یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
بیگانگی و شهر در فیلم زرد قناری
زرد قناری( 1367) نام فیلمی از رخشان بنی اعتماد و همچنین خودرویی در فیلم اوست . خودرو ، نشانی از حرکت است و نام گذاری فیلم با این عنوان علاوه بر این که محور اصلی داستان را مشخص می کند که درباره ی وقایع مربوط به پیکان زرد رنگی است ؛ می تواند اشاره ای باشد به آوارگی قهرمانان فیلم و جابه جایی مداوم آنان . نصرالله مددی کفاشی است که به دنبال آرزوی دیرینه اش و به سختی ، زمین بزرگی را برای کشاورزی قولنامه می کند . اما زمین قبل از او به فرد دیگری فروخته شده ؛ او که همه ی دارایی اش را از دست داده به همراه همسر و دو فرزندش به تهران می آید و در خانه ی خانواده ی همسرش ساکن می شود . او در جریان اقامتش در تهران درگیر کلاهبرداری دیگری می شود و در نهایت پس از بر ملا کردن حقیقت به شهر خود که در نزدیکی تهران است ؛ باز می گردد .
فیلم شاد و امیدوارانه آغاز می شود. تصاویری از مزرعه ، حیوانات ، چوپان و درختان حسی از رویش و طراوت دارند . نصرالله در دل طبیعت شادی می کند . همه ی این ها درشهر کوچکی در اطراف تهران می گذرد . محیط شهر کوچک صمیمی ، همراه با کار و تولید ، خلوت ، زنده و سرشار از آرامش ترسیم شده است . روابط انسانی نیز همراه با دوستی و صداقت است . در مقابل تهران شهری که قهرمان مجبور به مهاجرت به آن می شود ؛ پرازدحام ، وسیع ، آلوده و نا امن است . ناشناسی و گم شدگی از مشخصه های این شهر است . تهران شهری است که برای بقا در آن فرد بایست به همه چیز بی اعتماد باشد . حتا کلاهبرداری که همه ی اموال نصرالله را تصاحب می کند از تهران آمده است . شاگرد کمال ( باجناق نصرالله) در سکانس فروش زمینی که مالکش مشخص نیست به بازنشسته ای که قصد تاسیس مرغ داری دارد و هم چنین فروش پیکان زرد به روستایی کم سواد نیز از تهران آمده ، گرچه تهران افراد صادقی نیز دارد افرادی که علارغم سکونت در این کلان شهر قربانی می شوند . در این فیلم تهران شهری پر خطر است که ناشناسی و گوناگونی آن بسیاری را متضرر می سازد.
در این فیلم ( دومین فیلم بلند بنی اعتماد) تصویر زن تحول یافته است . در واقع کارگردان به سمت توانمند نشان دادن چهره ی زنان پیش رفته است . هنگامی که نصرالله به همسرش ( گلاب ) که دختر خاله ی او نیز هست ؛ درباره ی خرید زمین خبر می دهد ؛ گلاب با آینده نگری به او هشدار می دهد که کار خطرناکی را آغاز کرده است . گلاب می تواند استدلالی منطقی داشته باشد و بگوید که چرا بایست فروشنده ای بی دلیل در حق خریدار لطف کند و علاوه بر تخفیف ویژه به او مدتی نیز برای وصول باقی پول مهلت دهد . او کنش منطقی را درک می کند . همان کنشی که پارتو در آن به تناسب هدف و وسیله تاکید می کند . اما نصرالله پاسخ می دهد : " تو چرا این قدر به مردم بدبینی ؟ ببین اوشین چه قدر موفقه ! " در حین این گفت و گوست که گلاب کوبلنی با تصویر یک مزرعه را می بافد . گویا به شکلی نامحسوس به آن اشاره می کند که کسی که به کل جریان واقف است و می تواند آینده نگرانه مسائل را در کنار یکدیگر ببیند ، گلاب است . نصرالله شخصیت مثبتی دارد اما برای رسیدن به اهدافش بیشتر فعالیت می کند تا آن که بیاندیشد . تاثیر اصلی ترین رسانه ی آگاهی بخش به اکثریت جامعه نیز در همین گفتگو مورد توجه قرار می گیرد . الگوی نصرالله « اوشین » قهرمان سریالی ژاپنی است که حتا اگر بازنمایی نزدیک به واقعیت جامعه ی خود باشد در بستر زندگی جامعه ای دیگر نمی تواند کارآمد بودن خود را حفظ کند . اما نصرالله درکی از این مسئله ندارد .
نقطه ی ورود نصرالله ، گلاب و فرزندانشان به تهران میدان آزادی است . میدان آزادی پر ازدحام است . خودرو ها با رفت و آمد افسارگسیخته گویی قصد جان انسان ها را دارند و هر کس در این هرج و مرج بایست خود را نجات دهد . دیگری بی ارزش است ، زیرا محیط شرایطی را فراهم آورده که فرصت اندیشیدن به دیگری باقی نمانده است . آلودگی صوتی فرد را آزار می دهد . نصرالله حسی از گمشدگی دارد . او مدام نشانی می پرسد و ناتوان از مکان یابی است . او مهاجری سرگردان است . « ما تنها این واقعیت را درک مى کنیم که انسان بخشى یک پارچه از محیط است ، و اگر این موضوع فراموش شود ، مى تواند ما را به بیگانگى انسانى و گسیختگى محیطى برساند .تعلق به یک مکان داشتن یعنى در حالت عینى روزانه پایگاهى وجودى داشتن . وقتى خدا به آدم گفت : تو بر روى زمین تبعیدى و سر گشته خواهى بود " اصلى ترین مسئله ى انسان را فرا رویش نهاد : گذر از آستانه و بازیابى مکان از دست داده . ( نوربرگ – شولتز 1392 :٤٠)» در برخورد نصرالله با شهر در می یابیم که او در تهران پایگاهی ندارد .
