چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
درباره یوسف مجیدزاده؛ طلا همین خاک است!
چغازنبیل. سال ۱۳۷۹. خورشید بربام شفق آویزان رفتن مانده بود. براى بازدید از پروژه هاى باستانشناسى زنجان دعوت شده بودیم و به وقت بازگشت، از تپه هاى باستانى ساوجبلاغ دیدن مى کردیم. خبر آوردند سرپرستى تیم باستانشناسى تپه ها را دکتر مجیدزاده برعهده دارد. براى دیدن او دست از پا ناشناخته عازم محل استراحتش شدیم. تصور همگى مان این بود که مردى با آن آثار مکتوب و تحقیقات مبسوط که در پاریس هم زندگى مى کند، لابد به کمتر از هتلى قناعت نخواهد کرد...
دکتر یوسف مجیدزاده، باستانشناس، متولد ۱۳۱۵ تبریز.
-تحصیلات ابتدائی و متوسطه در زادگاه
- تحصیل در رشته باستان شناسی دانشگاه تهران و کسب مدرک لیسانس با رتبه اول ۱۳۴۱
- عزیمت به شیکاگو با استفاده از بورس شاگرد اولها و تحصیل تا پایه دکترا ۱۳۴۴
-دفاع از دکترا با رساله «باستان شناسی و گرایش پیش از تاریخ و تمدن بین النهرین» ۱۳۵۵.۱۹۷۶
- بازگشت به ایران و شروع تدریس با عنوان استادیار در گروه باستان شناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران
- کسب درجه دانشیاری ۱۳۵۶
- سردبیر و بنیانگذار مجله تخصصى کند و کاو ۱۳۵۹
- مدیر گروه «باستان شناسی و تاریخ هنر» و عضو شورای انتخابات و ترفیعات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
- شرکت در کاوشهاى باستانشناسى تپه چغامیش در خوزستان. سه فصل
- شرکت در کاوشهاى باستانشناسى دشت قزوین.
- سرپرست کاوشهاى باستانشناسى تپه قبرستان دردشت قزوین. هشت فصل.
-عضو شورای علمی «مجله باستان شناسی و تاریخ» از سال ۱۳۶۶
- بازنشستگی و عزیمت به پاریس ۱۳۶۷
- بازگشت به ایران
- سرپرست کاوشهاى باستانشناسى محوطه ازبکى در شهرستان ساوجبلاغ از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲
- سرپرست عملیات حفاری و کاوشگری منطقه باستانی« تمدن جیرفت» در دهه هشتاد
تألیف کتابهایى چون:
هنر ایران باستان، نوشته ایدات پرادا (ترجمه) ۱۳۵۶...
آغاز شهرنشینى در ایران ۷ ـ ۱۳۶۸
تاریخ و تمدن ایلام ۱۳۷۰.
تاریخ و تمدن بین النهرین (تاریخ سیاسى) جلد اول ۱۳۷۶.
تاریخ و تمدن بین النهرین (تاریخ اجتماعى ـ فرهنگى) جلد دوم، ۱۳۷۹.
تاریخ و تمدن بین النهرین (هنر و معمارى) جلد سوم ۱۳۷۹.
برخی از مقالات او عبارتند از :
حفریات در تپه قبرستان- سگزآباد، ضمیمه شماره دوم نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران۱۳۵۶
سرزمین آران، شماره سوم نشریه گروه باستان شناسی دانشگاه تهران با نام کندو کاو۱۳۵۸
کهنترین بیان تصویری بر سفالی از تپه قبرستان، شماره سوم نشریه گروه باستان شناسی دانشگاه تهران با نام کندو کاو۱۳۵۸
سنگ لاجورد و جاده بزرگ خراسان شماره دوم نشریه «باستان شناسی و تاریخ»۱۳۶۶
فلز و فلز گری در ایران باستان، شماره ۱۳ نشریه نامه فرهنگ ایران۱۳۶۶
بررسی چند منبع تاریخی اسماعیلیه از دیدگاه باستان شناسی، سال دوم نشریه باستانشناسی و تاریخ۱۳۶۷
دوران مفرغ در ماوراء النهر باستان، شماره دوم- سال سوم، نشریه باستان شناسی و تاریخ۱۳۶۸
حفاریهای تپه قبرستان در دشت قزوین یک مرکز صنعتی در آغاز شهر نشینی در فلات مرکزی ایران. شماره اول سال چهارم، نشریه «باستان شناسی و تاریخ»۱۳۶۹
غارتگران آثار تاریخی و فرهنگی. شماره اول سال یازدهم نشریه «نشر دانش»۱۳۶۹
نام خلیج فارس و باستان شناسان خارجی، شماره ۶ سال سیزدهم نشریه نشر دانش۱۳۷۲
سلسله مقاله های روش کاوش در باستان شناسی، نشریه باستان شناسی و تاریخ به ترتیب در شماره های سیزده تا شانزده ۱۳۷۴
جیرفت، کهن ترین تمدن خاور میانه۱۳۸۲
The land of Aratta ۱۹۷۶، در Journal of Near Eastern Studies JNES شماره ۳۵ ص ۱۰۵ تا ۱۱۳
همچنین او برگردان ۱۴ مقاله انگلیسى به فارسى را در حوزه باستان شناسی بر عهده داشته است.
چغازنبیل. سال ۱۳۷۹. خورشید بربام شفق آویزان رفتن مانده بود. براى بازدید از پروژه هاى باستانشناسى زنجان دعوت شده بودیم و به وقت بازگشت، از تپه هاى باستانى ساوجبلاغ دیدن مى کردیم. خبر آوردند سرپرستى تیم باستانشناسى تپه ها را دکتر مجیدزاده برعهده دارد. براى دیدن او دست از پا ناشناخته عازم محل استراحتش شدیم. تصور همگى مان این بود که مردى با آن آثار مکتوب و تحقیقات مبسوط که در پاریس هم زندگى مى کند، لابد به کمتر از هتلى قناعت نخواهد کرد. اشتباه مى کردیم. تپه هاى باستانى چندین هکتار بودند و بخشى از آن در ملک شخصى یکى از اهالى بومى بود. باغى مفرح و زیبا. وارد باغ شدیم. پشت عمارت باغ، چیزى جز یک اطاقک گلى نبود و این جا محل اقامت پروفسور مجیدزاده بود. مردى تنومند و کشیده که خستگى را تعطیل کرده بود. وارد استراحتگاه او شدیم. اطاقک بیشتر به خوابگاه کارگران مى مانست تا پروفسورى با آن سبقه وسابقه. مجیدزاده کسى که آن خشت ۸ هزار ساله را به رئیس جمهور خاتمى داده بود و ایشان هم آن را به مناسبت سال گفت وگوى تمدن ها به دبیرکل سازمان ملل اهدا کرده بود، محل استراحت او مملو بود از قفسه هاى فلزى که روى هر طبقه آن ظروف و اشیایى به قدمت تمدن آن حوالى و به قیمت میلیون ها دلار چیده شده بود. گویى نمایندگان دوره هاى مختلف تمدن بشرى کنار یکدیگر خفته باشند... پروفسور با گرمى به استقبالمان آمد و با دقت و حوصله به شرح اوضاع سایت هاى باستان شناسى منطقه پرداخت. در آن چندساعتى که با پروفسور بودیم تمام دغدغه اش پیوند و آشتى مردم با علم مهجور و غریب مانده باستانشناسى بود. آنچه که امروز هم بر آن تأکید و اصرار دارد. از ویژگى هاى او آنست که پس از هر عملیات کارشناسى به سراغ مردم همان منطقه مى رود و تمام آنچه را که درباره آثار باستانى شان کشف کرده برایشان شرح مى دهد. اگر تمام فعالیت ها و تحقیقات پروفسور مجیدزاده را بخواهیم نادیده بگیریم از کار بزرگ او در کشف تمدن «هلیل رود» که به حدود ۲۳۰۰ سال پیش از میلاد باز مى گردد نمى توان به سادگى گذشت. چه این کشف مى تواند چهره باستانشناسى شرق را به طور کامل دگرگون سازد. تیم باستانشناسى پروفسور مجیدزاده در سال ۱۳۸۱ توانست بخش کوچکى از یک اثر مهر استوانه اى را کشف کند که بر آن علائم خط دیده مى شد. این براى نخستین بار بود که در جنوب شرق ایران در نیمه نخست هزاره سوم پیش از میلاد بزرگترین رویداد باستانشناسى در یک قرن اخیر به شمار مى آید و مى تواند تمام تئورى هاى باستانشناسى جهان را به هم بریزد. اتفاقى که در شرف وقوع است. اگر تئورى هاى پروفسور مجیدزاده درباره تمدن هلیل رود به اثبات برسد باید پذیرفت که ساکنان باستانى حوزه جنوب شرق و به ویژه هلیل رود کهن ترین مخترعین خط در تاریخ بشر بوده اند. در هر صورت، کشف خط در جیرفت، صرفنظر از تقدم یا تأخر، همان گونه که گفته شد یکى از بزرگترین رویدادها در تاریخ باستانشناسى است و در تیمى که به این افتخار نائل آمده است افرادى وجود داشتند که هرکدام براى خود در زمینه باستانشناسى صاحب سبک و نظر بوده اند.
افرادى چون «پیروز نو» اهل اروگوئه و دانشجوى دوره دکترى از دانشگاه پنسیلوانیا، دکتر «فواش» فرانسوى استاد زمین ریخت شناسى از دانشگاه پاریس، دکتر «پیژو» فرانسوى و متخصص تاریخ هنر در پیش از تاریخ، گارسون فرانسوى دانشجوى دوره دکترى از پاریس و بالاخره دکتر «پیتمن» استاد تاریخ هنر خاورمیانه در دانشگاه پنسیلوانیا و دکتر مرجان مشکور استاد تحقیق در مرکز مطالعات علمى CNRS فرانسه در پاریس. وقتى از دکتر مجیدزاده درباره علم باستانشناسى مى پرسى مى گوید: «در اصطلاح عوام است که وقتى به درخت خیلى نزدیک شوند جنگل را نمى توانید ببینید. یک باستانشناس هم وقتى در دل زمین کار مى کند آنچنان جذب تراشه ها مى شود که تنها خشت را مى بیند و از آن جلوتر نمى رود. ولى اگر باستان شناس مقدارى عقب تر بایستد، با آن قریحه و استعداد خاصى که دارد تصویرهاى دیگرى را نیز کشف مى کند. به همین دلیل حفارى تنها به کلنگ زدن محدود نمى شود، بلکه باستانشناس باید چیزهاى بسیار دیگرى هم بداند. مثلاً مقدارى معمارى بداند. باید بداند چگونه دیوار را مى سازند. وقتى از دیوارى تنها چند ردیف خشت باقى مى ماند، از روى آوار ریخته مجسم کند که این دیوار در اصل حدوداً چقدر ارتفاع داشته است. این فضاى معمارى چه کاربردى داشته و در آن چه کسانى زندگى مى کرده اند.» او معتقد است باستانشناس باید تخیلى بسیار قوى داشته باشد یعنى نباید فقط خشت را ببیند بلکه باید آدم هایى را که آنجا زندگى مى کردند را نیز ببیند. براى توضیح بیشتر حرف هایش مثالى مى زند: «چند سال پیش ما در تپه قبرستان دردشت قزوین حفارى مى کردیم، آن روزها من تدریس مى کردم و دکتر نگهبان ـ که خداوند عمرش را زیاد کند ـ مدیر گروه و رئیس حفریات دانشگاه تهران در دشت قزوین بود. ما در تپه قبرستان در لایه اى حفارى مى کردیم که براثر حمله گروه هاى مهاجم تازه وارد بخشى از آن در آتش سوزى از بین رفته بود. در گذرگاهى یکى از اهالى کشته شده و دیگرى در نقطه اى دیگر زیر آوار مانده و سوخته بود. آن روزها خانم فیروزه شیبانى که حالا براى خودش در زمینه مرمت و احیا یکى از موفق ترین متخصصان در ایران است. دانشجوى من بود و حین حفارى در درگاهى یکى از اتاق ها یک کاسه سفالى بدست آورد که درجا خرد شده بود. این کاسه یکى از زیباترین ظرف هاى دوره سکیت سوم است. چند تا مرغابى دور ظرف نقاشى شده بود. وجود چنین ظرف زیبا و با ارزشى هم در اتاق آشکارا نشان مى داد که در اینجا مى بایست اتفاقى افتاده باشد. من یکباره احساس کردم خودم یکى از اهالى آنجا هستم که مورد حمله دشمن قرار گرفته است. یکى از دشمنان را مى دیدم که در کوچه به نوجوانى حمله کرده و با کمک سلاح سنگى نوک تیزى که از پشت سر او وارد آورده، وى از پاى درآمده است. اهالى را مى دیدم که هر یک به سویى گریزانند. اما یکى از آنها پیش از خروج از خانه براثر فروریختن سقف اتاق از پاى درآمده و سوخته است. یکى دیگر از آنها را مى دیدم که با ارزش ترین و زیباترین دارایى خود را بغل کرده و قصد خروج از اتاق را دارد اما از آنجا که دست هاى او بیش از عرض در اتاق پر بود نمى توانست از آن خارج شود. سپس او مجبور شد بازوان خود را اندکى به هم نزدیک کند که براثر آن کاسه سفالى زیبا با نقش مرغابى از میان بازوان او لغزید و بر زمین افتاد و در برابر آستانه ورودى درجا خرد شد.» کار حفارى و کشف آثار باستانى جیرفت پروفسور مجیدزاده کارى بود کارستان. آنچنان که تمام فرضیات مربوط به تمدن بین النهرین را به هم ریخت. بعد از نشر تحقیقات و فرضیات تیم باستانشناسى او در دنیا انقلابى به پا شد. حالا دانشمندان شرق شناس بعد از ۱۵۰ سال با ادعاى تازه اى روبرو شده بودند. تمدن بین النهرین از تمدن هلیل رود جدیدتر است و این تمدن مدیون سرزمین جنوب شرقى ایران است.
با بررسى هایى که دانشمندانى نظیر «کارلوفسکى» باستانشناس معروف آمریکایى درباره تحقیقات دکتر مجیدزاده کردند، ادعاى او رفته رفته جاى خود را در میان دانشکده هاى باستانشناسى معروف دنیا باز مى کند. مهر تأیید پروفسور کارلوفسکى بر نظریات استاد باعث شد تا دیگران هم به تکاپو بیفتند. در این میان پروفسور «جان پرو» دانشمند فرانسوى شرق شناسى که اوایل انقلاب در شوش حفارى مى کرد هم به جمع مدافعان نظریه هاى پروفسور مجیدزاده پیوست. پس از آن مجله «آرکولوجیا» (Archeologia) یکى از قدیمى ترین ماهنامه هاى معروف فرانسوى تحقیقات وى را در ۵۷ هزار نسخه منتشر کرد و نام آن را هم «جیرفت کهن ترین تمدن شرق» گذاشت. اهمیت این مجله علمى در آن است که بدانیم بیش از ۱۰۰ از عمر آن مى گذرد.
وقتى از پروفسور مجیدزاده درباره آرزوهایش سؤال مى کنیم، مى گوید: «آرزویم این است که بتوانم یکى دو جلد کتاب راجع به ایران بنویسم. چون که نوشتن در زمینه باستان شناسى پیش از تاریخ ایران خیلى مشکل است.» او معتقد است اطلاعات ما درباره پیش از تاریخ ایران بسیار اندک و پراکنده است. مى گوید: «دلم مى خواهد پیش از تاریخ ایران را ـ جدا از کار فنى باستان شناسى ـ بازسازى کنم. مى خواهم ببینم که آن فرهنگ چه نقشى در ساختار جوامع داشته و چه کارهایى کرده است. آرزویم این است که روزى بتوانم چنین کارى را انجام دهم و صد البته جنبه هنرى کار را نیز بیشتر مورد توجه قرار خواهم داد.»
از کارهاى جالب پروفسور مجیدزاده این است که پس از موفقیت در هر پروژه اى، آن را با مردم منطقه درمیان مى گذارد و از آموزش و پرورش منطقه مى خواهد تا دانش آموزان را در جریان مطالعاتش قرار دهد.
یکى از کارهاى به یادماندنى و پراهمیت او شناسایى آثار باستانى تپه «ازبکى» است. او توانست پس از پنج فصل از کار کاوش در این مجموعه چنان شور و شوقى در میان مردم به وجود آورد که مورد استقبال تمام مردم منطقه قرار گیرد. در این باره مى گوید: «وقتى تصمیم گرفتم که به تپه ازبکى بروم، به آقاى مهندس بهشتى گفتم که ما مى خواهیم مردم را در جریان کارمان بگذاریم و آقاى مهندس بهشتى گفتند یکى از هدفهاى سازمان نیز همین مسأله است. رفتم پیش امام جمعه، گفتم حاج آقا ما اینجا را حفارى مى کنیم، حفارى درباره گذشته مملکتمان است. لطفاً خودتان بیایید و در نماز جمعه به مردم بگویید بیایند از کارمان بازدید کنند. بعد رفتم پیش فرماندار و گفتم خواهش مى کنم در جلسات خود به رؤساى ادارات بگویید خودشان و کارمندانشان براى بازدید به تپه ازبکى بیایند.
بعد به شهردار گفتم، به شوراى شهر گفتم و از رئیس آموزش و پرورش خواستم با برنامه، دانش آموزان را بیاورند. دو سالى ما را جدى نگرفتند، البته براى بازدید مى آمدند و ما هم همه درها را باز گذاشته بودیم.» و همین امر نتایج شگرفى داشت. این پیگیرى دکتر باعث شد تا رفته رفته مردم با پروفسور صمیمى شوند. مى گوید: «یک روز برنامه عجیبى را طراحى کردم. به مردمى که آمده بودند، گفتم باید آنقدر بمانید تا این نقطه را حفارى کنیم، چون در این جا طلا وجود دارد. هر کس که بماند، از این طلا سهم خواهد داشت. لحظه به لحظه مردم دور تپه جمع شدند و یک لحظه دیدم دور تراشه پر از مردم است. به همکارانم گفتم تا مى توانید کار را کش بدهید. من هم در این لحظات از این مراسم عکسبردارى کردم. بالاخره کوزه اى را از دل خاک بیرون آوردیم. کوزه را دستم گرفتم و گفتم چه کسى زودتر از همه سر تپه آمده است. دهها نفر دستشان را بلند کردند، گفتم اینطورى نمى شود و نهایتاً یک نفر را انتخاب کردم و گفتم از سر تپه بیا پایین و سهمت را بگیر. نمى دانید چه حالى داشت طفلک. کف دو دستانش را به سمت کوزه گرفت و من خاک کوزه را توى دستش خالى کردم. همه مات و مبهوت مانده بودند که این دیگر چه ماجرایى است. من به آنها گفتم طلا همین خاک است. این خاک براى ما طلاست. قدر این خاک را بدانید.» و این چنین بود که پس از ۳ فصل کاوش، اداره آموزش و پرورش گروه گروه دانش آموز را براى بازدید به سراغ تیم کاوشگرى پروفسور مجیدزاده مى فرستاد و باعث آشتى مردم با خاک خود مى گردد. پروفسور مجیدزاده هم اکنون ساکن فرانسه است و همه ساله شهریورماه به ایران بازمى گردد و سراغ ادامه کارش در تپه ازبکى مى رود و ماههاى سرد سال را به کاوش در جنوب ایران مى پردازد. او تنها باستانشناسى است که در ایران و در شهر جیرفت به پاس خدماتش براى شناساندن این شهر باستانى به دنیا، میدانى را به نامش کرده اند...
- این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن نامه مشاهیر معاصر ایران ؛ به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی ، در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد 1290 تا 1330 خورشیدی می پرداخت. بخشی از این پروژه سال 1383در قالب کتاب منتشر شده است.
- این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com
ویرایش نخست: 1393
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ«
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست