پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پول



      پول
ویویانا زلیزر ترجمه شایسته مدنی

جامعه شناسان نگاه متناقضی به پول دارند: از یک طرف پول عنصر اصلی جامعه مدرن است و این درحالی است که این مقوله به لحاظ جامعه شناختی تحلیل نشده باقی مانده است. در تفاسیر کلاسیک از توسعه دنیای مدرن، پول جایگاهی اساسی را به خود اختصاص داده است. به عنوان "انتزاعی ترین و غیر شخصی ترین عنصری است که در زندگی انسان وجود دارد" (وبر 1946)، و این طور فرض می شود که پول پیشگام روند عقلانیت است. برای جورج زیمل و کارل مارکس، پول بیشتر از آنکه تبادل اقتصادی باشد، تحول برانگیز است: اساسا پایه همه روابط اجتماعی را از الزامات شخصی به سمت پیوندهای ابزاری جمعی تغییر داده است.
ولی نظریه اجتماعی کلاسیک، با توصیف پول به عنوان شی ای خالص و  واسطه ای یک شکل برای تبادل، معنای جامعه شناختی پول را تحت الشعاع قرار می دهد. به علاوه اینکه وقتی پول توسط معناهای ذهنی و روابط اجتماعی مستقل محدود نشده باشد، دیگر علاقه ای برای مطالعات جامعه شناختی باقی نمی ماند. نتیجه اینکه اقتصاددانان دست به مطالعه پول زدند و هیچ مطالعه جامعه شناختی منظم از پول وجود ندارد. در دایره المعارف بین المللی علوم اجتماعی بیش از 30 صفحه مطلب در مورد پول وجود دارد که هیچ گونه ویژگی اجتماعی از آن ذکر نشده است. مطالعاتی در مورد تاثیر اقتصادی پول، نظریات کمی، سرعت چرخش پول و اصلاح قوانین پولی وجود دارد ولی هیچ مطلبی که بیان گر "واقعیت اجتماعی پول" باشد، اصطلاحی که سیمیاند(Simiand) (1934) مطرح کرد، وجود ندارد. نفوذ نامرئی پول به لحاظ جامعه شناختی  سخت است.
برای مثال، ایجاد انگیزه در جامعه شناسی پول که رایج است به سمت رویکردی جدی از مدل اقتصاد نئوکلاسیک بازاری، تجاری و مصرفی (برای مثال به کارهای سوئدبرگ و اسملسر 1994مراجعه شود) سوق داده شد، ولی علی رغم این محرک ها جامعه شناسی پول با رویکرد اجتماعی پدیدار نشد. باید در نظر گرفت ادبیات اخیر فرهنگی که در مورد مصرف وجود دارد، فهم ما را درباره کالاهای مدرن تغییر می دهد. رویکرد جدید تجدید نظرطلب، معنای نمادین، یعنی آنچه با پول خریداری میشود را پوشش نمی دهد، و به ندرت "آزادی" فرهنگی پول به طور مستقیم مورد چالش قرار گرفت.
جامعه شناسی پول باید پارادایمی فایده گرا، قدرتمند و لجوج از اقتصاد پولی خنثی، منفرد و عقلانی بسازد. باید نشان دهد که معنادار است و به لحاظ اجتماعی ساختار یافته و به مرور توسط شبکه های مختلف روابط اجتماعی شکل گرفته و دوباره معنا میابد و نظام معنایی آن تغییر می کند. شواهدی مبنی برآغاز تبدیل جامعه شناختی پول وجود دارد (Doyle 1992, Carruthers & Espeland 1998, Dodd 1994, Lane 1990, Mizruchi & Streans 1994, Reddy 1987, Singh 1997, Wuthnow 1996, Mongardini 1998, Neary & Taylor 1998, Zelizer 1994, 1996) و در انسان شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی، جغرافیا و تاریخ به طور پراکنده نشانه هایی دیده می شود که مدل اقتصاد پولی در حال از دست دادن جایگاه خویش است (Berti 1991, Bloch 1994, Cohen 1998, Guyer 1995, Heath & Soll 1996, Helleiner 1998, Kahneman & Tversky 1982, Lane 1990, Parry & Bloch 1989, Leyshon & Thrift 1997, Thaler 1990, Shafir 1997, Shell 1995). در ادامه دو بخش عرضه می شود، بخش اول در مورد رویکرد کلاسیک به پول بحث می کند و در ادامه پایه ای برای جامعه شناسی پول بیان می شود.
پول بازاری: رویکردی فایده گرا به پول
بسیاری از متفکران قرن 18 اقتصاد پولی شده را همسو یا حتی مکمل بقای اخلاقی زندگی اجتماعی می دیدند. ولی تغییر قدرت پول، تصور نظریه پردازان اجتماعی قرن 19 و اوایل قرن 20 را دگرگون کرد. پول جهان را تغییر داد، زیمل (1908) آن را "مسئله ای محاسباتی" می دید. در زمینه های فنی خالص و برای توسعه بازار اقتصادی عقلانی غیرشخصی، امکان محاسبه پول ضروری  بود. ولی متفکران اجتماعی سنتی عقیده داشتند که تاثیرات پول از مرزهای بازار عبور کرده است: به طور مفهومی تر، پول عامل فعل و انفعالات ابزاری شدن عمومی در زندگی اجتماعی مدرن شده است. به عقیده زیمل (1900) "بی عاطفگی منعکس کننده فرهنگ اجتماعی ماست که توسط پول تعیین می شود". وظیفه نظریه اجتماعی تعیین قدرت چرخشی بی چون و چرای پول است. احتمالا این مسئله ناشی از بی تفاوتی کامل پول نسبت به ارزشهاست. پول به عنوان پیش الگویی ابزاری، از نظر زیمل نوعی رویکرد ابزاری دارد، پول "خالص ترین معنای شی وارگی" است. شباهتی به دیگر تولیدات نداشته و پول خنثی ساز مطلق کیفیت است. با پول فقط کمیت مهم است. این "عینی بودن قطعی" باعث شد تا کارکردی "کاملا فنی" داشته و واسطه تبادل اقتصادی در دنیای مدرن باشد. پول عاری از محدودیت های ذهنی، بی تفاوت به "علایق، روابط و خاستگاه خاص"، سیالیت و قابلیت تقسیم بی نهایت، آن را "کاملا قابل تبدیل" می کند. محدودیت های  غیراقتصادی در استفاده از پول، صریحا به  عنوان نوعی میراص گذشته ها تلقی شده اند.
همانطور که پول به استثنای "پول راکد" بی ارزش شد، بی تردید آزادی و استفاده ازآن بدون محدودیت بود. با پول تمایزات کیفی بین کالاها به طور مساوی به محاسبات عددی و "نظام اعداد" تبدیل شد. این عینیت گرایی دنیای مدرن تاثیر دوگانه ای داشت. از یک طرف زیمل عقیده داشت که اقتصاد پولی بندگی فرد را از مقررات سنتی جدا کرد و به هر فرد اجازه داد تا آزادی انتخاب موضوعات تبادلی و شرکای خود را داشته باشد. ولی کمی سازی کیمیاگرایانه پول بیشتر از یک ترکیب شیمیایی، بدیمنی داشت. مارکس در یکی از آثار متاخرش (1844)، هشدار داد که تغییرات قدرت پول، واقعیت را واژگون کرده است: "پول با در آمیختن و ترکیب همه کیفیت های انسان و طبیعت، در خدمت تبدیل هر خاصیتی به هر چیز دیگر حتی متناقض به لحاظ خاصیت و نوع شی بوده است: این برادری غیرممکن هاست". در یک عینی شدن غایی، پول نه تنها همه ارتباطات ذهنی بین اشیا و افراد، بلکه روابط انسانی را محو کرد و آن را به سمت "پیوندهای پول نقد" کشاند. نیم قرن بعد، زیمل (1908)، تشخیص مارکس را تصدیق کرد، پول را چون "هم سطح کننده ای وحشتناک" خواند که ارزشهای اجتماعی و وحدانیت انسان را منحرف کرد. ماکس وبر (1946) با خصومت اساسی بین اقتصاد پولی عقلانی و "اخلاق مذهبی برادرانه" اشاره کرد. تفسیر کلاسیک غالب که یک مدل پول بازاری را تداعی می کند، در این 5 پیش فرض جا می گیرد:
1- کارکردها و خصوصیات پول فقط در غالب موضوعات اقتصادی توصیف شده اند. پول، بی کیفیت، کاملا متجانس، بی نهایت قابل تقسیم، شی ای سیال، و ابزاری بی همتا برای تبادل بازار است.
2-  همه پول ها در جامعه مدرن یکسان هستند. تفاوت تنها در کمیت پول وجود دارد و تفاوتی در معنای آن وجود ندارد. پس تنها یک نوع پول وجود دارد که همان پول بازاری است.
3- یک دوگانگی ظریف بین پول و ارزشهای غیر پولی وجود دارد. پول در جامعه مدرن اساسا بی حرمت بوده و در تضاد با ارزشهای غیر ابزاری قرار دارد. پول به لحاظ کیفی خنثی است در حالیکه شخص، جامعه و ارزشهای مقدس غیر قابل تبدیل، غیر قابل تقسیم و به لحاظ کمی از پول مجزا هستند.
4- ارتباطات پول مدام در حال افزایش بوده، کمی شده و اغلب همه حوزه های زندگی را فاسد می کنند. به عنوان یک واسطه تبادلی انتزاعی، پول نه تنها آزاد است بلکه قدرت افزایش تعداد کالاها و خدمات را در یک شبکه بازاری دارد. بنابراین به طور اجتناب ناپذیر، پول ناقل کالایی شدن جامعه است.
5- قدرت پول در انتقال ارزش های غیر پولی غیر قابل تردید بود و این در حالی است که تبادل دوجانبه پول توسط ارزشها یا روابط اجتماعی تنها مفهوم پردازی شده یا به کلی رد شده است.
از دیدگاه کلاسیک، پولی شدن اقتصاد تفاوت معنایی در سازمان زندگی اجتماعی ایجاد کرده است. برای مثال چندگانگی شرکای اقتصادی تسهیل شده و تقسیم کار عقلانی توسعه یافته ولی یک ارتباط از رویکرد سنتی به پول حذف شده است. نظریه پردازان کلاسیک، تحت تاثیر قابلیت تعویض و خصوصیات غیر شخصی پول، بر عقلانیت ابزاری و توانایی نامحدود پول برای جابجایی تولیدات، روابط و حتی گاهی احساسات به سوی یک شمارشی سازی عینی و انتزاعی تاکید داشتند. ولی پول نه به لحاظ فرهنگی این قدر خنثی است و نه از نظر جامعه شناختی بی نام است. ممکن است پول، ارزشها و روابط اجتماعی را به سوی اعداد بکشاند ولی ارزشها و روابط اجتماعی متقابلا با بسط معنا و الگوهای اجتماعی بر پول اثر می گذارند.
(ادامه دارد)

منبع: دایره المعارف جامعه شناسی (منبع دقیق در آخرین مطلب ارائه می شود)