پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
گفتگوی جمشید اکرمی با عباس کیارستمی در باره فیلم کلوزآپ (نمای نزدیک)

مسافری که جا مانده است
«این متن بخشی از مصاحبه جمشید اکرمی، استاد ارتباطات دانشگاه ویلیام پترسون با عباس کیارستمی است که برای مستندش در مورد سینمای ایران به نام Friendly Persuasion ضبط کرده است.» و به عنوان یک بخش ویژه در نسخه DVD فیلم کلوزآپ گنجانده شده است.
*جمشید اکرمی: برخلاف بسیاری از فیلم های قبلی تو، کلوزآپ فیلمی درباره کودکان یا برای کودکان نیست. چطور تصمیم به ساختن این فیلم گرفتی؟
*کیارستمی : در عین حال که فیلم کلوزآپ هیچ ربطی به بچهها ندارد من شما را به اشارهای توجه میدهم که خود بازیگر فیلم، حسین سبزیان، در فیلم میکند و میگوید که من خودم بچه فیلم مسافرم که الان جا ماندهام؛ و به نظر من بچه فیلم مسافر به شکلی شبیه بچههای فیلم مشق شب است و بچههای فیلم مشق شب تمامشان بچههای فیلم خانه دوست هستند و من فکر میکنم اینها اینقدر به هم شبیهند که فقط بزرگ میشوند، یعنی به راحتی میشود دید که حسین سبزیان سی و چند ساله از بچههای فیلم مشق شب است که حالا بزرگ شده است و به اینجا رسیده است و نتیجه آن نوع برخورد و آموزش و در واقع آن جامعه است. فیلم کلوزآپ به شدت من را تحت تأثیر قرار داد. من داشتم میرفتم که فیلم دیگری بسازم، گروه آماده بود که از روز شنبه شروع کنیم به کار در مدرسه ولی مطلبی که در آن مجله خواندم من را آنچنان تحت تأثیر قرار داد که دو سه شبی خوابم نبرد و بعد با تهیه کننده به توافق رسیدیم که اول این فیلم را بسازم و بعد بروم فیلم «پول تو جیبی» را کار کنم و او هم موافقت کرد. فیلم خیلی ارزان و شرایط مناسبی بود، ما دوربین را به جای آنکه ببریم توی مدرسه برای «پول تو جیبی» بردیم به زندان برای ساختن فیلم کلوزآپ و این طور شروع کردیم. به هر حال این تنها فیلمی است در میان فیلمهای من که دوستش دارم نه به لحاظ اینکه من ساختمش، من هیج نظری راجع به کل فیلمهایم ندارم، ولی این فیلم به نظرم فیلم متفاوتی است برای اینکه اینقدر سریع همه چیز اتفاق افتاد، اینقدر موضوع قوی بود و اینقدر من در طول 40 روز فیلمبرداری دنبالش میدویدم که وقتی فیلم آماده شد و در شب اول فستیوال، موقع افتتاحیه، من رفتم از توی اتاق پروژکسیون سالن نمایش نگاه کنم و صدا را چک کنم، مدتی ایستادم و بعد آرام توی تاریکی یک صندلی پیدا کردم و نشستم و تا آخر فیلم را تماشا کردم. کاری که تا آن موقع هیچ وقت سر فیلمهایم نکرده بودم و اصلاً توجهی نکردم به اینکه تماشاچیها کی رفتند بیرون، کی آمد، کی خندید، کی نخندید، و واقعاً تماشاچی فیلم بودم. یعنی اعتبار تماشاچی در آن لحظه برایم از بین رفت. در حالی که واقعاً وقتی در یکی از فیلمهایم میبینم یک تماشاچی از سینما بیرون میرود تب می کنم چرا که تصور میکنم فیلم بد است. ولی این فیلم را نگاه کردم برای اینکه تماشاچی آن بودم بدون اینکه قضاوت دیگران واقعاً اهمیتی داشته باشد. عمدتاً هم به نظر من به خاطر مسألهای بود که در درون سبزیان بود و فرصتی شد تا ما آن را با یک شکل تراپی (درمانی) بیرون بکشیم و به همین دلیل فکر کردم خود من هم چه شباهت غریبی به سبزیان دارم و چه شباهت غریبی به بچههای آهنخواه دارم. یعنی هم گول میزنم، هم گول میخورم و هم احترام میخواهم. این نزدیکی سبزیان با من چیزی بود که خیال میکردم فقط در مورد من است به دلیل اینکه شرایط اجتماعی واحدی داریم ولی هر وقت در هر فستیوالی فیلم نمایش داده شد کسانی که هیچ نوع شباهت و قرابتی با سبزیان نداشتند آنچنان احساسش کرده بودند که احوالش را میپرسیدند، راجع به وضعیت امروزش سؤال میکردند و به شدت نگرانش بودند و این بهترین شکل تحسین یک فیلم است. جایی که میبینیم تماشاگر با قهرمان ناقهرمان فیلم رابطه عاطفی برقرار کرده است. در واقع اگر تماشاچیها بچه خانه دوست را دوست دارند هنری نکردهاند چون این بچه هم زیباست و هم یک کار قشنگ کرده؛ اما در کلوزآپ واقعاً این یک اتفاق مهم است که به یک آدمی مثل حسین سبزیان علاقه پیدا میکنی و سرنوشت وی برایت علامت سؤال است که او کجا رفته و چی شده و به کجا میرسد. به این دلیل میگویم فیلم را دوست دارم که خیلی ضد کلیشه است و یک اتفاق خوبی در آن افتاده است که مقدار زیادی یا تمام آن راً مرهون انرژی است که در خود موضوع و خود این آدمها وجود داشته و من فقط این توفیق را پیدا کردم که یک بار دیگر اینها را جمع کنم و واقعیت را آن طور که بوده بازسازی نمایم.
*جمشید اکرمی: این فیلم در یک شرایط ویژه اجتماعی ساخته شده که به نظر میرسد ایران و ایرانیان در حال گذر از یک بحران هویت بودند. یک تغییر بنیادین با پیامدهای سیاسی و اجتماعی وسیع مردم را تحت فشار قرار داد تا از خود سؤالاتی در مورد اینکه آنها واقعاً که هستند بپرسند. کلوزآپ سؤالات نیشداری در مورد هویت جمعی یک ملت مطرح میکند.
*کیارستمی: به نظر من این یک استنباط درستی است که یک تماشاچی هوشمند یا یک منتقد میتواند بکند. اما این الزاماً نباید در موقع فیلمبرداری در ذهن من بوده باشد که نبوده است. اما الان که نگاه میکنیم اگر نگوییم هویت میتوانیم از جهات مختلف به آن نگاه کنیم و در یک جا حداقل بگوییم یک افسردگی عمومی بعد از یک انقلاب بزرگ که فرض کنیم یک آدمی شبیه سبزیان در آن به آنچه میخواهد دست پیدا نکرده و یک آدمهایی مثل خانواده آهنخواه یک چیزهایی را از دست دادهاند و اینها در یک جایی به هم نزدیک شدهاند. به نظر من این هم یکی از آن عوامل مهمی است که کسی یک جایی به آن اشاره کرد و من دیدم که خیلی درست است، یک تماشاچی غیر ایرانی میگفت این دو تا از دو قطب کاملاً متضاد هستند اما به خاطر شرایطی مثل شرایط زلزله یا شرایط روز قیامت در یک وانفسایی به هم نزدیک میشوند. اینها را یک مسأله مشترک به هم نزدیک میکند، درست است که خانواده آهنخواه از وی شکایت کرد اما این شکایت به اندازه آن نزدیکی و جذب روز اول اصالت نداشت. به نظر من آن جاذبه مهمتر از آن شکایت است. و این همانی است که به آن اشاره میکنید، حالا یک بار میشود با عنوان بیهویتی از آن یاد کرد، یک بار با عنوان افسردگی و یک بار با عنوان درد مشترک.
*جمشید اکرمی: به نظر میرسد بیشتر شخصیتهای تو که با پسر فیلم مسافر شروع میشود در یک ناکجاآباد و بین واقعیت و خیال زندگی میکنند. این مسأله میتواند توجیه کننده آن باشد که چرا اهدافی که برای خود در نظر میگیرند عملاً دور از دسترس آنها میباشد.
*کیارستمی: در واقع میتوانم بگویم که آنچه اینها تصور میکنند به حق و به قاعده است، منتها شرایط، شرایط ناسازگاری است. که این دلیل شیفتگی من نسبت به این آدمها است. کسی به من گفت آدمهای تو همه ناهنجارند و همه از خط خارج میشوند، از بچه مسافر گرفته تا آقای فیرزکوهی فیلم گزارش یا حسین سبزیان در فیلم کلوزآپ یا خود حسین در فیلم آخری، حسین فیلم تجربه، بچه های لباس برای عروسی. من فکر کردم که بله، من بدون اینکه بخواهم سراغ آدمهای ویژه میروم چون به نظرم میآید که ما که نمیتوانیم همه آدمها را جلوی دوربینمان ببریم. ما باید یا دنبال آدمهای ویژه بگردیم یا دنبال آدمهای معمولی در شرایط ویژه. این ویژگی در واقع چه میکند؟ این ویژگی یادآوری میکند که ما از نوع همانها هستیم و به همین دلیل فیلم را یک نفر میسازد و یک نفر بازی میکند ولی با هزاران نفر ارتباط برقرار میکند. یعنی در واقع همه اینها با هم، هم سازنده با بازیگر، هم بازیگر با تماشاگر یک فصل مشترک دارند. و این فصل مشترک نشان میدهد که اگر این آدم ناهنجار است پس تمامی آنها که فیلم را نگاه میکنند ناهنجارند، چون آنها اگر این ناهنجاری در درون خودشان نبود اساساً پی به ناهنجاری دیگران نمیبردند. این یک تخصص نیست، خیلی راحت میتوان تشخیص داد. من فکر میکنم آدمهایی که ناهنجارند و خودشان را به آب و آتش میزنند و به نوعی این خط و چارچوب را میشکنند و پایشان را از خط بیرون میگذارند به شکلی در حال خدمت به بقیه هستند و دارند میگویند ما در این چارچوبی که شما برایمان در نظر گرفتهاید نمیگنجیم و به یک فضای بیشتری نیاز داریم. یعنی در واقع آدمهای ناهنجار را باید به این شکل هنرمندانه نگاه کنیم که ما دادگاه نیستیم که بخواهیم آنها را محاکمه کنیم و نمیخواهیم زشتیهای آنها را نشان بدهیم. اینها را در واقغ باید به عنوان مواردی نشان بدهیم که به موقع و به اندازه و متناسب به آنها پرداخته نشده و علیرغم تمام قوانینی که در دنیا مدون شده برای احقاق حق از همه آدمهای محروم، اینها هیچکدام به آنچه که باید برسند نرسیدهاند و طبیعتاً در جایی شروع به تخیل کردهاند که اساساً زمینه تخیل نیست.
پرونده ی «عباس کیارستمی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/4167
مترجم دکتر ناصر رضاییپور، پزشک و پژوهشگر سینما است.
http://drnr.wordpress.com/
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست