جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

بزرگ ترین دیاسپورای ارمنی جهان:دیاسپورای روسیه و علل پراکندگی آن



      بزرگ ترین دیاسپورای ارمنی جهان:دیاسپورای روسیه و علل پراکندگی آن
مارینا اوساتچِوا ترجمه نسیم نجفی

تصویر: کلیسای سورپ خاچ در مسکو
 بعد از فروپاشی شوروی، تغییراتی ایجاد شد که بر ساختار دیاسپوراهای ملی در روسیه تأثیراتی گذاشت. دیاسپوراها الگوهای حضورشان را تغییر دادند و خود را با محیط در حال تغییر بعد از کمونیسم، مطابقت دادند. این تغییر خود را در روند گسترش و پاگرفتن این دیاسپورا نشان می دهد. در دوران شوروی با وجود آن که سیاست دولت  بر از بین بردن تفاوت‌های ملیتی بود، افراد دیاسپورای ارمنی اغلب دل‌مشغولی حفظ فرهنگ و مذهب‌شان را داشتند در حالی که حالا منافع قانونی و سیاسی و اقتصادی است که بر آن تأکید روزافزون می‌شود. به نظر می‌رسد در همان دوره، دیاسپورا انسجام خود را نیز از دست داده و جامعه‌ای پراکنده و گوناگون شده است. تحلیل بیشتر این موضوع نیاز به این دارد که هر گونه رابطه بین تغییر منافع ارامنه دیاسپورا و پراکندگی دیاسپورا مشخص شود.
همان‌طور که دُلباکیان در تحقیقی که بر جامعه ارمنی مسکو انجام داده اشاره می‌کند، در مورد ارمنی‌های دوران شوروی، زندگی اجتماعی وجود نداشته است (دلباکیان ـ 1998). همه زندگی اجتماعی ارمنی محدود بود به خانه فرهنگ ارمنستان شوروی که از نیمه دهه 1950 به بعد وجود داشته است. این  مکان میزبان فعالیت‌های موسیقایی و رقص و کلوب تآتر ارمنی بود. خیلی از ارمنی‌های روسیه برای‌شان خوشایند نبود که به خود به عنوان دیاسپورا نگاه کنند. آن‌ها شهروندان یک موطن بودند؛ اتحاد جماهیر شوروی (لیباردیان ـ 1999). این نکته را لوری نیز یادآوری کرده است: با در نظر گرفتن جوامع ارمنی ساکن در شهرهای مختلف اتحاد جماهیر سابق، ارمنی‌ها معمولا وا‍ژه دیاسپورا یا اسپیورک  را استفاده نمی‌کردند. شاید توضیحش این باشد که کشوری را که در آن زندگی می کردند «خارج» نمی‌دانستند (لوری ـ 1999) .  
رنسانس زندگی اجتماعی ارمنی در مسکو و دیگر شهرهای روسیه در 1988 در پی پروستریکا و بحران قره‌باغ آغاز شد. اگر بخواهیم از زبان لیباردیان درباره دیاسپورای ارمنی به طور عمومی صحبت کنیم(خواه در روسیه یا هرجای دیگر): دیاسپورا قبل از نسل‌کشی ایجاد شد، اما توسط آن هم ادامه یافت (لیباردیان ـ 1999). ممکن است کسی بگوید دیاسپورای ارمنی پیش از بحران قره‌باغ در روسیه به وجود آمد، اما در واقع بعد از آن بود که حیات گرفت، و حتی به خاطر آن.
با موج اعتراضات و تلاش‌های خودانگیخته برای کمک به ارمنیان قره‌باغ، شکل‌های مختلف زندگی اجتماعی ارمنی بسط و گسترش یافت.
به اعتقاد لوری، ارمنی‌هایی که پیش از بحران قره‌باغ عضو جمع های قومی نبودند شروع به فعالیت و گردهمایی کردند و به اتفاقات ارمنستان علاقه‌مند شدند. به یک معنا، حوادث سوم‌گیت (Sumgait) آن‌ها را به یاد گذشته دردناک تاریخ ارمنستان می‌اندازد و در نتیجه وجدان قومی و اشتیاق آن‌ها را به همبستگی و تحکیم برمی‌انگیزد. در این دوران ارمنی‌ها در روسیه برای ایجاد نهادهای ارمنی می‌کوشیدند. از آن زمان زندگی اجتماعی ارمنی‌ها آغاز به گسترده شدن کرد. ارمنی‌ها دوره‌های زبان، کلاس‌های  روزهای یک‌شنبه برای بچه‌ها و بزرگ‌ترها، و مدرسه‌های کمکی برپا کردند. نمازخانه و کلیسا ساختند، و روزنامه و مجله و کتاب چاپ کردند. به استناد دلباکیان امروز سی ارگان در مسکو در حال کارند (دلباکیان ـ 1998). ارمنی‌ها در تمام بخش‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روسیه فعال هستند. مثلا هم‌اکنون چهار ارمنی در استان دوما سمت معاونت دارند. یک ارمنی در مجلس سنا پست دارد و اخیرا دو یا سه ارمنی پست‌های هم‌رده نخست‌وزیری در روسیه دارند. ارمنی‌های زیادی در مشاغل مختلف مشغول کار هستند و خیلی از آن‌ها ارمنی حرف می‌زنند و به اندازه ی علاقه و ارتباط‌شان با ارمنستان، به روسیه علاقه‌مندند. حداقل هفت روزنامه ارمنی در روسیه چاپ می‌شود؛ بعضی به زبان ارمنی، بعضی روسی و بعضی هر دو. بیشتر آن‌ها محلی هستند اما تعدادی ماه‌نامه هم وجود دارند که در کل روسیه پخش سراسری دارند (باغداساریان ـ 2001).
گرچه زندگی در دیاسپورا در حال حاضر فعال‌تر و متنوع‌تر از آنی‌ست که  قبل از پروستریکا بود، هنوز دیاسپورای ارمنی در روسیه، پتانسیل سیاسی و سازمانی و اقتصادی خیلی قدرتمندی ندارد. گرچه مدارکی دال بر رشد اقتصادی و سازمانی، که حمایت‌های قابل توجه دیاسپورای غرب باعث شتاب آن شده است هم وجود دارد (پولوسکُوا ـ 1998).
ارگان‌ها و واحدهای ارمنی در روسیه، با وجود گوناگونی و جدایی از یکدیگر، به عنوان امکانی برای گسترش روابط روسی ـ ارمنی در نظر گرفته می‌شوند. با این حال به نظر می‌رسد ارمنی‌ها در روسیه با وجود فعالیت و اعضای زیادشان، جامعه واحدی با مرزهای روشن، یک آگاهی جمعی، و استراتژی‌ها یا علائق گروهی خاص شکل نداده‌اند.
ضعف و پراکندگی دیاسپورای ارمنی در روسیه دلایل متعددی دارد.
اول این که یکدستی اجتماعی یا قومی ـ فرهنگی ندارد. دیاسپورای ارمنی در روسیه شامل موج‌های مختلفی‌ست که هر یک خصوصیات عجیب غریب خودش را دارد و حتی منزوی از دیگران سر می‌کند. موج اول، مهاجرینی بودند که پیش از پروستریکا به روسیه آمدند. برخی از این عده کاملا جذب روسیه شده‌اند و خود را روس می‌دانند. به هر حال اغلب این مهاجرین قدیمی، هسته فعالیت‌های دیاسپورا را در جهت حفظ فرهنگ ملی، سنت‌ها، زبان، مذهب و افزایش ارتباط با موطن تاریخی‌شان تشکیل می‌دهند(پولوسکُوا ـ 1998). اغلب ارمنی‌هایی که پیش از پروستریکا در روسیه مقیم شدند با حوزه‌های اجتماعی ـ اقتصادی و قانونی وفق یافته‌اند. این گروه اغلب به عنوان طبقه روشنفکر معرفی می‌شوند. در این دسته‌ی اول مهاجرین روسیه، می‌توان نخبگان سیاسی زیادی را یافت.
در مقابل، ارمنی‌هایی که پایان دهه هشتاد و ابتدای دهه نود به روسیه آمدند هنوز در تلاش برای حل‌وفصل مسأله شهروندی خود هستند. برای پیدا کردن کار مشکلات زیادی دارند و با مسائل اجتماعی و اقتصادی زیاد دیگری روبه‌رو هستند. این موج دوم مهاجرت با توجه به مشخصات قانونی و اجتماعی ـ اقتصادی‌، و جهت‌گیری‌های سیاسی و انگیزه‌های مهاجرت‌شان خیلی متنوع هستند (پولوسکُوا ـ 1998). بیشتر آن‌ها بعد از زلزله ارمنستان در 1988، قتل‌عام در سوم‌گیت و دیگر شهرهای آذربایجان، و شروع جنگ در قره‌باغ کوهستانی به روسیه آمدند (کالموخامِدُف ـ 1999). این موج بیشتر شامل اشخاصی‌ست که شهروندی، شغل و جای زندگی ندارند. متعاقبا مراکزی که توسط این گروه اداره می‌شوند، مانند مراکز راهنمایی انطباق با محیط جدید، که به امور  سیاسی و فرهنگی ـ قومی رسیدگی می‌کنند چندان جدی نیستند.
در عین حال از میان همین مهاجرین دهه 1990 است که می‌توان افرادی را یافت که در روسیه ساختارهای تجاری و اقتصادی ایجاد کردند. این گروهِ «تازه‌ از راه رسیده‌ها» بسیار متنوع هستند. در میان آن‌ها می‌شود تاجران ثروتمند نخبه را یافت؛ صاحبان تجارت‌های متوسط و کوچک. در عوض در بین این دسته از مهاجرین است که می‌توان اشخاصی با وضعیت شغلی نامعلوم، بدون مکان زندگی، درگیر کارهای غیرقانونی و خلاف را هم یافت.
اعضای قدیمی دیاسپورای ارمنی روسیه به این تازه از راه رسیده‌ها بدبین هستند و آن‌ها را خلاف‌کارانی می‌دانند که کارهاشان بر دید مردم روسیه و مسؤولین آن نسبت به قفقاز و نژاد قفقاز شمالی تأثیر منفی می‌گذارد.
جدایی ارمنی‌هایی که از ارمنستان آمده‌اند و ارمنی‌هایی که از آذربایجان آمده‌اند، گواه تنوع فرهنگی ـ قومی دیاسپورای ارمنی است. که تقصیر آن به گردن دولت ارمنی گذاشته می‌شود که نزاع ارمنی ـ آذربایجانی را شروع کرد. ارمنی هایی که از ارمنستان آمده اند آن یکی ها را حل شده در محیط می دانند (پولوسکووا ـ 1998) .
دلیل دوم پراکندگی دیاسپورای ارمنی این است که با وجود پتانسیل اقتصادی کاملا بالای آن مخصوصا در لایه تجارت های متوسط (رستوران، فروشگاه ها، آتلیه های دوخت و ساخت کفش، نانوایی ها، ...) اما تاجران منطقه ارمنستان به ندرت در تشکیلات ارمنی های دیاسپورا سرمایه گذاری می کنند. سفارت ارمنستان در روسیه اعتقاد دارد تجارت سطح بالای ارمنی شخصیت منفی دارد و به کارهای بشردوستانه علاقه ندارد. تجارت های متوسط هم نمی خواهند در تشکیلات اقتصادی و فرهنگی ارمنی سرمایه گذاری مالی کتتد. تنها فعالیت مورد علاقه آن ها لابی کردن برای خواسته های اقتصادی خودشان است. این وضعیت بسیار متفاوت است با وضعیت دیاسپورای ارمنی در امریکا و اروپا که در آن سرمایه گذاری فعالیت های دیاسپورا تقریبا به طور کامل توسط جامعه تجارت ارمنی انجام می شود (پولوسکوا ـ 1998) .
سوم این که دیاسپورای ارمنی در روسیه، از نظر تشکیلات و نهادها توسعه نیافته است. رقابتی بین تشکیلات دیاسپورایی وجود دارد که به نبود یک رهبری مرکزی ختم می شود. تشکیلات واحدی در سطح فدرال وجود ندارد که بتواند فعالیت های دیاسپورا را هماهنگ کند.
احزاب سیاسی، بازتاب دهنده کلیت این دیاسپورای ارمنی متنوع نیستند. به طور عمومی،  سه حزب اصلی سیاسی، یک بخش کاملا کوچک از جمعیت دیاسپورایی را نمایندگی می کنند. دیاسپورایی هایی که در هر کدام عضو هستند، حتی در ارگان های دیگر و نه فقط در احزاب سیاسی، تعدادشان به بالاتر از 20درصد نمی رسد (لیباردیان ـ 1999). بیشتر منابع مالی یا انسانی دیاسپورا توسط این ارگان ها نظارت یا کنترل نمی شوند.
کلیسا که به طور سنتی در زندگی ارمنی ها یک نهاد عمومی و سیاسی بود، شاید چون حاکمان این نقش را به آن دادند، همچنان به عنوان نهادی با نقشی مهم در زندگی اجتماعی باقی می ماند (لیباردیان ـ 1999). همان طور که پاتی می نویسد «مؤمنین، منکرین خدا، ضد روحانیون، همه به یک سان و به طور دائم در رویدادهای معمول کلیسا مانند ازدواج، تعمید و ختم شرکت می کنند» (پاتی ـ 1997). در هر صورت با توجه به زندگی ارمنی ها در روسیه، کلیسا نمی تواند نهادی باشد که مانند چتر همه علائق متنوع  ارمنی ها را پوشش دهد و برای ارمنی های مختلف دیاسپورای روسیه یک اتحاد تشکیلاتی فراهم کند. کلیسا یکی از سمبل های «ارمنیت» باقی می ماند اما این قدرت و حقانیت را ندارد که به جای همه دیاسپورا صحبت کند.
به نظر می رسد دیاسپورای ارمنی در مسکو شامل محیط های اجتماعی متتوعی ست که برهم کنش ضعیفی با هم دارند. معیارهای مختلفی برای تمایز این محیط ها وجود دارد:
-      مدت زمان اقامت در شهر
-      سطح تطبیق یافتن با محیط جدید
-      وضعیت اجتماعی (بردنیکووا و پاچنکُف ـ 1999) .
ترکیب این ویژگی ها، فضاهای اجتماعی متنوعی را در میان  دیاسپورای ارمنی  شکل می دهد.
تمایز سه نوع جامعه در دیاسپورای ارمنی مسکو و روسیه پذیرفتنی به نظر می-رسد:
1-    اعضای قدیمی دیاسپورا که پیش از پرستروکا به روسیه آمدند. این افراد با زندگی در شهرهای روسی تطبیق یافته اند. در میان این هاست که فعالان و علاقه مندان به زندگی ارمنی در روسیه و به وضعیت جمهوری ارمنستان یافت می شود.
2-    تاجران موفقی که با موج دوم مهاجرت در 1990 آمدند. آن ها در هیچ ارگانی که توسط گروه اول ایجاد شده باشد شرکت نمی کنند و علاقه ای به سرمایه گذاری در آن ها ندارند. تنها فعالیت آن ها لابی کردن برای خواسته های اقتصادی خودشان است. ارتباط آن ها با وطن اغلب تجاری ست.
3-    تازه از راه رسیده های دهه 90 که به اندازه گروه دوم خوش شانس نبودند و هنوز هم وضعیت قانونی مطمئن، شغل معتبر و محلی برای زندگی ندارند. اغلب آن ها خانواده هاشان را در شهر یا روستای خود گذاشته اند و بین شهرهای روسیه و شهر خود در رفت وآمدند.
با توجه به این سه فضای دیاسپورایی متفاوت، به نظر می رسد بتوان دیاسپورای ارمنی در روسیه را جامعه ای شکل گرفته با هویت جمعی و امور مشترک اعلام کرد. سؤالی که پیش می آید این است که آیا این نوع جامعه، یک دیاسپورای ارمنی واحد را شکل می دهند یا این ها سه دیاسپورای متفاوت ارمنی های موجود در شهرهای روسیه هستند. هنوز باید به این سؤال پاسخ داد که آیا گروه دوم و سوم می توانند دیاسپورا نامیده شوند؟ برای مثال اگر تاجران دهه 90 دغدغه ی هویت ملی، وطن، فرهنگ و مذهب خود را ندارند، هویت دیاسپورایی آن ها بر چه اساسی شکل یافته است؟ شاید در این مورد کار کوهن در نوع شناسی دیاسپوراها قابل بحث باشد که می گوید ارمنی های قدیمی در روسیه، دیاسپورای «قربانی» را تشکیل می دهند (چون خصوصیت آن ها تأکید بر گذشته فاجعه آمیز، دغدغه حفظ هویت ملی، علاقه به توسعه وطن  و... است). گروه دوم ارمنی ها، دیاسپورای «تجارت» هستند (کوهن ـ 1997). هر دو گروه، خصوصیات «مجهز شدن» را نشان می دهند (آرمسترانگ ـ 1976). آن ها رشد زبان، ارتباطات و حرفه  خود را مزایایی می دانند که از طریق آن می توانند مدرنیزه و مجهز شوند.
ارمنی هایی که در گروه سوم جا می گیرند ـ مهاجرین اقتصادی که سه سال بیشتر در روسیه زندگی نکرده اند ـ استثناء هستند. آن ها کم ترین نفوذ به جوامع شهری را دارند، تطابق شان با شرایط زندگی جدید در فرهنگ «بیگانه» ضعیف است، و در فضای بیگانه ترس موجود در روسیه آسیب پذیرند. تحلیل دیگری از وضعیت این جمع باید انجام شود که در آن سنجیده شود آیا کلمه دیاسپورا می تواند برای این گروه به کار رود؟ مثلا دیاسپورای کار یا تجارت در کلمه های پیشنهادی کوهن، دیاسپورای بدوی در کلمه های پیشنهادی وَن هیِر(1998)، یا دیاسپورای پرولتاریایی در واژه های آرمسترانگ (1976).  یا این که این  گروه باید با کلماتی که کوهن آن  را «فرهنگ مرز» می نامد توصیف شوند؟ که خصوصیت آن، دومحلی بودن، تلفیقی بودن و ابهام است.
این پراکندگی و تنوع، در زیست ارگانی و تشکیلاتی دیاسپورای ارمنی چه مفاهیمی دارد؟ می توان این تشکیلات را هم در سه نوع متمایز کرد؛ ارمنی های قدیمی، ارمنی های تاجر و ارمنی های مرزی.
نمونه ی دسته ی اول، ارگان هایی در مسکو هستند مانند مرکز بین المللی همکاری با جوامع ارمنی، یا هیأت ارمنی بین المللی، و دیگر ارگان هایی که تلاش می کنند هماهنگ سازی با محیط جدید را رایج کنند و با ارمنی های مناطق روسی ارتباط نزدیک داشته باشند.
مثلا مرکز بین المللی همکاری با جوامع ارمنی، هدف اصلی خود را حمایت از تجارت ارمنی در مناطق روسی، هماهنگ سازی سیاسی در انتخابات ارمنی، و دفاع از خواسته های اقلیت های ملی همچون خواسته های جمهوری ارمنستان اعلام می کند.
به هر حال تلاش های این مرکز و دیگر ارگان های مختلف اغلب ناموفق بوده است. توضیح آن به این واقعیت بر می گردد که تمام این ابتکارات متعلق به روشنفکران دیاسپورای ارمنی است در حالی که هیچ یک حمایت دیاسپورای تجاری را ندارند. مشکل دیگری که باید حل شود این است که چه طور از تمرکز بیش از حد همه نیروها در پایتخت پیشگیری شود به طوری که در عین حال این جوامع به حال خود و کاملا مستقل در مناطق مختلف رها نشوند و بنابراین پراکندگی به وجود نیاید. ارگان های گروه دوم ـ دیاسپورای تجاری ـ وارد انجمن های تجاری می شوند اما نه به خاطر علاقه به موضوعات فرهنگ ملی و هویت. ارگان هایی که توسط گروه سوم ارمنی ها ایجاد شده اند به طور عمده شبیه سازی مراکز تطبیق با محیط جدید هستند که مسأله قومیت در آن نقشی ندارد.
آیا چشم اندازی برای یک شکل کردن و هماهنگ سازی چنین دیاسپورای پراکنده و متنوعی وجود دارد؟
در 1999 یک ارگان ارمنی تازه در دیاسپورای روسیه پدیدار شد به نام اتحادیه ارمنی های روسیه (UAR) که اظهار کرد شکل مطلوب یک تشکیلات را یافته است، به این شکل که قصد دارد نیروهای روشنفکر مرکز را با جوامع مستقل محلی ترکیب کند. و در آن انواع مختلف امور عملی (فرهنگی ـ آموزشی، قانونی، حقوق بشر، دفاع و غیره) با اموری که هم برای روسیه و هم برای ارمنستان استراتژیک هستند ترکیب خواهد شد. علاوه براین، بنیان گذاران آن دریافتند که بدون ترکیب کردن تلاش روشنفکران و پول تاجران، تشکیلات آن ها نخواهد توانست به تمام جاه طلبی-ها و چشم اندازهای خود تحقق ببخشد و انجمن دیگری خواهد شد از افراد مشتاق و منزوی و نوعی کلوب اوقات فراغت.  
به نظر می رسد این اتحادیه پتانسیل لازم برای جلب توجه بخش تجارت را دارد چون همراه با هدف متحد کردن جوامع ارمنی مناطق مختلف و حل مشکلات جمهوری ارمنستان، یکی از کارهای اصلی آن همکاری در ایجاد قوانین و قواعدی است که تجارت ارمنی را در سراسر روسیه قانونی کند.
بررسی اسناد، گزارش ها، و مصاحبه مدیران آن نشان می دهد که آن ها درک تازه، واقع گرایانه و عملی از امور خود دارند که همین باعث تمایز آن از بسیاری ارگان های دیگر می شود. علاوه بر این در حالی که بیشتر تشکیلات دیاسپورای ارمنی در روسیه محدود به حل وفصل امور آموزشی و فرهنگی هستند، قلمروی مطالبات اتحادیه ارمنی های روسیه (UAR) وسیع تر است و در لایه های سیاسی و قانونی قرار دارد. این اتحادیه خود را یک نهاد غیردولتی کاملا روسی می داند؛ بخشی از جامعه مدنی روسی.
اتحادیه ارمنی های روسیه (UAR) تمایل دارد فعالیت های سیاستمداران روسی را تصحیح کند تا این فعالیت ها را در موارد مشخصی به همکاری روسی ـ ارمنی مرتبط کند، و برای مطالبات تجار ارمنی و تجارت در روسیه لابی کند. این یک تشکیلات مردمی است نه سیاسی، اما به این معنا نیست که برای مسائل مربوط به سیاست فعالیت نمی کند. مثلا خیلی از ارمنی ها از ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند.
گذشته از چنین عملکردهای سیاسی جاه طلبانه، اتحادیه ارمنی های روسیه (UAR) فعالیت های اجتماعی معینی را نیز تحقق خواهد بخشید؛ پیش از این در مدارس پانسیونی یتیم ها و خانه هایی برای سربازان جنگ دوم سرمایه گذاری کرده است. تصمیم دارد کلیساهایی بسازد و به فقیرترین اقشار  جامعه ارمنی روسیه کمک برساند.
از این رو این اتحادیه قصد دارد بین دولت و ساختار غیردولتی روسیه، بین مرکز و مناطق غیرمرکزی، یک واسطه جمعی باشد.
اتحادیه ارمنی های روسیه (UAR) با توجه به دیدگاهش به مأموریت خود و اموری که در جست وجوی تحقق آن هاست، شکلی نوین از تشکیلات دیاسپورایی ارمنی را به نمایش می گذارد. این نهاد می تواند برای دیگر جمعیت های ملی در روسیه که مسؤولین محلی، بی تفاوتی مرکز فدرال روسیه، از هم پاشیدگی داخلی، و ناتوانی در ترکیب منابع فکری و مالی در آن ها مانع از توسعه و رشدشان شده، الگو باشد.
 
 
مطلب مشترک انسان شناسی و فرهنگ و دو هفته نامه دوهفته نامه "هویس"
7 تیر 1391

ورود به سایت هویس
http://farsi.hooys.com/