پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

نگاهی به کتاب زبان، منزلت و قدرت در ایران



      نگاهی به کتاب زبان، منزلت و قدرت در ایران
یوسف سرافراز

ویلیام بی‌من در کتاب زبان، منزلت و قدرت در ایران برای تبیین تعامل ایرانیان به الگویی دست یافته است که ضمن توجه به شاخص‌های اجتماعی بر خلاقیت‌ها و عاملیت‌های فردی در کنش‌های تعاملی متمرکز است. به عبارتی دیگر، بی‌من خود را پیرو نظریه‌ای می‌داند که به «معنی» اعتباری پیشینی در تعاملات اجتماعی نمی‌دهد بلکه در چارچوب نظریه «کنش-گفتار» به بیان این نکته می‌پردازد که معنی بیش از هرچیز در بافت تعامل میان افراد ساخته می‌شود. بی‌من در برابر رویکردهایی که سنتی می‌نامد، رویکردهایی که خلاقیت افراد در جریان خلق معنی را نادیده می‌گرفتند، به رویکرد نوینی اشاره می‌کند که در آن «معنی یک فرایند اجتماعی خلاق و توافقی است نه این‌که خاصیتی از کلمات، رویدادهای اجتماعی یا دیگر پدیده‌های فرهنگی سازمان‌یافته باشد».

برهمین اساس، از دو قاعده‌ی تناسب و کارآیی نام می‌برد که هر یک بخشی از یک تعامل زبانی را می‌سازند. تناسب، شرایط عادی و قابل انتظار در یک بافت تعاملی را نشان می‌دهد و کارآیی ناظر بر خلاقیت‌های طرفین تعامل برای دست‌کاری در این شرایط قابل انتظار است تا به واسطه‌ی این دست‌کاری‌ها به اهدافی که از تعامل دارند دست یابند. بی‌من، هم تناسب و هم کارآیی را برآمده از شاخص‌های فرهنگی‌ بافت تعامل می‌داند. به عبارت بهتر، ساختارهای فرهنگی از یک‌سو کنش‌ها و گفتارهای قابل انتظار یک تعامل را بر افراد درگیر در تعامل تحمیل می‌کنند و از سوی دیگر، همین ساختارهای فرهنگی مکانیسم‌هایی را پیش‌بینی کرده‌اند که به شرط «زرنگی» افراد که به معنی آگاهی و تسلط بر این مکانیسم‌هاست می‌توانند در تعاملات روزمره‌شان موفقیت بیشتری داشته باشند و به اهداف‌شان دست ‌یابند. در نتیجه، می‌توان گفت کار بی‌من در این کتاب، ایجاد ارتباط میان تعیّن‌بخشی‌های ساختاری و خلاقیت‌های فردی در شکل دادن به یک تعامل است.

بی‌من در ادامه ضمن توجه به صورت یک پیام به اصولی که رابطه‌ی میان صورت پیام و محتوای آن و همچنین اصولی که رابطه‌ی میان صورت پیام و افراد درگیر در تعامل را می‌سازند می‌پردازد. دلیل اهمیتی که بی‌من به صورت یک پیام می‌دهد، برآمده از این قاعده است که تمامی قواعد (گفتاری) به نحوی صورت پیام را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.

در بحث رابطه‌ی میان صورت پیام و محتوای آن به مباحثی چون بی‌اعتمادی و ناامنی در زندگی ایرانیان و همچنین تشیع و اصول آن می‌پردازد. بی‌من با توسل به این دو شاخصه‌ی فرهنگی معتقد است که در ایران، رابطه‌ی بین صورت پیام و محتوای آن را نمی‌توان بر حسب مجموعه‌ی واحدی از معیارها و موازین سنجید. به همین خاطر، واژگانی چون «منظور» در تحلیل سخنان افراد پرکاربرد هستند. درواقع، یک صورت واحد، الزماً یک محتوای واحد ندارد و می‌توان محتواها، یا به عبارت بهتر منظورهای، متفاوت و گاه متناقضی از یک صورت واحد فهم کرد. بی‌من برای تبیین چرایی وجود چنین چیزی در تعاملات ایرانیان نگاهی به تاریخ تشیع، دین ایرانی، می‌اندازد که در آن اصل تفسیر پی گرفته می‌شود و بر مبنای آن هر کلمه و جمله‌ی قرآن ظاهر و باطنی دارد و می‌توان تفسیرهای متعددی از هر کلمه و جمله‌ی آن به دست داد. علاوه بر این، بی‌اعتمادی باعث می‌شود که گویندگان سخنان‌شان را به نحوی صورت‌بندی کنند و شنوندگان سخنان را به نحوی تعبیر کنند که همیشه امکان تعدد معنا و تعبیر وجود داشته باشد.

در چنین فضای تعاملی‌ای، مفهوم «زرنگی» به وجود می‌آید. که به معنایی توانایی افراد در صورت‌بندی کلام‌شان است به نحوی که مانع از تعبیر مستقیم کلام‌شان شوند و راه را برای تعبیرهای متفاوت باز بگذارند تا انگیزه‌ها و کنش‌های حقیقی‌شان مخفی بماند.

در بحث بعدی، بی‌من به رابطه‌ی میان صورت پیام و افراد درگیر در تعامل می‌پردازد. بی‌من بیان می‌کند که در یک تعامل رابطه‌ی میان افراد می‌تواند بر دو نوع باشد: یا رابطه‌ی برابری یا رابطه‌ی سلسله‌مراتبی. سپس برای هر یک از این موقعیت‌ها استراتژی‌های تعاملی خاصی در نظر می‌گیرد. به عنوان نمونه، تعارف در تعامل‌هایی حضور دارد که در آن طرفین تعامل موقعیت نابرابری دارند و یکی فرادست و دیگری فرودست است. بی‌من معتقد است که تعارف تجسم عملی و آیینی‌شده‌ی ادراکات افراد از فرودستی و فرادستی در تعامل است. بر همین اساس، ارزیابی افراد از فرادستی یا فرودستی نسبی خود به شکل آداب تعارف نمود می‌یابد. در برابر تعراف، بی‌من پارتی‌بازی را مختص تعاملاتی می‌داند که در آن افراد موقعیت برابر دارند.

در نهایت، بی‌من به الگوهایی که تعاملات ایرانیان را می‌سازند اشاره می‌کند. او این الگوها را در سه مقوله جای می‌دهد. اخلاق فردی که آزادی عمل افراد در تعاملات را مشخص می‌کند یکی از این الگوهاست. افراد بنابر موقعیتی که در تعامل دارند از آزادی عمل محدود یا نامحدودی برخوردارند. وضعیت بدن، فاصله بین طرفین و سبک‌گفتاری‌ در نتیجه‌ی میزان آزادی افراد در تعامل تعیین می‌شوند. اخلاق اجتماعی، به درک منزلت و موقعیت فرادستی یا فرودستی افراد درگیر در تعامل مربوط است. افراد بنابر درکی که از موقعیت فرادستی یا فرودستی خود دارند رفتارهای متفاوتی را شکل می‌دهند. الگوی سوم به عرصه عمومی یا خصوصی ارجاع می‌دهد که خود را در تقابل درون/بیرون نشان می‌دهد. به اعتقاد بی‌من تقابل درون/بیرون از جمله‌ی دوگانه‌هایی است که جنبه‌های مختلف حیات ایرانی (معماری، ادبیات، اعتقادات) را در طول تاریخ شکل داده است. افراد بنابر اینکه در یک موقعیت بیرونی باشند یا درونی رفتارهایی متفاوتی انجام می‌دهند. بی‌من با ترکیب این سه الگو، دو بافت کلی تعامل در زندگی ایرانیان را تشخیص می‌دهد.

بافت الف                                                                     بافت ب

بیرون                                                                         درون

حاکمیت سلسله‌مراتب                                                         برابری

محدودیت آزادی در رفتار                                                    آزادی در رفتار

این دو بافت در انتهای یک پیوستاری قرار می‌گیرند که موقعیت‌های تعاملی افراد بنابر نزدیکی یا دوری از شاخص‌های ذکر شده جایگاه متفاوتی را در پیوستار  . به عنوان نمونه، در صورتی که بافت تعامل یک محیط رسمی مثل اداره باشد؛ در وهله‌ی اول این بافت یک محیط بیرونی است که افراد باید با فکر و تدبیر در آن رفتار کنند و از رفتارهای شتاب‌زده دوری کنند. در وهله‌ی دوم، در این بافت سلسله‌مراتب میان افراد اهمیتی اساسی دارد و افراد درگیر در تعامل رفتار خود را باید با درنظر داشتن منزلت مخاطب‌شان سامان دهند و در وهله‌ی سوم در چنین محیطی، افراد آزادی عمل کمتری دارند و رفتارهای کلامی و بدنی آن‌ها باید کنترل‌شده باشد. در برابر این بافت تعاملی، می‌توان خانه را مثال زد. خانه یک محیط درونی است که افراد در آن احساس راحتی و اعتماد بیشتری دارند و درنتیجه رفتارهای‌شان کمتر تحدیدشده است. روابط افراد در خانه در نسبت با اداره روابطی برابر است (معمولاً) در نتیجه ملاحظات مبتنی بر منزلت افراد در این بافت تعامل را خشک و جدی نمی‌سازد. در نهایت افراد در خانه از آزادی عمل بیشتری برخوردارند و می‌توانند رفتارها و تظاهرات کلامی و بدنی‌شان را با آزادی بیشتری شکل دهند.

 پر واضح است که این سه الگو در ارتباط و پیوستگی با یکدیگر عمل می‌کنند و هر کدام‌شان مقوم دیگری است که در نهایت، جمع میان آن‌ها دو نوع بافت متمایز را شکل می‌دهد که سایر بافت‌های تعاملی بنابر دوری یا نزدیکی به آن‌ها، شاخص‌های خاص خودشان را می‌یابند.

عدول از این الگوها و انجام رفتاری خارج از منطق آن‌ها، در صورتی که با شاخص زرنگی قابل توجیه نباشد، عملی نادرست شناخته می‌شود و با افرادی که رفتارشان از منطق بافت تعامل تبعیت نکرده باشد برخورد می‌شود. این برخورد بنابر نوع رفتار متفاوت است: از نسبت بی‌ادبی گرفته تا تنبیه فیزیکی.

بی‌من، ویلیام (1394). زبان، منزلت و قدرت در ایران، تهران: نشر نی.