خانه ی والدین گلاب دو طبقه ، آجری ، با پنجره های بزرگ و پرده های کنار رفته ، حیاط بزرگ حوض دار و پوشش گیاهی نشاط بخشی است . حیاط این قابلیت را دارد که کودکان آزادانه در آن بازی کنند . اتاق ها بزرگند و فضای داخل با فرش و پشتی قابل سکونت شده است . حتا طبقه ی بالا که محل زندگی خواهر گلاب است و بسیار امروزی است ( ویدئو فیلم کوچک ، آباژور و ...) مبل ندارد . دیوار ها تا نیمه از سنگ مرمر پوشیده شده و اتاق طاقچه دارد .
باجناق نصرالله ( کمال ) مغازه ی سمساری دارد . او در مغازه اش فعالیت های گوناگونی انجام می دهد . او یک سمسار، بساز و بفروش ، کلاهبردار (لاستیک های کهنه را خط دار کرده می فروشد ، یک ماشین را به چند نفر می فروشد ) و واسطه ی خرید و فروش زمین است . شاگرد او نیز در این زمینه با او همکاری می کند . او فرد روستایی را این گونه اغفال می کند :
" پول می خوای باید سراغ شو تو شهر بگیری "
" ما غیر کشاورزی کاری بلد نیستیم "
" دوست داری چه کار کنی ؟ اداره ، فنی حتا هنری "
بررسی تفکری که از لابه لای این خطوط درک می شود ؛ تنها تصویری از یک شیادی نیست . در عمل نیز اشتغال در تهران در بسیاری از موارد غیر تخصصی است . این مسئله با نگاهی به قسمت های مختلفی که به حرفه ای می پردازد مشخص است . هنر فرومایه ای که در نمایشگاه ها عرضه می شود ، بخش های فنی تعمیرات کامپیوتر ، تعمیرگاه های خودرو ، رستوران ها و محیط های اداری . در واقع صداقتی در این دیالوگ نهفته است. در ادامه شاگرد کمال تلاش می کند تا در مسیر تهران به کشاورز رانندگی یاد بدهد . مربی گری رانندگی را نیز بایست به مشاغلی که او به آن می پردازد افزود.
در طول داستان پیکان زرد رنگ به وسیله ی کمال برای مسافرکشی به نصرالله که جویای کار است فروخته می شود . اما نصرالله شهر را ترک نمی کند و از آن جا که پلیس تهران در جست و جوی پیکان است ، کمال مجبور می شود خودرو را از او بدزدد. علا رغم تصویر شاگرد کمال از فرد شهرستانی " هر چه قدر هم پررو باشه نمی تونه توشهر دووم بیاره " نصرالله در شهر می ماند و جست و جوی خود برای خودرو را ادامه می دهد. در این جست و جو او تهران را می شناسد . اعتیاد ، فقر ، مرکز تفکیک قطعات ماشین های مسروقه و ... در نهایت در برخورد با کشاورز که مجبور به دستفروشی برای گذران زندگی شده در می یابد که سارق اصلی کمال است . او حقیقت را بر ملا کرده به همراه خانواده به شهر خود باز می گردد. در واقع زرد قناری تنها داستان یک پیکان نیست . داستان تحول شخصیت نصرالله نیز هست . او در مواجهه با تهران به فرد دیگری بدل شده است . « هویت مکانى بخشى از زیر ساخت هویت فردى انسان و حاصل شناخت هاى عمومى او درباره ى جهان فیزیکى است که در آن زندگى مى کند .» (بهزادفر ١٣٨٧: ٦٥)
فیلم به ناامنی اجتماعی ، مشاغل کاذب و بی تخصص ، نا کارآمدی نیروی انتظامی ، اعتیاد ، بی نظمی و آشوب کلان شهر می پردازد . تصاویری که از ساخت و ساز انبوه در امتداد شهر نمایش داده می شود در کنار نبود برنامه ریزی بلند مدت دولتی برای فضای جدیدی که مدام به حجم شهر افزوده می شود ، قرار می گیرد . فیلم به خوبی نشان می دهد : تهران شهری است که امکانات دولتی کافی برای کنترل و نظارت برآن نیست و این گسترش مداوم شهر هر روز آن را ناامن تر می سازد. «هاروى بر آنست که شهرها در سیر تحول خود گرایشى ناگزیر به سوى ایجاد خشونت و تعارض درون خود دارند. این تعارض در آن واحد هم به دلیل نابرابرى میان اقشار اجتماعى به وجود مى آید و هم به دلیل نابرابرى میان مناطق مختلف زیستى در اثر توسعه و توزیع نابرابر ثروت در آن ها. راه چاره به عقیده ى هاروى تنها در ایجاد عدالت اجتماعى در شهرها از طریق تبیین و اجراى برنامه هاى توسعه اى و توزیع عقلانى و منطقى ثروت است. »(فکوهى ١٣٨٣: ٢١٩)
منابع :
بهزادفر، مصطفی/ هویت شهر: نگاهی به هویت شهر تهران تهران: سازمان فرهنگیهنری شهرداری تهران ،موسسه نشر شهر ۱۳۸۶
فکوهی ، ناصر / انسان شناسی شهری / تهران : نی 1383
نوربرگ – شولتز، کریستین / روح مکان / مترجم محمدرضا شیرازی / تهران : رخداد نو 1388
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست