جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

گزارش پنجاه و یکمین نشست «یکشنبه‌های انسان‌شناسی و فرهنگ»:«کودک، روانشناسی و فرهنگ»



      گزارش پنجاه و یکمین نشست «یکشنبه‌های انسان‌شناسی و فرهنگ»:«کودک، روانشناسی و فرهنگ»
نگار شیخان

پنجاه و یکمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ با "موضوع کودک٬ روانشناسی و فرهنگ" یکشنبه ۱۶ فروردین ماه ۱۳۹۴  در سالن مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد. در این نشست که از ساعت ۴ تا ۷ بعداز ظهر در میدان ولیعصر، ساختمان مرکز مشارکت های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار گردید، ابتدا فیلم مستند «رو به جایی دور» ساخته مهرداد اسکویی به نمایش درآمد. سپس در ابتدای این نشست خانم دکتر شیوا دولت آبادی، روانشناس و  رئیس هیئت مدیره انجمن علمی  روانشناسی ایران و از بنیانگزاران انجمن حمایت از حقوق کودکان درباره «روانشناسی رشد، حقوق کودک و فرهنگ» و در ادامه خانم ناهید عبدلی  کارشناس ارشد انسان شناسی به موضوع «کودکان در شهر: بازی به مثابه فرهنگ کودکی» به سخنرانی پرداختند. در انتهای جلسه در پنلی با حضور دکتر فکوهی به پرسش های حضار پاسخ داده شد.

 

فیلم رو به جایی دور

 

فیلم رو به جایی دور به نویسندگی و کارگردانی مهرداد اسکویی در سال 1381 و به مدت زمان 18 دقیقه ساخته شده است. این فیلم، موضوع خود را از زنی که به ایجاد کلاس درس و مدرسه ای برای کودکان افغانی دست زده است، وام می گیرد. این زن که خود معلمی کودکان را عهده دار است، دلیل انجام چنین کاری را، خواست او برای تحصیل کودکان افغانی هم چون کودکان ایرانی می داند که موجب شده تا او زمان و انرژیی از وقت و زندگی اش را صرف آموزش این کودکان کند.
این فیلم گوشه ای از چهره ی مخرب جنگ و تاثیر اعمال زور قدرت های سیاسی را به تصویر می کشد. کودکان افغان از بزرگترین قربانیان جنگ افغانستان با چهره ها و اشک ها و نگاه هایشان، و با تصویر، احساس و منطقی که از جنگ در ذهنشان حک شده است، با آینده ای نامعلوم، با رابه جایی دور داشتن، خود به خوبی در این فیلم گویای بخشی از کشتار بی رحمانه ی انسان ها و شرایط نامتعادل اقتصادی و سیاسی جهان هستند.

 

دکتر شیوا دولت آبادی: روانشناسی رشد، حقوق کودک و فرهنگ

شیوا دولت آبادی در ابتدای جلسه سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: »من به عنوان روانشناس و  یک حامی حفوق کودکان معرفی شده ام،  حدود بیست سال پیش که جمهوری اسلامی ایران پیمان  جهانی حقوق کودک  را پذیرفت، همراه با عده ای به آن، به عنوان یک دستاورد عظیم بین المللی برای کشورمان نگاه کردیم و من به  سهم خود از جایگاه یک  روانشناس از همان زمان نگاهم به نوعی دگرگون  شد و دیدم  کهتا  چه حد  احکام حقوقی که بر انسان ها حاکم هستند،در روانشناسی آنها  تعیین کننده است. وقتی که ما قوانینی داریم کهدر بطن خود  دوستدار رشدانسانی  و حمایت کننده ما هستند و با تبعیض کمتری به انسان نگاه می کنند، چه چیز به دست می آید؟ و یا نگاهی که به انسان  به عنوان کودک و یا بزرگسال دارد ، جایگاهی که برای او در قوانین قایل هستند، چقدر شایسته رشد است؟  و بیش از هر چیز چقدر به بالندگی انسان کمک می کند. از آن زمان اصطلاحاتی مثل قوانین دوستدار کودک و مدارس دوستدار کودک بیشتر من را جذب کرده است. بگذارید با هم ببینیم که از زاویه دید یک روانشناس چه ارتباطی بین چتر حقوقی که بین مااعضا جامعه  حاکم هست و آنچه که ما می شویم، وجود دارد.

چیزی که مشاهده آن خیلی من رادر جهت مثبت  تحت تاثیر قرار داد ، این بود که در حدود 15 سال پیش  راهنمائی و رانندگی جمهوری اسلامی ایران به ناگهان اعلام کرد  که هر کس که در هنگام تراکیف روی خط کشی عابر پیاده بایستد، 5000 تومن جریمه دارد.با شگفتی و یک شبه  به ناگهان شاهد این بودیم که خط کشی عابر پیاده معنای خودش را پیدا کرد. من خیلی خوب خاطرم هست که تا قبل از آن ما چقدر راحت روی خط عابر پیاده پارک می کردیم. این قبیل مشاهدات به ما نشان می دهد که اگر قوانین درست و برای همه به یک شکل اجرا شوند، چقدر روی رفتارها و تغییر نگاه های شهروندی تاثیر می گذارند. وقتی ما تغییر نگاه داشته باشیم، طبیعتا تغییر فرهنگ داریم و برای من همیشه این ارتباط و بازی متقابل  میان قوانین و رفتارها آشکار شده است که ما چطور از منظر قانون فرهنگ می سازیم.

تفاهم واژگانی

برای اینکه به یک تفاهم واژگانی برسیم، از روانشناسی رشد صحبت می کنم، این شاخه ی زیبا و سود مند از روانشناسی اگرچه پیشینه های خودش را در دفتر یادداشت های پدران و مادرانی داردکه بچه هایشان را مطالعه می کردند و می دیدند که چه قانونمندی هایی درفرایند رشد رفتارهای کودکانشان وجود دارد. این نگاه در طول زمان تغییر کرد و با تلاشی که روانشناسی تجربی  داشت، توانست خودش را علمی تر ، قابل تبادل تر ، قابل فهم تر و قابل اندازه گیری کند.در این راستا بشر از راه  مطالعه علمی تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی انسان در مسیر دگرگونی های مربوط به سنش تعریف می شود و خیلی فراتر از تولد تا 18 سالگی ( سن توافقی برای پایان کودکی) رانیز  در برمی گیرد که ما  همچنین امروز راجع به روانشناسی دوره های سنی دیگر مانند کهنسالی و میانسالی و غیره نیز یافته های مستند داریم.

اگر بخواهیم با نگاهی مدرن تر به مفهوم روانشناسی رشد نگاه کنیم، امروزه این کاوش را ازتاثیرهای  ژنوم شروع می کنیم و  در کتاب های روانشناسی این نگاه بین رشته ای را در حال حاضر زیاد می بینیم. از جمله می توانم به  کتابی که این اواخر راجع به حافظه تحت عنوان از مولوکول تا ذهن ترجمه شده است اشاره می کنم ؛ به این معنی که ما هیچ وقت نمی توانیم فراموش کنیم کههمه ی موجودات و البته ما  انسانها  با ساختار های عصبی زیستی خودمان، و ساختار های ژنومیکمان در این دنیا حضور به هم می رسانیم و همواره  ترکیب و بر هم کنشی  از ژن، تحول و تغییر در ارتباط با محیط در ما اتفاق می افتد که اسم آن در نهایت رشدهر فرد است.

باز اگر بخواهیم از نگاه روانشناسان کلاسیک فراتر برویم، کودکان و نوجوانان بسیار فراتر از این در جهان واقعی هستند که صرفا  تحت تاثیر فرهنگ پذیری از سوی خانواده و یا جامعه شان باشند. همه ی ما آشکارا شاهد زبان مخفی دوران نوجوانی هستیم یا شاهد بازی های سمبلیکی که کودکان می کنند و ما خیلی وقت ها از آنها سر در نمی‌آوریم ولی آنها از بازی های خودشان سر در می آورند؛ و این ها نگاه گسترده تر ما را هدایت  می کند. برای اینکه ببینیم اصولا وقتی ما از ر شد صحبت می کنیم، از کجا تا کجا سیر می کند، پس می توانیم از نقش هایی که کودکان در تفسیر دنیای بزرگتر ها دارند، و اثری که آنها روی ما و ما روی آنها می گذاریم هم صحبت کنیم.

Big five   یا پنج بزرگ یکی از تئوری هاییست که روانشناسی دارد، که در آن  راجع به انواع شخصیت خیلی ساده صحبت می کندو کمابیش راهنمای ما است که شدت و ضعف ویژگیهای شخصیتی را در ترکیبهائی که انسانها را از هم متمائز می کند بازشناسی کنیم. این شخصیت نهایتا از جریانتجربه ها و تعاملهای  کودکی به تدریج زاده می شود و تاقبل از  18 سالگی هم سعی می کنیم از اختلال شخصیت صحبت نکنیم چون تا 18 سالگی عقیده داریم که شخصیت باز هم در حال شکل گیری هست (این 18 سالگی هم طبیعتا نسبی است).این جریان رشدی  ا نتیجه ای است از برهمکنش ژنوم تا محیط با همه ی ابعاد آن و زمانو تجربه های فردی و جمعی  را در خودش منعکس می کند. چیزی که ما در هر زمانه ای بی تردید شاهد آن هستیم، اینکه چگونه انسان ها رنگ و بوی زمانه خودشان رانیز  می گیرند.

پیمان جهانی حقوق کودک

 در جریان شکل گیری حقوق بشر و به وجود آمدن ساختارهائیبین المللی   که به دنبال دو جنگ  به سازمان ملل تبدیل شدند،به تدریجقانونگزاران  از آسیب پذیری کودکان بیشترو بیشتر  آگاه شدند. از سال 1923 میلادی، ما پیش درآمد های تشکیل پیمان جهانی حقوق کودک را می بینیم. به دنبال آن اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 میلادی تصویب شد که در واقع واکنشی به جنگ جهانی دوم بود که میلیون ها آدم از کودک و بزرگسال مجبور شدند زندگی سخت و طاقت فرسایی را تحمل کنند، بوده است. بعد در سال 1959 میلادی، اعلامیه حقوق کودک تصویب می شود و در سال 1979 میلادی که یک انجمن بین المللی روانشناسان آموزشگاهی راجع به حقوق روانی کودکان صحبت می کند که شاید قوی ترین پیشینه ایست که در مورد صحبت من  نشان می دهد که از نظر روانشناسان و از نظر حق روانی برای انسان ها این دسته از افراد موثر بوده اند تا حقوقی را برای رشد شایسته ی انسان قایل شوند و پیمان جهان یحقوق کودک از همین نگاه الهام می گیرد.پس از تصویب پیمان نامه در جمهوری اسلامی ایران متاسفانه تغییرات قابل مشاهده در وضعیت حقوق کودک  هنوز خیلی به کندی پیش می رود، ولی در سالهای اخیر تغییراتی از سوی دولت مشاهده می شود.ولی در سطح جهانی   مشاهداتی از قبیل 250 میلیون کودک کار در جهان، 130 میلیون کودک که به تحصیل اشتغال ندارند و مشاهداتی از این دست بوده است که ضرورت توجه ویژه به کودکان هر روز بیشتر فرا می خواند.

جمهوری اسلامی ایران در سال 1373 شمسی، به صورت مشروط پیمان حقوق کودک را پذیرفت که این در جای خود دستاورد بزرگی  برای توجه و مقایسه ی وضعیت حقوقی کودکان در کشور ما بوده و هست.  این  نگاه متفاوت به کودک  زمینه ای را فراهم کرد که عده ای از ماداوطلبان کار به نفع کودکان  انجمنی را به نام انجمن حمایت از حقوق کودکان راه اندازی کنیم  و سعی کردیم که اساس نامه ی انجمن  همان خطوط کلی پیمان حقوق کودک باشد که در آن به عنوان یک سند سعی می شود، حقوقی که یک انسان در حال رشد نیاز دارد، مطرح و نیز به آن به کودک به  عنوان موجودی که به دلیل کودکی اش می تواند خطر پذیر و آسیب پذیر باشد، نگاه شود. به این دلیل که هنوز قادر نیست آن چیزی را که بر او و در اطرافش می گذرد بفهمد و تفسیر کند واز آن مهم تر نمی تواند در برابرش مقاومت نماید و بتواند کاری انجام بدهد.

مواد پیمان نامه حمایت از حقوق کودک

تعدادی از مواد پیمان نامه شامل آن چیزهایی است که به بهتر زیستن کودکان مربوط می شود؛ چندین ماده هم شامل چگونگی انجام آن موارد توسط دولت های پذیرنده ی پیمان نامه ، گزارش دهی  و چیزهایی از این قبیل است. در ادامه به پاره ای از این قوانین اشاره خواهیم کرد و مغایرت این قوانین را با مسایل حقوقی خودمان خواهیم دید. این مغایرت در تعریف سن کودکی، منع تبعیض، منافع عالیه کودک در هر نوع تصمیم گیری (دولتی فردی خانوادگی و....) است.

همواره صحبت از اینست که بهترین مکان برای بزرگ شدن و رشد کودکان در درون  خانواده های آنها است، ولی چه خانواده هایی؟ چگونه دولت هایی که حقوق کودکان را می پذیرند، و به پردازش نسل هایی بالنده و پویا اعتقاد دارند، چگونه باید خانواده ها را تامین بکنند که بتوانند فرزندان بالنده تری داشته باشند؟

کودکان حق برخورداری از نام، ملیت و حفظ هویت دارند، همین امسال یک ماده واحده برای فرزندان مادران ایرانیدارای  همسران خارجی گذرانده شد که به فرزندان آنها استثنائا یک کارت هویتی داده می شود و نه یک شناسنامه ی رسمی ، و اینجاست که ما دچار یک مشکل بزرگ هستیم، چون اگر نخواهند هویت پدرشان را بگیرند، کاملا بی هویت می مانند. یعنی مادر ایرانی نمی تواند به طور بدیهی هویت خودش را به فرزندش بدهد و ما فرزندان زیادی داریم، مانند فرزندان حاصل  صیغه و ازدواج هایی که در مرزهای کشورمان با اتباع بیگانه بسته می شوند که  فرزندان آنها دچار فقدان هویت می باشند. با تلاش هایی که در سال های اخیر شده است ،و حالا تازه ما فعالان حقوق کودک خوشحال هستیم که یک کارت گونه هویت (نه سند رسمی) داریم، برای اینکه این کودکان حد اقل  بتواند به مدرسه بروند.

بعضی از موادی که جمهوری اسلامی با حق تحفظ  یعنی مشروط پذیرفته است  مثل ماده 12 و 13 آزادی عقیده و آزادی بیان و این یعنی اینکه این  موادرا وقتی می پذیریم که با قوانین داخلیمان مغایرت نداشته باشند. آزادی اندیشه و مذهب، آزادی اجتماعی، زندگی خصوصی، دسترسی به اطلاعات، مسئولیت والدین، حمایت در برابر بد رفتاری، حمایت از کودکان بی سرپرست، فرزند خواندگی (من این را به عنوان یک موضوع خاص  در عزایض امروزم مطرح نکرده ام، ولی تقریبا یک سال و نیم پیش یک قانون حمایت از فرزندخواندگی بیرون آمد که در آن ازدواج والد با فرزندخوانده  مطرح شده بود و این یک فاجعه بزرگست که کودکی در یک خانواده همیشه از نطر روانی این امنیت جایگاه را نداشته باشد؛ (چرا که اگر دختر باشد، ممکن است جایگزین مادر خانواده بشود.)، از معضلات دیگر کودکان ما عدم دسترسی همگانی و اجباری به  آموزش و پرورش است  که حق هر کودکیست که دسترسی حداقلی به آن داشته باشد .در کشور مادر مناطقی به علت دوری مراکز آمئزشی از روستاها امکاندسترسی  نیست که اگر  آموزش هم  رایگان و هم اجباری باشد نباید هیچ کودکی را ببینیم که خارج از این چرخه قرار دارد. مساله کیفیت آموزش جزء دغدغه های  بزرگ فعالان کودک است و نیز حقوقی مانندحق مسلم   تفریح، فعالیتهای ورزشی، اوقات فراغت  و .... .

تا 41 مادهاز پیمان نامه  مستقیما به سرنوشت کودکان در شرایط عادی برای بهتر شدن وضعشان و در شرایط سخت برای حمایت از آنها مطرح شده اند، از ماده 42 تا 45 شامل راهکارهای اجرایی و نظارت بر این پیمان نامه  است، پیمان نامه در هر جایی که پذیرفته می شود به  پیشرفت و تحقق آن تعهدی مانند  gentelmen's agreement می گویند، یعنی هیچ تعهد قانونی برای اجرای آن وجود ندارد، بلکه  فقط نوعی تعهد اخلاقی از سوی دولت ها پشت آنست و گزارش دهی های رسمی که هر 3 یا 5 سال باید در دفتر ویژه ای از سازمان ملل  از پیشرفت آن ارائه  شود دولتهای عضو متعد می شوند که گزارش پیشرفت بدهند. از جمله چیزهایی که می تواند خیلی به پیشرفت واشاعه ی این حقوق  کمک کند، مطرح نمودن  آن به عنوان فرهنگ سازیست کهدر بهترین شکل باید  در صدا و سیما و مدارس مطرح شود و در حدود حداقل یک کتاب برای مطرح شدن این موضوع، به ویژه در مدارس دخترانه نوشته شودو تدریس شود  که متاسفانه با تغییر مدیریتها  با تدریس فراگیر آن در مدارس موافقت نشده است و مسکوت مانده است.

دو پرتکل اختیاری بعد از  پیمان نامه حقوق کودک در سال 1999 میلادی به وجود آمدند که پذیرش و عدم پذیرش آن ها هم اختیاریست:

1-مبارزه با سواستفاده از کودکان در خودفروشی و هرزه نگاری.

2- مبارزه با  خرید و فروش کودکان، همچنین استفاده از آنها در مناقشات مصلحانه.

دیدگاه فرهنگی

درست است که سرزمین ما تنوع فرهنگی زیادی دارد و ما در بیشتر مواردامروزه حتی  از معضل  فرزندسالاری می گوئیم ، ولی در بسیاری از موارد حقوق کودکان به صورت سنتی و بدیهی نقض می شود و ما شاهد به وجود آمدن نسل هایی هستیم که از این حقوق اولیه برخوردار نیستند، مثل ازدواج های زود هنگام که در ادامه  به موضوعیت  آن در جامعه ی خودمان  اشاره خواهد شد.

در حدود 15 سال پیش در جنوب خراسان بعد از یک زلزله، ما به تجربه دیدیم که خیلی از دخترها به علت دور بودن مدارس از روستاهای کم جمعیت و صعب العبور  به مدرسه راهنمایی نمی رفتند و  فقط تا همان 5 سال اول را آموزش می دیدند. ما و تعدادی از دوستداران انجمن فعالیت کردند و تعدادی خوابگاه برای این دختران تامین شد، (البته خوشبختانه  وزارت آموزش و پرورش  قراری دارد که اگر بیشتر از 150 دانش آموز یک جا جمع بشوند، برایشان خوابگاه درست می کند.) تعدادی از خوابگاه هایی که با تلاش انجمن دایر کردیم به تدریج به خوابگاه های رسمی وزارت آموزش و پرورش تبدیل شدند و ما می توانستیم به سراغ منا طق بعدی برویم.

جمهوری اسلامی ایران 21 سال است که پیمان جهانی حقوق کودک را پذیرفته است و کارهایی در این زمینه انجام می دهد. خانه های بهداشت که سابق بر این که در حدود 30 سال پیش به صورت گسترده در سراسر ایران ساخته شد و می توانستند برخی از نیازهای پایه خانواده ها را تامین کنند، الان خیلی خلوت هستند، زیرا روستاها خلوت شده اند. این ساختار شبکه ای ارائه خدمات بهداشتی و سلامت و بعد هم بهداشت روانی (که به کیفیتش کار نداریم) از نظر کمی یک دستاورد بزرگ جهانیست، وامروز می دانیم که خیلی بهتر است که این مراکز در حاشیه های شهرها باشند و این خدمات را نسبتا منظم در آنجا ارائه بدهند. علاوه بر این، طبق آمارهایی که داریمباز هم خوشبختانه  در 21 سال اخیر این دستاورد ها خیلی قابل مشاهده هستند، مانندافرایش امکانات برای  زایمان سالم (سالم تر)، حق بقا، حق تغذیه با شیر مادر، واکسیناسیون، ریشه کنی فلج اطفال، کاهش مرگ و میر نوزادان و ...... .

یک مرجع ملی حقوق کودک 15 سال بعد از پذیرش پیمان نامه در وزارت دادگستری ایران تشکیل شد که امید است با تمرکز بتواند پیامدهای آشماری برای پیشبرد حقوق کو دک انجام دهد. گفتمان های بسیاری راجع به اعدام کودکان زیر 18 سال در ایران صورت گرفته و الان به نوعی می توان گفت که متوقف است.

یک قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در سال 1381شمسی، در کشور تصویب شد که از جمله مواد خوب آن این است که اگر از کودک آزاری مطلع باشیم و گزارش ندهیم، جرم به حساب می آید. در این دست آورد انجمن حمایت از حقوق کودکان نقشی اساسی داشت.

یک قانون بسیار خوب تدوین شده است که اگر تصویب و اجرا شود تا حدودی وضعیت کودکان از نظر حقوقی در کشور ما بهتر خواهد شد،این لایحه بیش از 50 ماده دارد و اگر با تبصره هایش حساب کنیم حدود 100 عملکرد را به نفع کودکان توصیف کرده است، امامتاسفانه نزدیک 4 سال است که بین مرکز توسعه قوه قضاییه، مجلس و شورای نگهبان در گردش است.

بررسی بیشتر چند ماده قانون در حمایت از حقوق کودکان در ایران

  1. سن بالوغ

از نظر شرعی یک دختر 5/8 در ایران بالغ است که این تا 18 سال سن پیمان نامه خیلی فاصله دارد، در جاهایی بالغ 15 ساله و در جاهایی 18 ساله است .از یک سو به دلائل اقتصادی و  فرهنگی سن ازدواج بالا رفته است و از سوی دیگر قوانین اجازه ی ازدواج بسیار زود هنگام رامی دهد.

از نطر روانشناسی رشد با توجه به تغییرات هورمونی ومبتنی بر یافته های رشد فرایندهای ذهنی و دگرگونیهای دوران نوجوانی 18 سالگی  را مرز خوبی بین کودکی و شروع بزرگسالی می دانیم. این سن در اندکی از قوانین ما خودش را نشان می دهد.

  1. تبعیض بین دختر و پسر  

ما با افتخار می گوییم که در دانشگاه های ما دختران خیلی زیادی به تحصیل مشغول هستند و راه برای آموزش آنها باز شده است. مادران تحصیل کرده مسلما مادران بهتری هستند، اما دسترسی به کار، شغل و چیزهایی که اثربخشی این آموزش ها رادر گستره ی کلان جامعه نشان دهد یعنی حضور موثر زنان در عرصه یکار و تولید در جامعه آسان نیست. و اصولا هنوز  در جایی که امکانات خانواده اجازه نمی دهد دختر تحصیل نمی کند و پسر تحصیل می کند و البته باز هم افت تحصیلی و ریزش تحصیلی را می بینیم که برای خود مبحث بسیار جدی از مسائل کودکان و نوجوانان ما است.

  1. منافع عالیه کودک

 بنابر پیمان نامه در همه حال منافع عالیه کودک  باید تامین بشود. اصولا تشخیص این منافع عالیه به والدین سپرده می شود، مانند تصمیم‌گیری های والدین برای ازدواج در کودکی. حدود دو یاسه ماه پیش نشست مفصلی با مرجع ملی کودک با حضور روحانیون از مذاهب مختلف داشتیم که در خصوص ازدواج زود هنگام نظر می دادند و اینکه چقدر لازم است که این قوانین تغییر کنند و کودکی این دختران به دلیل ازدواج زودهنگام از آنها گرفته نشود.

قانون 1041، در خصوص سن ازدواج دختران و پسران

در سال 1313 شمسی، اولین قانون مربوط به سن ازدواج نوشته شده است، که دختر در سن 15 سالگی و پسر در سن 18 سالگی مجاز به ازدواج هستند. ولی اگر زیر 13 ساله باشند، باید حتما با مجوز قانونی و پزشکی قانونی باشد. در سال 1353 شمسی گفته شد که دختر بالاتر از 15 سالگی و پسر بالاتر از 18 سالگی مجاز به ازدواج هستند و هیچ تبصره ای هم ندارد (حتی احتیاج به اجازه والدین هم ندارد) و ازدواج ها فقط در این صورت ثبت می شوند.

بعد از انقلاب در سال 1361 شمسی، این ماده به این شکل تغییر کرد، که نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی میسر می باشد، یعنی اگر ولی مشکلی نمی بیند قبل از بلوغ این نکاح می تواند صورت بگیرد. در سال 1381 شمسی این قانون مورد بازبینی قرار گرفت و به این صورت که ازدواج قبل از 13 سالگی دختر و پسر قبل از 15 سالگی احتیاج به مجوز دادگاه صالح دارد. یعنی تقریبا برگشت به قانون سال 1313 که دادگاه باید مداخله بکند. در سال 1391 شمسی گفته شد که ازدواج خلاف مقررات ماده 1041 جرم تلقی می شود و به حبس منجر می شود.

آمارها نشان می دهد که بین سال های 1385 تا 1390 حدود 200 هزار کودک متاهل داشتیم که بیش از 50 درصد آن ها دختران زیر 15 سال بودند. 600 طلاق بین افراد زیر 19 سال داشتیم و همچنین 75 مورد ازدواج دختران زیر 10 سال در سال 1391 داشتیم.

قوانین به هر حال مقداری فروکش کردند، ولی بعد به نفع کودکان و والدینکمی ارتقاء پیدا کردند. واقعا کدام کودکی در سن 10 یا 15 سالگی می تواند این انتخاب درست را با هوشمندی و برای همیشه داشته باشد. در این داستان های غریب  کودکانی به وجود می آیند که والدین آنها خود کودک هستند.

از خودمان می پرسیم فرهنگ، قانون، سنت، عادت و یا شرایط اقتصادی چه چیز به این شرایط اجازه می دهد، اما مسلما شرایط اقتصادی اینجا نقش مهمی را ایفا می کند. در عین حال هیچگونه حرمتی شکسته نمی شود، وقتی زنی 13 ساله در سیستان به زنی داده می شود، چه چیز می تواند این نقض آشکار را کاهش بدهد؟ به نظر من در حال حاضر فقط قانون، برای اینکه فرهنگ خیلی کندتر از قانون به رفتار تبدیل می شود.

مشاهده ی دختر بچه های 10 ساله ای که بعضی از آنها مطلقه بودند،هر چند به تعداداندک باشند ، باعث شدکه در سالهای 1381 و بعد 1391 شمسی،در قوانین موجود  تجدید نظر شود. به خاطر اینکه این دخترهادر شرایطی حتی حد اقل از شعور و دانش اجتماعی نبودند و اصلا نمی توانستند از حقوق حقه خودشان به عنوان همسر و زنی که می خواست طلاق بگیرد، دفاع کنند و بتواند بفهمند که چه اتفاقی می افتد. در شهرها شاهد این هستیم که سن ازدواج به صورت آشکار بالا می رود و حالا انسان شناسان فرهنگی  می توانند مشاهده و تحقیق کنند که ازدواج کودکان در کجا و به چه علت هائی اتفاق می افتد.

سوال من خیلی جدی این است که چطور می شود از طریق قانون فرهنگ را تغییر داد؟ فراموش نکنیم آمارهای رسمی می گویند که بازماندگی از تحصیل در ایران بیش از سه میلیون نفر، یعنی در  سنین  بین 7 تا 17 سالگی واین آمار رسمی است که در مجلس قرائت شده که بالای سه میلیون نفر در این رده سنی از چرخه تحصیل بازمانده اند. کودکان کار که  می بینیم و نمی بینیم از میان همین کودکان هستندکه بعضی از آنها را   در فیلم آقای  اسکویی دیدیم و همچنین کودک آزاری هائی  که در صفحه  های حوادث  می خوانیم.

تعریف فرهنگ

 به تعبیری فرهنگ ارتباط نمادینی است که بعضی از نمادهای آن شامل مهارت، دانش، نگرش، ارزش ها و انگیزه ها می شود. این نمادها ساختهمی شوند  و معنیشان آموخته می شوند و به دلخواه در اندیشه و ساختار جامعه تکرار می گردند.

 در تعریفی دیگر فرهنگ یک برنامه‌ریزی ذهنی جمعی هست که اعضای یک گروه یا یک دسته از انسان ها را از یکدیگر متمایز می‌کند. یک استاد سوئیسی (کارلسن) می گفت که فرهنگ هم شمول دارد و هم متمائزمی کند . یعنی به خاطر اینکه به نمادهائی مشترک  باور داریم به یکدیگر  تعلق داریم  و با همین تعلق است که  می توانیم دیگران را کنار بزنیم و آنها را از خودمان ندانیم. مابرای هویت یابی  تعلق را لازم داریم ولی  محصول آن نهایتا  می تواند به تعصب برسد.

فرهنگ بر رفتار و تفسیر رفتار دیگران تاثیر می گذارد. ووقتی من فرهنگ خاصی دارم، به هر رفتاری از زاویه آن فرهنگ نگاه می کنم.

عملکرد فرهنگ

هویت ایجاب می کند که برای نمونه ما می گوییم که ایرانی هستیم یا به قول همین پرفسورکارلسون که  می گوید من کاتولیک هستم و در ضمن گیاه خوار نیز هستم. یعنی با کاتولیک ها همسویی ایجاد می کند و با گوشت‌خوار نبودن خودش را از بقیه جدا می کند. این محصول و عملکرد فرهنگ است که ما در جهان و هستی خودمان را با معانی خاصی پیدا می‌کنیم و در جاهایی برای خودمان هویت وگاهی هم  تعصب ایجاد می کنیم.

مفهوم عادت

مفهوم عادت از سوی ویلیام جمیز به معنای چیزی است که زندگی را تسهیل می کند و جریان زندگی را سرعت می بخشد. چیزی که امروزه به عنوان طرح‌واره مطرح می کنیم ( که امروز در میان شیوه های درمانی مااز جمله طرح‌واره درمانی می‌کنیم)، از این جنس هستند یعنی عادات ذهنی و ریشه ای ما. بوردیو هم راجع به همین  عادات صحبت می کند و عاداتی را که با ناآگاهی در فرآیند های ارتباطی ثبت، ماندگار، تایید و یا رد می‌شوند و به نورم ها و سنت‌ها و هنجارهای اجتماعی تبدیل می شوند.از سوی دیگر  بخشی از فرهنگ نیز از راه قانون درونی می شود. در واقع وقتی شما عاداتی را می سازید، بعد این عادات شما هستند که شما را می سازند. در وافع عادات ذهنی، سازنده ذهن ما هستند که کار را سخت می‌کنند. موضوع عادات و فرهنگ را شاین هم به گونه ای دیگر ولی به خوبی بیان می کند. "چیزی که ما از آن به عنوان فرهنگ یاد می‌کنیم، ساخته دست بشر است و انواع آن قابل دیدن و شنیدن است. الگوهای رفتاری، تکنولوژی و هنر را شکل می دهد، قابل دیدن است، ولی همیشه هم ما نمی‌فهمیم که چطور اینگونه است."

ارزش ها

دسته‌ای از بازتاب‌های فرهنگی ما ارزش ها هستند که با آگاهی بیشتری از عادات و طرحواره ها شکل می گیردو عمل می کند.  در مورد ارزشها خودمان تا حدودی از علت انجام یا عدم انجام کاری آگاه هستیم. سپس به صورت فراوان و خودکار محفوظه‌های پایه‌ای داریم، چیزهایی که بدون اینکه خیلی به آنها فکر بکنیم پایه های ذهنی ما را برای نگاه کردن به جهان، ذات خودمان و واقعیت زمان و مکان تشکیل می دهند. به طور کلی ارتباطات انسانی همگی همراه با عادات در خمیره ما بافته می شوند و ما بدون اینکه خیلی به آن فکر کنیم، آنها را به زودی و سرعت در فرایند رشد روانیمان از آن خودمان می‌کنیم.

کارلسن ارتباطی را می بیند که بین فرهنگ اخلاق و قانون وجود دارد. و این  گونه مطرح می شود که چگونه قوانین بهتر و با اخلاق تر می توانند ما را با فرهنگ تر بکنند. در نگاه به مسایل کودکان خیلی نیاز است که جور دیگری به آنها  نگاه شود. کارلسن راجع به این سه مقوله اینطور صحبت می کند که  هر سه مورد فرهنگ ،اخلاق و قانون   سود مندی جمعی و فردی دارند و معمولا ماهیت  رسمیت نیافته دارند  و هیچ کس نمی گوید که  بهتر است چطور باشد.معمولا  برنامه ریزی نشده هستند  و با عادات و تاییدآن عادات  ماندگار و بخشی از وجود ما می شوند.

اخلاق

قرار است که ماهیت آن برای ایجاد عدالت و عدم تبعیض باشد. رسمیت نیافته است و از پیش هم برنامه‌ریزی نشده و با عادت و تایید ماندگار و بدیهی و بخشی از وجود ما می شود. ماهیت اخلاق قرار است که برای ایجاد عدالت و عدم تبعیض باشد. و آن نیز رسمیت نیافته است و از پیش برنامه ریزی نشده و با عادت و تایید تثبیت می شود.

قانون

قانون قرار است که به ما بهره  ی فردی و جمعی برساند. پس از طی مراحل تاریخی مانند اخلاق ولی رسمیت یافته و از پیش برنامه ریزی شدهمی شود  وباز هم  با عادت و تایید تثبیت می شود.کارلسون  می گوید که لازم نیست من در صحبتم تاکید کنم که وقتی از کسی عصبانی می شوم حتما او را نمی زنم، چون اگر بزنم با قانون سر و کار خواهم داشت. این کار را نمی کنم، چون فرهنگ، اخلاق و قانون جلوی رفتار ناشایست اجتماعی من را می گیرد.

به هرحال این سه موضوع خیلی به هم شبیه هستند و اگر قوانین شایسته باشند، می توانند روی فرهنگ و اخلاق تاثیر بگذارند و آنها را تثبیت و جایگزین بکنند.

سخن آخر

انسان در حال رشد شامل ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی است این ها همه با هم در بستری از فامیل و همسالان و همگنان و بعد در محیط بزرگتر و جامعه مدنی، حکومت وعرصه های  سیاسی  و روح حاکم بر زمان شکل می گیرند.

همچنین مساله مشارکت انسان‌ها به ویژه کودکان در سرنوشت خودشان و در منافع عالیه که در آن به عنوان موجوداتی که از دیدگاه پیمان جهانی حقوق کودک انسان های مستقل و موجوداتی هستند که اتفاقا به یک خانواده تعلق دارند، والا موجوداتی هستند که حقوقشان باید رعایت شود و باید به بالندگیشان کمک شود و به نظر می رسد که شاید سریعترین راه برای اینکه ما فرهنگ مناسب تری داشته باشیم که بتواند آن را شکل بدهد و مسیر آن را هموارتر بکند، از طریق قوانین پیشرو و دوستدار کودک میسر خواهد بود.اگر قوانین ما ازدواج کودکان را به هیچ روی بر نتابدو برای آن هیچ تبصره ای نگذارد  ،اگر تحصیل اجباری شود،اگر خانواده های فقیر با مددکاری و نظارت بر سرگذشت کودکانشان حمایت شوند ، اگر مدارس ما تفکر انتقادی و آموزشهای با کیفیتی را فراهم سازند و بسیاری اگر های قانونی دیگر .....می توان منتظر پیامدهای خوبی از پیمان جهانی حقوق کودک در سر زمینمان بود آن گاه که باور به حقوق کودک از مسیر قانون به فرهنگ تبدیل شود و در تار و پود جامعه بافته شود.

ناهید عبدلی: کودکان در شهر، بازی به مثابه فرهنگ کودکی

انسان شناسی دوره های کودکی

ناهید عبدلی، کارشناس ارشد انسان شناسی، بحث خود را اینگونه آغاز می کند: »این بحث در دو بخش اراعه می شود: 1-انسان شناسی دوران کودکی 2-فرهنگ کودکان به طور کلی در شهر تهران و نمونه موردی منطقه 11

انسان شناسی دوران کودکی

انسان شناسی دوران کودکی به طور کلی از اوایل دهه 90 میلادی شکل گرفت و نتیجه مطالعات زیادی که مردم شناسان در نواحی مختلف جهان روی کودکان انجام دادند، باعث شد که نظریه پردازی روی دوران کودکی انجام بگیرد. دوران کودکی بعد از دوران طفولیت قرار می گرفت. وقتی که مسئله حقوق کودکان مطرح شد یکی از مسایل اساسی این بود که اصلا دوران کودکی ازچه سنی شروع می شود؟ بنابراین دو موضوع مطرح بود: 1- بازه زمانی دوران کودکی 2- محتوای کودکی، اینکه کودک و دوره کودکی چطور تعریف می شود، الزامات و انتظارات ما از کودکان و دوران آنها چیست؟

از جمله مسایلی که در این دوره مطرح بود بحث فرآیند کودکی بود که در این دوره شکل می گیرند، بزرگ می شوند و یاد می گیرند. انسان شناسان پذیرفتند که ما در فرهنگ های متفاوت، دوره های متفاوتی را داریم. بحث دوران کودکی در مقابل دوران بزرگسالی بحث دیگری بود که کودکی از چه زمانی شروع می شود و کودک از چه زمانی وارد دوره بزرگسالی می شود و ما چه انتطاراتی از آن داریم. بحث مفهوم کودک که شامل کودک شرور، کودک گناه کار و کودکی که باید کار بکند، نمونه های از این منفهوم کودک بود.

کودکی و مفهوم کودکی اصلا در جهان وجود دارد؟ در فرهنگ های مختلف این چطور تعریف می شود؟ در نهایت بحث کودکان فعال مطرح است که ما باید کودکان را به عنوان کنش‌گران فعال در نظر بگیریم و یا باید کودکان را به عنوان موجوداتی در نظر بگیریم که فقط آموزنده هستند؟ و وارد فرآیند طولانی مدت یادگیری بکنیم و اینکه آنها را برای جامعه آماده بکنیم. در خصوص دوره های کودکی نظریه های مختلفی مطرح شده است که مثلا نشان می دهد در تایلند دوره کودکی وجود ندارد.

نظریه بعدی بیان می کند که مثلا کودک اشتباهی، یکی کودک بیمار و ناقص است و معتقد بودند که یک کرگدن بوده و مادری اشتباهی او را به دنیا آورده است و باید او را در رودخانه رها کند و تا به خانه خودش بازگردد. یا کودکی که شرور و شیطان معرفی می شود. معتقد هستند که در مسیحیت انسان ها همواره همان بار گناه نخستین را به دوش می کشند و هر فرد باید برای آن گناه نخستین مجازات شود و حتی فیلیپ آریه تنبیهاتی که بر کودکان در قرن 19 می کردند، نتیجه همان می داند. نظریه کودک به عنوان فرشته بی گناه است که در اسلام هم داریم و وقتی کودک به دنیا می آید پاک و معصوم و تحت تاثیر خانواده، محیط و اطرافیان است که شخصیت کودک شکل می گیرد. این نتیجه مطالعاتی است که ما در فرهنگ‌های مختلف در مورد کودک داریم. رویکردهای جدیدتر در قرن 20، بحث کودکان به عنوان نیروی کار و کالا است که در این زمینه مطالعات بسیاری انجام شده و مثلا مطالعه موردی دختران قنا را می بینید که طبق سنت برای آمرزش گناهان مادرانشان باید به بردگی بروند.

بحث بعدی کودکان و یادگیری و تربیت، که موضوعی است که جدیدتر و مخصوصا با رویکردهای شهری شدن آن را مطرح می کند. در این زمینه معتقدند که کودکان را باید به عنوان فردی در نظر بگیریم که در موقعیت یادگیرنده هستند. همچنین معتقدند که کودکان یک پارچه هستند و باید قوانین یک پارچه ای برایشان داشته باشیم.

بحث بعدی که تحت تاثیر موقعیت های پست مدرنی باید مطرح کرد، معتقد است که با وجود اینکه ما دوران های کودکی داریم، ولی به دلیل گسترش تکنولوژی رو به زوال است و همین تحقیق را محققان دیگر هم انجام دادند و معتقد هستند که ما با فرسایش دوران کودکی رو به رو هستیم و دوران کودکی دارد محدود وکم می شود.

فرهنگ دوره کودکی

انسان شناسان دوران کودکی عقیده دارند که کودکان موجودات مستقلی در نظر می گیرند، اگرچه در محیط همسالان و در محیظ خانواده قرار می گیرند، اما دارای کنش اجتماعی فعال هستند و سبک زندگی مختص به خودشان را دارند. با گروه‌ها و موسسات که رابطشان را تنظیم می کند، تعامل دارند. معتقدند که فرهنگ های کودکی را شکل می دهند و اگر محققان بتوانند از طریق بازی هایشان، الگوهای رفتاریشان را کشف کنند، کمک می کنند که جهان بهتری را برایشان بسازیم.

ارتباط کودک با گروه همسالان

گروه همسالان فرآیند فرهنگ‌پذیری کودک را تسهیل می کنند و به محققان و والدین این امکان را می دهند که برای اداره کودکان قوانین بهتری را تصویب کنند. بازی یک بخش از فرهنگ کودکی است. مطالعاتی که در این زمینه انجام شده نشان می دهد که کودکان فرهنگ مجزایی دارند. مجموعه ای از بازی های گوناگون فردی و جمعی وجود دارد که کودک را در موقعیتی قرار می دهد که با جهان خارج تعامل داشته باشند و بتوانند نقش ها را از والدین خودشان تقلید بکنند و هویت خودشان را پیدا کنند و بتوانند درک خودشان را از جهان بیرون نشان دهند.

در قرن 20 مبحثی مطرح شد که کودکان باید بازی و بزرگسالان باید کار کنند. البته این رویکرد تا حدودی تعدیل شده است، چرا که ما میینیم که در عصر حاضر رویکردی مطرح است که راجع به بزرگسالان کودک صحبت می کند، کسانی که می خواهند به دوران کودکی برگردند و بازی هایی را انجام می دهند که نشان می دهد این تعامل وجود دارد.

در فرهنگ کودکی به طور کلی باید به چند رویکرد توجه نمود:

  1. تعاملی که کودک با دیگری دارد.
  2. فرهنگ بازی که مجموعه ای از داده ها را به ما می دهد.

البته با وجود اینکه پذیرفته شده که فرهنگ کودکی وجود دارد، در بعضی جوامع نشان می دهد که اینچنین نیست. برای مثال در جزیره ای در اوقیانوسیه کودکان از بازی کردن منع می شوند و والدین آنها معتقدند که کودکان باید کار کنند. همچنین در جوامع شهری نیز دیده می شود که کودکی در اقشار مختلف متفاوت است، مثلا کودکی که متلق به قشر متوسط است بایدآموزش ببیند و بازی کند تا برای آینده آماده شود، ولی کودکی که متعلق به طبقه فقیر است باید از همان کودکی کار کند.

تصویر کودکی در ایران

به طور کلی دو رویکرد از تصویر کودکی در ایران و جامعه ما قابل مشاهده است:

  1. تصویر سنتی: کودک تابع فرآیندهای فرهنگی است، به عنوان فردی که باید در خانواده گسترده حضور داشته باشد، باید به صورت اجباری در کنار خانواده کار کند، مثلا کار در مزرعه یا شاگردی کردن. ویژگی های آن کار کردن، استراحت کمتر و بازی کم است، این کودک از همان ابتدا وارد دنیای بزرگسالی می شود.
  2. تصویر مدرن: کودک تحت تکفل خانواده است که باید تا 18 سالگی و یا حتی بعد از دوره دانشگاه تحت آموزش قرار بگیرد تا فردی شایسته و موفق به عنوان شهروند وارد جامعه بشود. این فرد در یک خانواده کوچک و هسته‌ای بزرگ می شود. زندگی این کودک همرا با کار کم، مطالعه بیشتر و استراحت کم و بیش زیاد همراه است. بر اساس رویکرد غرب این کودک نرمال است و ما در شهرهای بزرگ ایران آن را مشاهده می کنیم.

رویکردهای نظریه پردازی دوران کودکی

  1. رویکرد اول: کودک را به عنوان یک موجود منفعل در نظر می گیرد. فردی که برای انسان شدن باید آموزش ببیند.
  2. رویکرد دوم: کودک می تواند برداشت های خودش را از جهان معاصر و پیرامونش داشته باشد و بتواند خودش را تعریف کند. این همان رویکرد سنتی است.

دو رویکرد جدید

  1. کودک به عنوان کنش‌گر اجتماعی: کسی است که محیط پیرامون خود را می شناسد و درک می کند. می تواند راجع به آن حرف بزند و مشکلات و دغدغه ها خودش را بیان کند.
  2. کودک به عنوان مشارکت کننده و همراه محقق: در پژوهشی که راجع به شهر تهران در این زمینه انجام شده تلاش شده است تا از رایکرد سوم و چهارم کمک گرفته شود.

کودکان در شهر

شهر را یک فضای فرهنگی در نظر می گیریم که تمام رفتارها و کنش ها و نگرش های ما را در رابطه با فضاها شکل می‌دهند. کودکان هم جزیی از این فضا هستند.

دلایل توجه به کودکان در پژوهش حاضر

  1. درک آنها از شهر و مسکن: کودکان می توانند رابطه خود را با فضاهای شهری و حتی مسکن برقرار کنند. می‌توانند مشکلاتشان را درک کنند و راجع به آن واکنش نشان می دهند.
  2. فضای شهری و مسکونی مطلوب برای کودکان: اعتقاد بر این است که بازی به مثابه فرهنگ است که به این معنی است که بازی جزیی از فرهنگ کودکی می باشد. و آنها باید بتوانند فرهنگ خودشان را در این فضای شهری تحقق ببخشند.
  3. واکنش کودکان به ممنوعیت ها و موانع: واکنش هایی در فضاهای شهری همراه با پرخاشگری و برچسب های روانشناسانه مانند پیش فعالی، شیطنت و یا کودن بودن کودکان نشان داده می شوند.
  4. راه حل های جامعه بزرگسال برای مدیریت کودکان: روش این پژوهش میدانی است و بعد از مشاهده کودکان و بررسی اسناد، سپس مصاحبه با کودکانی که مصرف قرص داشتند و یا به نوعی پیش فعال بودند و سپس مصاحبه با روانشناسان در مدرسه و یا افرادی که به نوعی با کودکان در ارتباط هستند و در نهایت بررسی متن و نقاشی که کوکان خودشان را در قالب آن بیان می کردند.

منطقه مورد پژوهش در شهر تهران در منطقه 11 و در مرکز میدان واقع شده است که دلیل انتخاب آن مرکزیت نسبت به شمال و جنوب و شرق و غرب شهر، تراکم مسکونی و جمعیتی بالا، و زندگی طبقه مسکونی متوسط شهری در این منطقه است. 44 درصد از اراضی این منطقه سکونتگاه، 22 درصد کارکرد فرامنطقه ای، 22 درصد معابر و 9 درصد نیز کارکردهای دیگری مانند فضای سبز و غیره دارند.

در ناحیه جنوبی و میانی منطقه تراکم به شدت بالایی وجود دارد (ناحیه شمالی بیشتر خدماتی است). این منطقه 1.8 دهم درصد از فضای شهر تهران را به خود اختصاص می دهد که جمعیت ساکن در آن 3.5 درصد از کل جمعیت شهر می باشد. 12.5 درصد از جمعیت این منطقه کودکان است. این نشان می دهد که 10 درصد از جمعیت این منطقه کودک است که باید به نیازهای آنها توجه بکنیم.

خانه های 50 تا 81 متری، 65 درصد از منازل مسکونی این منطقه را تشکیل می دهد. اراضی مربوط به فضای سبز و بازی کودکان کمتر از 1 درصد می باشد. نتیجه این بررسی با توجه به نقاشی های کودکان نشان می دهد کودکان نیاز به فضای بازی دارند. با توجه به این نیاز پذیرفته شده است که فضاها را به عمومی، نیمه خصوضی و خصوصی تقسیم‌بندی بکنیم. کودکان درک خوبی از فضاهای نیمه خصوصی و عمومی دارند، اما تمایل زیادی دارند که فضای خصوصی داشته باشند، زیرا دوست دارد که هویتشان را شکل بدهند. اگر این فضا را نداشته باشند، احساس می کنند که دچار چالش با خود و دیگران شده اند. بر اساس نوشته های تعدادی از آنها مثلا یک کودک نوشته که دوست دارم برای خودم اتاق جدا داشته باشم تا هر طور که دوست دارم اتاقم را تزیین کنم و عکس فوتبالیست ها را بزنم. برداشت کودکان از فضای خصوصی احساس استقلال و فعالیت و کنشی هست که مختص به خودشان باشد و دیگری وجود نداشته باشد و بتوانند روابط خودشان را با دیگران تنظیم کنند. حتی کودک توضیح می دهد که دوست دارم برای خودم اتاقی جدا داشته باشم تا با برادرم دعوا نکنم.

مسکن موجود

کودکان چالشی را که مربوط به مسکنشان می شود، در بازیشان و در رابطه با فرهنگ کودکیشان مطرح می کنند. در نتیجه هیچ تناسبی بین فضای مسکونی و نیاز خودشان به تعامل با همسالان و بازی نمی بینند.

در اینجا دو بحث مطرح می شود:

  1. بحث کمیت فضای مسکونی: کودکان گفته اند که فضاهای آپارتمانی خوب نیستند، چون فضاکم است و امکان بازی در این فضا برایشان میسر نیست.
  2. کیفیت فضای مسکونی: مشکلاتی که بزرگترها و به گونه ای کودکان با با کیفیت فضاهای مسکونی دارند، بخصوص در بحث سر و صدا، آلودگی ها و عدم تعامل با دیگران.

در ادامه از کودکان خواسته شده تا نقاشی های خوشان را از مسکن مطلوب بکشند. کودکان مسکن مطلوبشان را جایی می‌دانند که بتواند نیازهای روانی و جسمانیشان را برآورده کند که از خانه های مطلوب و بزرگ تا قصرهای بزرگ را که زمین بازی های مختلف را دارند، شامل می شود تا کودک بتواند در آن آزادی کامل را داشته باشد.

شهر کارآمد

کودکان شهری را دوست دارند که در آن تعامل و مشارکت اجتماعی داشته باشند و از دیدگاه آنها شهری مناسب است که بتواند فضای مناسب را جهت تعامل بهتر با همسالان، همسایگان، خویشاندان در اختیارشان قرار دهد. همچنین افزایش فضاهای سبز از فضاهای کوچک گرفته تا پارک های بزرگ که امکان بازی بهتر را برای آنها فراهم می آورد.

آلودگی های زیست محیطی

کودکان در رابطه با تراکم جمعیت درک درستی دارند و معتقد هستند که شهر تهران از تراکم بالای برخوردار است که در نتیجه آن امکان فعالیت را در مدرسه، محله و ساختمان مسکونیشان می گیرد. همچنین آلودگی هوا و آلودگی صوتی نیز مانند بزرگترها آنها را آزار می دهد.

دسترسی به امکانات و تصحیلات شهری

برای مثال کودکی از کوچه محله زندگیشان گفته که آنقدر کوچک و فضا کم است که فقط جای پارک دو ماشین در آن وجود دارد و در نتیجه آن دیگر فضایی برای بازی باقی نمی ماند.

دسترسی به مراکز آموزشی و بهداشتی

یکی از دغدغه های اصلی کودکان نزدیکی به مراکز آموزشی است و معقدند که مدرسه باید جایی باشد که بتوانند پیاده و با دوستانشان و همچنین زود به آن بروند نه اینکه بزرگتری بخواهد آنها را همراهی کند. تمام موضوعاتی که کودکان مطرح کردند، به نوعی دغدغه های برنامه ریزان شهری نیز می باشد.  

در ادامه نقاشی کودکی از کوچه و فضای خارجی کوچک محل مسکونیشان نشان داده می شوند.

بازی به مثابه فرهنگ کودکی

بازی و ورزش جزو فرهنگ و نیازهای اساسی کودکان است، به نوعی که نسبت به نبود آن احساس واکنش ناسازگار دارند و معتقد هستند که باید جایی برای بازی وجود داشته باشد.

محدودیت ها و مشکلات کودکان

با وجود اینکه از بازی های کامپیوتری و رایانه صحبت می شود، ولی در عمل تمام دغدغه شان بازی های گروهی است که امکان تحرک و تعامل بیشتر با دیگران را به آنها می دهد.

بازی ضرورت زندگی کودکان

برنامه ریزان شهری باید به این موضوع توجه کنند که کودکان به هر طریقی سعی می کنند تا بازی را وارد زندگیشان کنند.

پیشنهادات

والدین باید سعی کنند تا آن فضای حداقلی را برای کودکان فراهم آورند. بر اساس طرح تفضیلی که در سال 1391 شمسی نصویب شده، سعی دارد رویکردی شهروند مدارانه تر داشته باشد و باز همان مسکن حداقلی را مد نظر قرار داد و پروانه های ساخت و ساز بسیاری را در اختیار شهروندان گذاشت. همچنین گسترش فضاهای عمومی نیز می تواند در مدارس یا فضاهای سبز در شهر تهران صورت بگیرد.

به طور کلی استقلال فردی در بازی تحت تاثیر فضاهای خصوصی است که به کودکان این امکان را می دهد که خودشان باشند و استقلال فردیشان را داشته باشند.

در رابطه با روابط نزدیک بین والدین و کودکان نیز در عصر حاضر اینگونه دیده نمی شود. کودکان خودشان را جدا از بزرگسالان می بیننند و بزرگترها سعی دارند با یادگیری کودکان را اجتماعی کنند و سعی دارند اعمال کنترل بیشتری بر آنها بشود.

طرح مبحثی که در رابطه با فرهنگ کودکی انجام شده، برای این است که برنامه ریزان شهری به سلامت روان کودکان توجه بکنند. دغدغه‌شان آن باشد که جسم و روان کودکان، دوره کودکی و الزامات آن موضوعی بیولوژیک نیست که طی بشود و فرد وارد بزرگسالی بشود، بلکه بحث فرهنگی و اجتماعی است.

در حال حاضر طرح های توسعه شهری در خود تهران در نظر نگرفتن رایکرد انسانی به شهروندان و بخصوص کودکان است. به صورتی که ما از شهر و مسکن مطلوب فاصله خیلی زیادی داریم. به این دلیل که با سیاستی که وجود دارد، هم تراکم جمعیتی و هم تراکم فضاهای مسکونی را بالا می بریم و این باعث می شود که از سرانه رفاهی کودکانمان کم کنیم.

بحث آخر

نادیده گرفتن فرهنگ کودکی منجر به اختلال رفتار کودکان می شود که به صورت ناسازگاری، پرخاشگری و شیطنت های بسیار زیاد خودش را نشان می دهد. همین شیطنت ها شاید یک رفتار باشد که نیاز دارند تا جامعه بزرگسال با آنها مدارا بکند و یا راه حل هایی برایش پیشنهاد بدهد، در صورتی که اینگونه نیست. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که حتی مشاوران مدارس و والدینی که به نوعی با بچه های پر جنب و جوش مواجه هستند، آنها را به سمت بازی های بی سر و صدا می برند که باعث افسردگی و یا شیطنت آنها می شود و با مرور زمان به آنها برچسب های پیش فعال یا کودن می‌زنند و کودک هم با گذشت زمان آنها را می پذیرد و اینگونه رفتارهایش بیشتر می شود. متاسفانه بنابر گرایش جدیدی که در جامعه ما ایجادشده، سرعت به روانپزشک مراجعه می کند. در صورتی که اگر درک درستی از فضای شهری و مسکونی داریم باید والدین را آگاه کنیم که زمان بیشتری با کودکانشان بگذارند و اگر کودکی از فضای مسکونی و بازیش راضی نیست، او را به مراکز ورزشی ببرند، زمان بیشتری برای بازی او بگذارند، او را از تحرک و سر وصدا منع نکنند و علت رفتارها را در محیط بیران و نه در دران کودک جست و جو کنند.

در این پژوهش فقط خیلی کوتاه به این دوران اشاره شده و نیاز هست که مباحث بیشتری در مورد آن داشته باشیم و جدی تر راجع به آن و بخصوص دوران کودکی در شهرها فکر کنیم.

در خصوص منابع مورد استفاده کتاب انسان شناسی دوران کودکی از لنسکی که تمام گزارش های مردم شناسان راجع به کودکی را که از سراسر جهان نوشته اند، گردآوری کرده است. «

دکتر فکوهی

دکتر فکوهی در جمع بندی مباحث این جلسه این طور شروع کردند که »در انسان شناسی حداقل سه دوره را داریم که می توانیم به آنها اشاره کنیم این سه شاخه، سه حوزه اصلی را که به ذهن مربوط می شود در بر می گیرد. عبارتند از روانشناسی، روانکاوی، روانپزشکی. هر سه شاخه در انسان شناسی وجود دارد. (با اضافه شدن کلمه anthropology) به وجود آمدن این سه دوره به دست روانشناسان و روانکاوان و روانپزشکان اتفاق افتاده است.

دوره اول

دوره اول به قبل از جنگ جهانی دوم برمی گردد. بیش از سال 1940 میلادی، یعنی از اوخر قرن نوزده و فاصله بین دو جنگ ما دورانی داریم که شروع انسان شناسی است و چند پدیده داریم که به صورت موازی در کنار هم قرار داده می شوند که عبارتند از مساله کودکی، جنون و فرهنگ های ابتدایی. در حقیقت اولین مردم شناسان که به جوامع ابتدایی می روند یک تز دارند و آن این است که عقلانیت بر اساس هنجارهایی تعریف شود که در جوامع اروپایی و امریکایی تحت عنوان عقل مطرح شد. به عنوان مثال تضاد نباید وجود داشته باشد، اگر تضاد باشد نشان دهنده نبود عقلانیت است. کتابی که در این مورد رفرنس و به فارسی ترجمه گردیده از لوسین لوی برال به نام ذهنیت در جوامع عقب افتاده است (البته عنوان صحیح کتاب ذهنیت در جوامع ابتدایی است، البته خود نویسنده بیست سال بعد از نوشتن کتابش می گوید که آن را قبول ندارد چون خیلی سطحی این جوامع را بررسی کرده است). این کتاب می گوید که مردم جوامع ابتدایی در حد مردم دیوانه هستند، آدم هایی که منطق و عقل ندارند.

کتاب شاخص دیگر در این زمینه از روژه باستید است که البته در ایران کمتر شناخته شده است و وی را بیشتر به خاطر مطالعات اسطوره شناسی می شناسند. در حالی که وی در تاریخ مطالعات انسان شناسی و جامعه شناسی به خاطر مطالعات روان پزشکی شهرت دارد. کتاب بسیار معروف و کلاسیک وی جامعه شناسی بیماری های روانی است. او اولین کسی است که بین بیماری های روانی حاد و موقعیت اجتماعی رابطه برقرار و سعی می کند نشان بدهد که بستر های اجتماعی متفاوت در جامعه می تواند ایجاد بیماری های مختلف روانی و حتی حاد بکند که البته این کتاب بسیار مورد اختلاف است و البته بعد از آن انجمن روژه باستید تاسیس شده که بسیار فعال است و در سیستم جهانی بسیار روی روانکاوی و روان پزشکی و رابطه اش با فرهنگ کار کرده است. لویس رایس هم در همین رابطه مقاله ای دارد که روی سایت انسان شناسی تحت عنوان روان کاوی و انسان شناسی ترجمه و موجود است. رایس در کتاب انسان شناسی ساختاری به این مساله برمی گردد.

در آن سال های اول مساله این بوده که ما باید مبنای عقلانیت را سیستم مرکزی بگیریم یا می شود مبناهای دیگری هم داشت؟ این مرحله اول به سود کسانی تمام می شود که معتقدند باید به سمت مساله جهان شمولیت روان رفت که تاثیر روانشناسی فرویدی، بخصوص از طریق مالینوسکی که جزو کسانی است که در مطالعات خود در استرالیا سعی می کنند از تزهای فرویدی دفاع کند. البته شخصیت کمتر شناخته شده ای در ایران وجود دارد که در تاریخ انسان شناسی کار وی بسیار مهمتر و گسترده تر است، ژزه راهایم در استرالیا کار کرده به نام که مهمترین چهره روانشناختی که در تاریخ انسان شناسی، وی نیز همچنین جزو کسانی است که تزهای فروید را قبول می کند و آنها را جهان شمول می داند.

دوره میانی

در مکتب فرهنگ و شخصیت می شناسیم که به دلیل شخصیت هایی بسیار کلیدی که تاثیری فراتر از انسان شناسی و بسیار زیاد دارند. مانند مارگاریت میت که یک انسان شناس فوق العاده محبوب است و مردم عادی کتاب های او را به صورت رمان می خرند. در کنار او رز بندیک است که البته استاد وی بوده، ولی نفوذش به اندازه او نبود. وی کسی بود که امریکا در جنگ جهانی دوم از او برای تحلیل ژاپن استفاده می کند. چون امریکایی ها نمی توانستند بفهمند که چرا ژاپنی‌ها قادرند این چنین بجنگند. بنابراین وی دو کتاب معروف الگوهای فرهنگ و دیگری گل های اطلسی و شمشیر را می نویسد که هنوز این‌ها مهمترین کتاب ها درباره فرهنگ ژاپن هستند.

شخصیت بعدی بسیار مهم آبراهام کاردینر است که به این ها در همان دوره می پیوندد. همگی دانش آموخته شیکاگو هستند و نقش بسیار مهمی دارند. شغل اصلی او روان پزشکی است. کاری که این ها انجام می دهند و چیزی که به آن دست می یابند، این است که فرهنگ جهان شمول نیست و باید آن را بنا بر فرهنگ های مختلف را دید. از اینجا بحث کودکی و بلوغ مطرح می شود و کتاب معروف مارگارت میت که به فارسی نیز ترجمه شده است، به نام بلوغ در ساموا که در آن گفته شده که کودکان و نوجوانان در جزایر استرالیا این دوران را به شکلی که در امریکا سپری می شود، نمی گذرانند و بنابراین تزهای فرویدی قابل تعمیم دادن به همه فرهنگ ها نیست. البته تزهایی که وی در این کتاب مطرح کرده به صورت گسترده ای زیر سوال رفته و نفی شده است. شکلی که مارگریت میت مطرح می کند، انسان شناسی را دچار اختلال می کند، در واقع اینکه آیا هر فرهنگی قادر است هر کاری را انجام دهد. اینکه مثلا ایران و خیلی از کشورهای اسلامی و شرقی همانطور که اشاره شد اعلامیه حقوق کودک را نپذیرفتند (کامل نپذیرفت)، دلیلش تکیه کردن بر مساله جهان شمول نبودن فرهنگ ها است. در این مورد انسان شناسی دچار اختلال شد و انجمن انسان شناسی امریکا آن را بررسی کرد که این انجمن در سال های بعد از جنگ جهانی دوم دو موضع متفاوت داشت. از خاص گرایی فرهنگی دفاع می کرد و تزش بیشتر شبیه عقیده کسانی بود که می گفتند چون فرهنگ ها متفاوت هستند، بنابراین می شود از حقوق متفاوت دفاع کرد. انجمن انسان شناسی امریکا در طول 30 سال گذشته این تز را عوض کرد و آخرین باری که مطرح شد در سال 2000 قبل از شروع وقایع در خاورمیانه بود. انجمن انسان شناسی قطعنامه ای صادر کرد که در این مساله بازنگری شده و موضع جهانی رسمی و امروز انسان شناسی دفاع از جهان شمولیت چیزیست که در اعلامیه های حقوق بشر و اعلامیه های وابسته به آن از جمله اعلامیه جهانی حقوق کودک و اعلامیه کار مطرح شده است.

از جمله پیامد های این واقعه این بوده که بسیاری از رفتارها را انسان شناسان امروزه به آن ضمانت فرهنگی نمی دهند. ماننند خشونت علیه کودکان و زنان (البته در ایران در خصوص ختنه زنان مطرح شده بود)، موضع انسان شناسی در این خصوص قاطع است، یعنی هیچ ضمانتی را در خصوص خشوت علیه هیچ موجود زنده ای تحت عنوان تنوع فرهنگی ضمانت نمی دهد. چیزی که این موضع را تقویت کرده مطالعات جدیدی است که طی 20 سال گذشته تحت عنوان عصب شناسی روانی مطرح شده و همچنین مطالعات و دست آوردهای جدیدی در رشته کردار شناسی جانوری به دست آمده است.

این مطالعات در مجموع نشان داده اند که دفاع از موجود واحدی که انسان است، پیش از فرهنگ قرار می گیرد. حتی در آخرین کتاب پل دوار از تز بیولوژیک بودن اخلاق دفاع می کند، اکثر انسان شناسان این تزها را که به صورت آزمایشگاهی اثبات شده را قبول کرده اند.

  1. مطالعات فرهنگی از این به بعد باید در کنار مطالعات نورا سایکولوژیک قرار بگیرد. انسان شناسان نمی توانند این داده ها را نادیده بگیرند، چرا که فرهنگی را ایجاد می کند که کاملا سطحی است.
  2. رابطه انسان و حیوان و تمام روابطی که از روی آن ساخته شده است (رابطه مرد و زن، انسان بالغ و نابالغ و... ) مدل نظری و هستی شاختی خودش را از مدل گسست انسان و حیوان گرفته است. این گسست امروزه مورد تایید انسان شناسی نیست. رابطه انسان و حیوان یک رابطه پیوستاری است و حتی واژه تتور که در انسان شناسی برای آن به کار برده می شود، نیست بلکه از کلمه پیچیدگی برای آن استفاده می شود. بنابراین پیچیدگی یک پیچیدگی خطی نیست، بلکه فازی و چند خطی است. که به این معنی است که سیستم های بیولوژیک در طول فرآیند رشد بیولوژیک شروع به پیچیده شدن کردند که به یک آن یعنی پیچیده شدن موجودیت انسان که البته به این معنا نیست که انسان پیچیده ترین موجودی است که در طبیعت وجود دارد، بلکه به این معنی است که ما به نوعی از آن پیچیدگی انسان می گوییم که ابزار دسترسی به آن زبان است. «

پرسش از خانم دکتر دولت آبادی: نظر ایشان راجع به کودکانی که در فیلم دیدیم چه بود؟ آیا روشی که برای آموزش به آنها به کار گرفته شد با توجه به تخصص شما روش درستی بود؟

پاسخ: پیرزن در فیلم به چشم شاگرد به کودکان نگاه نمی کرد، بلکه آنها مانند نوه اش بودند. آنجا دریچه ای بود برای آن کودکان که تمرکز بگیرند. به آنها محبت می کرد، اما طبیعتا شرایط خیلی ایده عالی نبود که آنها را به عواطف خیلی رقیقشان نزدیک می کرد و بعد آنها را نوازش می کرد. هیچ الگوی مطلوبی برای مدرسه نبود، اما می توان گفت که پرورشگاه مهربانی بود که بچه ها می توانستند چیزهایی یاد بگیرند و در مقایسه با اینکه هیچی یاد نگیرند نمی توان آن را نفی کرد.

اصولا آقای اسکویی کارهای خوبی دارند، اما خیلی مستند نبود، بلکه صحنه های خیلی مبالغه شده ی عاطفی داشت، مگر اینکه ایشون خیلی طولانی مدت در آنجا حضور می داشت، در غیر این صورت جریان خیلی طبیعی نداشت. مدرسه ایده آل نبود و تفکر انتقادی نظم را که خیلی به آن اهمیت می دهیم، نداشت. اما در مقایسه با هیچی شاید می توان گفت بد نبود.

پرسش دوم از خانوم دکتر دولت آبادی: به دنیا آمدن کودکان زوج های جوان کشورمان را شکننده تر کرده است و بیشتر به سمت تنش می برد و ما آن را از پشیمانی زبانی مادران از بچه دار شدن می بینیم، این را چگونه می بینید؟

پاسخ خانم دکتر دولت آبادی: وقتی بچه ای را به دنیا می آورند، خیلی بی انصفانی که آن را نخواهند و می توان توصیه کرد که خیلی خوب روی آن فکر کنند.

پاسخ دکتر فکوهی: کتاب زیگموند باومند را در این خصوص بخوانند که تحت عنوان مدرنیته سیار چاپ شده و به طور خیلی مفصلی توضیح داده است که زوج های جوان اسطوره های مدرنیته هستند، به طوری که ازدواج را می خواهند ولی بچه و یا دعوای خانوادگی را نمی خواهند. یا بچه آرمانی یا بدون نقص را می خواهند. در شکلی که فقط بجه سالم می خواند باید به شکل اسپارت ها رفتار کننند که بچه های سالم را برای جنگ آوری نگه می داشتند و بقیه را درون حلب می انداختند.

سوال از خانم دکتر دولت آبادی: در خصوص نوع فعالیت هایی که مرکز شما در خراسان انجام داده است، توضیح دهید و درباره خانه های بهداشت که اشاره کردید آیا شامل اتباع بیگانه و خارجی نیز می شود؟

پاسخ: انجمن حمایت از حقوق کودکان در جنوب خراسان از بعد از زلزله سال 1376 حضور دارد و آن زمان زیر چادر برای کودکان مهد کودک راه اندازی شد که همان ها تبدیل به مهدهای روستایی شدند و الان انجمن روی آنها نظارت کیفی دارد. ولی الان انجمن یک مرکزی را در جنوب خراسان که آن زمان یک روستا بود، ولی الان تبدیل به شهر شده است. اسفدن در نزدیک قائنات انجمن حمایت از حقوق کودکان یک فرهنگسرا دارد که هم کتابخانه هست و هم امور آموزشی برای کودکان و والدینشان در آن وجود دارد. البته آن زمان که تعدادی خانوم بزرگوار انجام دادند، این کار بکر و مورد نیاز بود، ولی الان شهر کتابخانه دارد و توسعه یافته است. این مرکز در این شهر با کمک های مردمی ساخته شد و یادگار جالبی از حرکت مردمی و کار ماندگار است و این روستا محل ها توسط خانوم های محلی اداره می شود و این فرهنگسرا محل و مرکزی برای انجام کارهای فرهنگی در منطقه است.

انجمن حمایت از حقوق کودکان با خانه های بهداشت ارتباط خاصی ندارد و من راجع به خانه های بهداشت و جایگاه آن در خدمات رسانی برای زیر ساخت هایی که می تواند به کودکان کمک کند صحبت کردم. انجمن حمایت از حقوق کودکان دو مرکز در تهران یکی در شوش و دیگری در ناصرخسرو دارد.

سوال از خانم دکتر دولت آبادی: آیا کودکان و زنان افغان از خدمت خانه های بهداشت استفاده می کنند؟

پاسخ: تعدادی از خانواده های افغان کارت اقامت و پاسبورد و شناسنامه دارند که با این ها می توانند در مراکزی که بیشتر کاربرد خیریه ای دارند، خدماتی بگیرند. در مناطق جنوب شهر پزشکان بدون مرز خدماتی ارائه می دهند که بسته به وضعیت اقامتشان می توانند خدماتی بگیرند. گروه هایی که ما می شناسیم که خدماتی به بچه های افغان می دهند، به خانوادهایشان نیز خدماتی ارائه می دهند. بچه های افغانی که ما در فیلم دیدیم نمی توانستند در مدارس ثبت نام کنند چون مدارک هویتی ندارند.

سوال از خانم عبدلی: ممنوعیت کار برای کودک را چطور می شود با این موضوع سازش داد که کار کودک نوعی از اجتماعی شدن است و این صرفا به دوران انقلاب صنعتی برنمی گردد؟ و آیا مانع از آن نمی شود که کودک مسئولیت‌پذیر شود؟ و این از چه زمان به صورت امر بدیهی در می آید؟

پاسخ: رویکرد سنتی که در جامعه ایران هم وجود دارد کودک بزرگسال را مد نظر خودش قرار می دهد. در حالی که کودک خردسال احتیاج به بازی و استراحت داردو بحث ممنوعیت کار کودکان با نظام شهرنشینی شروع شده یعنی از زمانی که ما در ایران می بینیم به خصوص از دهه 50 با رشد شهرنشینی می بینیم تا قبل آن کودکان روستایی باید کار می کردند، ولی کودکان شهری باید وارد مدارسی می شدند که آموزش در آن رایگان بوده و نظام سیاسی در اختیار آن قرار می داد و آموزش می گیرند و مهارت یاد می گیرند تا وارد بازار کار بشوند.

بحث ممنوعیت کار هنوز هم با نگرش سنتی همراه است و می گویند که کودک باید کار بکنند. گاهی اوقات کودک باید مسئولیت پذیر باشد، ولی این کار شکل کار اجباری نیست که فرد را دچار خشونت بکند و آزار بدهد. ولی الان با مطالعاتی که مخصوصا مردم شناسان انجام داده‌اند، به چند دسته تقسیم کرده‌اند. یکی کار اجباری است که جنبه آزاردهندگی دارد و یک کاری است که جنبه مسئولیت پذیری را در فرد ایجاد می کند به خصوص یکی از محققان که در این خصوص در سوئد و سوییس کار کرده است، می گوید که اگر نظام سیاسی و آموزش و پرورش مهارت ها و مسولیت پذیری را به کودکان آموزش دهد، می تواند موفقیت آمیز باشد.

سوال از خانم عبدلی: آیا نیاز به فضای خصوصی دارای پیشینه یا یک امر متاخر است که به وجود آمده، در حالی که به نظر می رسد فضای خصوصی یک فضایی است که کودک به آن ترد شده، در حالی که کودک از فضای باز استقبال می کند؟

پاسخ: این تصوری است که جامعه دارد که کودک نیاز به فضای خصوصی ندارد. کودک محل بازی خودش و یا تعامل با همسالان را در محیط عمومی جست و جو می کندف ولی در ابتدای کار وقتی متن ها را می خواندم، خودم هم فکر نمی‌‌کردم این دغدغه اصلی کودکان ما باشد. آمار در منطقه 11 و مناطق جنوبی تهران نشان می داد که ما تراکم مسکونی بین 51 تا 80 متر را داریم و خود منطقه یازده 65 درصد را در بر‌می‌گرفت، از 81 تا 150 متر 29 درصد را شامل می شد که نشان می داد کودکان ما همان فضای خانوادگی را هم که دارند، برایشان خیلی محدود است. باتوجه به اینکه بعدخانوار زیاد است، یعنی برای فضایی 51 تا 80 متر، 3.7 دهم بعد خانوار داریم. الان باید بپذیریم که نیاز به فضای خصوصی مانند بزرگسالان در کودکان ما هم وجود دارد و هر فردی بعد از اتمام کار احتیاج به فضایی دارد که بتواند خودش را در آن جست و جو کند و تنها باشد.

سوال از دکتر دولت آبادی: در یکی از زایشگاه های نیشابور شاهد زایش یک دختر 12 ساله بوده اید که از اطراف شهر آماده بودند، آیا این ازدواج ها در حال حاضر ثبت می شود و یا جنبه قانونی دارد یا خیر؟

پاسخ: بالای 13 سال قابل ثبت است که خودش نیز خیلی کم است. در همین حال آمارهایی که گفتیم دختران زیر 10 سال 75 نفر ثبت شده اند، به هرحال به یک شکلی این ها ثبت شده‌اند یا در دفتر یا در آمارگیری ها، در غیر این صورت ازدواج زیر 13 سال را محضر اجازه ثبت ندارد.

سوال از دکتر دولت آبادی: به نظر می رسد شما از کنش مستقیم قانونی دفاع کردید که خارج از سیستم قانونی دارای تاثیرگذاری می تواند باشد، آیا چنین چیزی هست؟

پاسخ: در خصوص نقش قانون مثال خط عابر پیاده خیلی تکان دهنده بود. اینکه ما مردم برای عابر پیاده حقی قائل نبودیم. جریمه نقدی به سرعت روی ما تاثیر گذاشت. نه اینکه ما با یک دیکتاتوری منظم بتوانیم فرهنگ ایجاد کنیم، ولی روح قوانین به تدریج در زندگی انسان ها اثر می گذارد. برای مثال شوخی راجع به چند زنی را در اروپا نداریم. برای اینکه چنین چیزی در آنجا نیست، ولی در جایی داریم که امکانش هست. پس فکر و فرهنگش هم وجود دارد. خوب وقتی کودک پدرش به عنوان مالکش است، جور دیگری بهش نگاه می شود تا زمانی که به عنوان فردی آزاد بهش نگاه می شود.

طی تحقیقانی که در بیست سال پیش در اسکاندیناوی و دانمارک انجام شده بود، گفته بودند فرزند ایده آل ویژگی هایش چیست؟ گفته بودند استقلال، ولی در سومالی حرف شنویش، پس نگاه حقوقی و فرهنگی جایی روی هم اثر می گذارد. کما اینکه فرهنگ ما اجازه نمی دهد ما یکسری از قوانین را اجرا کنیم، مثلا فرهنگ ما اجازه چند همسری را نمی دهد (به غیر از مسایل مالی)، از نظر شآن آدم ها پذیرفته نمی شود، ولی اینکه در قانون وجود دارد، انگار یک اجازه ای است برای اینکه باشد. اینکه ما زیر چتر کدام فرهنگ باشیم، بخشی از هویت ماست و این هویت ما اگر خیلی متعالی باشد، فرهنگ ما ارتقا بیشتری می یابد.

سوال از دکتر دولت آبادی: در خصوص قوانینی که قبل از انقلاب وجود داشته است، آیا در حوزه های غیر شرعی هم موثر بوده یا خیر؟

پاسخ: قانونی که در سال 1313 گذرانده بودند، هنوز جای پای شرع در آن دیده می شد. در 1353 شمسی، دیگر اثری از آن نبود. یعنی مساله اجازه والدین برای دختر نابالغ مطرح نشده و جرم بود. در حالی که در 1313 شمسی، شبیه 1361 بود، یعنی در این افت و خیزی که قوانین ما در تناسب با شرع پیدا کرده بود.

سوال از خانوم عبدلی: آیا بازی های مجازی مرز بین بازی کودک و بزرگسال را از بین نمی برد. آیا می شود اینجا از یک تیپی از بازی صحبت کرد که شکل جهان شمول داشته باشد؟

پاسخ: مردم شناسان و انسان شناسان بازی را به عنوان هویت دوران کودکی در نظر می گیرند، یعنی دوران کودکی دورانی است که بازی با آن عجین شده است. اما الان بحث این است که با توجه به رسانه های تصویری بحثی وجود دارد که عقیده دارند ما دچار زوال دوران کودکی شدیم. رسانه های تصویری و فضای مجازی باعث شده که دوران کودکی زودتر سپری شود و کودکان تبدیل به بزرگسال شوند. از طرفی ما الان مفهومی به نام بزرگسالان کودک داریم که بازی ذغدغشان هست و هنوز در کودکی قرار دارند. بنابراین در رابطه با بازی های مجازی مشترک بین کودکان و بزرگسالان در ابتدای قرن 20 تفکیک شده بود، یعنی کار برای بزرگسال و بازی برای کودک بود؛ ولی الان بزرگسالان هم می توانند کودک باشند. کودکان هم می توانند رفتاری بزرگسالانه داشته باشند، به شرطی که باعث آسیب جدی به روابطشان نشود.

سوال از دکتر دولت آبادی: با توجه به بالا رفتن سن ازدواج و فاصله بین بلوغ جنسی و ازدواج چه راهکاری هایی وجود دارد؟

پاسخ: بشر راه های خودش را پیدا می کند کما اینکه تا کنون نیز همین کار را کرده است.

پاسخ دکتر فکوهی: هیچ راهی به جز آزادسازی روابط جنسی در هیچ جای دنیا وجود ندارد. معجزه اتفاق نمی افتد و تنها اتفاقی که می افتد این است که روابط شفاف تبدیل به روابط غیر شفاف می شود و خطرات ناشی از مخفی شدن روابط که در ایران در حاضراتفاق می افتد، فساد را افزایش می دهد. به هرحال طبیعت راه خودش را پیدا می کند. سعی نکنید با طبیعت بجنگیم، کاری بیهوده است. انسان با وضع قوانین سعی می کند آن را کنترل کند. در حالی که این امکان پذیر نیست و طبیعت راه خودش را پیدا می کند که اگر به حال خود گذاشته شود با کمترین خطر این کار را انجام می دهد. مثلا رگ قلب اگر خوب کار نکند، رگ های کناری قلب کار را انجام می دهند و منتظر شما نمی شوند که بگویید حالا باید چه کار کنم.

سوال از دکتر دولت آبادی: آیا تعارضی بین سنت و حقوق کودک وجود دارد؟ چه راه حلی برای رفع این سنت های فرهنگی پیشنهاد می کنید؟

پاسخ: بیشتر عرایض من این را نشان می داد که فاصله ای است بین حقوق کودک به عنوان یک دستارد علمی و آنچه که سنت ما به ما اجازه می دهد و مثال آن هم ازدواج زود هنگام است و از یافته های علمی موجود برای سلامت خود و خانواده و پایداری یک ارتباط بهره مند نمی شوند.

سوال از خانوم عبدلی: آیا مطالعه شما نشان داده است که کودکانی که شما مطالعه کردید کدام بخش خانه را دوست دارند؟

پاسخ: بحث مم این بود که کودکان چه دریافتی از محیط خانه دارند و فقط درکی که داشتند این بود که فضای خصوصی داشته باشند و بتوانند استقلال خودشان را نشان بدهند. خیلی جالب بود که در گفت و گوها به اینکه چطور آشپزخانه خوبی داشته باشیم و یا از مهمانمان پذیرایی کنیم، اشاره ای نداشتند.

اغلب بچه هایی که به عنوان بیش فعال شناخته می شوند، دوست داشتند خانه ای داشته باشند که یک فضایی به عنوان حیاط برای بازی داشته باشد. جایی باشد که با دوستانشان در آن بازی کنند.

سوال از خانم عبدلی: بر اساس مطالعاتی که انجام داده اید چه پیشنهادی در رابطه با خانه و فضای شهری مطرح می کنید؟

پاسخ: من این مطالعه را بعد از طرح تفضیلی سال 1391 شمسی انجام دادم. چون فکر می کردم این طرح پیشنهادهای بهتری داشته باشد. با مطرح شدن چشم انداز محلات هدف را شهروند مداری عنوان کردند. ولی بعداز اعلام طرح متوجه شدیم که اولویت با مسکن حداقلی برای تشویق به ساختمان سازی است، زیرا آپارتمان سازی از 4 به 5 طبقه رسید.

پیشنهاد این است که از فضاهایی که کاربری فرامنطقه ای دارند، مثل همین منطقه 11 که منطقه به نام باغ شاه دارد که مجموعه ای از ساختمان های دوران قاجار را در بر می گیرد که اصلا شهروندان اجازه ورود به آن را ندارند، به علاوه فضاهای منطقه ای کوچک، به خصوص خانه هایی که تخریب شدند، از مالک خریداری و به فضای سبز تبدیل بشود. تنها راه حل همین بود با توجه به اینکه حدود 70 درصد از محلات بازسازیشان انجام شده بود و تا 20 سال آینده هیچ امکانی برای تغییر ندارند.

دکتر دولت آبادی: کار جالبی بود، چون وقتی به این بچه ها نگاه می کنیم، با خود می گوییم که در ذهن این ها چه می گذرد و خیلی مهم است. زندگی در یک فضای کوچک مشکلیست که خیلی از بچه ها دارند. سن بچه ها چقدر بود و آیا همگی پسر بودند؟

پاسخ خانم عبدلی: سن بچه ها از 7 تا 12 سال بود و چون بحث بیش فعالی و اختلالات رفتاری مطرح بود، من نمونه هایم را از پسرها گرفتم و به صورت نمونه گیری خوشه ای از مدارس و مراکز درمانی، حدود بیست مصاحبه و دویست نقاشی و متن بود.

خانم دکتر دولت آبادی: در خصوص استفاده از ریتالین یک بحث جهانی است که بیش فعالی برای فروش ریتالین در خیلی از نقاط دنیا خیلی زود تشخیص داده می شود. این یک مشکل است که گریبان گیر ایران هم شده است. در خانه های کوچک با چند سانتی متر فضا برای هر کس کوچکترین فعالیت را با این دارو رفع می کنند.

سوال از دکتر فکوهی: آیا خشونت هم می تواند جهان شمول باشد؟ خشونت می تواند خاص گرا و ناشی از رویکردهای سنتی باشد؟

پاسخ: مساله خشونت یک امر نسبی است. ما در مباحثی که امروزه مطرح می کنیم دچار یک انحراف ذهنی می شویم که در فارسی به پریشان زمانی ترجمه شده یا در معنی نزدیکتر خود محور مداری فرهنگی است. منظور این است که ما با وجود چیزهایی که الان بهشان فکر می کنیم، نمی توانیم به چیزهایی که سال های قبل مثلا 10 یا 15 سال قبل بوده است، فکر بکنیم. یا با ارزش های خودمان درباره بقیه فکر بکنیم. اینجا شاید تناقصی با نظر انجمن انسان شناسی امریکا به نظر بیاید. برای مثال امروزه فرزند کشی چیزی است که قانون در اغلب موارد برخوردی مثل کشتن عادی می کند، اما این در مقایسه با چیزی که می گوییم پدر کشی یا مادر کشی، حتی در قوانین جدید به صورت یکسان برخورد نمی شود. حتی در مدرن ترین قوانین هم اینگونه است، مگر اینکه چیزی به آن اضافه شود، برای مثال بی رحمی در کشتن یا شکنجه. این بازمانده سیستم های باستانی است که در آن فرزند کشی جرم محسوب نمی شده است. کسی که در حقیقت حیاتی را به وجود آورده، می توانسته از بین ببرد و چیزی که تنوانسه آن را از بین ببرد؛ یهودیت، مسیحیت و بعد اسلام است. یعنی وحدانیت و ادیان الهی حق را از انسان به خدا منتقل می کنند. تو نمی توانی کسی را بکشی، فقط خدا می تواند کسی را بکشد. برای مثال امروزه خشونت جنگی چیزی است که کسی نمی تواند تحمل کند برای همین در تلویزیون نشان نمی دهند. در فیلمی که چند هفته قبل نمایش دادیم، دیدیم که فرد راوی تعریف می کرد بعد از بمبی که در اهواز افتاد با شلنگ آتش نشانی بقایای اجساد را از روی زمین جمع می کردند. این تصویر بمبی است که روی زمین می افتد. اگر 1000 یا 2000 سال به عقب برگردیم، کشتار جنگی اصل است و نه چیزی که اصلا آدمی را شکه بکند. چیزی که کاملا رایج است و بی رحمی به حساب نمی آید.

