جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

همیشه برای آزادی دیر است: "روزهای بی تقویم"



      همیشه برای آزادی دیر است:  "روزهای بی تقویم"
امید توفیقیان ترجمه ی یوسف جلالی

عنوان فیلم مهرداد اسکویی " همیشه برای آزادی دیر است" یک دید منفی­گرایانه نسبت به موضوع اصلی فیلم ایجاد می­کند. این فیلم در یک نگاه کلی، به زندگی نوجوانانی می­پردازد که در کانون اصلاح و تربیت تهران نگهداری می شوند. عنوان فیلم به طور کلی با موضوع فیلم سازگار است، چرا­که این پسران نوجوان آزادی خود را به دلیل اینکه مجبورند زمانی را در این مرکز بگذرانند، از دست داده­اند. نوجوانانی که به علت بداقبالی و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی، دستخوش تنبیه به واسطه­ی بازداشت می­شوند- یعنی نبود آزادی از طریق حبس فیزیکی؛ اما آنها احساس عمیق­تر دیگری را نیز از دست داده­اند. این بچه ها علاوه بر حبس فیزیکی، علیرغم میل­شان وارد مرحله­ی جدیدی می­شوند که در آن، احساس آزادی کودکانه از آنان سلب می­شود، یعنی با وجود  سن کمی که دارند، دیگر حتی نمی­توانند با چشم یک کودک به جهان بنگرند. در نگاه اول، عنوان فیلم روایت­گرِ جنبه­های اساساً منفی و آشکارِ حبس و نگهداری نوجوانان بزهکار است.

تحلیل سه شخصیت اصلیِ این فیلم مستند، زاویه­ی دیگری از فیلم را نشان می­دهد که جنبه­های ناامیدکننده­ی فوق­الذکر را تا حدی از بین می­برد. اگر به جای شرایط کلی حاکم بر افرادِ در این کانون، روی شخصیت­های اصلی فیلم تمرکز کنیم، تفاوت مختصری نمایان خواهد شد که به تفسیر خوشبینانه­ترِ فیلم کمک می­کند. به­علاوه، این دیدگاه خوشبینانه از فیلم به صورت یک پیام عملیِ جامع قابل تفسیر است که صعود به سطحِ پیشرفته­ترِ بلوغ اجتماعی را مورد تاکید قرار می­دهد. در این تحلیل، من قصد دارم سه شخصیت اصلی فیلم به نام­های وحید، علی و سجاد را به عنوان نمایندگانِ سه حالت مؤثر و مهم که افراد غالباً در سنین قبل از بلوغ آنرا تجربه می­کنند (امید، حسرت و پاکی) مورد بررسی قرار دهم.

وحید بچه­ای زیرک و اجتماعی است که با حوادث دشوار زندگی خود دست و پنجه نرم می­کند. مادرش او را به کانون می آورَد، زیرا نگران اعتیاد وی به مواد مخدر است. پدر وحید قبل از مرگ، رفتار ظالمانه­ای با او داشت و به این ترتیب، وحید با مشاهده­ی عادات بد برادر خود، به اعتیاد روی می­آورد. او در بحبوحه­ی این شرایط ویران­کننده­ی خانوادگی، شوخ طبعی خود و توانایی برای مقابله با اشتباهاتش در زندگی را از دست نمی­دهد. رفتار مطیعانه­ی وحید به خصوص زمانی در فیلم نمایان می­شود که با خواهر بزرگترش که در دادگاه علیه او شهادت داد، گفتگو می­کند، نمونه­ی دوم زمانی است که او طی یک گفت و گو تمایل خود به تغییر و اصلاح را نشان می­دهد.

نقش وحید در این فیلم مستند منحصر به فرد است زیرا در سرتاسر فیلم، بدون توجه به موانع یا تردیدهایی که بر سر راهش قرار دارند، امید خود را از دست نمی­دهد. تا اواخر فیلم وحید دقیقا نمی­داند چه مسئولیت­هایی به او محول شده و یا چه زمانی آزاد می­شود؛ اما به جای اینکه تحت تاثیر این امور قرار گیرد، از خود خلاقیت و سازگاری نشان داده و دیگر بچه های کانون را در شرایط سخت عاطفی به آرامش دعوت می­کند. فیلم تا جایی ادامه می­یابد که وحید از زمان آزادی­اش باخبر می­شود. عکس­العمل او در برابر این خبر خوش همانند برخورد معمولی­اش با تجربه­های خوب و بد گذشته است. وحید نماد امید و خوش­بینی در محیطی است که آزادی در آن سلب شده و آینده­ی آزادی، امری نامعلوم و مبهم است.

برخلاف وحید که پیوسته به دنبال آینده است، دغدغه­ی گذشته، علی را آزار می­دهد. او نسبت به دو نفر دیگر بزرگتر و از جنبه­های مختلف بالغ­تر به نظر می­رسد. بلوغ علی نتیجه­ی تجارب و احساس پشیمانی شدیدش در زمان بازداشت است. وی اعتراف می­کند که نه تنها حقوق دیگران را پایمال کرده است (زیرا متهم به چاقو زدن  یک پسر است) بلکه باعث رنجش و اضطراب خانواده­ی خود به ویژه مادرش نیز شده است. عقل، اغلب محصول فکر کردن به جنبه های مختلف یک موضوع است. علی با فکر کردن به خسارات عاطفی­ای که برای خانواده­ی خود ایجاد کرده ، به شدت پشیمان است. در میان این سه شخصیت اصلی، او تنها عضوی است که در شُرف آزادی بوده اما این امر احساس گناهکار بودنش را تسکین نمی­دهد. حس عذاب وجدان او، زمانی تشدید می­یابد که آزادی­اش به دلیل کاغذبازی­های اداری به مشکل بر­می­خورد، نه به این دلیل که مجبور است زمان بیشتری را در کانون به سر برد بلکه بدین دلیل که مادرش مجبور است تاخیر او را تحمل کند. اسکویی با به تصویر کشیدن مکالمات تلفنی علی، شدت عذاب وجدانش را نشان می­دهد؛ زمانی­که پی می­برَد مادرش تا چه حد مشتاق دیدن او بوده و اینکه خواهرش با چه مشقتی به خاطر آزادی او باید درگیر مراحل دادگاه شود.

در انتهای فیلم، علی موفق­ترین شخص در میان سه شخصیت اصلی به نظر می­آید. چرا که تنها کسی است که آزاد می­شود. با این حال، علی شاید تراژدیک ترین شخصیت باشد زیرا تنها فردی است که به خطاهای خود پی برده است. آگاهی او از اشتباهاتش، دلیل عمده­ی اندوهش است اما این امر برای آزادی­اش واجب و ضروری است. او می­داند که افسوس شدیدش حتی بعد از آزادی نیز باقی خواهد ماند و عامل مهمی برای تغییر شخصیتش خواهد بود- صرف­نظر از تلخی و سختی­ای که با شخصیت جدیدش همراه است- مشکلات علی در نهایت حل شده و او آزاد می­شود، اما پشیمانی­اش از اعمال بد خود، تا ابد یاد آن تجارب تلخ را به ذهنش خواهد آورد. حکایت علی بیانگر تناقض موجود در "حرکت رو به جلو در زندگی با نگاه به گذشته" است.

پیچیدگی سرگذشت سجاد قابل مقایسه با شرایط دو شخص دیگر نیست. بر خلاف وحید و علی، سجاد قصد ارتکاب بزه را نداشت. زمانی­که در فیلم، سجاد اتفاقات صورت گرفته در زمان ارتکاب بزه را توضیح می­دهد، بیننده متوجه می­شود که او بی­گناه بوده و قربانی بدشانسی شده است. ناامیدی سجاد برای نجات دادن خود از دست عموی سودجویش از طریق دسترسی به مدارک تحصیلی خود،به دستگیری وی به دلیل سرقت موتورسیکلت منجر می­شود. شانس او برای از بین بردن شک و شبهه محدود است چرا که والدینش از هم جدا شده­اند، مادرش ازدواج مجدد کرده و در سوئد زندگی می­کند و دسترسی به پدرش به دلیل ممانعت خانواده­ی مادرش مقدور نیست. حکایت سجاد از هر جنبه بیانگر بی­گناهی مطلق اوست، پسری که باید به دلیل بی­کفایتی سرپرستانش متحمل مجازات تنبیهی شود که حقش نیست.

نقش سجاد در فیلم تحسین برانگیز و در عین حال مشکل­ساز است. او مشتاقانه و به طور پیوسته به سایر افراد حاضر در مرکز کمک می­کند. این خصلت سجاد زمانی در فیلم نمایان می­شود که وی تمام طول شب را به ماساژ دادن یک پسر معتاد که به تازگی وارد کانون شده، می­گذراند. یا زمانی که تلاش می­کند در اوقات فراغت خود با افرادی که کمتر مورد توجه قرار می­گیرند، هم­صحبت شود. در دنیای سجاد هیچ آدمی بد نیست، هیچ کس کوتاهی نمی­کند. او خانواده­اش را به دلیل شرایط فعلی خود سرزنش نمی­کند. تا جایی که حتی مایل نیست هیچ حرفی برای رسوا کردن عموی خود بزند. از آنجایی­که پاک و بی­گناه است، نمی­تواند کوتاهی آدم­هایی را ببیند که بی­کفایتی­شان، او را به حبس کشانده است. این ویژگی شخصیت سجاد هم قابل تحسین است و هم مشکل­ساز و فقط می­توان آن را به پاکی کودکانه (بی­گناهی مطلقش) نسبت داد. در فیلم، اشاره­ای به جزئیات آزادی­اش نشده و بنابراین به صورت پسری نمایش داده می شود که باید با بی­عدالتی دست و پنجه نرم کند و منتظر شود تا لحظه­ی آزادی که به عقیده­ی خودش نزدیک است، فرا رسد. شخصیت سجاد از جنبه­های مختلف به بی­گناهی شهیدانی مانند امام حسین (ع) یا حضرت مسیح (ع) شباهت دارد.

"برای آزادی همیشه دیر است" فیلمی است درباره­ی حساس­ترین لحظات تغییر و تحولِ افراد و قوی­ترین احساسات توام با آن. این فیلم به بیان یک "آیین گذر" یا به طور دقیق­تر، "تعمید با آتش" که سه نوجوان آن را طی می­کنند، می­پردازد. در مقیاس نظری، این فیلم می­تواند یک تشبیه باشد که آزمایش­های سخت جوامع یا ملل را طی دوره­ی پیشرفت نشان می­دهد.

فیلم مستند مهرداد اسکویی را نباید تنها به عنوان داستان زندگی پسران  نوجوانی که در کانون اصلاح و تربیت به سر می­برند، دانست. این فیلم برخی از سخت­ترین مشکلاتی را که افراد در مسیر بلوغ با آن مواجه می­شوند و قوی­ترین احساساتی را که این افراد در مواجهه با تحول شخصی و اجتماعی حس می­کنند، به تصویر می­کشد. مراحل پیشرفت و احساسات متناظر با آنها از طریق تجارب سه شخصیت اصلی فیلم اسکویی (وحید، علی و سجاد) به تصویر کشیده شده است. اسکویی با توصیف شرایط بحرانی سه پسر نوجوان کانون اصلاح و تربیت، همزمان، القاء امید، کسب تجربه از طریق احساس پشیمانی و درک معنای بی­گناهی علیرغم خطاکاری را امکان پذیر می­داند.

این عنوان ترجمه ی اسم لاتین فیلم :It’s always late for freedom”" می باشد

نوشته:دکتر امید توفیقیان

دکترای فلسفه از دانشگاه لایدن هلند

 

پرونده ی «کودکی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/9829

پرونده ی «مهرداد اسکوئی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/5941