دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چگونه به آثار ادبی بنگریم؟



      چگونه به آثار ادبی بنگریم؟
ناهوکو تاواراتانی

پیش از آغاز سخن باید اشاره کنم که صحبت کردن درباره ادبیات ژاپن با صفحات بسیار محدود، کاری نه چندان مفید و جالب باشد. از این رو تصمیم گرفتم مقاله ای ارائه بدهم که در آن به نکات جالب توجهی در زمینه رابطه ادبیات و علوم اجتماعی اشاره شود.

ادبیات، رشته مستقلی است اما با رشته های دیگر نیز مرتبط. در نتیجه مطالعه آنها در کنار ادبیات برای درک آن سودمند خواهد بود. علوم اجتماعی، تاریخ، روانشناسی و غیره رشته هایی هستند که در این امر نقش بسزایی دارند. البته ناگفته نماند رابطه میان ادبیات با دیگر رشته هایک طرفه نیست، و محققان آن رشته ها نیز از مطالعه ادبیات استفاده مفیدی خواهند برد. این مقاله برای شناساندن این امر به رشتۀ تحریر در آمده است .

 سهراب سپهری در شعر " متن قدیم شب " می گوید:

 در علفزار پیش از شیوع تکلم

آخرین جشن جسمانی ما بپا بود.

 من در این جشن موسیقی اختران را

 از درون سفالینه هامی¬شنیدم

 و نگاهم پر از کوچ جادوگران بود

 شاعر اشاره دارد که انسانهای اولیه بمحض بدست آوردن توانایی تکلم، توانایی دیگر یعنی توانایی حیوانی را از دست داده اند .

 در انجیل یوحنا چنین آمده است :

 در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نداشت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود. ( آیه های 1 تا 4 )

زبان و توانایی تکلم، توانایی مطلق خدادادی بشر است. از آن روزهای نخستین زبان بدون وقفه تکامل پیدا کرد و به دست ما رسید. ادبیات یکی از نشانه های تکامل زبان بشر است. امروزه آثار ادبی، یکی از قویترین ابزار احساسات ما است. اما باید بدانیم در دوران کهن انسانها به ادبیات به طور دیگری می نگریستند؛ در آن دوران ادبیات همانند هنرهای دیگر مثل موسیقی، تئا تر، هنرهای تجسمی و غیره، در خدمت بقای بشر بود. به عبارت دیگر، بشر همواره بقای خود را از خدا خواستار بود و ادبیات یک وسیله موثر برای رسیدن به این هدف بشمار می رفت.

اولین نکته قابل توجه این است که نباید ادبیات دوران بسیار قدیم را با معیار امروزی سنجید؛ بلکه باید توجه داشت که این گونه آثار با عتقادات بشر رابطه تنگاتنگی دارد و باید از اطلاعات حاصل از رشته های دیگر کمک گرفت و قضاوت کرد. به عنوان نمونه، در ژاپن باستان شعرهایی را ستایش می کردند که به نظر ما انسآن های معاصر از محتویات و موضوعاتی جذاب برخوردار نیستند. شعر خوب با معیار مردم کهن به شعری گفته می شد که تاثیری مثبت بر امور بگذارد. مثلاً من شاعر شعری برای طلب باران می سرایم و اگر پس از سرودن باران بارید، این شعر شایان تقدیر است زیرا فکر می کنندآرزوی بارش باران توسط این شعر برآورده شده است . در این باره در کتاب "هایکو"[1] توضیح داده ام و از تکرار آن در این مقاله معذورم.

اشاره کردم انسان برای بقای خود از تمام فنون یاری می طلبید. دیدن منظره زیبا ، نگاه کردن به جانوران خوش یمن، گوش سپردن به نوای خوش، حتی چوب زدن به بدن... روش هایی بود که بشر در سراسر جهان به همین منظور به کار می برد و هنوز هم به کار می برد. من به این گونه روش ها، " ضربه های نیروبخش" نام گذاشته ام.[2] به باور مردم کهن، " ضربه " چه نوع فیزیکی باشد، و چه نوع روحی به هستی و وجود انسان شوک وارد می کند و باعث تحرک آن می گردد، و در نتیجه قدرت انسان تقویت می شود.

اثر ادبی، به خصوص شعر، هم می تواندچنین "ضربه"ای تولید کند. به عنوان نمونه این شعر ژاپنی از قرن هفتم میلادی بخوانید :

 در یاماتو YAMATO (نام قدیم  ژاپن: م )  هست کوه های بسیار

ولیکن نیست ز آمه – نو- کاگویاما AME-NO-KAGAYAMA[3]نیکوتر

 نگاه می کنم ز فراز آن، کشورم را

 برمی خیزند دودها ز دشت، مرغان ز آب

 چه نیک کشوری است جزیره سنجاقک[4]، کشور یاماتو[5]!

سراینده شعر فوق یکی از امپراتوران ژاپن است. وی به قله کوه (آمه – نو- کاگویاما ) می رود و از بالای آن به قلمرو خود چشم می اندازد. بلند شدن دودها از دشت نشانه پخت و پز و زندگی مردم است و به پرواز در آمدن مرغان آبزی نیز گویای تحرک زندگانی است. این منظره امپراتور را خشنود می کند زیرا اینها نشانه این هستند که کشورش در وضعیت خوبی بسر می برد. او کشورش را با کلمه " نیکوکشور" ستایش می کند و انتظار دارد که این عمل باعث رونق بیشتر آن شود. از نظر محتوی، شعر فوق فاقد پیام آن چنانی است و غیر ژاپنی هاپس از مطالعه ترجمه آن حتماً در دلشان می گویند: " این که شعر نیست!". من حق به آنها می دهم برای اینکه ما ژاپنی هایمعاصر نیز خوبی آن را چندان نمی فهمیم. اما اگر به توضیح مختصری که در آغاز بحث اشاره شد بنگرید؛ معنی و مفهوم علت قرار گرفتن این شعر در اولین مجموعه شعر ژاپنی به نام "مان یوشو MANYOSHU  "[6] پی خواهید برد. مقصود سرایش این شعر قوت بخشیدن به کشور یعنی بقای کشور بوده است. به اعتقاد مردم ژاپن باستان، کلمه و جمله ای که به زبان آورده می شود، تحقق خواهد یافت زیرا "روح زبان"[7] آن امر را به تحقق می رساند. به نظرم"رجزخوانی" هم که پیش از نبرد مرسوم بوده است، به همین هدف اجرا می شد. برشمردن محاسن و نکات قوت خود به آوای بلند باعث تحرک هستی جنگجو می شد و در نتیجه انتظار می رفت که پیروزی بدست بیاورد .

در آخر این قسمت نمی توانم نام استادانی که این روش تحقیق را از طریق آثارشان به من آموخته اند ذکر نکنم. استاد هاشم رضی با اشاره به سنت آیین مهر در آثار شعرای نامی ایران مانند حافظ در تحقیقات مهرپرستی و استاد فریدون جنیدی با ارائه برداشت مردم شناسانه از شاهنامه فردوسی، شایان تقدیر هستند[8].

 نکته قابل توجه دوم این است که پدید آمدن آثار بزرگ و یا سبک چشمگیر ادبی، در دوران و شرایط خاصی صورت می گیرد. به نظر من دو موقعیت وجود دارد: یکی احساس خطر در مقابل تغییر شدید اجتماعی و سیاسی است و دیگری تخریب اجتماع سنتی و پدید آمدن قشر جدید جامعه.

آثار بزرگ و ماندگار ایران و ژاپن را در نظر بگیریم. شاهنامه فردوسی، غزلیات حافظ، مان یو شو MANYOSHU ، کوجيکی KOJIKI[9] و ... . به نظر من این آثار در دوران های بحران سیاسی و اجتماعی به رشته تحریر در آمده اند و یا تدوین شده اند. بطور مثال، فردوسی در زمانی می زیست که مصادف با  دوران  افول و زوال سلسله ایرانی تبار و وارث فرهنگ ایران باستان یعنی خاندان سامانیان بود. سرودن شاهنامه کاری است نادر، که شاید در طی هزارسال یکبار صورت بگیرد. یکی از کتاب فروشان مقیم تهران در اين باره مي گويد: "افغانی هاشاهنامه را دوست دارند و خوب می خرند؛ گویی هنوز با آن زندگی می کنند." اما بوجود آوردن چنین اثری باید بر پایه و دلیل محکمی انجام شده باشد. انگیزه شاعر چه بوده است؟ به نظر من احساس خطر او علیه فروپاشی نظام سنتی بود که او را واداشت قلم به دست بگیرد و سی سال از عمر خویش را صرف سرودن چنین اثری کند. او می خواست غرور یک ملت را در منظومه اش زنده نگه دارد. "مان یوشو" و "کوجیکی" هم به همین منظور تدوین گردیدند. حاکمان ژاپن درصدد برآمدند که در مقابل فرهنگ چین  که در منطقه حرف اول را می زد غرور ملی خودشان را نشان بدهند.

 به عنوان نمونه ديگر، غزلیات حافظ را در نظر بگیریم. آیا از آن فقط بوی عرفان و رندی شنیده می شود؟ احساس خطر و تهدیدی که دل شاعر را مشغول کرده است، همواره در غزل هایش جاری نیست؟ دوره و زمانه بی ثبات، شاعر را هیچ وقت آرام نگذاشته است، که می گوید:

 زتند باد حوادث نمی توان دیدن                                  در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ یاسمنی

***

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ

که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

اما در مورد علت دوم پدید آمدن آثار ماندگار و سبک چشمگیر ادبی، یعنی تخریب اجتماع سنتی و پیدایش قشر جدید جامعه، دکتر شیراکاوا – شیزوكا SHIRAKAVA SHIZUKA (کانجی KANGI– یعنی خط تصویری چینی – شناس ژاپنی. 2006 – 1910) می گوید:

فکر می کنم معمولا دورانی که چنین ترانه ها(پیش تر در مورد اولین مجموعه شعر كشور چین که در قرن پنجم پیش از میلاد تدوین شد صحبت شده است: م) به وجود می آیند، دورانی است که اجتماع با تحولی شدید و سر در گمی رو به رو است. به عبارت کلی تر، نظام اجتماعی باستان در خطر می افتد و یا در مسیر زوال قرار می گیرد. در چنین موقعیتی بعضی افراد خود را خارج از آن نظام قرار  می دهند. در چنین زمانی است که ترانه هابه وجود می آیند. (... حذف ...) کشوری یکپارچه در اثر ناتوانی به چند کشور کوچک منطقه ای تقسیم می گردد. وقتی حکومت های منطقه ای بر پا می شوند، میان آنها تنشی به وجود می آید. به علت تنش ها، نظام اجتماعی باستانی سست می شود. بدین ترتیب، وجود مردم عام خود را نمایان می سازد و ترانه های عامیانه سروده می شود.[10]

از گفته های او چنین بر می آید که وقتی اجتماع سنتی در حال افول است، قشر جدید جامعه سر بر می آورد و اثر ادبی نوین پا به عرصه هستی می نهد. می توان مصداق گفته او را در تاریخ ژاپن و ایران جست و آن، مردمی شدن ادبیات یعنی راه یابی ادبیات به قشر معمولی جامعه، شاید هم عکس آن یعنی اجازه یافتن مردم برای شرکت در تولید آثار ادبی است. در هر صورت، در آمدن ادبیات از دربار شاهان و محافل خاص جامعه در هر دو کشور تقریباً در یک زمان رخ داده است. پیش تر از آغاز دوران صفویه، عدم وجود حکومت قوی در ایران نقش شعرای درباری‌ای که مداحی بر عهده داشتند رو به اتمام بود و رونق شعر، مکان را از دربار به کوچه و بازار تغییر داد. در نتیجه مردم عام به شعر گفتن روی آوردند. در طول دوران صفویه شعر در میان مردم شهرنشین چنان رواج پیدا کرد که نتیجه آن منجر به پدید آمدن سبک جدید شعر یعنی سبک هندی یا سبک اصفهانی گردید. اگر ویژگی سبک هندی را به طور مختصر بگوییم، به نکات ذیل خلاصه می شود:

  1. در ظاهر، قالب شعر سبک هندی، غزل اما در باطن، تک بیتی است.
  2. از کلمات عامیانه استفاده می شد.
  3. اکثر شعرا از مردم معمولی و نه چندان با سواد بودند.