مسلم است که فرهنگ های مختلف این خشونت را به نوعی برای خود تعریف کردند، مثلا در ختنه زنانه این ها متعلق به سیستم های آفریقایی است که وارد اسلام می شود یا فرقی نمی کند حتی در ختنه مردانه این ها متعلق به فرهنگ اسلام است که در کشورهای اروپایی اصلا وجود ندارد. انجمن انسان شناسی امریکا بحث جهان شمولیت حقوق بشر را در تضاد با اصل تنوع فرهنگی نمی داند. بحث آنها این است که ما امروز در جهانی زندگی می کنیم که پیوند بین فرهنگ ها و ارتباطات انسانی، از انفراد فرهنگ ها بیشتر است. پس در چنین جهانی نمی شود از حقوق بشر به صورت های مختلف دفاع کرد. باید نکات مشترک را در نظر بگیریم، از جمله اینکه خشونت به طور کامل علیه زنان و کودکان برداشته شود. بنابراین این به مساله فرهنگ ربطی ندارد. طبعا امروزه از هیچ نوع خشونت نمی توان دفاع کرد.

سوال یکی از حضار از دکتر فکوهی: چرا گاوبازی در اسپانیا ورزش است؟

پاسخ دکتر فکوهی: گاو بازی خشونت نیست، یک منسک شهری است. خود اسپانیایی ها هیچگاه نمی گویند ورزش چون ورزشی اتفاق نمی افتد. این بحث در جنبش سورئالیسم در بین دو جنگ در فرانسه وجود داشت، خیلی ها مانند پیکاسو و همینگوی طرفدار گاوبازی بودند. در حالی که افرادی ضد خشونت بودند. علت ان هم این بود که عقیده داشتند که گاو بازی تنها جایی بود که گاو و انسان با هم برابرند، چون گاو هم می تواند انسان را بکشد. بنابراین نسبت به کشتارگاه هایی که انسان گاوها را می کشد، خشونت کمتری دارد. ولی خشونت علیه حیوان و تقدس خشونت در انسانهایی که از کشتار در ملا عام لذت می برند.

سوال از دکتر فکوهی: منظور از رابطه پیوستاری بین انسان و حیوان چیست؟

پاسخ: برای فهم بهتر فرهنگ، انسان و طبیعت را حیوان در نظر بگیریم. این بحث مطرح بوده است که آیا فرهنگ گسست نسبت به طبیعت وجود دارد یا تداوم آن؟ بحثی که امروزه وجود دارد همین است که انسان شناسان عقیده دارند که فرهنگ ادامه طبیعت است. فرهنگ نوعی از طبیعت است که می توان گفت به نوعی دچار انحراف شده و می توان گفت که خیلی از گونه ها به دلیل انحراف از بین رفتند که انسان هم می تواند یکی از این گونه ها باشد. لویس رایس عقیده دارد که جهان بدون انسان شروع شد و بدون شک بدون انسان به پایان خواهد رسید.

خانوم دکتردولت آبادی: در خصوص عدم گسست انسان و حیوان مساله ریشه های عاطفی و هیجانی انسان است. ابتدا از طریق هیجان های حیوانات می توانیم دنبال کنیم که چطو ما به حساس شدن چیزی که ما را مضطرب می کند و یا ریشه‌های ترس هایی که داریم، اگر بخواهیم یونگی به آن نگاه بکنیم، کهن ترس ها هستند. همگی با اصالت جانور بودن ما با ما آمدند و خیلی درست است که ما به خودمان به شکل جانور نگاه کنیم که در یک جور فضاهای دیگه که اسمش فرهنگ است، رشد می کند.

دکتر فکوهی: در این خصوص گزارش جلسه دوم انسان شناسی و فرهنگ که در خصوص سیستم های بسیار پیچیده سیاسی میمون ها برای مدیریت بوده، مرجع بسیار خوبی در این زمینه است.

 

برای دریافت پاورپوینت سخنرانان به فایلهای پیوست مراجعه کنید

 

برای مشاهده گزارش‌‌ یکشنبه‌های قبلی می‌توانید از لینک‌های زیر، اقدام کنید:

گزارش نشست نخست: سکونتگاه های غیر رسمی در ایران (21 مهر 1392(
http://www.anthropology.ir/node/19994
گزارش نشست دوم: کردارشناسی جانوری و شهر (28 مهر 1392(
http://www.anthropology.ir/node/20060
 گزارش نشست سوم: نقد نظریه فرهنگ فقر و مطالعه ای بر فقر و همبستگی (5 آبان 1392(
http://anthropology.ir/node/20170
گزارش نشست چهارم: دین، شهر و هویت (12 آبان 1392(
http://www.anthropology.ir/node/20271
گزارش نشست پنجم: کالایی شدن، سرمایه مالی و هنر(19 آبان 1392(
http://anthropology.ir/node/20376
گزارش نشست ششم: نشانه شناسی و معنا ( 26 آبان 1392(
http://www.anthropology.ir/node/20472
گزارش نشست هفتم: پیامدهای اجتماعی طرح‌های توسعه‌ای ( 3 آذر 1392(
http://anthropology.ir/node/20470
تقدیر از استاد محمد تهامی نژاد در هشتمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/20668
گزارش نشست هشتم: نگاهی به تاریخ فیلم مستند (10 آذر 1392(
http://anthropology.ir/node/20704
گزارش نشست نهم: فرهنگ و محیط زیست (17 آذر 1392(
http://www.anthropology.ir/node/20798
 گزارش نشست دهم: هنـر و شهـر (24 آذر 1392(
http://anthropology.ir/node/20934
گزارش نشست یازدهم: تهران، هنر مفهومی (1 دی 1392(
http://anthropology.ir/node/21013
گزارش نشست دوازدهم: چالش های باستان شناسی معاصر (8 دی 1392(
http://anthropology.ir/node/21094
گزارش نشست سیزدهم: نشانه شناسی و فرهنگ (15 دی 1392(
http://anthropology.ir/node/21218
گزارش نشست چهاردهم: زبان و شهر (22 دی 1392(
http://anthropology.ir/node/21327
گزارش نشست پانزدهم: اولوهیت زن و تندیسکهای پیشاتاریخ (6 بهمن 1392(
http://anthropology.ir/node/21559
گزارش نشست شانزدهم: فضایی شدن مفهوم جهان سوم و مسائل آن؛ مورد ایران(13 بهمن 1392(
http://anthropology.ir/node/21749
گزارش نشست هفدهم: تاریخ فرهنگی ایران معاصر(20 بهمن 1392(
http://anthropology.ir/node/21855
گزارش نشست هجدهم: خانواده و مصرف فرهنگی (27 بهمن 1392(
http://anthropology.ir/node/21857
گزارش نشست نوزدهم: جامعه و فرهنگ بلوچ؛ ساختارها و چشم اندازها (4 اسفند 1392(
http://www.anthropology.ir/node/22152
گزارش نشست بیستم: نگاهی به تاریخ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (11 اسفند 1392(
http://www.anthropology.ir/node/22211

گزارش نشست بیست و یکم: «آیین‌های نوروزی» و تقدیر از علی بلوک‌باشی (17 فروردین 1393(

http://anthropology.ir/node/22487
گزارش بیست و دومین یکشنبه انسان‌شناسی و فرهنگ: ترویج علم در ایران (24 فروردین 1393(
http:/anthropology.ir/node/22587
گزارش نشست بیست و سوم: «اپرای عروسکی» (31 فروردین 1393(
http://anthropology.ir/node/22673
گزارش نشست بیست و چهارم: «تعریف و نوع شناسی رابطه اجتماعی و تقدیر از عبدالحسین نیک گهر» (7 اردیبهشت 1393(
http://anthropology.ir/node/22839
گزارش نشست بیست و پنجم: «اقتصاد و فرهنگ» (14 اردیبهشت 1393(
http://anthropology.ir/node/22941
گزارش نشست بیست و ششم: «معنویت در شهر» (21 اردیبهشت 1393(
http://anthropology.ir/node/23130
گزارش نشست بیست و هفتم: «مرمت شهری» (28 اردیبهشت 1393(
http://anthropology.ir/node/23253
گزارش نشست بیست و هشتم: «انسان شناسی بدن» (4 خرداد 1393(
http://anthropology.ir/node/23357
گزارش نشست بیست و نهم: فرهنگ گیلان (11 خرداد 1393(
http://anthropology.ir/node/23216
گزارش نشست سی‌‌ام: ساز و فرهنگ (18 خرداد 1393(
http://anthropology.ir/node/23319
گزارش نشست سی‌‌ و یکم: خانه و فرهنگ (25 خرداد 1393(
http://anthropology.ir/node/23736
گزارش نشست سی و دوم: انسان‌شناسی خانه و فضاهای درونی (4 آبان 1393(
http://anthropology.ir/node/25463
گزارش نشست سی و سوم: انسان‌شناسی تصویری و امر مناسکی (11 آبان 1393(
http://anthropology.ir/node/25632
 گزارش نشست سی و چهارم: پخش سه مستند با موضوع تاریخ (18 آبان ۱۳۹۳(
http://anthropology.ir/node/25678
 گزارش نشست سی و پنجم: پخش سه مستند با موضوع شهر (25 آبان 1393(
http://anthropology.ir/node/25792
گزارش نشست سی و ششم: سه نسل مستندسازان ایران، در گفتگوی محمد تهامی‌نژاد، ناصر فکوهی و یاسر خیر ( ۲ آذر ۱۳۹۳(
http://anthropology.ir/node/25948

گزارش نشست سی و هفتم: بحران‌های طبیعی و شهر (9 آذر 1393(
http://anthropology.ir/node/26187

گزارش نشست سی و هشتم: نشانه، جنسیت و شهر (16 آذر 1393(
http://anthropology.ir/node/26309

گزارش نشست سی و نهم: فرهنگ و مصرف آب (۲۳ آذر ۱۳۹۳(
http://anthropology.ir/node/26385

گزارش نشست چهلم: زبان و قدرت (۷ دی) ۱۳۹۳
http://anthropology.ir/node/26485

گزارش نشست چهل و یکم:  شهر و فضا (۱۴ دی ۱۳۹۳)
http://anthropology.ir/node/26760

گزارش نشست چهل و دوم: انسان شناسی زیستی (۲۱ دی ۱۳۹۳(
http://anthropology.ir/node/26798

گزارش نشست چهل و پنجم: شهر و سلامت زنان (12 بهمن 1393(
http://anthropology.ir/node/271

گزارش نشست چهل و ششم: شهر و آموزش (19 بهمن) 1393
http://anthropology.ir/node/27329

 گزارش نشست چهل و هفتم: فرهنگ و فناوری اطلاعات (26 بهمن) 1393
http://www.anthropology.ir/node/27476

گزارش نشست چهل و هشتم: صدا در شهر (3 اسفند) 1393
http://www.anthropology.ir/node/27599

گزارش نشست چهل و نهم: جامعه‌شناسی تاریخی (10 اسفند 1393)
http://www.anthropology.ir/node/27783

گزارش نشست پنجاهم: فرهنگ و اسطوره (17 اسفند 1393)

      http://www.anthropology.ir/node/28211

گزارش نشست پنجاه و دوم: فرهنگ عشایر (23 فروردین 1394)

http://www.anthropology.ir/node/28433

 

دوست و همکار گرامی


چنانکه از ​فعالیت های داوطلبانه کانون ​«انسان شناسی و فرهنگ» و ​مطالب منتشر شده​ در سایت آن​ ​بهره می برید و انتشار آزاد این اطلاعات ​و استمرار این فعالیت ها را مفید می دانید، لطفا در نظر داشته باشید که در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان نیز وجود دارد. کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند.

لطفا کمک های خود را به حساب زیر واریز کنید و در صورت دلخواه با ایمیل به ما اطلاع دهید.

شماره حساب بانک ملت: 117360766


شماره شبا: IR98 0120 0000 0000 0117 3607 66


شماره کارت: 7634-4916-3372-6104


به نام آقای رضا رجبی

 

 

پیوستاندازه
28644.pptx2.5 MB