سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

دانشگاه یا شرکت سهامی؟



      دانشگاه یا شرکت سهامی؟
عاطفه اولیایی

دانشگاه های نئولیبرال، در مواجهه با خطر از دست دادن بودجه های دولتی هستند و در بهبوحه ی بحران هایی مانند  خصوصی کردن ها و عدم توانایی مالی دانشجویان برای پرداخت شهریه،  به شیوه ی ای علنی تر به مدیریت دانشگاه ها همچون شرکت های شهامی پرداخته اند. کنترل استادان از طریق آزمون های گوناگون و پاداش بر اساس «کارآمدی»  به ظاهر هدفی جز حفظ و ارتقاء معیارهای های آموزشی ندارد.  استادان ، استاد یاران، و مدرسین دانشگاهی که روز به روز  حمایت اتحادیه  ها را از دست می دهند مجبور به دست کشیدن از سمت های رسمی و تن دادن به قرارداد های کوتاه مدت شده اند. در این روند، این تنها اتحادیه ها نبستند که رنگ می بازند بلکه برنامه های غیر سیاسی مطالعات فرهنگی ، دانشجویان  را به دور از کنش سیاسی ـ اجتماعی کشانده و آن ها را برای نیاز های بازار قالب می گیرند.  تفکر دانشگاهی را امروزه  اقتصاد نيولیبرالی رقم می زند و به طور طبیعی خواست های دانشجویان نیز در همین قالب ها شکل می گیرد.

نظریات  پسامدرن با تکیه بر تحلیل متون به منظور کدشکنی  واژه ها،  همراه با تأکید روان شناسی بر شکافتن درد و رنج های فرد و ایديولوژی نيولیبرال که  کنش فرد را مهمترین عامل دگرگونی های اجتماعی می داند،  اجتماعات روشنفکران و دانشجویان  را بیش از پبش اتمیزه ساخته اند.  نتیجه ی عقلانی  روند،  نادیده گرفتن  سیاست، ساختار جامعه، دانشگاه ها و روند های همکاری های گروهی و اجتماعی  به منظور پدید آوردن دگرگونی های اجتماعی است. در این راه است که دانشگاه ها  خواست های دانشجویان را در باره ی  تقلیل شهریه،  شرایط پذیرش،  اتحادیه ها، و حقوق نادیده گرفته و در مقابل دانشجویان را در جریاناتی  همچون «تصحیح  سیاسی» به عنوان مهمترین جنبش دانشجویی هدایت می کنند، به طوری که  اکنون دیگر پرشس هایی همچون «اهل کجا ئید؟» مشکوک به حساب می آیند.  این به معنای نادیده گرفتن برخورد های نژاد پرستانه و  گستاخی ها نیست،  بلکه مخافت با خلاصه و محدود کردن حرکات دانشجویی  است.

در عین ستودن سیاست های دانشگاه های آمریکا مبنی بر ایجاد محیطی سالم تر در پذیرایی اقلیت ها، لزوم آماده ساختن دانشجویان را برای درگیری در کنش های سیاسی در سطحی وسیع تر  و خواست های  عدالت اجتماعی فراموش نکنیم.  گفتمان های روان کاوانه ی درد و رنج که بر دانشگاه ها ( و بر کل جامعه)  غلبه یافته در غیر سیاسی کردن دانشجویان نقشی عظیم داشته است.  واژه هایی مانند  تکانش و تروما  عملا جانشین  مفاهیم سرکوب و  به انقیاد کشاندن  شده است.  تحلیل  تروما که در چنین محیط هایی باید  آستانه ی ورود به کنشگری باشد، از دید لیبرالی،‌ پایان راه تفسیر می شود،  و این «انسانی» راه کرد برای  خنثی کردن نیروی سیاسی دانشجویان است.   کمبود های مطالعات  مارکسیستی در ارجح شمردن  تحلیل طبقه ی اجتماعی و منافع آن ،  با پیشرفت هایی  در زمینه ی حقوق اقلیت ها تا حدودی تعدیل یافته است اما  امروزه  با خطر فراموشی کامل نقش طبقات در دگرگونی های اجتماعی روبرو هستیم.  پرسش آن است که آیا برنامه ای سیاسی که  به تزلزل و براندازی  عدم تساوی اقتصادی ـ اجتماعی   نظر دارد می تواند نیاز های فرد  ( جننسیتی و نژادی)   را نیز تأمین کند؟ جهت حرکت  سیاست جبش دانشجویان کدام است و چگونه می تواند این دو را  هماهنگ سازد؟  به زبان دیگر: مسايل خصوصی تا چه اندازه سیاسی اند؟

بدون در نظر گرفتن طبقات، سیاست نئولیبرالی چپ بر حرکات سیاسی  دانشجویان غالب خواهد شد، و  دغدغه ی نهاد های آموزشی نیر کشاندن  خواست ها و حرکات دانشجویان در این جهت است.  نئولیبرال ها نظریات فمینیستی نسل گذشته را از خود کرده  تا  با   باز ازائه کردنشان در چهارچوب های نیاز های فردی، جنبه ی اجتماعی آن را پنهان کنند.   مثلا  به قیمت فراموشی «پرداختی خانواده»   بر  تساوی حقوق زن و مرد تأکید  کرده و  فاصله ی طبقاتی روز افرون را از گفتمان خود  ممیزی می کنند.   خواست برابری نژادی دانشجویان نیز که در جندش « زندگی سیاهان مهم است»   در خطر چنین فاجعه ای است.

در  دانشگاه ها مطالعات فرهنگی تنها،‌ با بدون در نظر گرفتن این واقعیت که فاصله ی طبقاتی روز به روز وسیع تر می شود،  امکان پذیر است.  بنا بر این اگر الیتی که منافعش را چنین نظامی تاأمین می کند، در ظاهر با  دیگران ( غیر نخبگان نا موفق)  شبیاهتی به هم بزند، مسإله ی اجتماعی حل شده تلقی می شود!  در نتیجه،    موضوع دیگر بر سر درآمد  ثروتمندان در مقایسه با دیگران نیست،‌ بلکه  الگوی عدالت اجتماعی بر محور درصد حضور اقلیت و زنان  درنهاد های اقتصادی می چرخد.  در چنین نظامی،‌  سیاست های دگرگونی فرهنگی محیط کار در درحه ی اول  به منظور بالابردن کارآیی و درآمد است. 

دانشگاه ها نیز از این قانون مثتثنی نیستند.  در این محیط هر چه دانشجویان، با کمک  مدیریت دانشگاه ها،  بیشتر در  مسیر های  مبارزه برای منافع  فرهنگی /گروهی به طور  فردی  حرکت کنند، از نیل به  اهداف عدالت اجتماعی دور تر می شوند. 

در کشوری که  زندان ها  نیز خصوصی می شوند، روند  تبدیل دانشگاه ها به شرکت های سهامی تعجب انگیز  نیست، آیا  جنبش دانشجویی آمریکا با مواجهه با جنبش های اجتماعی (که در راهند)‌   با آن ها هماهنگ شده و تعالی خواهد یافت؟

 

 

**********

 

 

 

این  مطلب بخشی از کتابی است که  به زودی از طرف   انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه  انتشار این مطلب بدون اجازه  کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد  منابع 

درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در  شکل  کتاب منتشر خواهد شد.

******************

http://telegram.me/atefeholiai

پرونده ی امبرتو اکو  در انسان شناسی و فرهنگ:

http://old.anthropology.ir/node/28529

پرونده ی برونو لاتور در انسان شناسی و فرهنگ: 

http://anthropology.ir/dossier/858

صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/oliaiatefe
 *********************