پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مردم­گیاه گیاهان آیینی در فرهنگ و فولکلور ایران



      مردم­گیاه  گیاهان آیینی در فرهنگ و فولکلور ایران
پیمان متین

سرزمین باستانی ایران خاستگاه بسیاری از گیاهان، درختچه­ ها و درختان بوده است. تنوع اقلیمی در کنار پیشینة کهن فرهنگی ایران­زمین، و نیز استفادة گسترده از انواع گیاهان در نظامهای غذایی و پزشکی ایرانیان باعث شده تا این مردمان در طی اعصار ارزش ویژه­ای برای گیاهان قائل شوند. بازتاب این موضوع در فرهنگ آشپزی و بهداشتی ایرانیان به وضوح دیده می­شود. علاوه بر این، در بسیاری از بن­مایه­ ها وکهن­ الگوهای اسطوره­ای، آیینها، باورها، مراسم، و حتی در قصه ­ها، زبانزدها و مَثَلهای مردمی، نقش و کارکرد گیاهان و درختان مقدس و نظرکرده قابل شناسایی است. دکتر پیمان متین برای نخستین بار در این کتاب به طبقه ­بندی و تحلیل علمی و انسان­شناختی ابعاد آیینی و فرهنگی گیاهان در ایران پرداخته است.

 

فهرست کتاب مردم­گیاه: گیاهان آیینی در فرهنگ و فولکلور ایران

مقدمه 7

فصل اول: گیاهان مقدس و پرستشی 25

فصل دوم: گیاهان اسطوره‌ای 55

فصل سوم: نمادپردازی با گیاهان 81

فصل چهارم: گیاهان آیینی 101

آیین‌های سور 104

آیین‌های سوگ 136

خوراک‌های آیینی 144

فصل پنجم: گیاهان جادویی 163

رمانندگی و دفع شر 164

طلب‌ مهر و عشق‌ورزی 186

جادوگیاهان 195

نتیجه‌گیری 215

منابع 225

نمایه 243

 

مقدمه

 

گیاهان از بارزترین نمودهای فرهنگ ایرانی هستند که در بیشتر مراحل و ابعاد زندگی مادی و معنوی ایرانیان حضور و نفوذ دارند. با نگاهی اجمالی و اندکی تأمل در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان متوجه نقش دائمی گیاهان به طرق مختلف خواهیم شد. همچون بسیاری دیگر از عناصر دخیل در فرهنگ و فولکلور، گاه نقش و کارکرد گیاهان در زندگی روزمره و جاری، چنان عادی و بدیهی می‌نماید که به کل فراموش می‌شوند و این درحالی است که فلسفة وجودی این عناصر زنده و پویای طبیعی در چهارچوب نظام فکری و اعتقادی هر ایرانی غیرقابل انکار است.

در یک دسته‌بندی اولیه از ساختار زیستی، اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان، شاخصه‌های عینی مرتبط با گیاهان تقریباً همه‌جا حضور دارند؛ هرچند، در پاره‌ای موارد کنکاشی عمیق‌تر لازم است تا بتوان متوجه اهمیت و جایگاه گیاهان در این ساختار شد. ضروری‌ترین اقدام برای تبیین این جایگاه، شناسایی نقش گیاهان و تفکیک کارکرد آنهاست، آن‌هم در عرصة سرزمین ایران با تنوع اقلیمی و تعدد گونه‌های گیاهی که یکی از کم‌نظیرترین مجموعه‌های زیست‌محیطی در جهان را فراهم ساخته است. چه‌بسا، این تنوع و گوناگونی موجد آیین‌ها و مناسک فراوانی بوده که ایرانیان در بستر تاریخ طولانی تمدن خویش آنها را ساخته و پرداخته‌اند. و اگر چنین است، چرا گیاهان موضوع یا عنصر اصلی در بسیاری از این مناسک هستند؟

سـرزمیـن ایران جزو سلسـله اراضی مرتفـعی محسوب می‌شود که در دوران سوم زمیـن‌شـناسی و به هنگـام تشـکیـل چیـن‌خوردگی‌های آلپ‌ـ‌هیمالیا شکل گرفت. محدودة این فلات از غرب به شرق از دره‌های دجله و فرات تا درة رود سند و پامیر و از شمال به جنوب از دریای مازندران و بیابان توران و رود جیحون تا خلیج‌فارس و اقیانوس هند امتداد دارد. حریم کوهستانی آن در غرب با کوه‌های زاگرس، در شمال با جبال البرز، و در شرق با کوه‌های سلیمان مشخص می‌شود. سرحدات این رشته‌کوه‌های عظیم در شمال‌غرب به کوه‌های ارمنستان و قفقاز و در شمال‌شرق به کوه‌های هندوکش محدود می‌گردد. درواقع، این فلات علاوه‌بر ایران کنونی، مشتمل بر افغانستان، بلوچستان و پاکستان هم می‌شود و از نگاه تاریخی ترکستان نیز جزئی از آن است. این گستردگی طبیعی و جغرافیایی تنوع عجیبی را از منظر اقلیمی ــ و بالطبع پوشش گیاهی و جانوری ــ به ارمغان آورده است. وجود دریاها، کوه‌های مرتفع، جنگل و کویر باعث شده تا در این سرزمین آب‌وهوایی گوناگون از سردسیر و خشک گرفته تا گرمسیر و مرطوب به چشم خورد. حتی گاه اختلاف سطح مناطق مختلف از سطح دریا به چندهزار کیلومتر می‌رسد. همین گوناگونی‌ها موجب شده تا فلات ایران را به عنوان یکی از متنوع‌ترین کانون‌های رشد گیاهی در جهان بشناسند.

از دیگر ویژگی‌های این سرزمین، قدمت دیرینة آن به عنوان منطقه‌ای تمدن‌ساز و فرهنگ‌پذیر است که به خاطر ذخیره و غنای عناصر مادی موجود در آن همواره در بستر تاریخی تکامل بشر، سرچشمة تولید و توسعة فرهنگ و فناوری بوده است، بویژه در دو حیطة اساسی زندگی فردی و اجتماعی بشر یعنی: کشت و پرورش گیاهان و رام و اهلی کردن حیوانات. دو موضوع مهم یکی، ظرفیت مادی فلات ایران برای پرورش گیاهان و دوم، ظرفیت معنوی آن یعنی بکارگیری فناوری در این منطقه، باعث­ شده تا این سرزمین نه فقط خاستگاه بسیاری از گیاهان اساسی و پایه در نظام خوراکی و معیشتی نوع بشر باشد، بلکه امر خطیر رام کردن گیاهان یعنی پرورش، کشت، تولید و استحصال آنها نیز از آغاز در آنجا شکل بگیرد. همچنان‌که، به استناد منابع گیاه‌شناسی، باستان‌شناسی و مردم‌شناسی، خاستگاه رویش بسیاری از گیاهان و درختان نظیر گندم، جو، ارزن، پیاز، اسفناج، باقلا، عدس، سیب، گلابی، هلو، زردآلو، آلو، انار، انجیر، زیتون، مو، بادام، نارنج، و بسیاری اقلام دیگر ایران‌زمین بوده است. متعاقباً طی توسعة تمدن و فناوری برای داشت و برداشت گیاهان و حین استحصال و مصرف و نگهداری از آنها، بسیاری از عناصر فرهنگی و فولکلوریک شکل گرفت و در قالب‌های گوناگون پنداری، رفتاری و گفتاری به منصة‌ظهور رسید. اسطوره‌های ایرانی، افسانه‌های ملی و منطقـه‌ای، مناسک و شعایر، باورهای مذهبی و جادویی در ارتباط با گیاهان، بخشی از این عناصر فولکلوریک محسوب می‌شوند که نمایانگر نقش عمیق و حیاتی گیاهان در طول تاریخ تکامل مادی و فرهنگی سرزمین ایران هستند.

نباید فراموش کرد که تأثیر آب‌و‌هوا و اقلیم بر انسان‌ها و محیط و ساختار فرهنگی هر جامعه عاملی جدی است که خود مقدمه‌ای بر روان‌شناسی اقوام به حساب می‌آید. درحقیقت، همان‌قدر که تنوع اقلیمی و آب‌و‌هوای گوناگون وجود دارد، به همان نسبت هم انواع آداب و رسوم و مباینت خلق‌و‌خو به چشم می‌خورد. چنان‌که این موضوع را در نقاط مختلف ایران‌زمین شاهد هستیم؛ آنجاکه عادات غذایی، باورها و مراسم مردمان حاشیة دریاها با ساکنان کنارة کوهپایه‌های مرتفع یا کویرنشینان فرق می‌کند و بدین‌سان تنوع و گوناگونی کم‌نظیری را در یک سرزمین با چهارچوب واحد و تعریف‌شده شکل می‌بخشد. آیا این تنوع خود عاملی در شکل‌گیری باورهای پرستشی و حس قداست و حرمت برای گیاهان بومی به سبب وابستگی انسان به آنها نبوده است؟ درواقع، باید روند تاریخی را تعقیب کرد و در بررسی رابطة مادی‌ـ‌معیشتی انسان با گیاه و نیاز به زنده‌ماندن از یک‌سو، و روند تمدن‌سازی از سوی‌دیگر، دید که آیا این رابطه به نوعی معنویت و الوهیت تبدیل شده است؟ یعنی آیا ما شاهد چرخش و دگرگونی کارکرد مادی گیاهان به سوی کارکرد معنوی آنها هستیم؟ به عبارت‌دیگر، چه عواملی کارکرد مادی گیاهان را تغییر داده و جایگاه آنها را به مثابة «گیاه‌خدا» ارتقا بخشیده است؟

از آن‌جهت‌که در پژوهش حاضر، مرزهای سیاسی مد نظر بود، چهار حوزة معتدل‌شرقی، معتدل‌غربی، استپی و کوهستانی از هم تفکیک شدند. حوزه‌های معتدل‌شرقی غالباً تحت‌تأثیر بادهای فصلی همراه با بارندگی‌های تابستانی هستند، به نحوی‌که حوزة جنگلی آنها بدون انقطاع از دوایر حاره‌ای تا نواحی سرد امتداد می‌یابد. در این‌گونه حوزه‌ها کشاورزی حاره‌ای متداول است؛ مثل کشت انواع باقلا و لوبیا، کدو، بادمجان و سایر صیفی‌جات، و البته درختان میوه و سبزیجات خوراکی. حوزه‌های معتدل‌غربی معمولاً در شمال نواحی بیابانی و کویری قرار می‌گیرند و آنها را از حوزة ‌حاره‌ای جدا می‌سازند. این حوزه‌ها در درجة اول تحـت‌تأثیر آب‌و‌هوای حوزة مدیترانه با بارندگی زمستانی و پس از آن تحت‌تأثیر آب‌و‌هوایی با بارندگی تقریباً مداوم هستند. از چندین‌هزار سال قبل، فلات ایران بستر اهلی شدن غلاتی چون جو و گندم، سبزیجات و درختان میوه شد و این نوع کشاورزی به سمت شمال گسترش یافت. حوزه‌های درونی نواحی معتدل معمولاً به خاطر عدم بارنـدگی عاری از جنگل‌اند که استپ‌ها، جلگـه‌های وسیع و علفزارها را تشکیل می‌دهند. منابع گیاهی این حوزه‌ها محدود هستند و به جز دانه‌های غلات و ریشه‌های پیاز، غالب گیاهان آنجا به شکل وحشی و خودرو می‌رویند. کوهستان‌ها هم صرفاً مرزی هستند میان حوزه‌های معتدل و حوزه‌های سردسیر که علی‌رغم گستردگی‌شان، کمیت قابل‌توجهی از لحاظ عرضة متنوع گیاهی ندارند.

در هریک از قلمروهای مذکور، گروه‌های انسانی حداکثر استفاده را از منابع گیاهی منطقة خود به عمل آورده‌اند؛ هرچند، رفتـه‌رفته با نظام‌های ارتباطی و تبادلات امروزی شکل و شمـایل این نوع بهره‌برداری‌ها یکسـان و یکپـارچه شده است. از سـوی‌دیگر، ضرب‌آهنگ تولید سالانة مجموعه‌گیاهان یک منطقه بر روی توزیع کار در آن محل تأثیر گذارده و همین‌ امر امکان توسـعة فنون مربوط به صنـایع و فنـاوری را فراهم کرده است؛ که گاه منجر به تخصص‌گرایی و بخش‌بندی شده و حتی تا شکـل‌گیری نظام طبقاتی پیش رفته است. مسئلة مهم دیگر، مسئلة توزیع بوده که در جوامع ساده‌تر عموماً پس از تولید قرار داشته و این وظیفه را اشیای گران‌بها و نمادین به عهده داشته‌اند. این اشیای باارزش، معمولاً، در مراسمی چون جشن‌های فصلی کشاورزی یا ازدواج‌ها به شکل نمادین مبادله شده تا بر استحکام قراردادهای میان گروه‌های همسایه با هم تأکـید شده باشد. قـوام‌یافتن برخی آیین‌ها در همین‌راستا قابل توجیه است. اینجا این پرسش به میان می‌آید که آیا می‌توان از روی شکل و ماهیت آیین‌ها به اهمیت جبلی و عنصر هستی‌بخش گیاهان پی برد؟ یعنی آن‌دسته از آیین‌هایی که مربوط به مراحل زندگی بشر هستند (از کودکی تا مراسم تدفین)، شکل دیگری از داستان پیوند انسان‌ها با گیاهان نیستند؟

از دیگر ارکانی که بویژه در فرهنگ و فولکلور نقش غیرقابل انکار دارد، روش‌ها و فنون استحصال و مصرف گیاهان خوراکی است. از عصر نوسنگی به این‌سو، قسمت اعظم خوراک انسان را نباتات فراهم کرده‌اند. حوزه‌های گرمسیر بیشتر از حوزه‌های سردسیر برای رشد و نمو گیاهان، بخصوص گیاهان غنی از نشاسته، مساعد هستند. مبنای خوراک برای مردمان سرزمین‌های گرم، ریشه‌های خوراکی و برای مردمان سرزمین‌های معتدل، غلات است که برحسب مورد محصولاتی چون بقولات (لوبیا، باقلا)، ریشه‌ها (انواع قارچ‌ها، شلغم، هویج) یا پیازها و میوه‌های درختان، صیفی‌جات (گوجه، بادمجان، کدو)، خرما، بلوط و ساقه‌ها و برگ‌ها به آن اضافه می‌شود. در این‌میان، ادویه بیشتر نقش فرهنگی و اجتماعی دارند. نوشیدنی‌ها نیز غالباً به شکل آبمیوه یا به صورت دم‌کردنی و جوشانده (چای و قهوه) مصرف می‌شوند. گرفتن روغن از دانه‌های روغنی همچون کنجد و نیز زیتون اشکال دیگر خوراکی است که در مطالعات قوم‌شناسانه و مناسبات فرهنگی نقش ایفا می‌کنند. پخت‌و‌پز نیز از مهم‌ترین و در عین‌حال قدیمی‌ترین فنون مصرف نزد ایرانیان بوده است. گاهی شیوه‌های متنوع پخت نوعی سلسله‌مراتب را تشکیل می‌دهد. شیوة مصرف خوراکی‌ها هم از ابتدا تا انتها با آداب و تشریفات خاص خود همراه است. تعداد وعده‌های خوراک، زمان آنها، تجمع اعضای گروه، آداب تدارک غذا (بویژه در جشن‌ها و مراسم)، نحوة توزیع بین اعضا، داشتن برخی مهارت‌ها، و حتی درجه‌بندی خوراک به غذاهای معمول و آیینی از آن‌جمله است.

در مجموعة گسترده‌ای از شهرها و روستاهای ایران و در بیشتر آیین‌ها و مناسک مردمی می‌توان گیاهان را به عنوان عنصری معنادار و مؤثر شناسایی کرد. بررسی آیین‌ها و مناسک گویی به ما این امکان را می‌دهد تا حلقة گمشده میان باورها و اعتقادات پرستشی را با اعمال و آیین‌های مربوط به آنها پیدا و بازسازی کنیم. درواقع، ما با بازشناسی نقش گیاهان در آیین‌های مربوط به تولیدمثل و باروری، زایش، بلوغ، همسرگزینی و مرگ به رابطة کهن و عمیق انسان با گیاه پی می‌بریم و درمی‌یابیم که در فراسوی تاریخ، گیاهان تا چه حد در عبور انسان‌ها از دوره‌‌های سخت به زندگی توأم با مدنیت مؤثر و مفید بوده‌اند. از این‌روست که در اسطوره‌های آفرینش، عنصر گیاه همواره نقشی اساسی دارد و بخشی از اسطوره‌های مردم را گیاهان تشکیل می‌دهند. بدین‌سان، شاید بر اساس سابقة تاریخی هر گیاه، امتداد و دیرینگی و پیوند اعتقادات پرستشی با آیین‌ها و مراسم امروزی مشخص گردد و بتوان نقشة جهان‌بینی و نظام فکری ایرانیان را از دیرباز تا کنون ترسیم نمود و نیروهای سازندة آن را کشف کرد.

به راستی، مطالعه و بازشناسی نقش گیاهان در آیین‌ها و مناسک چه چیز را مشخص می‌کند؟ آیا با وجود قرن‌ها تکرار و بازنمایی آیین‌هایی که برای پاسداشت نقش گیاهان برگزار می‌شده است، هنوز هم گیاهان نقش اصلی در این آیین‌ها را دارند یا به علت وجود فناوری‌های جدیدِ تولید انبوه غذا و دسترسی آسان به مواد غذایی، نقش گیاهان به حاشیه رفته اما شکل و صورت آیین‌ها همچنان پابرجاست؟ آیا چرایی و موضوعیت آیین‌ها و باورهای مربوط به گیاهان روشن و صریح است؟ اگر رابطة گیاه به مثابة غذا = بقا را مفروض بداریم، چرا برخی گیاهانی که خوراکی نیستند از حرمت و قـداست و پرستش برخـوردار شـده‌اند؟ می‌توان این پرسش را این‌گونه هم مطرح کرد که آیا بررسی رفتارها و اعمال صورت‌گرفته در آیین‌ها و مراسم پرستشی با حضور گیاهان یا بازخوانی روایت‌های اسطوره‌ای و جادویی آنها، همان روش معکوسی نیست که گویی ما کتابی را از آخر به اول خوانده‌ایم؟ یعنی: با مطالعة آییـن‌ها و مناسک به عمق ضمیر و باورهای انسـان‌هایی پی می‌بریم که امروزه وجود ندارند اما نشـانه‌های مشخصی از دیرپایی و قدمت افکار آنها زندگی نوین ما را احاطه کرده است.

جهت پاسخ به پرسش‌های فوق و به منظور شناسایی و تفکیک گیاهان آیینی و پرستشی در گسترة ایران‌زمین، پژوهش حاضر از بهمن ماه سال 1387 آغاز شد و تا تیرماه 1392 به طول انجامید. من در این پژوهش تلاش کردم محتوای مطالعات تاریخی و باستان‌شناختی را با روش مردم‌نگاری در میدان تحقیق تلفیق کنم تا در نهایت توصیفی مردم‌شناختی ارائه دهم. گام نخست، تعیین محدودة پژوهش بود. گستردگی مرزهای سیاسی ایران، مرا مجبور ساخت تا حوزة مطالعاتی خود را به چهار حوزه در نواحی معتدل و نیمه‌معتدل و خشک و مرطوب (بارانی و جنگلی) تفکیک کنم و طی یک بازة زمانی 56 ماهه در استان‌های شمالی (گیلان و مازندران و توالش)، شرقی و شمال‌شرقی (خراسان‌رضوی، خراسان مرکزی و جنوبی)، شمال‌غربی و غربی (آذربایجان شرقی، آذربایجان‌غربی، کردستان، زنجان، همدان و کرمانشاهان)، نواحی مرکزی (تهران و شمیرانات، البرز، سمنان، دامغان، اراک، اصفهان و مناطقی از کرمان و طبس)، و جنوب و جنوب‌غربی (لرستان، خوزستان، هرمزگان و قشم) به تحقیق میدانی بپردازم. مجموع شهرها و روستاهای پیمایش شده 74 مورد بوده است، گرچه رجوع ممتد به گزارش‌های ثبت‌شده توسط مردم‌نگاران محلی، چه به صورت مونوگرافی چه در قالب مقاله‌ها و کتاب‌های چاپ‌شده، این عرصه را خیلی وسیع‌تر ساخته است.

برحسب شرایط و طرح کلی این پژوهش، از روش‌های متعدد مردم‌شناختی برای پیشبرد کار بهره گرفتم. مثلاً در روش مشاهدة‌ مشارکتی در روستاها از دو تکنیک مشاهده و ارزیابی سریع مناطق روستایی (Rapid Rural Appraisal (RRA) ) و مشاهده و ارزیابی مشارکتی در روستا (Participatory Rural Appraisal (PRA)) استفاده کردم. تکنیک عمدة من در شهرها عبارت بود از تکنیک ارزیابی مشارکتی، نظارت و سنجش (Participatory Assessment, Monitoring & Evaluation (PAME)). علت اصلی گزینش این تکنیک‌ها این بود که من به غیر از مصاحبه‌های گروهی از منابع مکتوب، بهرة فراوان بردم. عمده تلاش من در تحقیقات میدانی، رعایت رئالیسم مردم‌نگاری و توصیف بالینی از واقعیت‌های اجتماعی بوده است. این حساسیت نتیجة سال‌ها تجربه در تحقیقاتی مشابه در حوزة قوم‌پزشکی (Ethnomedicine) در اواخر دهة 60 و اوایل دهة 70 خورشیدی در استان‌های خوزستان و کردستان و همچنین تحقیقات میدانی خودم و دانشجویانم در حوزة قوم‌گیاه‌شناسی (Ethnobotany) در دانشگاه تهران بود که به عنوان بانی و مدرس رشتة انسان‌شناسی پزشکی (Medical Anthropology) طی دهة 80 خورشیدی صورت می‌گرفت.

نکتة دیگر در این طرز نگاه ــ بویژه در فرهنگی که خود من به آن تعلق داشته‌ام ــ پرهیز و دوری از عجیب جلوه‌دادن مردمی بود که پژوهش دربارة باورها و رفتارهای آنها صورت می‌گرفت. منظورم این است که برخلاف مردم‌نگاران بیگانه، من به عنوان مشتری «کالاهای عجیب‌و‌غریب» پا به میدان تحقیق نگذاشتم، بلکه سعی کردم یک فرد و البته یک پژوهشگر باشم که در گفتمانی شرکت می‌جوید که در آن تشابهات و تفاوت‌ها بیان می‌شوند و در گزارش صادقانة این واقعیت‌ها نه‌فقط شناخت حقیقت که اخلاق را نیز دخیل کنم. یعنی اینکه، چطور تشابهات، تفاوت‌ها و تعجبات خود را در روش کار و عرصة تحقیق خود وارد کنم. آنچه من در این پژوهش با تمام وجود احساس کردم این واقعیت تجربه‌شده بود که در روند تحقیق مردم‌نگاری، زمانی‌که موضوع مورد مطالعه در آغاز برایمان عجیب و پیچیده است، طی مراحل تحقیق بر روی آن، برایمان بیشتر و بیشتر آشنا می‌شود و برعکس، زمانی‌که بر روی فرهنگی مطالعه می‌کنیم که برایمان شناخته‌شده‌تر است، کم‌کم متوجه می‌شویم که غریب، غیرعادی، و بیشتر عرفی است تا منطقی.

کلیدی‌ترین بخش پژوهش من، همانا شناخت گیاهان پرستشی‌ـ‌‌آیینی در باور ایرانیان بوده است. برای رسیدن به این مهم، تبیین چند مبنای پایه‌ای ضروری بود. یکی، تعریف اتخاذ‌شده از آیین و به تبع آن گیاهان‌آیینی در این پژوهش بود که بارها در لابه‌لای گزارش‌ها و تحلیل‌های خود به آن اشاره کرده‌ام و ساختار کلی ارائه‌شده و باب‌بندی اثر نیز خود گویای این امر است. دوم، شناسایی و گزینش این گیاهان در پهنة وسیع جغرافیایی و فرهنگی ایران و از میان خیل عظیم گیاهان مصرفی در ایران (غیرآیینی و غیرپرستشی) بوده است. سوم، تفکیک آنها بود برپایة نقش و عملکردشان در نظام اعتقادی مردم ایران، مثل: گیاهانی که در مراسم شادمانی یا غمگساری بکار می‌روند؛ گیاهانی که در خوراک‌های آیینی استفاده می‌شوند؛ گیاهان رماننده و گیاهان سحرآمیزی که برای جلب مهر و محبت یا مداوا مصرف می‌شوند (جادوگیاهان)؛ و تقسیماتی دیگر. و سرانجام، تعیین ظرف زمانی برای این گزینش که بی‌تردید برای رسیدن به نتیجه‌ای مطلوب، هیچ چاره‌ای نبود مگر دخیل‌کردن تاریخ پربار و دیرپای ایران‌زمین.

منابع تاریخی این پژوهش به سه دسته تقسیم می‌شوند. یکی آثار باستانی و مکتوبات عتیق نظیر کتب مقدس و برخی گـزارش‌های مورخان، فیلسوفان، طبیعی‌دانان و اطبای پیشین. برای‌نمونه، علاوه بر اوستا و عهود عتیق و جدید و قرآن، می‌توانم به آثار هرودت، استرابو و گزنفون در کنار آثار ارزشمند تئوفراستوس، پلینی‌اکبر و دیوسکوریدس اشاره کنم که سهم و نقش آنها در شناساندن فلور گیاهی منطقه غیرقابل انکار است. البته، تکمیل و تکامل اطلاعات آنها را در آثار اندیشمندان ایرانی همچون هدایهًْ ‌‌المتعلمین فی‌الطب اخوینی بخاری، الحاوی رازی، الابنیهًْ ‌عن حقایق الادویهًْ ابومنصور هروی، قانون ابن‌سینا، ذخیرۀ خوارزمشاهی جرجانی، و الصیدنهًْ بیرونی شاهدیم. اذعان می‌کنم که کامل‌ترین و کاربردی‌ترین اطلاعات را که به نوعی تجمیع آثار همة بزرگان قبلی است می‌توان در تحفهًْ‌‌المؤمنین حکیم‌مؤمن و مخزن‌الادویهًْ‌ عقیلی‌شیرازی یافت. لازم به تذکر است که عمده بهرة من از این منابع طبی و دارویی، تشخیص درست گیاهانی است که با اسامی متعدد و متفرقه نامیده شده‌اند ــ و همین امر ضریب اشتباه و گمراهی را بالا می‌بُرد ــ گرچه آثار جدید گیاه‌شناسی بویژه کتاب‌های گیاهان‌دارویی علی زرگری، واژه‌نامة‌گیاهی اسماعیل زاهدی، درختان و ‌درختچه‌های ایران حبیب‌الله ثابتی، و باز با همین نام از ولی‌الله مظفریان، و همچنین کتب بسیار ارزشمند منوچهر امیری به نام فرهنگ داروها و واژه‌های دشوار و تطبیق ‌نام‌های ‌کهن‌ گیاهان ‌دارویی ‌با ‌نام‌های‌ علمی، اثر احمد قهرمان و احمدرضا اخوت بسیار رهگشا بودند.

دستة دیگر کتب تاریخی، معدود متون برجا‌مانده به زبان‌های ایرانی‌ باستان از جمله پهلوی (فارسی‌میانه) است که علاوه‌بر بخش‌های مختلف اوستا همچون یشت‌ها، اطلاعات ذی‌قیمتی را درخصوص باورهای اسطوره‌ای بخشی از نیاکانمان ارائه می‌دهند. از این متـون می‌تـوان به وزیدگی‌های ‌(گزیده‌های) زادِسپرَم، ارداویـراف‌نامـه، شایست‌ناشـایست، درخت آسـوریگ، صد‌ در ‌نثـر صـد در بندهشن و نیز پاره‌های متون پهلوی و بخصوص بُندَهِش اشاره کرد. اتفاقاً مبحث گیاهان‌اسطوره‌ای تنها بخشی است که با عنایت به متون مذکور و قدری آثار و اشیای باستانی باقیمانده از دوره‌های پیش‌ از اسلامِ ایران، مورد توجه و تتبع ایران‌شناسان و دانشمندان داخلی و خارجی واقع شده است.

یکی از عناصر کلیدی در شناخت گیاهان و پیشینة آنها، بحث خاستگاه رویش و همچنین اهلی‌ساختن آنهاست که آثار بسیار ارزشمند از شارل ژوره، آلفونس‌دو کندل، و برتولد لاوفر به من کمک‌های فراوانی کردند. علاوه‌بر اینها، آثاری چون الفلاحهًْ‌ النبطیهًْ ابن‌وحشیه، معرفت فلاحت از عبدالعلی بیرجندی، ارشاد‌الزراعه از قاسم ابونصری­هروی، فرخ‌نامة جمالی‌یزدی، آثار‌و‌احیاء فضل‌الله همدانی، زاد‌المسافرین محمدمهدی شریف‌طبیب و ممالک‌و‌مسالک ابراهیم اصطخری، اطلاعات کم‌نظیری را در رابطه با روش‌های کشاورزی و حتی باورهای مردمی پیرامون آن فراهم آوردند.

در مورد باورها باید گفت که یک‌دسته از کتاب‌های تاریخی ماهیتاً منابع بی‌بدیل مردم‌شناختی از دوره‌های میانی تاریخ ایران محسوب می‌شوند. جدا از آثار ابوریحان بیرونی ــ که به واقع نوعی مردم‌شناس بود ــ نظیر آثارالباقیه، عجایب‌نامه‌ها مثل عجـایب‌المخلوقات محمد طوسی و تحفهًْ‌‌‌الغرایب حاسب طبری و بحیرهًْ‌ میر‌محمود فزونی استر‌آبادی، با تشریح و واگویی باورهای ناب مردمی نقشی پررنگ در شناخت فولکلور و فرهنگ عامة برهه‌ای از تاریخ ایران داشته‌اند. البته، سرگذشت‌نامه‌ها، خاطرات و بخصوص سفرنامه‌های اروپاییانی که در نیمة دوم سده‌های میانی تاریخ ایران به این کشور سفر کردند، گنجینه‌ای غنی از فرهنگ و فولکلور ایران محسوب می‌شوند که هنوز به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته‌اند. گزارش‌های ژان شاردن، ژان‌دو تِوِنو، ژان باتیست تاورنیه، و یاکوب ادوارد پولاک از گیاهان ‌درمانی و جادویی در نظام فکری و بهداشتی ایرانیان بی‌نظیر است. از این‌‌دیدگاه، نباید آشپزی‌نامه‌های تاریخی را از قلم انداخت که در لابه‌لای مطالبشان اشارات مهمی به خواص و ویژگی‌های گیاهان در باور مردم یافت می‌شود. از مهم‌ترین پدیدآورندگان این آثار باید از دو آشپـز دربار صفـوی یعنی نورالله و باورچی­بغـدادی، و ادیـب خـوش قریحه، جمال‌الدین ابواسحق، معروف به بسحق اطعمۀ­شیرازی، و میرزا علی‌اکبرخان آشپزباشی، آشپز دربار قاجار، نام برد. 

دستة سوم کتاب‌هایی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند و هستة محوری داده‌های میدانی را شکل بخشیدند، مونوگرافی‌ها و گزارش‌های متعدد، عمدتاً در قالب کتاب، از جای‌جای این سرزمین و توسط مردم‌نگاران بومی و محلی است که خود ــ هرچند با وجود ضعف‌ها و تنگنـاهایی که برخی بازمی‌گردد به زمان نگـارش آنها ــ گنجیـنة فوق‌العـاده‌ای محسـوب می‌شوند. بعضی از این آثار به مـرور به آثاری کلاسیک در حوزة فولکلور تبدیل شده‌اند مثل نیرنگسـتان صادق هدایـت، معتقدات و آداب ایرانی هانری ماسه، طهران قدیم و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم جعفر شهری، و یا از خشت تا خشت محمود کتیرایی. اما، بسیاری از کتب و مونوگرافی‌های باارزش در این پژوهش موردنظر بوده است که فهرست کامل آنها در بخش «منابع» ذکر شده و من در اینجا به اختصار پربسامدترینشان را مرور می‌کنم:

در حوزة استان‌های مرکزی و کرمان و فارس آثار محمد بهمن‌بیگی، حسن حاتمی، علی‌اصغر شریعـت‌زاده، عبد‌العلی لهسـایی‌زاده و عبدالنبی سلامی، مهری مؤید‌محسنی، محسن نیازی، صادق همایونی و علی‌اکبر بختیاری؛ در حوزة استان‌های شمالی کشور آثار محمد بشرا و طاهر طاهری، محمود پایندة­لنگرودی، علی عبدلی و حبیب‌الله مشایخی؛ در حوزة استان لرستان آثار محمد اسدیان‌خرم‌آبادی و همکارانش، علیمردان عسگری‌عالم و غلامحسین کرزبریاراحمدی؛ در حوزة استان‌های غربی آثار غلامحسین ساعدی و غلامحسن رسولی؛ در حوزة استان خراسان آثار ابراهیم شکورزاده، جمال رضایی و محمدرضا بهنیا؛ و درخصوص فرهنگ زرتشتیان، به عنوان میراث‌دار بخش قابل‌توجهی از مناسک کهن ایرانی، از آثار هاشم رضی، صدیقه رمضانخانی، کتایون مزداپور و مری بویس استفاده کردم.

با تمام این تفاصیل، متأسفانه، هنوز هیچ کار جدی دربارة موضوع گیاهان‌آیینی‌ـ‌پرستشی نه‌تنها در سطح ایران، بلکه حتی به صورت منطقه‌ای انجام نگرفته است، مگر اطلاعاتی جسته‌گریخته یا فاقد ساختار مشخص در آثار اخیرالذکر و مشابه آنها. برخی محققان از روی علائق شخصی برخی فصول یا مباحث آثار خود را به ارائة اطلاعاتی در زمینة خاستگاه گیاهان و اسطوره‌های پیـرامـون آنها اختصـاص داده‌اند، از قبیـل ابراهیـم پورداود در کتاب هرمزدنامه، محمـدجعـفر یاحقی در کتـاب فرهنـگ اسـاطیـر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی و احمد اقتداری در کتاب دیار شهریاران. اما، همان‌طور که گفتم هیچ‌یک از این مؤلفان مشخصاً به بحث گیاهان‌آیینی، آن‌هم طی یک چهارچوب علمی با روش‌شناسی مردم‌شناسی نپرداخته‌اند. بنابر این، می‌توانم ادعا کنم که پژوهش حاضر در نوع خود در ایران بی‌نظیر بوده و برای نخستین‌بار در سطح ملی صورت گرفته است. با این‌حال، من در شکل‌دهی به ساختار این پژوهش و تبیین افق دید خود، چند الگوی جهانی داشتم که ایـده‌های نو و گاه جذابی به من دادند. مهـم‌ترین آنها دو اثر ارزشمند هستند با فاصلة زمانی بیش از یک قرن که در مواردی خود را وامدار آنها می‌دانم، بویژه آن مواقعی که در قرار دادن یک گیاه، با تعریف و کارکردش، در یکی از چهارچوب‌های پیشنهادی خودم، دچار تردید می‌شدم. نخستین اثر کتاب گزیده‌ای از گیاهان آیینی در اروپا نوشتة مارسل‌دو کلین و ماری‌کلر لوژان و دیگری کتاب فولکلور گیاهان اثر تامس‌فِرمینگر تیسِلتون‌دایر است. هرچند، دو کتاب اخیر تقسیم‌بندی نسبتاً جامعی از گیاهان دخیل در حوزه‌های مختلف فولکلور ارائه داده‌اند، اما چند ویژگی پژوهش حاضر به کل با آنها متفاوت است. یکی حوزة تحقیق است که در کتاب نخست، اروپا و در کتاب دوم، کل جهان است و به همین‌جهت کمترین فضای ممکن به ایران اختصاص یافته و این موضوع در قالب چند گزارش و اظهارنظر کوتاه مشهود است. دوم، نوع نگاه مؤلفان این دو اثر بوده که در کتاب نخست تمرکز عمدتاً بر روی پدیده‌های اجتماعی و کارکردهای آنهاست و در کتاب دوم صرفاً فولکلور، بخصوص در معنای قدیمی آن یعنی ادبیات شفاهی، مد نظر بوده است. این درحالی است که در پژوهش حاضر، این دو موضوع تنها در چهارچوب کلی فرهنگ ایرانی دیده شده است. مهم‌تر اینکه، هیچ‌یک از دو اثر مذکور حاصل کار میدانی نبوده است.

این پژوهش در 5 فصل تدوین شده است. در فصل نخست با عنوان «گیاهان مقدس و پرستشی» فهرستی از گیاهان که در زندگی روزمرة ایرانیان از درجة قداست برخوردار بوده‌اند به چشم می‌خورد و به دلایل موجود دربارة نگاه قدسی به این‌گونه گیاهان در درازای تاریخ ایران، اشاره شده است. نقش آیینی گیاهان پرستشی و مناسک مرتبط با آنها از مطالب مورد بحث در این فصل است. جایگاه این گیاهان در شکل‌گیری بسیاری از افکـار ثانویه بویژه در پدید آمدن اسطوره‌ها و نیز نمادپـردازی‌ها در فرهنگ و تجـلی‌های آن نظیر هنر و ادبیات، از دیگر مباحث فصل نخست است. این گیاهان مقدس و پرستشی عبارت‌اند از: سدر ـ گندم ـ برنج ـ مهرگیاه ـ مورد ـ بادام ـ شمشاد ـ جو ـ انجیر ـ سرو ـ چنار ـ نخل ـ اسفند ـ بید ـ کدو (خیار، بادمجان) ـ نارون ـ انار ـ زیتون ـ به ـ توت ـ بلوط ـ آزاد ـ پنجة‌مریم.

فصل دوم به «گیاهان اسطوره‌ای» و باورهای مرتبط با آنها اختصاص یافته است. خیلی از این گیاهان به دنبال هالة قداست خود جنبه‌های اساطیری یافته‌اند که بازنمود آن در افسانه‌ها و همچنین بعضی شعایری که امروز هم اجرا می‌شوند مشاهده می‌شود. برخلاف فصل قبل، بیشتر مطالب این فصل از اسناد مکتوب استخراج شده است و مباحث مطروحه بیشتر جنبة تحلیل و تفسیر دارند. گیاهان اسطوره‌ای و نقش آنها در افسانه‌ها و باورهای مردم از جمله موضوعاتی است که محل توجه محققان و تحلیلگران تاریخ و فرهنگ ایران بوده است. این گیاهان‌اسطوره‌ای عبارت‌اند از: پرسیاوش ـ ریواس ـ مردم‌گیاه ـ کاج (صنوبر) ـ سرو ـ گز ـ نیلوفر ـ سوسن ـ آویشن ـ مورد ـ عدس ـ انگور ـ کافور ـ گندم ـ هوم.

«نمادپردازی با ‌گیاهان» عنوان فصل سوم است و این موضوعی است که در زندگی مردم، بخصوص احساسـات هنری و زیبـایی‌شناختی آنها، متبلور است. برخی گیاهان خاص به علل مختلف از سایر گیاهان متمایزند و همین تمایز باعث شده تا نگاهی انتزاعی درخصوص آنها شکل گرفته و رفته‌رفته به عنصری نمادین در فرهنگ مردم و جلوه‌های آن همچون هنر و ادبیات و معماری تبدیل شوند. بررسی این علل و تفسیر و تشخیص نمادپردازی‌های صورت‌گرفته با این‌دسته از گیاهان از مباحث این فصل محسوب می‌گردد. این گیاهان عبارت‌اند از: سوسن ـ کاج (صنوبر) ـ سرو ـ سیب ـ کدو (خیار، بادمجان) ـ انگور ـ حنا ـ سدر ـ نخل ـ سنجد ـ قارچ ـ نیلوفر ـ چای.

فصـل چهـارم تحـت عـنوان «گیـاهان‌آیینی» خود به سه بخش تقسیم شده است: آییـن‌های سور، آییـن‌های سـوگ، و خـوراک‌های آیینی. این فصل که غالباً مباحث روزمره و مبتلابه زندگی را دربرگرفته، سعی دارد نقش گیاهان را در مـراسمی که می‌توان آنها را آیین یا شبه‌آیین نامید، چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم، مشخص سازد. گاهی این مراسم خیلی ساده و گاه پیچیده هستند. مراسم شادمانی همچون جشن‌های فصلی و کشاورزی، عروسی‌ها و اعیاد و نیز مراسم غمگساری مثل تدفین و پُرسه از آن‌جمله‌اند. خیلی از این گیاهان عناصر اصلی تشکیل‌دهندة خوراک‌های آیینی به حساب می‌آیند که شناسایی و نقش آنها از مباحث بخش سوم این فصل است. فهرست این گیاهان مطول است که به همة آنها در قسمت مربوطه اشاره شده است.

در فصل پنجم یکی از ناشناخته‌ترین ابعاد گیاهان یعنی نقش جادوگونة آنها با عنوان «گیاهان جادویی» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این فصل نیز به سه بخش تقسیم شده که عبارت‌اند از: رماننده‌ها و گیاهانی که برای دفع شر بکار می‌روند، شامل: اسفند ـ سیر ـ پیاز ـ انغوزه ـ سوسن ـ بالنگ (نارنج، ترنج) ـ یاسمن ـ بادرنگ ـ نخل ـ خربزه ـ زیره ـ گلپر ـ شمشاد ـ انار؛ دوم، گیاهانی که برای جلب مهر و محبت دیگران و عشق‌ورزی کاربرد دارند، از قبیل: مهرگیاه ـ تاتوره ـ سنجد ـ سیب ـ نارنج ـ کدو (خیار، بادمجان) ـ کافور ـ مورد؛ و سرانجام، جادوگیاهان یا گیاهانی که طی اعمال جادویی در درمان بیماری‌ها (جادوپزشکی) یا با اهداف خاص نظیر بخت‌گشایی و باطل‌کردن سحر بکار برده می‌شوند، مثل: گز ـ پنبه ـ برنج ـ گندم ـ نخود ـ بهمن ـ مورد ـ جو ـ نخل ـ انجیر ـ گردو ـ صبرزرد ـ بادام ـ پرسیاوش ـ اسطخدوس ـ کاج (صنوبر).

در خاتمه نیز، تحلیـل‌های نهایی در مورد هریک از پرسـش‌های مدنظر در این پژوهش و نتایج و ثمـرات این تحقیـق میـدانی‌ـ‌کتابخانه‌ای چندساله تحت عنوان «نتیجه‌گیری» به بحث گذارده شده است.

یادآوری می‌کنم که کتاب حاضر تنها بخشی از پژوهش مذکور را دربرمی‌گیرد، چراکه به علت گستردگی کار و حجم بالای اطلاعات امکان ارائة آنها در یک مجلد میسر نبود. بنابر این، تصمیم گرفتم سایر دستاوردها را در قالب مجلداتی دیگر ارائه دهم؛ به همین‌جهت برخی حوزه‌ها مثل بررسی خاستگاه گیاهان، داده‌های زبان‌شناسی، اطلاعات مفصل دربارة کاربرد گیاهان در طب سنتی و همچنین طبابت‌های عامیانه، و یا نقش گیاهان در ادبیات شفاهی را در فرصت‌هایی دیگر منتشر خواهم ساخت.

بدون‌شک، هدف این پژوهش گردآوری دانشنامه‌ای از گیاهان نبوده است، به همین‌خاطر هم ادعایی درخصوص جامع بودن مصادیق ندارد، اما هرآنچه در آن آمده، الگویی است از گیاهانی که در چهارچوب تعاریف علمی از یک گیاه آیینی به دست می‌دهند. ماحصل پژوهش نیز در قالب پاسخ به فرضیه‌ها و پرسش‌های مطرح در همین مقدمه، به شکلی موجز در بخش «نتیجه‌گیری» به بحث و قضاوت گذارده شده است.

پیمان متین

تیرماه 1392، ایروان

فصل اول گیاهان مقدس و پرستشی

 

بشر ابتدایی عمدتاً اشیایی را که می‌درخشیدند یا بو داشتند برای پرستش انتخاب می‌کرد. به همین‌علت، خدایان نخستین یا درختان و کوه‌ها و صخره‌ها بودند یا رودخانه‌ها و دریاها (گِرِی 1980: 54). به اعتقاد جیمز فرگوسن، پرستش درختان از منظر زیبایی و کاربرد آنها صورت می‌گرفت و آن را هدیة گزینش‌شدة خدایان برای بشر می‌پنداشتند و روح خدا را در شاخ و برگ آن درختان متجلی می‌دیدند (1868: 408). اما مک‌لنان معتقد است که این تئوری کافی نیست، چراکه بشر بوته‌ها، علف‌ها و دانه‌های گیاهی را نیز می‌پرستیده است. از نظر او این مسئله مرتبط است با توتمیسم در مراحل اولیة شکل‌گیری تکامل دین، که همزمان بود با مالکیت انسان بر حیوانات و گیاهان و اهلی کردن آنها، و همچنین ظهور خدایان انسان‌نما (1869: 213). هرچند، هربرت اسپنسر معتقد است که پرستش گیاهان همچون پرستش حیوانات و بت‌واره‌ها، گونة دیگری از همان پرستش نیاکان است که با وجود نمود کاملاً بیرونی و ظاهری‌اش، اما، درواقع، همان طبیعت درونی را دارد (1899: i/359).

اگر نیک بنگریم در نگاه بشر نخستین، یک درخت تناور و پر شاخ و برگ و سایه‌سارش، چیزی کم از یک معبد و اجزای آن نظیر محراب نداشته تا پرستیده نشود. بنابر این، بهشت چیزی نیست جز پانتئونی از معابد متعدد یا همان درختان مقدس که شخصاً توسط خداوند کاشته شده‌اند. فرگوسن رد پای ستایش درختان را بر پایة فولکلور مناطق غربی اروپا دنبال می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که مناسک درخت کریسمس بی‌تردید بازماندة مناسک پرستش درختان است که از نیاکان به ارث رسیـده است. به همیـن‌خاطر، در تمام جشن‌های مذهبی جهان، جایگاهی برای درختان در نظر گرفته شده است (همان‌جا).

جرج بروود در مجلة «آثنئوم» روایتی جذاب از پرستش گل و گیاهان از سوی ایرانیان ارائه داده است (1910: 35ـ36) و یک ایرانی واقعی را چنین توصیف می‌کند که در ردای لَخت و آبی‌رنگ خود با کلاه پوست­بره‌ای‌اش در گلزارها و باغ‌های ایرانی قدم می‌زند و کنار هر گلی که می‌بیند تأملی می‌کند و زمانی‌که از دیدار گل‌ها سیراب شد و گل محبوبش را یافت، زیرانداز خود را کنار آن می‌گستراند و تا غروب آفتاب کنار آن گل می‌نشیند و به ستایش آن مشغول می‌شود و بعد زیراندازش را جمع می‌کند و به خانه می‌رود. مجدداً شب بعد و شب‌های بعد تا زمانی‌که گل پژمرده شود بازمی‌گردد و این‌بار دوستان و خویشان خود را نیز همراه می‌آورد و در جوار آن گل به نواختن تار و رباب مشغول می‌شوند و ضمن نیایش و شعرخوانی به نوشیدن شربت و گپ و شوخی تا پاسی از شب می‌پردازند و این کار را هر غروب تکرار می‌کنند تا آنکه گل به کلی پژمرده شده و از بین برود.

اساساً، قداست گیاهان و درختان از اسطوره‌های کهن نشئت می‌گیرد، آنجاکه هر گلی نشانة یک خدا بوده است و هر درختی مأوا و مسکن یک حوری یا فرشته. این باورها به این گیاهان خواص ماورای‌طبیعی و مرموزی می‌بخشد که درجة کرامت آنها را افزایش می‌دهد ...

فصل دوم گیاهان اسطوره‌ای

 

معمولاً بن‌مایه‌های اسطوره‌ای را یک شخصیت ماورای­طبیعی با طبیعتی منحصر‌به‌­فرد و رفتاری خارق‌العاده شکل می‌دهد که در مجموعه‌ای از وقایع تاریخی نقش ایفـا می‌کند. اسطوره‌ها در قالب افسـانه‌هایی که مستقیماً با گذشته پیوند می‌خورند بیـان می‌شوند و خودِ این افسانه‌ها محصول فرضیه‌پردازی‌هایی هستند که می‌توان آنها را متعلق به «عصر اسطوره‌پردازی‌ها» دانست (جیمز 1958: 279). از سوی‌دیگر، در بسیاری موارد این افسانه‌ها صرفاً گزارش‌هایی احساسی از رخدادهای واقعی هستند که بازنمودی از آداب و سنن و نهادهای اجتماعی کهن محسوب می‌گردند؛ هرچند، گاه سبب‌شناسی برخی پدیده‌های رخ‌داده دشوار و حتی ناممکن می‌نماید. گروه عمده‌ای از این اسطوره‌ها، آن‌دسته از داستان‌ها و حماسه‌هایی است که برپایة تلفیقی از عناصر روایی سنتی درخصوص یک شخصیت پهلوانی یا یک واقعه شکل گرفته‌اند، و با یک عنصر عینی نظیر یک مکان خاص، یک نام شناخته‌شده، و یا شیئی ملموس همچون یک گیاه یا حیوان در ارتباطی معنادار هستند. این بن‌مایه‌ها گاه به شکل اصیلِ خود و گاه به صور پیچیده و اغراق‌گونه منتقل می‌شوند، طوری‌که افتراق واقعیت از افسانه را مشکل می‌سازد. باید توجه داشت که تقریباً در غالب موارد، تکنیک روایتِ داستان از الگویی خاص تبعیت می‌کند و آن ساختار افسانه‌ای آن روایت است. با این‌حال، اسطوره‌ها با وجود تنوع در بن‌مایه‌هایشان، همواره ارتباط خود را با یک پس‌زمینة منطقی و عقلانی (با هر درجه از استحکام) حفظ کرده‌اند، که در این بین افکارِ سرشار از امید و آرزو ــ همراه با شفاعت موجودات ماورای­طبیعی ــ بخش جدایی‌ناپذیر ماجرا را به خود اختصاص می‌دهد ...

فصل سوم نمادپردازی با گیاهان

 

همواره در طول تاریخ برای برخی گیاهان شخصیتی رمزگونه مطرح بوده است. تکامل تدریجی نمادپردازی برای گیاهان و باورهای پیرامون آنها، بدون‌شک برخی به خاطر منشأ اسطوره‌ای آنها و برخی به خاطر جنبة قداست آنهاست. این در حالی است که جای شگفتی نیست اگر بگوییم، هر گیاهی که تأثیری بخصوص بر نظـام زندگی بشر گذارده، لاجرم به موضـوعی برای پنـداره‌هایش تبدیل شده است. از سوی‌دیگر، ارزش غذایی، نحوة رشد و پرورش، و ویژگی‌های ذاتی و ظاهری گیاهان، به نمادپردازی بشر ابتدایی برای این عناصر حیاتی دامن­زده که بازتاب آن را در اسطوره‌ها و افسانه‌های ملل مختلف می‌بینیم و همین امر عامل ثانوی در کرامت­بخشیدن به برخی گیاهان شده تا آنها را به عناصری مقدس و رازآلود تبدیل نماید. مثلاً سربرآوردن گل لاله از خاک یا شقایق قرمز با داغ سیاهی که بر دل دارد، نمادی هستند از بازگشت شهدا و زنده نگاه­داشتن یاد و مقام آنها.

با بررسی داستان‌هایی که بشر در مورد گل‌ها و درختان ساخته است می‌توان سیر تکامل ذهنی و فرهنگی وی را ارزیابی کرد. مثلاً در مورد دنیای سبزیجات متوجه می‌شویم طی سه‌هزار سال اخیر تغییرات اندکی در نگاه مردم به این دسته از گیاهان و باورهای ایشان در مورد رنگ و برگ و گلبرگ آنها رخ داده است (اسکینر 2002: 9). به قدری نمادپردازی‌های صورت‌گرفته غنی و پرمعنی بوده‌اند که هنوز هم بکار می‌روند. تقریباً در تمام مذاهب جهان، درخت و گل و میوه بخشی از فلسفة خلقت و کیهان‌شناسی دینی را به خود اختصاص می‌دهند. کارکرد نمادین گیاهان صرفاً در ویژگی‌های ذاتی آنها مثل زیبایی یا ارزش غذایی خلاصه نمی‌شود، بلکه سایر جنبه‌های مدنی، فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی را نیز دربر­می‌گیرد. مفاهیم عمیق و نمادین گیاهان، بخصوص آنچه دربارة درختان مصداق دارد، بازگوکنندة صورتی از نظام اعتقادی است که در گذر زمان خاموش و فراموش نمی‌شود، بلکه زندگی خود را در قالب آیین‌ها و مناسک پی می‌گیرد ...

فصل چهارم گیاهان آیینی

 

از منظر نظری، طی دهه‌های اخیر، آنچه درخصوص آیین‌ها مطرح شده، تأکیدی است بر قدرت اجتماعی آیین‌ها تا ابعاد متافیزیکی، روان‌شناختی و معانی سازمانی آیین. نگاه امروزی به آیین‌ها و کارکرد آنها، بیشتر به عنوان یک گفتمان اجتماعی است تا صرفاً برگزاری مجموعه‌ای از اعمال و رفتارهای برخاسته از نگرش‌های درونی و دیدگاه‌های هستی‌شناختی. با این‌حال، کاترین بِِل تلاشی جدی به خرج داد تا تعریفی دقیق و تازه از آیین طی مطالعات معاصر ارائه دهد؛ هرچند، وسواس وی در روشن‌ساختن اینکه چه‌چیز واقعاً معنای آیین می‌دهد و چه‌چیز آیین نیست، نوعی سردرگمی را در تعریف این پدیده به ارمغان آورد. از نظر او آیین یک مقولة عمومی درونی‌شده و خصیصه‌ای از رفتار بشر است (1997: ix). او اصرار دارد که توصیف علمی ارائه‌شده از آیین از سوی نظریه‌پردازانی چون پیر بوردیو، ویکتور ترنر و مری داگلاس، صرفاً مجموعه‌ای است از پندارها و غرض‌ها. او می‌گوید که آیین به عنوان یک اصطلاح «ساختاری فرهنگی و تاریخی است که در مقیاسی وسیع به منظور کمک به تفریق روش‌ها و درجات گوناگونی از دیانت، معقولیت و تعین فرهنگی بکار می‌رود» و در توصیف آیین اضافه می‌کند که «آیین بیشتر روشی است خاص در نوع نگریستن به جهان و نظام‌بخشیدن به آن» (همان‌جا). او توصیه می‌کند به جای تمرکز بر خودِ آیین، بهتر است بر آیین‌سازی (Ritualization) به عنوان یک عمل فرهنگی تمرکز نمود. در این­معنی، آنچه در یک مراسم آیینی اهمیت می‌یابد این است که رفتارهای ویژة صورت‌گرفته در آن چطور خود را در مغایرت و تفاوت با سایر رفتارها تعریف می‌کنند. درواقع، رفتار آیینی در وهلة اول و مهم‌تر از هرچیز نوعی تفاوت‌های ظریف با سایر رفتارها دارد و دربرگیرندة خصیصه‌های منحصر‌به­‌فردی است که یادآور یک ارزش یا استراتژی است (بل 1992: 90).

شاید مثال‌های ملموس در این‌خصوص خرید روزانة شیرینی و آجیل باشد و تفاوت آن با خرید همین اقلام برای شب‌یلدا یا نوروز؛ و یا کشتن مرغ و گوسفند و خوردن روزانة گوشت آنها به عنوان غذای یومیه و انجام همین مراسم طی مناسک قربانی­کردن. انجام این اعمال معمولی در شرایط ویژه و تحت عنوانی خاص یا مثلاً دادن هدیه به مناسبت آغاز سال­نو، همان رفتارهای روزانه و همیشگی و عادی است که درواقع آیین‌سازی شده‌اند تا معنی و مفهوم خاصی را منتقل سازند. آنچه کیفیت یک عملکرد را به عنوان آیین تعریف و تبیین می‌کند، فضا، بهانه، ویژگی رفتاری، و توقع فردی و جمعی از انتقال پیام مستتر در آن است. درحقیقت، آیین‌سازی یعنی «تولید اعمال آیینی‌شده». درواقع، تولید این اعمال آیینی‌شده نوعی شاخ و برگ دادن به واقعیت‌های موجود است. رفتارها، حرکت‌ها، اداها، صداها در جَوی خاص و هدایت‌شده که مدام با عناصر اجتماعی بازتولید می‌شود، نوعی تجربه از واقعیت عینی را فراهم می‌سازد و بدین‌سان محیط ایجادشده نوعی ارزش عرفی و مقبول را گوشزد می‌کند.

استفاده از گیاهان در مراسم و جشن‌ها از دوران کهن تاکنون ادامه داشته است. با بررسی منابع تاریخی متوجه می‌شویم که در همة مناسک و آیین‌ها و مراسم مقدس گیاهان حضور داشته‌اند. این موضوع خیلی عجیب نیست، چراکه همواره گل‌ها و گیاهان به عنوان مخلوقات زیبا و جذاب از سوی بشر ستایش شده‌اند. همین قدر و ارزشی که برای گیاهان قائل می‌شدند باعث شد تا در تقریباً تمام مراسم، چه شاد چه غمگین، جایگاه ویژه‌ای به گیاهان اختصاص یابد. گاهی چنان به گیاهان جنبة تقدس داده می‌شد که حتی لمس و بوییدن آنها ممنوع بود، چون‌که برای محراب پرستشگاه‌ها درنظر گرفته می‌شدند (تیسلتن‌دایر 1889: 146). با گذشت سال‌ها و قرن‌ها، همین نوع استفاده از گل‌ها و گیاهان، در برخی موارد به آنها چهره‌ای نمادین بخشیده است.

با دقت در سیر تاریخی این مراسم، آیین‌ها و مناسک و نقش گیاهان در آن، متوجه چند نکته می‌شویم. یکی، دانش گسترده و عمیق پیشینیان است از گل‌ها و گیاهان محلی و منطقه‌ای خود، که خود عاملی بوده در معرفی و حضور این گیاهان در اماکن مقدس، معابد و زیارتگاه‌ها؛ دوم، ارتباط گیاهان با توالی زمانی در امور کشاورزی، از جمله موسم‌های کشت‌و‌کار و فصول مختلف سال و جشن‌ها و مراسم مربوط به هریک از آنها؛ و سوم، ارتباط تنگاتنگ و نقش نمادین گل‌هاست در مراسم ازدواج که بسته به نقش گیاه، اجزای مختلف آن مثل شکوفه، شاخه، برگ یا میوة آنها بکار می‌رفته است. این نقش در سایر مناسک مرتبط با زندگی همچون زایمان و مرگ هم دیده می‌شود. حتی برخی رفتارها در همه مشترک است مثل دسته‌کردن گل‌ها و قرار دادن آن بر بالای سر عروس یا بر مزار متوفی یا پَرپَر کردن و پخشاندن گلبرگ‌ها در مراسم عروسی و عزا و نیز دود­دادن و تبرک‌بخشی به آنها. استفاده از گل به منظور کرامت­بخشیدن به درگذشتگان و جاودانه ساختن ارواح آنها، تقریباً در همة فرهنگ‌ها رواج دارد که خود در مراحل مختلف مراسم عزا و کفن‌و‌دفن و بزرگداشت متوفی دارای مناسک خاص و متنوعی است ...

فصل پنجم گیاهان جادویی

 

همواره جادویی‌دانستن برخی گیاهان و پذیرفتن قدرت‌های مرموز و رمزآلود برای ایشان به نوعی با برخی حوادث مشخص طبیعی نظیر تغییرات فصلی، هلال­ماه، طلوع و غروب خورشید، رعـدوبرق و نمونه‌هایی از این‌دست ارتباط داشته است. از سـوی‌دیگر، این نیروی ماورای‌طبیعی با خواص دارویی و منحصر‌به‌فرد گیاه همچون خواب‌آوری، توهم‌زایی و مسمومیت مرتبط بوده است. اسفند و شاه‌پسند دو نمونه از این گیاهان هستند. غیر از خواص دارویی و درمانی، از این گیاهان به عنوان تعویذ و طلسم هم استفاده می‌شود و خودِ این امر عاملی است برای بهره‌بردن ساحران و جادوپیشگان از این گیاهان در انجام اعمال جادویی نظیر باطل‌سحرکردن و خنثی‌سازی سایر طلسمات. همین‌­ارتباط درمورد موجودات وهمی و رابطة آنها با نیروهای مرموز گیاهان به چشم می‌خورد. معمولاً حتی در اطـراف گل‌ها و گیاهان جذاب و زیبا نیز باورهایی دربارة قوای اهریمنی آنها یا قابلیـت‌های مرگ‌آسای آنها دور می‌زند (نک: فِرند 1884: ii/529ـ530). بسیاری از روایت‌های اسطوره‌ای برخاسته از همین دیدگاه‌ها و باورهای بسیار کهن و گاه نامفهوم است.

در هرحال، یکی از بارزترین مفاهیم مرتبط در این چهارچوب مسئلة خیروشر است که همواره ذهن بشر ابتدایی را به خود اختصاص می‌داده است (برای اطلاعات بیشتر نک: تایلر 1873: ii/316). به همین‌خاطر است که برخی گیاهان مقدس‌اند و برخی دیگر شررسان. درواقع، شخصیت‌های اهریمنی و برخی دیوان و هیولاها هم، گیاهانی مخصوص‌به‌ خود دارند که از آنها در جهت اغراض شریرانة خود استفاده می‌کنند. برخی گیاهان نیز به خاطر ویژگی‌های دفعی خود به عنوان رمانندة نیروهای خبیث بکار برده می‌شوند. گاه ارتبـاط این گیـاهان با جانـوران مـوذی یا حیوانات خطـرناک مثل مار برقـرار است، مثل رابطـة مار با درخـت زبان‌گنجشک، که خیلی‌مواقع مار لانة خود را داخل این درختان بنا می‌کند؛ و همین‌امر باعث‌ شده تا استفاده از برگ زبان‌گنجشک را در مارگزیدگی‌ها توصیه کنند (تیسلتن‌دایر 1889: 78) ...

انتشارات فرهامه (ناشر تخصصی آثار انسان­شناسی و فولکلور) منتشر کرد:

farhameh@gmail.com

 

Ritual Plants in Iranian Culture and Folklore

مؤلف: دکتر پیمان متین

 [دکترای انسان­شناسی و دکترای پزشکی؛ مؤلف بیش از یکصد مقالة علمی در حوزة انسان­شناسی فرهنگی، زبان­شناسی، انسان­شناسی پزشکی، گیاه­مردم­شناسی؛ تألیف، ترجمه و ویرایش بیش از 30 عنوان کتاب در حوزة ایران­شناسی و انسان­شناسی؛ سرویراستاری چندین پروژة مرجع در حوزة ایران­شناسی و انسان­شناسی]

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139