پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

مقالات قدیمی: قسمت هایی از کتاب تئوری ترجمه به زبان روسی٬ اثر فدروف (۱۳۴۳)



      مقالات قدیمی: قسمت هایی از کتاب تئوری ترجمه به زبان روسی٬ اثر فدروف (۱۳۴۳)

اثر فدروف – از انتشارات موسسهء ترجمه به زبانهای خارجی _ مسکو 1950
ترجمه کردن خود هنری است و از آنجاییکه هر کسی را استعداد هنرمند بودن نیست ، همه به صرف دانستن زبان نمی توانند مترجم باشند . بین هنر و صنعت فرق بسیار است . با تمرین و تکرار و دقت می توان صنعت را فرا گرفت ولیکن هنر مسئلهء ذاتی است ؛ جزء خمیره و وجود یک هنرمند است . بدون دارا بودن استعداد نمی توان هنر را فرا گرفت ، اما افراد با استعداد می توانند هنر را که چون دانه ای در وجود انها نهفته است پرورش دهند و بارورش سازند .

 

***

برای بالا بردن سطح فکر و فرهنگ ملتی و برای پرورش ذوق و اندیشهء آن ملت نخستین شرط ترجمه از ادبیات دامنه دار خارجی است . اما من چون به پاره ای از ترجمه ها می اندیشم فکر میکنم ایکاش آنرا ترجمه نمی کردند ! اثری که به وسیلهء مترجمی فاقد صلاحیت ترجمه می شود ، درست چون تصویر زن زیبایی است که روی آینهء دق افتاده باشد .

***

آیا برگرداندن سعر مشکل تر است یا نثر ؟ ... نمی توان وجه تمایزی بین آندو قائل بود ، ترجمهء شعر اصولی دارد و ترجمهء نثر نیز دارای قواعدی است که باید رعایت شود . اکثر نویسندگان بزرگ در آثار خویش سبکی مخصوص به خود دارند که باید به‌گاه ترجمه آن را رعایت کرد . ما حق نداریم اثر بالزاک را چون اثر امیل زولا ترجمه کنیم ...بنابراین نمی توان گفت کدام مشکلتر است ... در ترجمهء شعر اگر شعر وزن و قافیه داشته باشد باید حتماً هنگام برگرداندن آنرا به صورت کلامی موزون و مقفی درآورد ... بودلر هنگامی که ترجمهء شعری را به پایان می رسانید هم متن اصلی و هم ترجمهء خود را چندین بار به صدای بلند می خواند تا ببیند آیا توانسته است وزن شعر و اصالت ترجمه را رعایت کند یا نه ؟

***

در ترجمه برای شناسانیدن شخصیت یک قهرمان باید بزبان او سخن گفت ... گاه دیده شده است که یک باربر بی‌سواد درست با لحنی گفتگو می کند که یک استاد دانشگاه سخن می گوید . در حالیکه در متن اصلی نویسنده این اصل را رعایت کرده است ولی مترجم از روی بی اطلاعی چنین خطای نابخشودنی را مرتکب می شود .

***

... هنگام ترجمه برگرداندن اسامی جایز نیست . مثلا اگر نام قهرمان داستانی «ژان دونوار» است مترجم حق ندارد آن را «ژان سیاه» ترجمه کند .

مترجمی که اصول بالا را رعایت نمی کند در واقع فقط موضوع نویسندهء اصلی را بازگو کرده است و نباید عنوان ترجمه بر آن بگذارد و این کاری است که اغلب در خود زبان متن نیز انجام می گیرد : مثلا در انگلستان موضوع آثار شکسپیر را  بفراوانی منتشر می سازند و در دسترس مردم می گذارند بدون آنکه عنوان ترجمه بدان بدهند .

***

... گروهی از مترجمان تصور می کنند که چون اثری را کلمه به کلمه و آنچنانکه هست ترجمه کنند کار آنها اصیل و بی نقض و کامل خواهد بود در حالیکه واقعیت بجز این است : مترجم با حفظ اصالت متن در پس و پیش کردن کلمات و حتی جملات آزاد است و باید تلاش کند تا زیباترین و مناسب ترین کلمات را برگزیند و بکار برد . مترجم می تواند به جای ضرب المثل های مندرج در متن اصلی از معادل آن در زبان خود استفاده بکند . بسیار دیده شده است که در یک اثر گروهی از افراد داستان بزبان دیگری سخن می گویند . مثلا در «جنگ و صلح» تولستوی چند نفری به زبان فرانسه گفتگو دارند در این صورت باید عیناً خود جملهء فرانسه را نقل کرد و معنی را زیر صفحه توضیح داد .

هنگام ترجمهء یک نوشته حتی الامکان جملات کوتاه را کوتاه و جملات طولانی را طولانی نقل کرد درحالیکه مشاهده می شود اغلب مترجمان بر اثر نداشتن مهارت لازم از روی اجبار برای تفهیم یک جملهء کوتاه شرحی طولانی می نویسند، مثلا مهارت چخوف در بکار بردن جملات کوتاه و سلیس است و باید هنگام ترجمهء اثر او از جملات کوتاه استفاده شود . مترجم نباید اصرار داشته باشد که حتماً آثار نویسندگان بزرگ را ترجمه کند . چه بسا پیش آمده است که ترجمهء اثر یک نویسندهء گمنام شهرتی بهم رسانیده و مترجم را در ردیف مترجمین طراز اول قرار داده است .

عده ای از نویسندگان در آثار خویش با کلمات بازی می کنند . اگر مترجم هنگام ترجمه بر اثر نارسائی زبان و یا عوامل دیگر از این کار درماند ، باید عین جملات را برگرداند و یا با ادای توضیح از ترجمه خودداری کند . ترجمه از زبان دوم به کلی مطرود است چه در این صورت سبک اثر بکلی دگرگون خواهد شد و زیبائی و روح آن از میان خواهد رفت .

تغییر و تبدیل و یا حذف مطلبی هنگام ترجمهء کتابهای ایده ئولوژیکی بصرف اینکه آن تئوری در کشور مترجم مطرود و محکوم است بهیچوجه جایز نیست و بهتر است در چنین شرایطی از ترجمه خودداری شود . ترجمه چون گیاه منطقهء گرمسیری یا سردسیری است که بخواهیم در منطقه ای با آب و هوا و شرایط متغایر پرورش دهیم ؛ باید آن گیاه بدقت نشانیده شود و بدقت پرورش یابد تا بارور شود و به ثمر برسد . شاعر می گوید خود اثر چون گلی است خوشبو ولی هنگام ترجمه مانند آنست که ما آن را درون ظرف شیشه ای گذاشته ایم ؛ چه ، رنگ و شکل دارد ولی عطر نخواهد داشت .

گروهی از ناقدان به غلط هنگام نقد یک ترجمه ، تنها به به خواندن متن ترجمه اکتفا می کنند . آنرا از نظر رعایت و یا عدم رعایت قوانین دستور و زیبائی و نوشتن کلمات ارزیابی می کنند در حالیکه مسئله چیز دیگری است . ترجمه باید با متن اصلی مقایسه شود تا مشخص گردد که آیا اصالت متن و بالاتر از همه سبک نویسنده رعایت شده است یا نه . زیرا در صورت عدم رعایت سبک بین موضوع از یک سو و سبک از سوئی دیگر دوگانگی پدید خواهد آمد و تلاش مترجم برای پدیدآوردن یک اثر ارزنده بی نتیجه خواهد بود . بسیار دیده شده است که مترجمین ، آثار  تولستوی و چخوف را کاملا بیک سبک و شبیه بهم ترجمه کرده اند در حالیکه نوشته های تولستوی چون دریائی پهناور آرام است و آثار چخوف همانند جویباری است زلال ولی پر خروش .

***

اصولا اقتباس عملی است بی ارزش . مثلا چندی پیش در هند «بازرس» اثر گوگول را کاملا هندی کرده بودند : یک شارلاتان به اسم بازرس به کلکته می آید ، از مردم کلاه بردای و تلکه می کند  دختر شهردار را می گیرد و ...

اولا نمی توان روی این اثر نام گوگول را نهاد زیرا گوگول داستانی به اسم بازرس که در کلکته اتفاق می افتد ننوشته است و ثانیاً استفاده از چنین اثری بدون ذکر نام گوگول یک نوع دزدی است که در اصطلاح ادبی به آن «پلاگیات» می گویند و این فاجعه بیشتر بر سر نمایشنامه ها آمده است و می آید .

جملات ممکن است به خودی خود چندان ارزشی نداشته باشند ولی از آنجائیکه ادبیات ترجمه ای انعکاس حیات یک ملت است اگر برای تجلی چنین انعکاسی بکار بروند تحصیل اعتبار می کنند و باید با نکته سنجی و اندیشهء تمام از آنها بهره برداری کرد .

 

اطلاعات مقاله:

مجله انتقاد کتاب٬ دوره دوم٬ تیر و مرداد ۱۳۴۳ـ ضمیمه کتاب یکلیا و تنهایی او٬ چاپ سوم٬ ص ۳تا ۶ 

مجموعه: ابراهیم میرهاشم زاده

آماده سازی برای انتشار : پرنیا پژوهش فر

 

ورود به صفحه مقالات قدیمی
http://anthropology.ir/old_articles