت کردن واقعیت رفتار رمزی است» (اسکوروپسکی 87: 1976) به عبارت دیگر باید برای مشارکت کنندگان مشخص و واضح باشد که این (رفتار رمزی) رفتار عادی روزمره نیست، بلکه چیزی ویژه و خاص است، چیزی که نیازمند یک پاسخ (شاید پاسخی ماهرانه، رسمی و ویژه) باشد. کنشها و رفتارهای مربوط به رمز کنش متقابل پاسخ خاصی را می‌طلبند، مجموعه خاصی از عمل متقابل را توسعه داده و یا حتی هنجار یا رابطه جدیدی را ایجاد می‌کنند. این نوع کنشها را «کنش‌های عملی» operative actions می‌نامند، که یادآور کنشهای بیانی آستین Austin هستند. کنشهای عملی برای ایجاد الگوی جدیدی از قواعد اجرا می‌شوند. بدین سبب می‌توان گفت که آنها می‌توانند مردم را در نقشها یا موقعیت‌های جدید قرار دهند، و همچنین می‌توانند نهادهای جدیدی را ایجاد کنند (اسکوروپسکی 99: 1976). کنش‌های عملی «بواسطه گفتن اینکه تولید شده‌اند (لازم نیست که گفتن حتماً شفاهی باشد)، عمل می کنند (اسکوروپسکی 103: 1976). بنابراین از منظر او رفتارهای مبتنی بر کدهای کنش متقابل که اغلب موارد برجسته آنها مناسک مذهبی هستند، همان حدی که واقعیت‌های اجتماعی را می‌سازند و محافظت می‌کنند، آنها را بازنمایی نمی‌کنند.

وجه اصلی مناسک کنش متقابل اینست که آنها کنش‌های متقابلی هستند که «فراخوانده شده» و پاسخهای ویژه‌ای را انتظار دارند. آنها نمادین هستند، به این مفهوم که ما مستقیماً آچه را که مدنظر داریم، نمی‌گوییم یا انجام نمی‌دهیم، به عنوان مثال یک شخص ژاپنی ممکن است به صراحت بگوید «من از موقعیت پایین‌تری نسبت به شما هستم، به جای آنکه عمیقاً در مقابل یک مقام بالاتر تعظیم کند، (این نمادین بودن) به مفهوم «بازنمایی جامعه»از طریق برخی رسانه‌ها و کانالهای دیگر نبوده و قطعاً به معنای غیر انتفاعی و غیر فایده گرایانه نیز نیست. و در نهایت مناسک مذهبی به مثابه گونه متمایزی از رفتارهای رمزی از نظر اسکوروپسکی بدون توجه و تأکید جدی بر «اعتقادات» مذهبی جامعه قابل فهم نیستند.

اگر انسانها عاملانی هستند که به شیوه مناسکی کنش متقابل دارند، پس ما می‌توانیم از انسانها انتظار داشته باشیم تا با سایر عامل‌ها نیز به شیوه مناسکی تعامل داشته باشند. در آخر اسکوروپسکی به این نتیجه می‌رسد که «تا حد زیادی آیین‌ها و مناسک دینی، کنش‌های متقابل اجتماعی با موجودات مقتدر و قدرتمند در زمینه اجتماعی کنشگر هستند (...) و مشخصه‌های ویژه آنها در بیشتر موارد به خاطر مشخصه‌های ویژه‌ای است که تصور می‌شود این موجودات دارا باشند (165: 1976) به عبارت دیگر اگر شما عمیقاً در مقابل یک انسان برتر تعظیم کنید، به طور مشابه شما (ممکن است به شیوه عمیق‌تر و جدی‌تری) در مقابل یک فرا انسان تعظیم کنید. آنچه که انسانها در مناسک مذهبی‌شان انجام می‌دهند، توسعه دادن به رمز کنش متقابل‌شان به فراسوی قلمرو انسانی و به درون قلمرو غیر انسانی به منظور در بر گرفتن آن عوامل غیر انسانی که یک جامعه خاص بدانها «معتقد» است، می‌باشد. آنچه را که او کیهان شناسی مذهبی سنتی می‌نامند «سبب توسعه و بسط زمینه اجتماعی ـ و بنابراین همچنین الگوهای روابط اجتماعی ـ به فراسوی اعضای انسانی آن جامعه می‌باشد. در همین راستا این موضوع سبب بسط و توسعه منظر و چشم‌انداز آیین‌ها و مناسک عملی و کنش متقابل می‌شود» (اسکوروپسکی ١٦٦: 1976) ما با عوامل فرا انسانی به همان شیوه‌ای تعامل می‌کنیم که با عوامل انسانی تعامل داریم، فقط کمی بیشتر". [1]

 

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ» 
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280

 

 

[1] این مطلب ترجمه بخشی از کتاب زیر است

Eller, Jack David (2007)  Introducing Anthropology of Religion, London: Routledge