دکتر سیروس شمیسا، علل پیدایش این روند را در کتاب" سبک شناسی شعر" بر شمرده است[11]. اما مهمترین آنها به نظر من نکات ذیل مي باشد:

  1. توسعه شهرهای بزرگ به ویژه اصفهان
  2. رشد قشر جدید جامعه به نام شهر نشینان خرده پول دار

این دو عامل، در رونق یافتن بازار شعر در میان مردم معمولی نقش مهمی داشتند. ساکنان شهر که قدرت اقتصادی شان رو به بهبود بود، پس از برطرف شدن احتاجات حیاتی و اساسی، به فعالیت فرهنگی روی آوردند و از سرودن شعر استقبال کردند.

در تقارن دوران صفویه یعنی از اوایل قرن 16 تا اواسط قرن 18 میلادی، ژاپن نیز وضع مشابهی داشت. در ژاپن تغییر و تحول جامعه بسیار شدید تر از این تاریخ به آرامی آغاز شده بود و می توان گفت باید ریشه آن را در قرن 12 میلادی جست.

در آن زمان قدرت سیاسی و اقتصادی دربار امپراتوری و طبقه اشرافی وابسته به آن کاهش پیدا کرد و طبقه جدید به نام سامورایی هابه قدرت رسید. دو خاندان سامورایی‌ یکی پس از دیگری به عنوان نماینده امپراتور، حکومت کل ژاپن را به دست گرفتند؛ اما ثبات این نظام حکومتی چندان به طول نیانجامید و از قرن 15 تک تک خاندان های قدرتمند منطقه ایکه اصل و نسب نه چندان مشخصی داشتند قلمرو خود را اداره می کردند. در اين حالت، ژاپن به حالت جنگ داخلی در آمده بود و حاکمان منطقه ای برای تسلط بر حاکمیت، مرکز حکومتی خود را رونق بخشیدند و سعی داشتند امور اقتصادی را هم به دست بگیرند. به همین منظور کاسبان و صنعتگران را به شهرها دعوت و تشویق به تولید و خرید و فروش انواع کالاهای مایحتاج کردند. به این ترتیب قشر شهرنشینان افزایش یافتند. آنان همانند ساکنان شهرهای دوران صفویه همزمان با بهتر شدن سطح زندگی، به شرکت در فعالیت فرهنگی روی آوردند. در چنین موقعیتی، تولید آثار نوین ادبی آغاز گردید. حکایت و داستان های سرگرم کننده متعدد و شعر هایی با فرم و شیوه جدید میان مردم رواج یافت. کوتاه ترین شعر دنیا ،هایکو، هم از همین روند نشأت گرفته است. من در مورد پیدایش هایکو، در کتابی با عنوان "هایکو" در این مورد شرح داده ام و در اینجا وارد این موضوع نمی شوم.

همان طور که از نظر خوانندگان گذشت، عوامل اجتماعی تأثیر بسزایی بر فعالیت فرهنگی می گذارد. اگر این‌ها را در نظر نگیریم و صرفاً در خود اثر ادبی غرق شویم، قضاوت درستي نمی توان به عمل آورد زیرا انسان در اجتماع انسان می گردد و چه او بخواهد، چه نخواهد از آن تأثیر می پذیرد. به علاوه، از عمر شعار" هنر برای هنر" در تاریخ بشری هنوز چندان نمی گذرد.

 اما اینک درباره نکته سوم بحث را آغاز می کنیم. باید به این امر انکار ناپذیر توجه داشت: اعتقاد مردم مناطق ختلف جهان از دیرباز مشترک بوده و هست و ما می توانیم در آثار ادبی و غیره رد پای این واقعیت را دنبال کنیم. به عنوان مثال پرنده نماد و حامل روح و روان و یا تجلی خدا و یا پیام آور از آن دنیا انگاشته می شد. شاید بعضی از افراد هنوز هم این امر را باور داشته باشند. مولوی در غزلیات شمس می گوید:

به برج روح شمس الدین تبریز

بپر روح من یکدم نپاید

کبوترخانه ایکردم کبوترهای جانها را

بپر ای مرغ جان این سو که صد برج حصین دارم

همچنان به فارسی به معنی" مردن" می گویند:

" مرغ روحش از قفس تن پرواز کرد."

در ژاپن نیز از دیرباز پرنده سمبل روح بوده است. در"کوجیکی" آمده است که روح شاهزاده یاماتوتا که رو yamatotakeru تبدیل به پرنده ایسفید و بزرگ شده، به پرواز در آمد.[12]

در انجیل هم پرنده را به همین مفهوم می بینیم:

عیسی چون تعمید یافت فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده بر وی می آید.( متي: باب سوم، آیه 16 )

چون تمامی قوم تعمید یافته بودند و عیسی هم تعمیدگرفته دعا می کرد آسمان شکافته شد و روح القدس به هيئت جسمانی مانند کبوتری بر او نازل شد و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که به تو خشنودم. ( لوقا: باب سوم، آیه های 21 و 22)[13]

اگر پرنده را به معنی وسیع تری بگیریم، یعنی نه تنها به معنی bird، بلکه موجوداتی که بال و پر دارند و پرواز می کنند- مثل پروانه و زنجره – را هم جزو پرنده حساب کنیم، نمونه های بیشتری در آثار ادبی می بینیم که نه تنها در ادبیات کلاسیک بلکه در ادبیات معاصر هم وجود دارد. اینک به عنوان نمونه، یک هایکوی معروف باشو basho ( 1694-1644) را معرفی می کنم. او در سفرنامه" جاده باریک به سوی شمال شرقی"[14] هایکوی ذیل را آورده است که با ترجمه آقایان احمد شاملو و ع. پاشایی می خوانیم:

سکوت .---

ژیغ ژیغ زنجره‌گان 

در سنگها نفوذ می کند.[15]

باشو، وارد محوطه معبدی می شود که در دل کوه ساخته شده است. هیچ صدایی برنمی خیزد جز آوای زنجره‌ها که انگار درون صخره ها (بهتر است با توجه به متن ژاپنی از کلمه صخره ها استفاده شود) هم نفوذ می کند. برداشت آقایان شاملو و پاشایی از هایکوی مذکور در محور افکار ذن می چرخد.[16] اما می توان از این¬هایکو برداشت دیگری هم کرد.

اومه هارا – تاکشی uomehara takeshi (فیلسوف و دین شناس – 1925) اشاره می کند که محل بنا معبد مذکور، از دوران باستان پیش از ورود آیین بودایی، مکان مقدس بوده و مردم آنجا را به عنوان محل تلاقی انسان و خدا، زندگان و مردگان می شناختند. اگر چه در این مکان معبد بودایی بنا شده است، آیینی که در آنجا اجرا می شود نه چندان تابع آن است. صخره هایی که در محوطه معبد واقع شده است، دارای غارهای متعددی بوده، درون این غارها علامت متعدد قبر وجود دارد و هنوز که هنوز است مردم آن منطقه دندانهای مردگان را در خلوتگاه معبد دفن می کنند. شاید در دوران بسیار قدیم استخوان هابخصوص جمجمه هارا در غارها قرار می دادند.[17] او در ادامه درباره هایکوی مذکور نظر داده، چنین می نویسد:

باشو، در این محل همان هایکوی معروف " سکوت ... " را سرود. معمولاً تصور می شود که این صخره یا صخره ها صرفاً سنگ یا سنگهای عظیم باشد. اما وقتی به همان محل رفتم و منظره را دیدم، فهمیدم که صخره، صخره معمولی نیست؛ بلکه صخره ای است که ارواح مردگان را در خود دارد. پس از آن برداشتم از این هایکو هم تغییر کرد. باشو شاعری بود که به دنیای مردگان حساسیت نشان می داد. به نظر می رسد او در این مکان دنیای سکوت مطلق مرگ را حس کرده باشد و زنجره‌ها به نظر مردم ژاپن باستان پرندگان و حشرات و غیره هرچه بال دارد، فرستاده ارواح هستند و واسطه ایمیان این دنیا و آن دنیا. ما صحبت انسان های معاصر را نمی کنیم. حتم دارم که ژاپنی های بومی زنجره هایی بر صخره می دیدند؛ سایه ارواح مردگان را حس می کردند و صدای زنجره ها آنها را از طریق صخره به آن دنیا رهنمون می کرد. به نظرم این هایکو بسیار متفاوت از برداشت مرسوم می تواند باشد.[18]

علوم انسانی، علم خشک و خالی مانند ریاضیات و فیزیک نیست زیرا با افکار بشر بطور مستقیم سروکار دارد و هیچ وقت نمی توان در آن با قاطعیت سخن گفت. نظرهایی هم که در این مقاله مختصر داده ام نظر فعلی شخص من است و بس. این وضع درست همانند تدوین فرهنگ زبان است؛ طوری که نوآم چامسکی می گوید: "به محض اینکه دست به پژوهشی جدی درباره ساختار زبان می زنیم معلوم می شود که حتی وزین‌ترین کتاب های دستور و واژه نامه ها– می توانید فرهنگ 10 جلدی اکسفورد را در نظر بگیرید – تنها به پوسته ایاز واقعیت زبان دست یازیده اند."[19] واقعیت این است که تحقیقات را هرچه بیشتر پیش ببریم نیاز بیشتری به مطالعه وسیع، مانند مطالعه فرا رشته‌ای و بین المللی احساس می شود. سهیم شدن ادبیات با علوم اجتماعی هم در این راستا معنا پیدا می کند

[1]. رك به " هايكو"، ناهوكو تاواراتاني، انتشارات بهجت، چاپ اول، تهران، 1390.

[2]. رك به " ضربه هاي نيرو بخش"، ناهوكو تاواراتاني، انتشارات بهجت، چاپ اول، تهران، 1386.

[3]. نام كوهي در استان نارا Nara كنوني

[4]. لقب قديم كشور ژاپن  Akitsushima

[5]. شعر شماره دو از " مان يوشو".

[6]. در نيمه دوم قرن هشتم تدوين شد و شامل 4500 عنوان شعر از افراد مختلف جامعه است.

[7]. كوتوداما Kotodama. مردم ژاپن باستان تمام موجودات را داراي روح مي دانستند. در اين مورد رك به "ضربه هاي نيرو بخش".

[8]. كتاب هاي برجسته اين استادان به شرح زير مي باشد:

  • "آيين مهر"، هاشم رضي، انتشارات بهجت، چاپ اول، تهران، 1381.
  • "زندگي و مهااجرت آرياييان"، فريدون جنيدي، نشر بلخ (بنياد نيشابور) ، چاپ سوم، تهران، 1385.

[9]. كتاب اسطوره، افسانه و تاريخ ژاپن در نبيمه اول قرن هشتم ميلادي تدوين شد.

[10] . "Ju- no- Shisô", Shirakawa Shizuka. Umehara Takeshi, Heibonsha, Tokyo, 2011, pp. 227-228.

[11]. "سبك شناسي شعر"، انتشارات فردوس.

[12]. رك به " كوجيكي"، ترجمه دكتر احسان مقدس، انتشارات نيروانا و بهجت، چاپ اول، تهران،1380، ص 135.

[13]. اين ترجمه فارسي از كتاب ذيل آورده شده است:

"New Teatament in Persian", reproduced by photography from the Edition 1904, printed in Great Britain.

[14]. " Oku- no- Hosomichi"

[15]. " هايكو- شعر ژاپني از آغاز تا امروز"، گرداوري و ترجمه و شرح: احمد شاملو و ع. پاشايي، نشر چشمه، ويرايش دوم، چاپ سوم، تهران، 1376، ص 194.

[16]. رك به همان.

[17] . See: "Nihonjin- no- Anoyokan", Umehara Takeshi, Chûôkôron, Tokyo, 1998, p.99.

[18] . ibid. p.100.

[19]. "معماري زبان"، نوام چامسكي، ترجمه محمد فرخي يكتا، انتشارات روزبهان، چاپ اول، تهران، 1390، ص.43. 

 

این مطلب متعلق به ویژه نامه فرهنگ ژاپن است.

http://anthropology.ir/publication/13618